۱۳۸۹ بهمن ۱۶, شنبه

هم قم خوبه هم کاشون، نفرین به هر دو تاشون

اوایل:

به آنان که با قلم «رهایی ِ خلق» را به پیش جهانیان پدیدار می کنند / بهاران خجسته باد

اواخر:
به آنان که با قلم «موازین ِ شرع» را به پیش جهانیان پدیدار می کنند / بهاران خجسته باد

نه به آن جامعه ی بی طبقه ی توحیدی تان، نه به آن انفجار نورتان که هر چه کشیدیم از ذخیره ها و فیکس هایتان بود. نه به رنگ سرختان، نه به رنگ سپید و سبزتان که هر چه کشیدیم از یکرنگی هایتان بود. نه به آزادی تان و نه به استقلالتان، که هر چه کشیدیم از آن نه یک کلمه کم و نه یک کلمه بیش تان بود. نه به آن زمستانتان و نه به آن بهاران خجسته تان که هر چه کشیدیم از سردی سیرت و صورت و از زمهریر دل بی مهرتان بود.
چه نیک گفت البته خود لابد نمی دانست که سر آخرش مثل احساس اولیه اش «هیچ » بود. هیچی. دل ما و روان ما را به آتش کشیدید و خنده مان را بی رنگ کردید. به قولی هولوکاست دلها راه انداختید. هیچگاه هیچ کدامتان را نخواهم بخشید.