۱۳۸۹ آبان ۷, جمعه

تاملات کافکایی - بابلسری - دیگر گروانه


  • رنج می کشیم و گاهی برای فرار از رنج کشیدن، «دیگری» را آزار می دهیم. چرخه ی تکراری و نامنصفانه ای ست.
  • گناهی غیر از آزار «دیگری» وجود ندارد، طاعت از دست نیامده گنهی دیگر می کنیم. یا باز هم رنج می کشیم.
  • آدمیان ناگزیر از ارتباط با «دیگری» هستند و اخلاق ضمن رابطه با «دیگری» معنا و مفهوم می یابد.
  • خویش را بخواهیم و «دیگری» را هم نیز. اگر به یک دوراهی بربخوریم آنگاهست که لحظه ی تصمیم، لحظه ی جنون است.
------------------------------------------
اوایل همین هفته به بابلسر رفته بودم. سه دوست را دیدم. علیرضای اول با وبلاگ جدیدش، علیرضای دوم لیبرال غمگین و البته جسور و ایوالیوشای ورژن تحت خدمت. این پست هم تقدیم می شود به جناب ایوالیوشا و بحثی که به علت کمبود وقت موکول شد به فرداها. بحث دوستی و «دیگری»

۱۳۸۹ آبان ۳, دوشنبه

نوای ِمَرد ِمُرده



هنوز عکس فردین به دیوارشه / هنوز پرسه تو لاله زار کارشه / تو رویاش هنوزم بلیط می­خره / می­گه این چهارشنبه رو می­بره / تو جیباش بلیطای بازندگی / روی شونه­ هاش کوه این زندگی / حواسش تو سی سال پیش گم شده / دلش زخمی حرف مردم شده / سر کوچه ملی یه مرده یه مرد / که سی سال پیش ساعتش یخ زده / نمی­دونه دنیا چه رنگی شده / نمی­دونه کی رفته کی اومده / سرکوچه ملی یه مرده یه مرد / تو یه پالتوی کهنه­ ی عهد بوق / داره عابرا رو نگاه می­کنه / که رد می­شن از کوچه های شلوغ / هنوز عکس فردین به دیوارشه / خراباتی خوندن هنوز کارشه / یه عالم ترانه تو سینه­ ش داره / قدم هاشو تو لاله زار می­شماره / دلش از تئاترای بسته پره / چشاش از نگاهای خسته پره / هنوز فکر چهارشنبه­ ی بردنه / یه عمره که باختاشو رج می­زنه / سرکوچه ملی یه مرده یه مرد / که سی سال پیش ساعتش یخ زده / نمی­دونه دنیا چه رنگی شده / نمی­دونه کی رفته کی اومده / سرکوچه ملی یه مرده یه مرد / تو یه پالتوی کهنه­ ی عهد بوق / داره عابرارو نگاه می­کنه / که رد می­شن از کوچه های شلوغ

از آلبوم ساعت بیست و پنج / رضا یزدانی / ترانه از یغما گلرویی / تنظیم از فرزین قره گوزلو

این ترانه بسیار به زندگی پدرم شبیه است. یکبار دیگر پیش تر ها از او و رنج هایش نوشته بودم. این ترانه ی مردی ست که از هم دوریم و با هم دوریم. مردی که ...

۱۳۸۹ مهر ۲۶, دوشنبه

ما کجاییم در این بحر تفکر؟



« اگر فرمانروایی خودکامه را با ملتی مقایسه کنیم که تابع قانون نیست، خواهیم دید که معایب ملت سبک تر و کوچک تر از معایب فرمانرواست... از ابلهی های ِملتی که زنجیر نظم و قانون را گسسته است نباید زیاد ترسید. در این مورد شر حاضر ترس آور نیست. ترس آور شری ست که ممکن است از آن نشات بگیرد زیرا که بی نظمی، بیشتر اوقات به پیدایی ِفرمانروایی خودکامه می انجامد.»

ماکیاولی - گفتارها - ترجمه ی محمد حسن لطفی - ص 183


«چون پادشاه به فرمان حق قیام نماید، و از متابعت هوا اجتناب کند، و رعایا را در پناه دولت و حصن حراست و کنف سیاست ِ سلطنت خویش آورد...شایستگی خلافت حق گیرد و... اگر به ظلم و جور و متابعت از هوا و مخالفت خدای مشغول شود، صورت قهر و غضب خدای باشد و...»

نجم الدین رازی - مرصادالعباد - به اهتمام محمد امین ریاحی - انتشارات علمی و فرهنگی - صص 430-431

خود مقایسه کنید میان دو سیاست نامه نویس. یکی که به اشتباه معروف شده به توجیه کننده ی حکومت استبدادی و حامی ظالمان و تشویق گر زیرپا نهادن اخلاق در سیاست و دیگری یکی از مفاخر دوران طلایی. اولی به روشنی و وضوح، خطر استبداد را بیشتر از هرج و مرج دانسته و دومی حتی ظلم پادشاه را شکلی از بروز قدرت خداوند می داند.

هر دو برگرفته از متن این کتاب خوب :

استبداد در ایران - حسن قاضی مرادی - نشر کتاب آمه - چاپ چهارم 1389- 7000 تومان

۱۳۸۹ مهر ۲۲, پنجشنبه

رساله ای در باب لمپنیسم


می گویند لمپنند، می گویند ... نما هستند و از ما نیستند، می گویند مزدورند با پول خریده اند آنها را، می گویند خارجی هستند، می گویند ... بنده هم چیزی بیشتر از این گویندگان نمی دانم اما کمی با خودم فکر کردم. آنهایی که از پنکه ی سقفی حسینیه ی مراجع جهان تشیع آویزان می شوند، آنها که رکیک ترین فحش های ممکن را در یک دعوای ساده در کوچه و خیابان نثار هم می کنند، آنهایی که با وسایل عصر فلز و سنگ بر فرق سر هموطنان خود در خیابان می کوبند، آنها که لباس بانوان پوشیده و بزک کرده و بردوش دیگری سوار شده و در مانور اقتدار نیروی انتظامی(؟) شرکت می کنند، آنهایی که پرچم کشورهای اروپایی را بر تن استر و الاغ کرده در خیابان گردانده و به سمت سفارتخانه هایشان گوجه پرت می کنند، آنهایی که به خاطر فقط یک اوت دستی روح تمامی از دنیا رفتگان داور را به رژه درمی آورند... یعنی از ما نیستند؟ به دنبال جواب نیستم. بلکه این خطر را حس می کنم که دو پاره شده ایم. لمپنیسم با تمامی قامت افراشته اش و در ابعاد گسترده اش در زمینه های متعدد از یک جهت و فرهیختگی ِناموزون ِ پراکنده ی بی برنامه در یک سمت. و آنکه سود می برد همان است که از چاه جنوب برکنده و در چاه مرکز ریخته و به ریش همه می خندد. آری او می خندد.

۱۳۸۹ مهر ۱۸, یکشنبه

میزان...



تولید ناخالص ملی، درآمد سرانه، میزان تاثیرگذاری بر معادلات جهانی، قدرت نظامی و استراتژیک، نخبگان، نیروی انسانی و مدیریتی، منابع طبیعی و معدنی و... همه شاخص های مهم در میزان توسعه ی یک کشور هستند؛ اما آنچه که متمایز کننده است وضعیت زنان نسبت به مردان در یک جامعه است. وضعیت زنان نشان دهنده ی میزان توسعه و آزادی یک جامعه است.

۱۳۸۹ مهر ۱۳, سه‌شنبه

تاملات کافکایی 27


  • زرتشت، عرفان پست مدرن، اوشو، برایان تریسی، ذبیح ا... منصوری و اکنکار، شده مطالعه ی عمیق. گاهی هم مسیحی می شوند. آشفته بازاری ست.
  • هر کاری هم که بکنیم اکثریت بالایی ها را دزد می نامند.
  • ادیان خود را درگیر مسائلی کرده اند که علاوه بر عدم صلاحیت در آن حوزه ها حتی موضوع را هم خوب متوجه نشده اند. مثل مخالفت با سقط جنین آن هم در دنیایی که با خطر انفجار جمعیت روبروست.
  • وقتی چیزی یا کسی محاسبه ناپذیر و دست نایافتنی شد به همان نسبت غیر قابل احترام هم می شود.