محمدرضا نیکفر در یادداشتی به نام الهیات شکنجه دیدگاهی طرح کرد و به مسئلهی شکنجه و تجاوز پرداخت و آن را ریشه یابی کرد. امید مهرگان، یکی از شاگردان ِمراد فرهادپور که خود چند ماهی قبل در یادداشتی به نقد دیدگاه قبلی نیکفر دربارهی سروش پرداخته بود، یادداشتی در اینجا نوشت و دیدگاه نیکفر را به نقد کشید. نیکفر هم برای مهرگان جوابیهای نوشته است.
اینجانب به دلیل علاقهای که به این مباحث داشته؛ به جد این یادداشتها را دنبال کرده و نکاتی چند را از آن استخراج کردهام. شاید ذکر آن خالی از فایده نباشد.
* نیکفر در ابتدای مقالهی خودش به روشنی نوشته که از منظر پدیدار شناسی(فنومنولوژی) به واقعه نگریسته و به خوبی متدلوژی خود را آشکار کرده. به عکس ِبسیاری از شارحان و مفسران که کمتر روش و منش و ایدهی خود را به صراحت بیان میکنند. این امتیاز نیکفر است. مهرگان وی را به این متهم کرده که او از زاویهی فرهنگ پژوهی به این مساله پرداخته که به نظر نگارندهی سطور، مهرگان اندکی بیراه گفته.
* مهرگان قلمش پرنیش و طعنهست و این کنایات را میتوان در سراسر جوابیهاش دید. آنجا که نگاه نخبه گرایانه را به پیش میکشد و سترونی از سیاست را به روی نیکفر میآورد و از جورجو آگامبن مثال میزند. این را در سابقهی جوابیهها و نقدهای قبلی مهرگان هم دیدهایم. کاش مانند مرادش، فرهادپور اندکی تامل و تحمل را چاشنی قلمش میکرد. البته در مقابل نیکفر کمتر میتوان از عباراتی بهره برد که برای پیام یزدانجو و امثالهم به کار برده بود.
* مهرگان متاسفانه از سلاحی استفاده میکند که بنده آن را اتهام پنهانی مینامم. وی به نوعی نیکفر را به لامذهبی و لاییک بودن متهم میکند. این نوع انگیزه خوانی در اندیشهی انتقادی که مهرگان و فرهادپور از معتقدان و ترویج کنندگان آن در ایران هستند ناپسند و نابسنده ست.
* مهرگان توضیح نمیدهد چرا مشکل از اسلام و تفاسیر خشن از آن نیست. وی از نفی نیکفر به اثبات چیزی نمیپردازد و دلیلش شاید این است که نیکفر لیبرال است و او نئومارکسیست. نیکفر به هوسرل و هابرماس و رورتی میپردازد و او از آدورنو، بوردیو، بدیو، ژیژک و آگامبن. چپها ذاتاً عامهی مردم را نیک میدانند و اصولاً متوجه نقدهایی که متوجه طبقه میشود نیستند. شاید این اختلافها ناشی از عدم توافق بر روی معانی واژگان از هر دو سوی باشد. مثل فرهنگ.
* نیکفر جوابیهی جالب و کاملی نوشته. اصلیترین گزینهی جوابیهی او به نظرم چیزیست که ما هم باید بدان توجه کنیم. این جنایات، این حکومت و این روش و منش را باید جدی گرفت. در گلهی گوسپندان، خطر پلنگ را باید جدی گرفت. این همان سیاستورزی ِآگامبنیست که مهرگان مثال آورد، ولی بدان پایبند نبود.
* این یادداشت قسمت دومی خواهد داشت که مروریست به جوابیهی نیکفر.