۱۳۸۹ خرداد ۱۲, چهارشنبه

ماست؟


یکی بر سر شاخ و بن می برید / خجل شد چو پهنای دریا بدید
خر گم شده ای بر او نظر کرد / گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست


شاید این دوبیتی که هر مصرعش از جایی آمده و اینجا بهم چسبانده شده، نه آیینه ی تمام نمای امروز ما، بلکه تصویری مبهم از اکنون ِدرهم ماست. که البته از ماست.

۱۶ نظر:

نجیبه محبی گفت...

ترکیب اخیر نیز !

پدرام گفت...

هوووووووووووم و این تصویر...شاید شاید!

نامیرا گفت...

آره خب،آشفته بازاری است فعلا...

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سلام علیکم.
می شد شعر هم اختراع نکنی. اصطلاح فنی اش این است:
اوضاع ما، «آبدوغ خیاری» است.
***
و:

کامنت من برای مقداد:



سلام علیکم.
کسی که ضد زن باشد اصلاً اندیشمند نیست. اصلاً روشنفکر نیست. اصلاً انسان نیست.
و:
از کی تا حالا مراد فرهادپور نماد روشنفکر امروزی ی ایران شده؟ من احتمال دهم اگر او بخواند که گفته ای:

«در ایران نیز به عنوان مثال اگر مراد فرهادپور را نماد روشنفکر امروزی در نظر بگیریم همو را می توانیم نماد یک اندیشمند ضد زن نامید»

بابت قسمت اولش قاه قاه می خندد و بابت قسمت دومش سریع به همسرش و خواهرش و ... تلفن می کند و کلاً تکذیب شدید می کند این حرف را!!

مقداد گفت...

چه کسی غیر از شما می تواند همچین دوبیتی بسازد نمی دانم!
ولی ترکیب جالبی بود از چند بعد
هم نوعی عدم هماهنگی و نامنسجم بودن
هم فحوای کلام

فاضل گفت...

سلام

از هنرمندي‌هاي مردمان جامعه ما همين شترگاوپلنگي‌شان است. رمز بقاي ملت شريف ايران در درازناي تاريخ در همين نكته تهفته است.

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

http://www.webneveshteha.com/images/gallery/karoobrkhbaew.JPG


http://img98.com/images/h72oprxo046qm2w017k5.jpg

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

یک) رند نظرباز


شرایط موفقیت دموکراسی...


در پست پیشین اشکالات وارد بر دموکراسی را بررسی کردیم و حال بر ماست که به ارائه راه حل بپردازیم.

دموکراسی به خودی خود در جوامعی که مردم هنوز با دموکراسی و قواعد آن آشنا نشده اند و به عبارتی هنوز دموکراسی نهادینه نشده است؛ میتواند خرابیهای جبران ناپذیری به بار آورد، همانگونه که در سده پیشین نیز در جهان شاهد چنین فجایعی هستیم. در اینگونه جوامع، دیکتاتوری اکثریت میتواند به نتایج فاجعه باری بیانجامد.

آری دموکراسی ملزومات و مقدماتی دارد که شرط لازم تحقق سلامت، و عدم بیمارگونگی آن میباشند؛ که به اختصار و ایجاز میتوان بر اولویت لیبرالیسم بر دموکراسی اشاره نمود. و حال شرایط دیگر:


- فقدان نابرابری های گسترده در ثروت: در کشوری که شمار زیادی از مردم تنگدست باشند و عده ای کم ثروتمند، نمیتوان انتظار تحقق دموکراسی و پایداری آنرا داشت. برای توفیق این مهم، شهروندان باید از گرفتاریهای روزمره به طور نسبی آزاد باشند و فراغت خاطر زیادی داشته باشند تا بتوانند در کارهای عمومی مشارکت کنند و بدان بها دهند.

- برابری اجتماعی: تفاوتهای طبقاتی و فاصله اجتماعی فراخ میان اقشار مختلف، انگل دموکراسی اند و آن را نابود میکنند. برابری اجتماعی تنها نباید به حرف باشد و در عمل نیز باید وجود داشته باشد.

- آموزش گسترده و همگانی و افزایش سطح درک عموم: موفقیت دموکراسی نه تنها مستلزم نبودن جهالت، بلکه آموزش مناسب شهروندان نیز هست. جهالت و نادانی مانع پذیرش ایستارهای درست ذهن میشود و جلوی اصلاحات گسترده را میگیرد. اگر توده ها در خواب غفلت و خطا باشند، هیچ چشم اندازی برای موفقیت دموکراسی وجود نخواهد داشت. آموزش قوه تفکر و تعقل را تیز و فهم درست چیزها را میسر میسازد. موهبت دانش و آگاهی توانایی اعمال درست حق رأی را خلق میکند.

- آزادی مطبوعات: گردش آزاد اطلاعات شاهرگ حیاتی دموکراسی است. مردم باید به اطلاعات درست و بیطرفانه درباره مسائل داخلی و خارجی دسترسی داشته باشند. مطبئعات آزاد و بیطرف نه تنها مردم را در تماس با فعالیتهای حکومت قرار میدهد و تصمیم های دولت را صیقل میدهد، بلکه شکایتها و تظلم ها و ناخرسندیهای آنان را نیز مطرح میکند.

- گروه مخالف قوی و موثر: اگر در حکومتی گروه مخالف هوشیار و مراقب وجود نداشته باشد که به اشتباهات حکومت دموکراتیک نظر نکند و آنرا مطرح ننماید؛ حکومت دموکراتیک در معرض بی دقتی قرار خواهد گرفت و از اقتدار خود سو استفاده خواهد کرد. اغلب فقط امکان انتقاد کافی است تا حکومت را در مسیر درست قرار دهد.

- میتوان به موارد دیگری همچون اخلاق متعالی، مدیریت درست، برنامه ریزی ملی برای توسعه و رفاه و هوشیاری شهروندان نیز به اختصار اشاره نمود.




دو) سیدمحمدی - رند نظرباز - ایمان


سلام علیکم.
حرفهای شما را قبول ندارم.
یک دلیل:
ــ لیبرالیسم ظاهراَ چند اصل یا مبنا دارد: دموکراسی، آزادی، سرمایه داری، ....
ــ لیبرالیسم از اصلها یا اجزا یا مبانی ی دموکراسی نیست.
ــ حال، اصلاَ شما یک مقدار فکر کن که
"لزوم تقدم لیبرالیسم بر سرمایه داری"
و
"لزوم تقدم لیبرالیسم بر دموکراسی"
جدای از درست یا غلط بودن، اصلاَ معنا دارد یا نه. توجه کن:
"لیبرالیسم، که یکی از اجزایش دموکراسی است، باید بر دموکراسی مقدم باشد."
از جمله ی فوق، چه معنایی درمی یابی؟

و:
اصلاَ از کجا معلوم، مطالبات جوامع، لیبرالیسم باشد؟ و اگر لیبرالیسم باشد، و سرمایه داری و آزادی ی لیبرالیستی و ... حاکم شد، چه قدر احتمال معقول می توان داد از این سیستم اجتماعی - سیاسی، بشود سوسیالیسم بیرون آید یا حکومت اسلامی بیرون آید؟
شما وقتی می گوئی تقدم لیبرالیسم بر دموکراسی، بر فرض معنادار بودن حرفت، شما داری "هدف" را خیلی سریع و بی تعارف می آوری همان اول در کنار "وسیله" می نشانی. در حالی که به نظر من، دموکراسی اگر برقرار شود، اگر مطالبات جامعه لیبرالیسم باشد، می رود به سمت لیبرالیسم، اگر مطالبات جامعه سوسیالیسم باشد، می رود به سمت سوسیالیسم.


عین همین ادعاهای شما را می توان این گونه گفت:
تقدم سوسیالیسم بر دموکراسی
تقدم ولایت فقیه بر دموکراسی

خب اینها شما را متوجه اهداف استبدادی و غیر دموکراتیک نمی کند؟ شماها هول می شوید. سریع می خواهید لیبرالیسم را در آغوش بگیرید. باشه. بگیرید. من بخیل نیستم. اصلاَ الان من بحثم لیبرالیسم نیست. من حرفم این است شماها هول می شوید و چون احتمال می دهید ممکن است ابزار دموکراسی جامعه را به سمت هدف لیبرالیسم نبرد، خیال خود را راحت می کنید و می گوئید لیبرالیسم مقدم است بر دموکراسی.
عین همین حرفها را ذوب در ولایتها می زنند. دموکراسی ی هدایت شده. دموکراسی ای که مقدم بر آن، ولی فقیه است. اینها که دموکراسی نیست.

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سه) ایمان - سیدمحمدی


سلام.

شما می فرمایی: اگر دموکراسی ی واقعی در جامعه ای به دست آید، و در عالی ترین سطوح به رسمیت شناخته شود و اجرا شود، مردم قاعدتاً برای این که دموکراسی را پربارتر کنند و به اهداف عالی ی سیاسی و اجتماعی شان برسند، احزاب آزاد و فعال و رسانه های آزاد و فعال ایجاد می کنند."

فرض می گیرم که در جامعه الف دموکراسی واقعی به دست آمده (یعنی طبق تعریف شما مردم حق مطلق تعیین مقدرات سیاسی شان را دارند) شما بفرما آیا قبول داری که نظر اکثریت باید ملاک عمل قرار بگیرد یا نه؟ حدس قوی می زنم که می فرمایی "بله" خب... اگر نظر اکثریت بر این قرار داشت که احزاب آزاد و رسانه های ازاد پدیده های مضری هستند و وجودشان را برنتابیدند و به انحاء مختلف به برگزیدگان خود (که حاکمان باشند) فهماندند که احزاب و رسانه های آزاد نمی خواهند، آنوقت شما چه می فرمایی؟ مگر نه اینکه آنوقت چیزی بنام حزب و رسانه آزاد وجود نخواهد داشت و هیچ اندیشه و قانون و لگامی نیست که بر پوزه ی اکثریت تمامیت خواه زده شود و بگوید شما غلط می کنی که احزاب و رسانه آزاد نمی خواهی ! این یک حق غیرستاندنی است و از حقوق اقلیتی است که احزاب و رسانه ی آزاد می خواهد و توی اکثریت اجازه نداری بویی این حق ممنوع است ارچه در اکثریت هم باشی!

من به این می گویم لیبرالیسم!!!
و به آن می گویم دموکراسی!

دموکراسی سوراخ دارد! راه در رو و راه زورگویی دارد اما لیبرالیسم این سوراخها را می بندد




چهار) سیدمحمدی - ایمان



سلام علیکم.
وقتی شما می گوئی لیبرالیسم بر دموکراسی مقدم است، اولاَ این حرف چه معنا دارد؟ یعنی لیبرالیسم که یکی از اجزایش دموکراسی است، مقدم است بر دموکراسی، اصلاَ یعنی چی؟ ثانیاَ شما از چه طریقی متوجه شده ای مطالبات یک جامعه (فرض کن کشور ایران) رسیدن به حکومت و جامعه ی لیببرالیست است، و لذا لیبرالیسم مقدم است بر دموکراسی؟ اگر، احیاناَ، 80 درصد مردم ایران، مایل باشند ایران حکومتش و جامعه اش لیبرالیستی نباشد (فرض محال که نیست؟ فرض چندان شاخداری هم که نیست؟)، این نظر و نظریه و مطلب شما مبنی بر تقدم لیبرالیسم بر دموکراسی، برای تحقق چه چیزی است؟ برای تحقق لیبرالیسمی که 80 درصد مردم نمی خواهندش؟

دقت کن دوست عزیز:
تقدم لیبرالیسم بر دموکراسی، آیا فقط جز برای تحقق لیبرالیسم در یک جامعه است؟
آیا تحقق لیبرالیسم بر دموکراسی، حتا نیم درصد ممکن است برای تحقق ولایت فقیه یا برای تحقق سوسیالیسم باشد؟
پس لزوم تقدم لیبرالیسم بر دموکراسی، همان است که من عرض کردم، یعنی شما(ی نوعی)، که مطالباتت لیبرالیسم است، چون احتمال می دهی دموکراسی منجر نشود به لیبرالیسم، می آئی راحت و بی تعارف می گوئی آنچه که هدف نهائی ی من است باید همین اول کار حاصل باشد.
طرفداران ولایت فقیه هم، همین جوری مثل شما بی تعارف، می گویند دموکراسی نباید واقعی باشد بلکه باید کنترل شده باشد.

درخت ابدی گفت...

سلام.
تصویر زیبایی بود، ولی وضعیت ما زیبا نیست.
(کلا تو انتخاب عکس و تصویر باسلیقه ای.)

فرزانه گفت...

سلام
این ماست را خورده ایم که چند قرن تاریخ را تخت بگیریم بخوابیم
این روز ها صدای خر و پف مان دنیا را برداشته و دارد عاصی شان می کند راستی ماست مخفف مرکز آمار و سنجش تلویزیون هم هست ها !!!

همسفر گفت...

باسلام خدمت محمد رضای عزیز!
1. من ادعای تقوا ندارم و هنوز اندر خم یک کوچه مانده ام. نوشتمو هم که مرور می کنم چنین چیزی ازش برداشت نمیشه.
2. توجه امام معصوم علیه السلام به فقرا برای ما حجیت شرعی دارد. مسؤولی مطلوب اسلام است که با فقرا نشست و برخاست داشته باشه. در روایت داریم که نشست و برخاست با اغنیاء باعث دل مردگی و موت قلب می شود. و رفت وآمد با فقرا باعث فزونی شکر. (کتاب شریف كافي ج : 2 ص : 642). این که یک مسوول به فضای سبز آن چنانی بالاشهر و فرودگاه فلان جا برسد در حالی که هنوز مردم حاشیه ای شهر و روستا از اولیات زندگی محرومند، قبیح و ناپسند است.
3. اگه دقت کرده باشید من تو نوشته ام عمدا از لفظ مرفهین بی درد استفاده کرده ام، نه ثروتمند. تا خدای نکرده به اون دوست بالا شهری تون بر نخوره. گفتم یک موی آن پیرمرد روستایی به هزاران مرفه بی درد می ارزد. برای من فرقی هم نمی کند که آن فقیر و یا مرفه بی درد طرفدار کدام کاندیدا بوده است. بحث آقای احمدی نژاد رو شما کشیدید وسط. من فقط خواستم بگم مسوولین به جای این که مرفهین بی درد رو راضی نگه دارند یه خورده به قشر کم درآمد جامعه هم بپردازن. مرفه بی درد از خودش می تونه دفاع کنه اما اون بی بضاعت، نیاز به حمایت من و شما داره. [لطفا رو نوشته هام بیشتر دقت کنید]
همسفر

همسفر گفت...

ادامه ی جواب آقا محمد رضا
4. اصلا هم به مخیله تون راه ندید که من دارم خدای نا کرده اظهار نظرهای سیاسی خودم رو رنگ دینی می زنم. چون من معتقدم باید بدون دخالت دادن پیش فرض های ذهنی وارد بحث شد. این طوری تشخیص حق از باطل راحت تره. حالا درسته که لباس پر افتخار روحانیت را به تن دارم، اما دلیل نمی شه که من دینمو به خاطر سیاسی بازی بفرشوم. من دینمو که از سیاستم نگرفتم تا به خاطر اون دینمو فدا کنم. من سیاستی رو پذیرفتم که مبتنی بر دین باشه. یعنی موضع گیری سیاسی نهایی من ریشه در اعتقادات و باور های دینی داره. و فرق است بین دین سیاست مدار وسیاست دین مدار. [دقت شود]امام خمینی ره دومی را انتخاب کرده بود. در کامنت قبلی که برای شما گذاشته بودم هم این طوری آورده بودم: "...پیش فرض های خودم رو در بحث دخالت ندهم و بی طرفانه به نقد و بررسی بپردازم. خودم رو هم مبرا و مصون از اشتباه نمی دونم. از انتقاد هم پیشاپیش استقبال می کنم. پس بنده به خاطر یک اختلاف نظر سیاسی هیچ وقت یک نفر را پاک و دیگری را پست و بی ارزش نمی دونم."
5. توقع یه جوون مسلمون از دولت خیلی چیزاست. چون بحث سر موضوع خاص بود من یه مثال زدم. توضیح بیشتر این که وظیفه ی دولت در عرصه ی فرهنگ: مبارزه با فساد، بی بند و باری، بی حجابی و...، در عرصه ی بین الملل: عزت و اقتدار ایران اسلامی، و همینطور در عرصه های بهداشت، اقتصاد و... . یکی از مصادیق کوچک عرصه ی اقتصاد وام ازدواج است. تامین معیشت و رفاه عمومی جامعه از وظایف حکومت اسلامی است. البته هدف اصلی انقلاب چیز دیگری است.
6. از این که جوابتون با تاخیر ارسال شد امید وارم منو ببخشید. البته اگه مطلبتونو تو کامنت خودم میذاشتید زود تر می خوندم.

نفیسه گفت...

این قسمت ماستش رو اساساً خوب اومدی واقعاً ماست رو خوردیم که اینجوری رفتار می کنیم کلاً ما ایرانیها از اون جایی که همیشه در کشور نعمتها زندگی می کردیم به آدمهای تنبلی تبدیل شدیم.
راستی عجب نقاشی جالبی بود.

mehregan گفت...

سلام
تعبیر به جا وگویایی بود از وضعیت ما. وضعیتی که حتی نمیدانیم بغرنج است یا خیر؟
جالب این جاست که خودمان ظاهرا ناراضی نیستیم از این وضعیت،به نظر دوران گذار میرسید اما انگار توقف در این دوران گذار که معلوم نیست چقدر طول بکشد با وجود آه و ناله ی برخی،خوشایند بوده است!!!

فرياد گفت...

چقدر شلوغ پلوغه ...هر دو رو ميگم...
درست مثل من.