۱۳۸۹ آذر ۶, شنبه

تبعیض



محمدرضا نیکفر در مناظره ای در بخش فارسی شبکه ی بی بی سی، حکومت سکولار را جایگزینی برای حکومت استبدادی دانست. یعنی وی شرط اول حکومت دموکراتیک را سکولار بودن آن قرار داد. او در دفاع از حرفش از تبعیض در حکومت دینی سخن گفت.
به نظر شما برای رفع تبعیض و آپارتاید فکری و عقیدتی در یک نظام تمامیت خواه دینی چه باید کرد؟ از تجربه های تاریخی چه درسی می توان گرفت؟ آیا ذهنیت گرایی و آرمانگرایی و ایده آلیسم حاکم بر گفتار و نوشتار اغلب نواندیشان دینی را که حکومت دموکراتیک و آزادیخواه ِدینی را متصورند؛ می توان جایگزین و بدیلی برای یک حکومت سکولار دموکراتیک یا یک حکومت مشروطه خواه ِ لیبرال ِ سکولار باشد؟

من اینگونه نمی اندیشم.

------------------------

کیانمرد عزیز دانشجوی دربند دوست وبلاگی گرانقدرم امروز آزاد شد. بسیار خوشحالم.

۱۳۸۹ آذر ۱, دوشنبه

نقش غلط مبین که همان لوح ِ ساده ایم



می گویند حافظ عارف بوده، اهل راز بوده، و مراد از «می» که در اشعار شاعر بسی بسیار بوده، می ِ انگوری نبوده، بلکه چیزهایی دیگر بوده که البته در حیطه ی فهم و ادراک و سواد نگارنده نمی گنجد.
می گویند چون حافظ گفته قرآن را در چارده روایت می خوانده پس نباید شرابخوار بوده باشد. جمع این دو را جمع دو امر متناقض نامیده اند. حال چگونه؟ بر نگارنده معلوم نیست.
شاعر خودش اما در یک تک بیت تکلیف را روشن نموده. قضاوت با شما:

ما شیخ و واعظ کمتر شناسیم // یا جام ِ باده، یا قصه کوتاه

حال قواعد هرمنوتیک و تاویل و تفسیر این بیت و مرگ مولف و تفسیر افق های متن و نقد متن در خارج از زمینه و... هر چه باشد انگار خودش دارد فریاد می کشد که... اصلا تا به حال به این زیبایی شاعری می را تصویر کرده؟

باده ی گلرنگ ِ تلخ ِ تیز ِ خوشخوار ِ سبک // نقلش از لعل نگار و نقلش از یاقوت خام

در می گذریم از ابیات خیام و چند شاعر دیگر و از معشوق چارده ساله و مغبچه و شاهد بازی و ... در ادبیات آن دوره چشم پوشی می کنیم. روی خوش و موی دلکش و چشم مست و می صاف و بیغش را لابد رندان ِ حق پرست در چیزهای دیگر می جویند. باری قصه کوتاه، بخت بسی نامراد است.

۱۳۸۹ آبان ۲۸, جمعه

حدیث آرزومندی



کتاب جدید استاد مصطفی ملکیان منتشر شد.
حدیث آرزومندی - جستارهایی در عقلانیت و معنویت توسط نشر نگاه معاصر در 364 صفحه و به قیمت 7500 تومان منتشر شده.
این کتاب چند مقاله ی فوق العاده خواندنی دارد که یکی اش اولویت فلسفه بر دموکراسی ست که در جواب فیلسوف فقید آمریکایی ریچارد رُرتی نوشته شده.
حرف از ریچارد رُرتی شد و باز هم به یاد دوست دربندم جناب علیرضا کیانی عزیز افتادم. آرزوی رهایی و سلامتی برای یکی از جسورترین و صادق ترین فعالان دانشجویی کشور را خواستارم. چه لحظاتی بود که با او در این باب حرف می زدیم و چه تلخ است یادآوری شرایط کنونی اش.

۱۳۸۹ آبان ۱۸, سه‌شنبه

کاندرین بی فخر بودنها


مباحثی توسط دوستان در اینجا و اینجا و بخش کامنتهایش مطرح شده تحت کلیتی به نام «علوم انسانی اسلامی». بنده در این نوشته ی مختصر سعی می کنم صورت بندی ای از نظرات خودم را در این زمینه ارائه دهم. سعی زیادی شده که مختصر و منظم و دسته بندی شده باشد برعکس برخی کامنتها که نه مبتدایش مشخص است نه منتهایش و نه موضوع و هدفش. امیدوارم موفق شده باشم
  • علم که علوم انسانی شاخه ای از آن را تشکیل می دهد خصوصیاتی خاص خودش دارد. تقدس گرا و مقدس ساز نیست. خط قرمز ندارد، امر و نهی نمی کند و منابع معرفتی اش ثابت نیست. گاه دستخوش تغییر و تحول می شود و گاهی تقریبا همه ی پیش فرض ها و تئوری هایش دگرگون می شوند. این روندی ست که ادامه دار است. با مطالعه ی تاریخ علوم می توان بدین امر دست یافت. اما دین اینگونه نیست. منابع معرفتی اش ثابت است و تغییرناپذیر. صدق و کذب در آن معنایی ندارد. همه چیز سر جای خودش است؛ تعاریف مشخص و خط قرمز ها معلوم. آنچه که پیشرفتش را به عینه دیده ایم محدوده ی تقدس هایش است. برخی ادیان خاصیت تحکم و فرماندهی دارند آنچه که در علم یافت نمی شود.
  • دو مبحث در این میان وجود دارد. یکی وجود پدیده ای به نام «علوم انسانی اسلامی» و دیگری «اسلامی کردن علوم انسانی» هر کدام مشخصات و شرایط ویژه ی خودش را دارد. اما در این مباحث، در هم تافته و تنیده شده. اگر اولی موجود است نیازی به دومی نیست. اما گویا با اصرار برانجام و ادامه ی پروژه ی دومی، می توان تصور کرد پدیده ی اولی گویا وجود ندارد.
  • مدتهاست وقت و بودجه و تلاش بسیار زیادی گذاشته شده تا آن پروژه به ثمر بنشیند. حاصل چه بوده؟ نیازی به توضیح مفصل نیست. همین که هنوز یک تئوریسین علوم انسانی اسلامی که در محافل علمی شناخته شده باشد پیدا نشده. در برخی زمینه ها عملا حرفی برای گفتن موجود نیست. مثل برخی علوم جدید مثل روانکاوی و مردم شناسی. همین که در دانشگاههای کشورهای اسلامی مخصوصا ایران، نظرات دانشمندان علوم انسانی (و نه لزوما غربی یا مسیحی) تدریس می شود نشان دهنده ی چه امری ست؟
  • آیا می توان علوم انسانی مسیحی یا یهودی یا شینتو یا ... را متصور شد؟ به فرض تصور می توان برای این پدیده ی متصور شده، کلیت و هستی و موجودیتی ایجاد کرد؟ اگر به فرض کتابی به اسم جامعه شناسی اسلامی در جایی چاپ شد (فارغ از اعتبار نوشته و نویسنده و ارزش علمی آن) می توان پدیده ای به نام جامعه شناسی اسلامی را به رسمیت شناخت؟ آیا با به رسمیت شناختن آن می توان آن را به کل علوم انسانی تعمیم داد و برچسب اسلامی بدان زد؟
  • در صورت تضاد میان نظرات دینی و نتایج علمی چه باید کرد؟ با دو گانه انگاری و تقابل خیر و شر در زیست جهان دین چگونه باید سازش ایجاد کرد؟ آیا علمی که در آن از خیر و شر و حق و باطل بحث می شود توان پژوهشی و اکتشافی دارد؟ واقعا در صورت تضاد باید کدام را مبنا قرار داد؟
  • برخی دوستان به این راضی شدند که بگویند در آینده می توان علوم انسانی اسلامی داشت. هزار و اندی سال گذشته، بسیار بیشتر از این هم در اختیارشان. بودجه و وقت هم به اندازه ی کافی موجود است. گر تو بهتر می زنی بستان بزن. وعده دادن به آینده ی نامعلوم استدلال نیست بلکه...


۱۳۸۹ آبان ۱۵, شنبه

فضیلت عدم قطعیت


گاهی اوقات کتابی را در دست می گیری و حس می کنی چه قدر دیر با آن مطالب آشنا شدی. حسرت می خوری که چه قدر اشتباه فکر می کردی و حرف می زدی. از این دست کتابها زیاد نیستند، کتابهایی که ارزشمند و در عین حال بسیار مفیدند. هر کس به فراخور موضوعات مورد علاقه اش ممکن است به این نوع کتابها برخورده باشد.
سه چهار روزی ست در حال خواندن کتاب «فضیلت ِعدم قطعیت در علم شناخت ِاجتماع» نوشته ی دکتر مرتضی مردیها هستم. چهار سال است هر بار این کتاب را می دیدم خرید و مطالعه اش را به آینده موکول می کردم تا بالاخره همت(؟) کردم و خریدمش.
درباره ی اینکه موضوع کتاب چیست همین بس که مطالب مطروحه اش به درد علاقمندان علوم انسانی و بویژه اهالی جدال ها و بحث های کامنتی در این زمینه ها که خوشبختانه کم هم نیستند، می خورد.

از نویسنده اش همین بس که هر چه کتاب از او خوانده ام یکی از دیگری پربارتر و آموزنده تر. بخشی از دانسته های بسیاراندکم را مدیون این استاد دوست داشتنی هستم.
این کتاب را اینجا می توان تهیه کرد.

http://www.adinebook.com/gp/product/9647134657/ref=sr_1_1000_3/156-2283944-2004690

۱۳۸۹ آبان ۱۱, سه‌شنبه

تاملات خنده دار ِ کافکایی


  • چرا تعداد شوخ طبع ها این قدر از اخموها کمتر است؟ چرا آنهایی هم که شوخ طبعند معمولا اخمو به نظر می آیند؟
  • شوخ طبعی و خنده و طنز و خنداندن در ادیان چه جایگاهی دارد؟
  • کدام سنت فرهنگی یا ملی در کدام نقطه ی جهان بر طنز تاکید کرده است؟
  • آیا می توانستیم به جای قربانی کردن انسان یا حتی گوسفند، نذر کنیم که دیگران را بخندانیم؟
  • خواننده ی گرامی قبل از نوشتن نظرت فرق بین شاد کردن و خنداندن را حتما در نظر داشته باش