۱۳۸۸ اسفند ۸, شنبه

باد وزنده‌ام، پرتاب می‌کنم


* بعد از دیدن ِخودروی ملی، چشممان به جمال خودروی ملی-مذهبی روشن شد. پشت شیشه‌ی عقب یک خودروی ملی نوشته بود : «بر خولی لعنت». البته آخر و عاقبت خودروی ملی-مذهبی مطمئناً از افراد این فرقه‌ی ضاله بهتر است.
* اینجا مراسم «عمر کشون» با شور و حالی عجیب در کوچه‌ها و محلات البته به طرزی پنهان در حال برگزاری‌ست. عجیب ملتی هستند. چیپس و پفک و شیرینی و قیمه پلو همراه با رقص و مزه پرانی و فحش و صادر کردن باد ضرطه. این خاصیت الاستیسیته‌ی ادیان است که شریعتی می‌گفت. کاش استاد ببیند و یک قلم فرسایی کند که حالش را ببریم.
* عقلانیت در این شهر هم ریشه دوانده. البته تنها مورد استفاده‌ی آن «پول شمردن» است.
* طرز برخورد شهروندان فهیم با مصادیق دنیای مدرن در این شهر البته دیدنی‌ست. نمونه‌ش پله برقی‌ست. رندان می‌گویند با افتتاح منوریل بایستی منتظر مشاهدات بدیع و عجیبی باشیم. مثلا پرش با موتور از روی آن یا خروج از قطار در حال حرکت و همزمان روشن کردن سیگار و...

۱۳۸۸ اسفند ۵, چهارشنبه

تکامل و تقدس


* ساحت ِعلم ساحتی مقدس نیست. هیچ تئوری و نظریه‌ای هیچگاه در امان نبوده و نیست. این امر البته با آن «نسبیت‌گرایی» که شاید در ذهن برخی باشد، فرق بسیار مهمی دارد و آن اینکه هر تئوری‌ای با شواهد، ادله و مدارکی اثبات می‌شود و البته همان‌طور نیز در معرض ابطال است. تا وقتی که یک نظریه را نتوان با سازوکار علمی ابطال کرد می‌توان به آن به عنوان گوشه‌ای از حقیقت نگریست. این نگریستن و البته کنکاش و پژوهش، هیچگاه متضمن بوجود آمدن «ایمان» به یک تئوری نیست. وقتی نتوان تئوری‌ای را ابطال کرد، نمی‌توان با آن مخالفت کرد، اما شاید بتوان از کنار آن رد شد.
* تئوری فَرگشت(تکامل) امروزه در دنیا با شواهد نظری، آزمایشگاهی و باستانشناسی، تقریباً اثبات شده. شاید در برخی اذهان اینگونه تصور شود که با اثبات تئوری تکامل، انسانها از نسل میمون هستند و این در ذهنشان آزاردهنده باشد. شاید برخی از متدینان با این قضیه برخوردی حذفی داشته باشند؛ چرا که با آفرینش و خلقت انسان به‌صورت کامل و ماجراهای ناشی از آن مانند زندگی در فردوس و ماجرای شیطان و هبوط و آدم و حوا و... در تضاد و تنافی‌ست.
* تئوری تکامل انسان‌ها را «هم‌نسل» میمون‌ها می‌داند و نه «از نسل» میمون‌ها. که اگر اینگونه بود هیچ میمونی وجود نداشت همه به اصطلاح «آدم» شده بودند.
* تئوری تکامل نشان می‌دهد که بر اثر تغییر شرایط اقلیمی و جدایی جغرافیایی، ژنها که واحد سازنده‌ی ساختار بدن هستند برای تضمین بقای خود، بدن موجود زنده را وادار به سازش با شرایط و محیط می‌سازند. اینگونه موجود زنده قادر به بقاء و تولید نسل است.

۱۳۸۸ اسفند ۲, یکشنبه

نسناسهای جهان متحد شوید


لیسنکو ریاست آکادمی علوم زیستی شوروی سابق، نظریات مندل و داروین که حاوی برخی از احتمالات بودند در تضاد با اصول قطعی دیاما (ماتریالیسم دیالکتیک) می‌دانست و آنها را «غیرعلمی» می‌شمرد. لیسنکو به وجود ژن و کروموزوم قائل نبود. چه بسیار از زیست شناسان روس که با حکم وی به اردوگاههای کار فرستاده شدند و خوش شانس‌هایشان به آغوش امپریالیسم غرب پناه بردند. آنهایی که می‌گفتند وقتی می‌دیدیم کشفیات ما با اصول کمون اولیه مطابق نیست بر کشفیات خود خط بطلانی می‌کشیدیم.
واقعاً دلیل این‌گونه ضدیت چیست؟ مخالفت کلی و غیرمنطقی با تئوریها و فروکاستن آنها به تعارض‌های ایدئولوژیک و شخصی همیشه از پیشرفت جوامع جلوگیری کرده. البته که علم راه خودش را مطمئناً در جایی دیگر پیدا خواهد کرد. جایی دیگر...

۱۳۸۸ بهمن ۲۸, چهارشنبه

تاملات کافکایی 16


* ابراهیم می‌خواست ایمانش را به خداوند ثابت کند. اسماعیل این وسط چه‌کاره بود؟
* یعنی ایوب جواب سئوالاتش را از خداوند گرفت؟*
* هیچ چیز را هول‌انگیز تر از «انسان» ندیدم.
-------------------------------------------------------------
* پی‌نوشت: رجوع شود به کتاب تاثیر گذار «یادبود ایوب در جهان ِکافکا»

۱۳۸۸ بهمن ۲۵, یکشنبه

تاملات کافکایی پوپری 15


* برخی‌ها نظریه‌ی تکامل را از بیخ و بن قبول ندارند اما برای بقا همچون حیوانات می‌جنگند.
* می‌گویند تحمل سختی را نداریم، ما مگر رنگ خوشی را هم دیدیم؟
* نادانی به حقیقت نزدیکتر است تا به پیش‌داوری.
---------------------------------
پس نوشت:
دوستان بد نیست اینجا را هم مروری کنند.

۱۳۸۸ بهمن ۲۳, جمعه

Die Hard Part n+1

از ظهر چهارشنبه تا دو سه ساعت پیش به مسافرت رفته بودم. در آن شهر کوچک کافی نتی پیدا کرده بودم اما هیچ سایت و سرویس دهنده‌ای باز نمی‌شد. حدس زدم خبرهایی‌ست.
تازه رسیده‌ام. سوغاتی نیاورده‌ام بلکه برایم آورده‌اند. وبلاگم مسدود شد. احساس خاصی ندارم زیرا که از روز اولی که دست به کیبرد بردم منتظر چنین روزی بودم. کسی که مبنای کارش اندیشه‌ی انتقادی‌ست مسلما در چنین سرزمینی کمترین تنبیهش همین است و لاجرم چه دیر.
من از روز اول وصله‌ی ناجور بودم، حتی در میان جمع اندک دوستان. من از روزی که خودم را پیدا کردم(؟) نفرت ملایم اما مداومی به برخی‌ها داشتم. می‌نوشتم که خودم را از شرّ این شراره‌های جانسوز ذهنم خلاص کنم. نشد و نمی‌شود اما... می‌نویسم.
صدبار بلکه هزاران بار هم مسدود شوم باز هم می نویسم روایت این «الم» را با «قلم». مشترکان گرامی که همیشه در نزد صاحبان امر عزیز و مکرمید؛ اگر دیدید پیوند وبلاگتان اینجا موجود نیست بدانید که قصور و فراموشی‌ای صورت گرفته. بعد از دو روز اگر بازهم مشاهده نکردید، حتما تذکر دهید. فعلا خسته‌ام خسته...

۱۳۸۸ بهمن ۲۰, سه‌شنبه

تاملات کافکایی 14



* وقتی مخالف من یک آدمخوار باشد شعار «زنده باد مخالف من» یعنی آخرین حرفی که از دهانم بیرون می‌آید.
* البته دروغ کمتر می‌گویند منتهی تکنولوژی پیشرفت کرده، بیشتر پخش می‌شود.
* برای زنده‌گان در گورستان سخن نمی‌گویند. آن از دنیا رفته سی سال پیش خطاب به مرده‌گان گفت برق مجانی‌ست. شما چرا باور کردید؟
* ده کتاب نوشتی که ردّش کنی؟ یک کلمه بگو چرند گفته. قضاوت با تاریخ.

۱۳۸۸ بهمن ۱۸, یکشنبه

این ملت شریف



او در من و من در او فتاده / خلق از پی ما دوان و خندان
انگشت تعجب ِ جهانی / از گفت و شنید ِما به دندان


۱۳۸۸ بهمن ۱۶, جمعه

The Iranian Halloween

دیشب در خیابان ارم قدم می‌زدم و شاهد دسته‌های عزاداری به مناسبت اربعین بودم. کمتر شده بود این ‌کار را بکنم. شاید تنهایی و بی‌حوصلگی باعث شد چند دقیقه‌ای هنگام طی کردن مسیر آنها را هم مشاهده کنم.
نمی‌دانم از جشن هالووین یا دیگر مناسبت‌های آیینی فرنگیان چیزی شنیده یا دیده‌اید. شباهتی غریب داشت مخصوصاً با هالووین. جماعت هر کدام به رنگی، دست برخی مشعل‌هایی که با نفت می‌سوخت، همه مشتاقانه و فعال و مشغول غذاخوردن یا صحبت کردن و سر به سر گذاشتن، خود ِ دسته‌های عزاداری(؟) هم مانند ایشان. با صداهای ریتمیک و نوحه‌های ریتمیک تر، بی‌نظمی‌ای عجیب در عین نظم.
گفته بودم و الان هم می‌گویم که ما ایرانی‌ها استعداد عجیبی در استحاله کردن و به ابتذال کشیدن هر تفکر و آیین و مراسمی را داریم. این از ماه محرم، آن از چهارشنبه سوری و مثال بارز لیبرال بودن و فمینیست بودن و سوسیالیست بودن و... ته ِهر چیزی هم یک ایرانی می‌چسبانیم و به قول جنوبی‌ها خِلاص.

۱۳۸۸ بهمن ۱۲, دوشنبه

تاملات انتقادی کافکایی


* سنگ قبر و کفن از چین وارد شده. گویا قرار است فقیه جامع الشرایط با مقلدانش هم وارد شود به اضافه‌ی اندکی ملت همیشه در صحنه که کمی مطیع‌تر باشند. اغنام الله ِخودمان جدیداً کمی رویشان باز شده.
* یارو، همان کارگردانی(؟) که پرونده‌ی قتلش هنوز مفتوح است، در تلویزیون از حقیقت می‌گوید و ساده زیستی. یکی نیست بگوید عربده کشی‌هایت در آن جشنواره یادت هست؟ شلوغ‌کاری‌هایت بابت «آدم برفی» جلوی سینما که باعث شدی بانویی جان خود را از دست بدهد؟ یکی نیست بگوید پدیداری ِهمان حقیقت یعنی کهریزک و اعدام دو جوانی که دو ماه قبل از انتخابات(؟) دستگیر شدند و به‌جرم وقایع بعد از انتخابات به اشد مجازات محکوم شدند.
* جداً اینها شب که می‌خواهند کپه‌شان را بگذارند از خودشان خنده‌شان نمی‌گیرد؟ آمار و ارقام در باب پیشرفت، دفاع از حق آزادی بیان و قلم، ظرفیت‌های نظام، مدیریت بر جهان، نابودی استکبار، افزایش قدرت(؟) خرید مردم و...
* احساس می‌کنم بت پرستان در کار خود از همه صادق‌ترند.