۱۳۸۸ اسفند ۸, شنبه

باد وزنده‌ام، پرتاب می‌کنم


* بعد از دیدن ِخودروی ملی، چشممان به جمال خودروی ملی-مذهبی روشن شد. پشت شیشه‌ی عقب یک خودروی ملی نوشته بود : «بر خولی لعنت». البته آخر و عاقبت خودروی ملی-مذهبی مطمئناً از افراد این فرقه‌ی ضاله بهتر است.
* اینجا مراسم «عمر کشون» با شور و حالی عجیب در کوچه‌ها و محلات البته به طرزی پنهان در حال برگزاری‌ست. عجیب ملتی هستند. چیپس و پفک و شیرینی و قیمه پلو همراه با رقص و مزه پرانی و فحش و صادر کردن باد ضرطه. این خاصیت الاستیسیته‌ی ادیان است که شریعتی می‌گفت. کاش استاد ببیند و یک قلم فرسایی کند که حالش را ببریم.
* عقلانیت در این شهر هم ریشه دوانده. البته تنها مورد استفاده‌ی آن «پول شمردن» است.
* طرز برخورد شهروندان فهیم با مصادیق دنیای مدرن در این شهر البته دیدنی‌ست. نمونه‌ش پله برقی‌ست. رندان می‌گویند با افتتاح منوریل بایستی منتظر مشاهدات بدیع و عجیبی باشیم. مثلا پرش با موتور از روی آن یا خروج از قطار در حال حرکت و همزمان روشن کردن سیگار و...

۲۶ نظر:

someone else گفت...

سلام.

به نظر دل پری دارید از این رژیم و نظام؟!

بمیرند این شیعیان غالی که مراسم عمرکشون می برگزارند!

آن مذهب دیگر مانده ام اگر حسین کشان و رضاکشان و الخ بگیرند، چند نفر اینجا خودشان را پاره پوره میکنند!
به گمانم هیچ نفر! مارمولک تر از خودشان، بچه هایشان است!

آیسودا گفت...

خولی دیگه چیه؟
این کارت دعوت به کجا بود؟
انگار داری از یه دنیای دیگه حرف می زنی...
رنگم پرید. علامت تعجب تعجب تعجب!!!

درخت ابدی گفت...

سلام.
من موندم که زندگی توی این شهر مقدس رو چطور تحمل می کنی.(هرچند مگه خود ما مثلا توی تهران چی کار می کنیم!)
خندیدن بهتره یا غثیان از این همه جهالت؟!هنوز می تونیم بخندیم.

دست خیال گفت...

هر چند این عکس بیشتر به طنز شبیه است اما کاملا می فهمم از چه مراسم مزخرفی صحبت می کنی.مراسماتی که برخی رفتارهای دور از شئون انسانی اش را شرم از بیان است.خرافات، غلیان خشم مثلا مقدس(!)، استفاده از احساسات فرضا پاک اعتقادی افراد فقط و فقط در جهت برجای ماندن حکومت از صفویان بگیر تا ...( و البته قبل از صفویان هم بوده ولی اینقدر سیستماتیک و حکومتی نوبر آن سلسله است)

ایمان گفت...

سلام.

در همین راستا ما یک همسایه ای داشتیم که قنادی داشت و نبات و نقل درست می کرد. تعریف می کرد روزی عده ای جوان ظاهر الصلاح امدند و گفتند این کیسه را بگیر و با محتویاتش برای ما آبنبات درست کن. وقتی همسایه کیسه را باز می کند می بیند که پشگل گوسفند است. سوال میکند و جواب می شنود که این پشگل ها را در وسط آبنبات تعبیه کن و کار نداشته باش. طرف اصرار میکند که علت چیست. جوانان می گویند که چند روز دیگر "عید عمر" است (روز از دنیا رفتن عمر خلیفه دوم مسلمین). ما هم می خواهیم این آبنبات ها را بین دوستان پخش کنیم و بخورند و وقتی به وسط آبنبات رسیدند کلی بهشان بخندیم و اینگونه "عید عمر" را به جشن و شادی بگذرانیم !!!

همسایه هم نامردی نکرده و با یک تیپا بدرقه شان کرده... دستش درد نکند.

هیوا گفت...

بعضی وقت ها از هر چه ایدئولوژی است زده می شوم که چرا جامعه را به سمتی سوق می دهد که به اینجا برسیم و برخوردی اینگونه را صورت بدهیم با قضایا؟!

مهرگان گفت...

سلام
اسم این مداسم رو شنیده بودم,البته بیشتر تو کتابا خونده بودم اما دقیقا نمی دونستم چه جوریه!
این خودروی ملی مذهبی دیگه چه صیغه ایه؟خولی چیه؟ آقا یه جوری صحبت کنید زیر دیپلم هم حالیش بشه!
امان از دستتان!
امان از دستشان!
امان از دست گلادیاتورهای پارک وی!D:

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سلام علیکم.
امروز در کتابفروشی، شماره ی جدید (؟) مجله ی مترجم را ورق می زدم. گفت و گویی بود بین خسرو ناقد و وبلاگ نویسی به نام غیاثی. نهیاتاً گفت و گو به این رسیده بود که معادل درست برای Reformationfest آلمانی و Reformation Day انگلیسی، «عید تهذیب» است.
برایم جالب بود.

هادی بیات گفت...

سلام علیکم
یکی از اعتقادات غالیان در این مراسم برداشته شدن تکلیف از شیعیان واقعی است در حین انجام این مراسم. حالا اخلاقا چه فضیحتی می شود در این چند ساعت به پا کرد بماند. من جنبه سیاسی اش برایم جالب تر است. هر دین و آیینی برای پیروانش امتیازاتی در نظر می گیرد تا گروهش را گرد هم جمع کند. مثلا نجات از جهنم در صورت ایمان آوردن و یا بهشت با تمام نعماتش. اما این که تا این حد امتیاز بدهد برایم جالب است. یعنی یک گروهی هست که برای گرد هم نگاه داشتن اعضایش برای لحظاتی تکلیف را از پیروانش برمی دارد. این برای فهم جنایاتی که در این هفت ماهه در کشور و بر سر سبزها آمد بسیار کارگشاست. قبلا در اسماعیلیه این را دیده بودیم. اسماعیلیه اکنون دو شعبه است. گروهی که اکنون پیروان آقاخان هستند صدها سال پیش در یک انقلاب ایدئولوژیک شبیه کار رجوی اینا! احکام را کنار گذاشته بودند.

آیسودا گفت...

ولی من جدی می خوام بدونم خولی چیه؟
این نوشته چرا هیچ فرهنگ لغتی نداره. از این چیزایی که نوشتی و بچه ها هم یه کم اطلاع داشتند هیچی نفهمیدم. پس خودت کجایی؟ چرا توضیح ندادی؟

ali mohajer گفت...

کاش می شد عقلانیت رااحیا کرد. تا این فرقه بازی ها و فرقه گرایی ها و افراط ها وجود دارد امید به سامان رساندن این سرزمین، امیدی واهی است. پایدار و پیروز باشید.

rita گفت...

پروفسور آرمین استاد سرطان شناسی دانشگاه تهران که 83 سال هم عمر کرد جمله عجیبی داره.فرمود:اگر می خواهید یک حقیقتی رو از بین ببرید بهش پیرایه ببندید.
-----------------------------------بهترین راه برای از بین بردن دین واعتقادات مذهبی اینه که اونهارو به لجن بکشن وچیزهایی بهش بچسبونن که هرگز در او نبوده.جالبه که این جهال از خدا ودین بی خبر برای ابو لولو که قاتل عمر بوده خیلی احترام قائلن وقبر اورو تقدیس وتکریم می کردن.حال اون که ابولولو اصلاً بخاطر دین وحق و عدالت و...عمر رو نکشته بوده.از یکی از والیان منصوب عمر طلبی داشته واو نمی داده.به عمر شکایت می کنه واو هم بهش اعتنا نمی کنه.به همین خاطر تصمیم می گیره که کار عمر رو یک سره کنه.

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سلام علیکم.
سیدحسین نصر به اندازه ی کافی بودلری دانته ای کیرگه گؤری فاوستوسی نیچه ای کافکایی نبوده و به اندازه ی کافی ذوق زدگی ی علمی نداشته و هیجان زدگی ی مثلاً فلسفی نداشته و به اندازه ی کافی افسرده نبوده و دوستان متفکری نداشته که او را در دوره ی زمانی ی حدود دو سال به تکامل برسانند تکامل از آن نوع که ... پس طبیعی است از این حرفهای سست بزند و اویی که احتمالاً پای هیچ بیانیه ی حقوق بشری امضاء نکرده آمده از این حرفهای گنده گنده می زند.
ای محمدرضا! ای محمدرضای جوان که خود را کرکس پیر می نامی! برو رنج خود را و درد عظیم خود را درمان کن! ای محمدرضا! به راستی سیدحسین نصر در آنچه من نقل کردم، حرفهایش در مقوله ی فلسفه یا استدلالهای برهانی ی محض نمی گنجد، یعنی از این مقوله نیست، بلکه انسان با فطرتش و قلبش اگر توجه کند به سخنان او، چیزهایی را درمی یابد، اما خُب، شخص شما ظاهراً در فرایند فرگشت که قرار گرفته ای، هم با تو از برهانیات نمی شود سخن گفت، چون به درجه ای رسیده ای که می گوئی «علت العلل دچار تناقض است» و پناه می بری به این که «هیوم علیت را قبول نداشته»، هم از طرفی به خود فشار می آوری که فطرتت را هم دور کنی از بعضی حرفها، و البته دوستان متفکری که چه بسا استاد و راهنمای تو بودند در فرایند فرگشت فکری فلسفی فطری ات، حواسشان هست این پرنده ای را که دانه افشاندند و در دام انداختند، چه گونه نگهش دارند.
آری.

ندا گفت...

سلام
در حماقت زندگی کردن هم عالمی دارد!!!!

ندا گفت...

منظورم از نظر آرامششون بود...

فرزانه گفت...

سلام
زندگی کردن در چنین شهری گمانم از مصادیق بارز ریاضت باشد

someone else گفت...

روزنامه اعتماد توقیف و مجله ایراندخت لغو امتیاز شد!

نجیبه محبی گفت...

بیچاره عمر رضی الله عنه !

ناهید گفت...

سلام . اول که وآآآآآآآآآآآآی فهمیدم که یه بار فیلترینگ شدین . کلی خندیدم . اخه اگه با این خبرا تو ایران ناراحت بشیم دو روزه باید غزل خداحافظی رو بخونیم .
بعدم بابا عجب صبری شما دارید . اینو جداً میگم ...آخه چطوری تو اون شهر میتونید دوام بیارید ؟ من که حتی فکرش هم اذیتم میکنه . گرچه ظاهراً ایران داره به یک قم ِ بزرگ تبدیل میشه .
شکلک گریه هم ندارید کمی اشک بریزیم بابا .

دیالوگ سرخ گفت...

و ما ادراک القم

شهری بس عجیب است رفیق

به شخصه این مراسم برای من چندش آور است...حال آنکه مدارکی که ثابت می کند عمر قاتل حضرت فاطمه است هم چندان معلوم نیست...اتفاقا به نظر من ریشه در منازعات عثمانی با صفویه دارد

وگرنه یزدید کشان و معاویه کشان و شمر کشان موکد تر بود برای گرفتن مراسم

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سلام علیکم.
ظاهراً ارد بزرگ فردی است بسیار بسیار بزرگ و بسیار بسیار متفکر، که معلوم نیست کجا هست و عمر مبارکش چه قدر است و کجا درس خوانده، و ظاهراً جملاتی دارد که می شود در پائین صفحات سررسیدها نوشت، و ظاهراً از زندگی ی لئوناردو دا وینچی اطلاعاتی بیش از زندگی ی ارد بزرگ در اختیار بشر است.
***
من چند سال قبل نوشتم:


غلامعلي حداد عادل، «شريک ازيادرفته»، جام جم، سه¬شنبه، 24 مهر 1380؛ ص 5 : «اگر بنا باشد که انصاف رعايت شود، بايد روي جلد هر کتاب مهم و ماندني و خواندني که در طول تاريخ نوشته شده، در کنار نام مؤلف آن، نام او هم به عنوان شريک در تأليف آن کتاب آورده شود، زيرا هيچ اثر بزرگي در علم و ادب و هنر پديد نيامده مگر با تحمل رنج تنهايي و بردباري و حوصله از سوي همسران صاحبان آن اثر. خود من در غزلي که براي همسرم سروده¬ام، گفته¬ام:
ز همسري که شريک تو در غم و شادي است
که ديده در سفر عمر، همسفر، بهتر»

يادداشت آقاي حداد عادل در سلسله نوشته¬هايي به نام «قلم¬رنجه» بود.
1) اصولاً من همسر و والدين و خواهرها و برادرها و فرزند و همکار و دوست و استاد و ...، و از همه مهمتر خود فرد را در سعادت و شقاوت انسان مهم مي¬دانم، ولي ارتباط همسر (چه زن و چه شوهر) با «کتاب مهم و ماندني و خواندني» را اين گونه نمي¬دانم که آقاي حداد عادل مي¬گويد.
2) من جايي کار مي¬کردم. فردي که مسئوليت پژوهشي داشت، علت پيشرفت خود را همسر (= شوهر) خود دانسته بود. اگر امکانش بود به او مي¬گفتم: «ماهي حدود يک ميليون تومان از دولت مي¬گيري. با خودروي دولت = ملّت مي¬آورندت و مي¬برندت. چند تا تايپيست زير دستت است که کارهايت را انجام دهد. پنجاه تا آدم بي¬سواد و باسواد زير دستت است تا خرده دستورهايت را انجام دهند. سهمت از خوبي يا بدي آثار منتشر شده واقعاً در حدّ بقيه (يا حتا احياناً کمتر از بقيه) است، ولي شما سرپرست/سرويراستار/سخنگو/... هستي. واقعاً علّت پيشرفت شما همسر است؟؟؟»
3) اصولاً من از آقاي حداد عادل کتاب مهمي سراغ ندارم.
4) من از آقاي حداد عادل کتاب مهم سراغ ندارم، ولي «پُست/پُستهاي مهم» سراغ دارم، و سراغ داريد. گمان مي¬کنم «سرقفلي رياست فرهنگستان زبان» که در اختيار ايشان «بود»، نه ربطي به همسر داشت و نه ربطي به آثار مهم احتمالي ايشان. ظاهراً به حضرت آقاي خامنه¬اي ايده¬الله تعالي ارتباط داشته.
***
من از ......... شنیدم می گفت با اطمینان می گوید فلان فرد که مترجم و نویسنده ی فعال است و خیلی علمدوستانه حرف می زند، در ده سال گذشته ده تا کتاب هم نخوانده.
***
حداد عادل حتا اگر فرض کنیم در خواب هم کتاب بخواند، برون دادش چی بوده تا به حال؟!

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سلام علیکم.
ظاهراً ارد بزرگ فردی است بسیار بسیار بزرگ و بسیار بسیار متفکر، که معلوم نیست کجا هست و عمر مبارکش چه قدر است و کجا درس خوانده، و ظاهراً جملاتی دارد که می شود در پائین صفحات سررسیدها نوشت، و ظاهراً از زندگی ی لئوناردو دا وینچی اطلاعاتی بیش از زندگی ی ارد بزرگ در اختیار بشر است.
***
من چند سال قبل نوشتم:


غلامعلي حداد عادل، «شريک ازيادرفته»، جام جم، سه¬شنبه، 24 مهر 1380؛ ص 5 : «اگر بنا باشد که انصاف رعايت شود، بايد روي جلد هر کتاب مهم و ماندني و خواندني که در طول تاريخ نوشته شده، در کنار نام مؤلف آن، نام او هم به عنوان شريک در تأليف آن کتاب آورده شود، زيرا هيچ اثر بزرگي در علم و ادب و هنر پديد نيامده مگر با تحمل رنج تنهايي و بردباري و حوصله از سوي همسران صاحبان آن اثر. خود من در غزلي که براي همسرم سروده¬ام، گفته¬ام:
ز همسري که شريک تو در غم و شادي است
که ديده در سفر عمر، همسفر، بهتر»

يادداشت آقاي حداد عادل در سلسله نوشته¬هايي به نام «قلم¬رنجه» بود.
1) اصولاً من همسر و والدين و خواهرها و برادرها و فرزند و همکار و دوست و استاد و ...، و از همه مهمتر خود فرد را در سعادت و شقاوت انسان مهم مي¬دانم، ولي ارتباط همسر (چه زن و چه شوهر) با «کتاب مهم و ماندني و خواندني» را اين گونه نمي¬دانم که آقاي حداد عادل مي¬گويد.
2) من جايي کار مي¬کردم. فردي که مسئوليت پژوهشي داشت، علت پيشرفت خود را همسر (= شوهر) خود دانسته بود. اگر امکانش بود به او مي¬گفتم: «ماهي حدود يک ميليون تومان از دولت مي¬گيري. با خودروي دولت = ملّت مي¬آورندت و مي¬برندت. چند تا تايپيست زير دستت است که کارهايت را انجام دهد. پنجاه تا آدم بي¬سواد و باسواد زير دستت است تا خرده دستورهايت را انجام دهند. سهمت از خوبي يا بدي آثار منتشر شده واقعاً در حدّ بقيه (يا حتا احياناً کمتر از بقيه) است، ولي شما سرپرست/سرويراستار/سخنگو/... هستي. واقعاً علّت پيشرفت شما همسر است؟؟؟»
3) اصولاً من از آقاي حداد عادل کتاب مهمي سراغ ندارم.
4) من از آقاي حداد عادل کتاب مهم سراغ ندارم، ولي «پُست/پُستهاي مهم» سراغ دارم، و سراغ داريد. گمان مي¬کنم «سرقفلي رياست فرهنگستان زبان» که در اختيار ايشان «بود»، نه ربطي به همسر داشت و نه ربطي به آثار مهم احتمالي ايشان. ظاهراً به حضرت آقاي خامنه¬اي ايده¬الله تعالي ارتباط داشته.
***
من از ......... شنیدم می گفت با اطمینان می گوید فلان فرد که مترجم و نویسنده ی فعال است و خیلی علمدوستانه حرف می زند، در ده سال گذشته ده تا کتاب هم نخوانده.
***
حداد عادل حتا اگر فرض کنیم در خواب هم کتاب بخواند، برون دادش چی بوده تا به حال؟!

ناشناس گفت...

سلام بر شيعه و سام بر سني
به كوري چشم دشمنان ال محمد ع هر سال بنا بر فقه شيعه بيش از سال قبل تبري از غاصبين ولايت الاخص دومي ملعون را اظهار ميكنيمم براي استناد به كتبي مانند بحارالانوار تفاسير قران و لايحضره الفقيه مراجعه كنيد.

ناشناس گفت...

سیاست از دین جداست بفهمید

روشن گر گفت...

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
من نیز در قم زندگی میکنم ...
خولی حامل سر امام حسین (علیه السلام) تا شام بوده است که در این راه توهین های زیادی به آن سر مبارک داشته است .
مدارک زیادی دال بر اینکه عمر (لعنه الله علیه) قاتل حضرت زهرا (سلام الله علیها)بوده و یا ایشان از او ناراحت بوده وجود دارد و این موضوع ساخته منازعات سیاسی نیست . لطفا برای اتهام زدن و رد کردن مستدل صحبت کنید .
مراسم عمر کشون به معنای آزادی در گناه کردن یا حرکات غیراسلامی نیست و انجام بعضی از این اعمال در هر حالی اشکال دارد .
چیزی که در پست ها دیده شد حرف های بی پایه و اساس و بدون مدرکی بود که از روی لجاجت با دین و یا حکومت گفته شد و از نظر یک انسان عاقل به هیچ وجه قابل استناد نیستند...
والسلام

ناشناس گفت...

kiram to in dino eslametoon,az oon peighambar jakeshetoon ta toye madar jende ke in kose sheraro tahvile mardom midi oona ham ablah tar az toye kharkose bavar mikonan