۱۳۸۹ مهر ۱۳, سه‌شنبه

تاملات کافکایی 27


  • زرتشت، عرفان پست مدرن، اوشو، برایان تریسی، ذبیح ا... منصوری و اکنکار، شده مطالعه ی عمیق. گاهی هم مسیحی می شوند. آشفته بازاری ست.
  • هر کاری هم که بکنیم اکثریت بالایی ها را دزد می نامند.
  • ادیان خود را درگیر مسائلی کرده اند که علاوه بر عدم صلاحیت در آن حوزه ها حتی موضوع را هم خوب متوجه نشده اند. مثل مخالفت با سقط جنین آن هم در دنیایی که با خطر انفجار جمعیت روبروست.
  • وقتی چیزی یا کسی محاسبه ناپذیر و دست نایافتنی شد به همان نسبت غیر قابل احترام هم می شود.

۳۳ نظر:

عبداللطیف عبادی گفت...

لطفا" به بند اول که نوشته اید عرفان سرخپوستی را هم اضافه کنید

ندا گفت...

سلام
دین داری در حقیقت یکی از راه های زنده ماندن است و یا نماندن!هر کس خودش به زندگی قیمت می دهد و تا وقتی نادان در جهان است چنین حکم فرمایی هایی ناگزیر .

دمادم گفت...

به همان نسبت هم غیر قابل احترام می شود و بعد عرصه بر پیام آواران جدید گشوده می شود. تمام ادیان پوست انداخته در دنیای مدرن مثل اشو و عرفان سرخ پوستی و ... خود را پیامبران زمانه ای می دانند که کسی منتظر پیامی نیست. تراژیک برای دو سوی ماجراست. چه او که دعوت می کند و چه آن که نمی شنود، و جدال، جدال بی پایان خرد انسانی و ایمان ماهوی برای هزارمین بار آغاز می شود. همیشه در حال زاده شده است و تمامی ندارد.

حامد گفت...

متفاوت و عجیب غریب بودن مد شده است گویا ، برای بعضی ها هم کلاس دارد .
ادیان یا روحانیون ؟

ققنوس خیس گفت...

خط اول رو خوب اومدی ...
برایان تریسی :)))
خط آخر رو خوبه که بیشتر توضیح بدی درباره ش ... البته زیاد باهات در موردش موافق نیستم !

ميله بدون پرچم گفت...

سلام
آقا دوستان از بس تيكه انداختند ما بيخيال برايان تريسي شديم!!!
وقتي دزدي سيستماتيك مي شود همين مي شود.
با چهار در مواردي موافقم ... احتمالاٌ ققنوس هم به عزيزاني كه بعضاٌ غير قابل دسترس مي شوند ولي احساس احتراممان نسبت بهشان افزايش مي يابد فكر مي كند.

درخت ابدی گفت...

سلام.
1. آقا ما هیچی از این اوستا سر در نمیاریم. واقعا کتاب مقدسیه؟! مطالعه ی عمیق (!) جالب بود.
2. البته که دزد زیاده.
3. چون می دونن هر کسی بهشون ایمان نمیاره، می خوان آمار مشترکین رو بالا ببرن.
4. ابهام داره.

@به میله بدون پرچم:
به جای برایان تریسی برو روان شناسی مثبت گرا و اسلامی حوزه بخون!

فرزانه گفت...

سلام
اينها اين قدر عميق اند كه هر كي مي رود طرفشان خبر موثقي ازش در دست نيست !!
آنچه كه محاسبه پذير و دست يافتني است بيشك قابل احترام است.

محس صالحی گفت...

با اولی و سومی موافقم اما دومی و سومی همیشه درست نیست.

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سلام علیکم.
به نظرت کدام معارف بشری صلاحیت دارند وارد موضوع «سقط جنین» بشوند؟
به نظر من:
دین؛
پزشکی؛
حقوق؛
روان شناسی؛
انسان شناسی؛
.......

... گفت...

؟؟؟!
آخری.

برزین گفت...

تاملات کافکایی شما هم گاهی وقت ها فکر ما را درگیر می کند . سقط جنین گفتی ، شبهه !ای برایم ایجاد شد .
دین علم است یا فراتر از علم ؟

نیکادل گفت...

برزین عزیز!!!!
چه طور ممکن است دین حتی شبهه علم باشد؟ فراتر از علم که جای خوددارد!!!
علم که بارزترین شاخصه اش رهایی از تعصب است و آزمونش تجربه های تکرار پذیر!!!
از محمدرضا ممنونم که هنرمند گزینش موجزهای غیر مخل است.

مهدي نادري نژاد گفت...

با سلام
مكتوبتان را خواندم.
"زرتشت، عرفان پست مدرن، اوشو، برایان تریسی، ذبیح ا... منصوری و اکنکار، شده مطالعه ی عمیق. گاهی هم مسیحی می شوند. آشفته بازاری ست."
اين آشفته بازاري در عصر مدرن پلوراليسم ناميده مي شود.
"هر کاری هم که بکنیم اکثریت بالایی ها را دزد می نامند."
مثلي مي گويد:
در دروازه را ميشود بست در دهن مردم را هرگز
"ادیان خود را درگیر مسائلی کرده اند که علاوه بر عدم صلاحیت در آن حوزه ها حتی موضوع را هم خوب متوجه نشده اند. مثل مخالفت با سقط جنین آن هم در دنیایی که با خطر انفجار جمعیت روبروست."
تاريخ اديان اين ادعاي شما را تائيد نمي كندآنچه كه بنام دين حداكثري مطرح است در طي گذر زمان به دين ضميمه شده است.
"وقتی چیزی یا کسی محاسبه ناپذیر و دست نایافتنی شد به همان نسبت غیر قابل احترام هم می شود."
با عرض پوزش متوجه منظورتان نمي شوم.

م.ایلنان گفت...

حکایتی است علاقه به سعادت و گمراهی های شور انگیز این روزها، حکایتی است. جالب این است که انعطاف پذیر ترین انگاره ها و ره یافت ها هم در اوج خود به دیوی بنیادگرا تبدیل می شوند و من مانده ام که آیا دین در هجوم پست مدرنیسم چیزی جز اخلاق انسانی می تواند باشد؟

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سلام علیکم.
شما در ذیل

http://www.mehre8000.blogfa.com/post-293.aspx

گفته ای:
«امروزه در حالی که سکولاریسم دندان تیز دین را در جامعه ی غرب کند کرده باز هم شاهد تاخت و تاز انها در عرصه هایی هستیم که تاکید می کنم صلاحیت اظهار نظر در انها را ندارند. حال در این موارد حکم قطعی و لازم الاجرا هم می دهند.»

***
ببخشید.
جناب عالی خودت هم دندانت کم تیز نیست ظاهراً.
شما بر چه مبنایی احیاناً می گوئی، و تأکید هم می کنی، که دین صلاحیت اظهار نظر در موضوع سقط جنین را ندارد؟ اگر دین بگوید فلان جنین دارای روح است و در حکم انسان است و سقط او معادل قتل انسان است، پس حرام است، آیا شما باید بگوئی و تأکید کنی که دین صلاحیت چنین اظهار نظری ندارد؟ بنده البته گفتم:


«به نظرت کدام معارف بشری صلاحیت دارند وارد موضوع «سقط جنین» بشوند؟
به نظر من:
دین؛
پزشکی؛
حقوق؛
روان شناسی؛
انسان شناسی؛»


و شما هرچند هنوز نگفتی به نظرت مرجع و منبع صاحب صلاحیت در موضوع سقط جنین چیست، ولی می گوئی و تأکید می کنی دین صلاحیت ندارد در موضوع سقط جنین اظهار نظر کند.


سکولاریسم ظاهراً یعنی جدا بودن دین و حکومت. خب. سقط جنین مگر «سیاست» است؟

ستاریان گفت...

سلام
سکولاریسم جدایی دین از سیاست را شعار خود قرار داده است . دموکراسی یعنی به منصه ظهور رسیدن رای و نظر اکثریت جامعه.
خب . اگر میزان سنجش حقانیت نظرات در هر موضوعی ، که گاه به شدت معارض یکدیگر هستند، رای اکثریت جامعه شد چه جایی برای اظهار نظر دین می ماند؟
می گویند در جامعه ای با معتقدین به دین ، نظرات کلیت جامعه نیز دینی خواهد بود ، پس دموکراسی مبتنی بر سکولاریسم هم در جهت جامعه دینی عمل خواهد کرد.
اما مگر اکثریت جامعه دینی آنقدر در دین کارشناس هستند که از موضع دین در تمام مسائل مبتلابه جامعه که مورد مناقشه اهل رای و نظر قرار گرفته است ، با اطلاع باشند و به سود رای و نظر دینی رای بدهند؟
و البته این سوال هم همچنان باقی است که در صورت برور اختلاف در یافتن نظر دین و یا صدوراحکام دینی که از موضوعات روز است حکمی مسبوق به سابقه نیز ندارد ، کدام حکم حتما دینی است و کدام غیر دینی؟
اگر با تجربه و خطا و بر اساس رای و نظر مردم بتوان قانونی را مصوب و اجرا کرد که بعدا خطا بودنش معلوم و محرز شود ، چه باید کرد؟
اصولا در صورت دخالت ندادن عنصر دین در موضوعاتی که دین صریحا در باره آم موضوعات نظر داده است، نظر چه کسی و یا چه کسانی را باید ارجح دانست؟ آیا این ارجحیت قائل شدن به بعضی نظرات بر برخی نظرات معارض دیگر بر مبنای اصول دموکراسی و منطبق بر آن است؟ آیا هر چه نظر عموم و اکثریت بر آن قرار گرفت ، لزوما درست است و لازم الاجرا؟

در این مورد بخصوص یعنی دادن جواز برای سقط جنین به منظور کمک به جلوگیری از انفجار جمعیت مانند دادن مجوز برای قتل و کشتار انسانهاست تنها به این دلیل که جمعیت کم شود!؟
راهش آموزش تنظیم خانواده و باردار نشدن است نه کشتن بچه ای که در استانه تولد قرار دارد و هیچ گناهی مرتکب نشده است و ما حکم به قتلش داده ایم به این بهانه که با به دنیا آمدنش جا را برای ما تنگ خواهد کرد! چقدر انسانی می اندیشیم!

M. R گفت...

سلام
اولا که اینجا کسی حکم به قتل انسان نداده مطابق معمول نتیجه گیری با عجله. موضوع کلا چیز دیگری ست. دوما اینکه نظر اهالی فقه را در مورد تنطیم خانواده پرسیده اید؟ سوما این که بالاغیرتا سقط جنین وحشتناک تر است یا اعدام مرتدان؟

ستاریان گفت...

سلام
طبق نقل قول آقای سید محمدی شما نوشته ای :
«امروزه در حالی که سکولاریسم دندان تیز دین را در جامعه ی غرب کند کرده باز هم شاهد تاخت و تاز انها در عرصه هایی هستیم که تاکید می کنم صلاحیت اظهار نظر در انها را ندارند. حال در این موارد حکم قطعی و لازم الاجرا هم می دهند.»
و در متن اصلی هم نوشته ای:
ادیان خود را درگیر مسائلی کرده اند که علاوه بر عدم صلاحیت در آن حوزه ها حتی موضوع را هم خوب متوجه نشده اند. مثل مخالفت با سقط جنین آن هم در دنیایی که با خطر انفجار جمعیت روبروست.
من مرتبط با موضوع نظری داده ام و سوالاتی پرسیده ام

حالا واقعا اینکه شما نوشتی چه ربطی به حرف من دارد؟

نمی فهمم مگر بجث فعلی در مورد ارتداد و اعدام مرتدین است من اگر می دانستم نفس کشتن و کشتار مورد بحث است خب اشاره ای هم به بمب اتمی می کردم که هزاران برابر تعداد کشته شده های ارتداد از مردم عادی و بیگناه کشته گرفت .خب البته چه مانعی دارد لابد می خواستند جمعیت کم شود!

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سلام علیکم.
خب به بنده حق بدهید، چون دیندار هستم، در مسئله ی مهمی مانند «جان جنین»، به نظر دین توجه کنم.
خصوصاً در موضوع مورد بحث، دین حرفش آنچنان مخالف نظر طبیعی و عُرفی ی مردمان نیست.

آیا الان که در آمریکا حکم اعدام وجود دارد، حکم اعدام طبق قوانین موضوعه و عُرفی است، یا طبق انجیل؟

آیا فلسفه ی اخلاق، که شما نام بردی، حکم قاطع و نهائی می دهد درباره ی مردود بودن یا نبودن حکم اعدام و مردود بودن یا نبودن سقط جنین؟ اگر نه، خب چرا در نهائی تر کردن احکام، نتوان از دین استفاده کرد؟ اگر هست، آیا همان ایراد که به دین می گیری (: «خود را به تنهایی وارد عرصه کرده و حکم نهایی را صادر می کند ») به خود شما و فلسفه ی اخلاق که نام بردی، وارد نیست؟



شما می گوئی

«به نظر من علم پزشکی به علاوه ی فلاسفه ی اخلاق (که اکنون هم در برخی کشورها چنین است) حق اظهار نظر را دارند. از این گذشته نظر پدر و مادر را هم دخیل می دانند.»

و من می گویم:


«دین؛
پزشکی؛
حقوق؛
روان شناسی؛
انسان شناسی؛
.....»

یک نکته ی فنی:
از «فلسفه ی اخلاق» نام بردی. خب. آیا فلسفه ی اخلاق طبق فلسفه ی خداباور، و فلسفه ی اخلاق طبق فلسفه ی خداناباور، یکسان است؟

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

شما برای موضوع «دخالت ناگوار دین در مسائل»، مثال نامناسبی انتخاب کردی. در بحث سقط جنین، طبق آگاهی ی من، دین حرف وحشتناکی نمی زند. می گوید جنین جان دارد و جانش محترم است. البته در دوران جدید، عملاً، بیمارستانها شورایی دارند که آن شورا به تشخیص پزشک اختیار صادر کردن جواز سقط جنین دارد. یعنی پزشکی و دین با هم تعامل فکری داشته اند.

آن اعدام درباره ی ارتداد و این مسائل، موضوعی جداگانه است. دفاع از حکم اعدام مرتد، به سادگی و راحتی ی دفاع از حرمت سقط جنین نیست. بنده این طور اطلاع دارم. سروش و منتظری با هم بحثها کردند درباره ی حکم مرتد.

درباره ی فرمایش آقای ستاریان. درباره ی قسمتی از فرمایش ایشان. من گمان می کنم اگر اکثر جامعه ای فلان اصول و احکام مهم دین را نخواست، و حتا کلاً اجمعین دین را نخواست، البته بر فرض دموکراتیک بودن جامعه و ارکان جامعه، مطالبات دینداران و دیندوستان جز از طریق مشارکت فعال اجتماعی و سیاسی برآورده نمی شود. به هر حال نمی شود دین را یا اصول مهم آن را با زور وارد صحنه کرد. البته می شود، اما دیگر جامعه دموکراتیک نیست.

الحادنامه گفت...

مورد آخر خیلی جالب بود آخه من همیشه برعکس فکر میکردم

شورشگران گفت...

جنین را می دهیم به سید عباس و دین .. می شود سیجین ..
دین بخاطر مخالف بودن با عدالت اجتماعی و نداشتن دانش كافی در رشد جمعیت ، باور به عالم هپروت روزی رسان ، ارجاع مشكلات اجتماعی به عالم غیب .. و باور به اقریننده ای بی مسئولیت ..
حق دخالت در امور اجتماعی و سیاسی را ندارد ..
شما سید عباس راه براه بیا بگو كه شما مذهبی هستی و خق دخالت در همه امور را اول به دین می دهی ..
اخر دین و مذهب هیچ كدام با علم و سیاست سازگار نیست ..یا اینكه می خواهی همه جا مثل ایران باشد و نماینده خدا روی زمین حكمفرمایی كند

ستاریان گفت...

سلام
در مورد جمله معترضه آقای سید محمدی این نکته به نظرم رسید که در مقام مقایسه مابین دین و دموکراسی ، ارجح پابرجانگهداشتن کدامیک است؟
ببینید در جوامع دمکراتیک قوانین حال عرفی باشند و یا مبتنی بر دین ، لازم الاجراست و تا عوض نشدنش احدی حق مقاومت در برابر اجرای قانون را ندارد. اگر احاد همان جامعه با قانونی مخالف باشند و اکثریت هم به نظر نرسند( چون رای گیری نشده که اصلا تعداد موافق و مخالف و اقلیت و اکثریت معلوم باشد)مدافعن قانون فعلی دارند دموکراتیک عمل می کنند و یا مخالفین؟

موضوع اساسی در جواب به سوال اول نهفته است که در صورت ضدیت اصول دموکراسی با قوانین و احکام دینی ، ولو ضدیت با اصول بنیادین دین باشد و لو اصل و اساس ماندن و نماندن دین باشد ، شرط برقرار کردن دموکراسی است یا شرط پابرجا ماندن دین؟
به عبارت دیگر من از آقای سید محمدی سوالم این است که :
دینداران در یک جامعه دینی با لوازم دموکراتیک ملزم هستند به حفظ دموکراسی و یا حفظ دین؟

سیدمحمدی - آقای ستاریان گفت...

سلام علیکم.
اگر فرضاً اکثر آحاد جامعه ای دین را نخواهند و اصول اساسی ی دین را نخواهند، و بر فرض دموکراتیک بودن ارکان جامعه، آن اقلیت که دیندوست هستند با استفاده از ابزار دموکراسی، و ضمن مقید بودن هم به دین و هم به دموکراسی، سعی می کنند مطالبات خود را محقق کنند.


در نظام استبدادی، که البته نظامهای استبدادی خود را استبدادی نمی نامند، ولو اکثر جامعه دین را نخواهند، جامعه بر اساس خواستهای دیکتاتور می رود جلو.


شاید یک قسمت از سؤال شما جواب نگرفته. سعی می کنم جواب بدهم:

اگر فرض کنیم حجاب اصل مسلم اسلامی است (که بنده این طور اطلاع دارم) و اگر طبق ابزارهای دموکراتیک مردم بگویند حجاب نباشد (البته قاعدتاً یعنی اختیاری باشد، نه که باحجابان را اجبار کنند که بی حجاب شوند)، سرال می شود که متدینان قائل به حجاب، حجاب را اولویت بدهند یا دموکراسی را؟ جواب من این گونه است:

لازم نیست اولویت دادن این بر ان یا آن بر این مطرح باشد. بر فرض دموکراتیک بودن جامعه، جامعه، بر فرض که مطالباتش باشد، می تواند کوشش کند قوانین ضد دین را اصلاح کند و تغییر دهد.


دموکراسی ابزاری شریف است. من نظرم این است.

atekeh گفت...

اخری رو اینجوری قبول ندارم.بعضیا انقدر خودشونو دست نیافتنی و دور میکنن چون آوازه دهلشون از دور خوشه

مهدي نادري نژاد گفت...

با سلام
در اينكه از دين در طول تاريخ سوءاستفاده شده و خواهد شدشكي نيست.
اما اين مسائل ميتواند ما را از داوري عاقلانه و عادلانه دين بي بهره كند.بعنوان يك متدين نميتوانم نقش دين را در اموري كه به سعادت انسان مرتبط است ناديده بگيرم.
معناي سکولاریسم ظاهراً یعنی جدا بودن دین و حکومت است.آيا مقوله سقط جنين رااز جنس سياست مي دانيد؟!

farzad گفت...

سلام.
برادر گویا اروس و تمدن هم ترجمه شده است. مترجم امیرهوشنگ افتخاری راد و ناشر نشر چشمه است.
در مورد نکته نخست هم من که جایی ندیدم کسی به اینها بگوید عمیق منتها کلن با چنین اصطلاحاتی مشکل دارم:عمیق، دقیق، علمی و ...

Unknown گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
محمد سرابی گفت...

ذبیح الله منصوری که نه ولی بقیه شون بازارو پرکردن

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سلام علیکم.
نکته سنجی ات بسیار عالی بود. هرچند حق دارم بگویم من نگفتم عکسی که پیدا کردم و در وبلاگ گذاشتم عکس کتاب مورد بحث در متن مقاله است، اما اعتراف می کنم منظور من در واقع یافتن همان کتاب مورد بحث در متن مقاله بوده و طبق ذهنیتم (گمان کنم من سالها قبل [یکی از] این انجیل[ها] را که رسول جعفریان تحقیق و منتشر کرده بود دیده بودم) و بدون دقت کافی در عنوانی که در عکس بود، اقدام کردم.

بله. پس از نکته سنجی بسیار زیبایت، متوجه شدم دو کتاب است:


ت‍رج‍م‍ه‌ ان‍اج‍ی‍ل‌ ارب‍ع‍ه‌/ ت‍رج‍م‍ه‌، ت‍ع‍ل‍ی‍ق‍ات‌ و ت‍وض‍ی‍ح‍ات‌ م‍ح‍م‍دب‍اق‍رب‍ن‌ اس‍م‍اع‍ی‍ل‌ ح‍س‍ی‍ن‍ی‌ خ‍ات‍ون‌آب‍ادی‌ (۱۱۲۷ - ۱۰۷۰ه‍. ق‌)؛ ب‍ه‌ک‍وش‍ش‌ رس‍ول‌ ج‍ع‍ف‍ری‍ان‌




انجیل نادرشاهی: متی، مرقس، لوقا و یوحنا/ ترجمه میرزامهدی‌خان‌ استرآبادی، با همکاری میرمعصوم خاتون‌آبادی، میرعبدالغنی خاتون‌آبادی؛ به کوشش رسول جعفریان.




با تشکر فراوان و نثار درود به نکته سنجی و دقتت.

هیوا گفت...

سلا.
با آشفته بازری که گفتید کاملا موافقم و همچنین دخالت دین در عرصه هایی که بهتر آنست به آن وارد نشود و به قول دوستی( این قسمت را کمی تا اندکی از خودتان وام گرفته ام!) آقا دیگر دنیا تخصصی شده، بنده خدا! فقها که نمی توانند برای همه چیز جواب داشته باشند.
برای بند آخر چرا فقط گفته اید غیر قابل احترام؟
به نظرم در این شرایط برای آن فرد و یا کس در یک طرف دیگر قضیه احترام فراوانی ایجاد می شود، هرچند قبول دارم که این احترام همراه با دگم اندیشی سخیفی و تا حدی اجباری همراه است همیشه.

ميله بدون پرچم گفت...

سلام
من دقیقاٌ برعکس, فکر می کردم الان دوستان معتقدند زیاد به داخلی ها توجه نمی کنم!
به هر حال بايد كتاب هاي كتابخانه ام را بخوانم!! هر دو تا سه تا خارجي يكي داخلي....
ممنون