۱۳۸۸ بهمن ۹, جمعه

La nature et la regle



لذتی‌ست ناگفتنی. هدیه کردن اوقات خوش به دیگران. آن هم در این زمانه‌ی بد و پر از بدی. آن هم در خنگ آباد اهورایی.
کتابی به‌تازگی خریده و خوانده‌ام که از دوجهت ممتاز و خواندنی و آموزنده بود. یکم آنکه درباره‌ی موضوعی بود که مدتهاست برایم سئوال برانگیز بوده و البته که هست و آن این سئوال که در ذهن ما چه می‌گذرد؟ و دوم آنکه این کتاب گفتگویی‌ست میان یک دانشمند نوروبیولوژیست (عصب شناس) و یک فیلسوف برجسته. گفتگویی برپایه‌ی آداب واخلاق گفتگو (Diskursethik)، همان که هابرماس برآن اصرار می‌ورزد.
چنین کتابی‌ست:
طبیعت و قاعده / ژان پیر شانژو و پل ریکور / ترجمه‌ی دکتر عبدالرحمن نجل رحیم و بابک احمدی / تهران نشر مرکز / چاپ اول 1387 / 424 صفحه مصور / 8000 تومان.
این کتاب گفتگویی آزاد میان فیلسوف بزرگ فرانسوی پل ریکور با دانشمندی عصب شناس و صاحب مقالات و کتابهایی معتبر در این زمینه به‌نام ژان پیر شانژو. هر کدام از منظری به نحوه‌ی تفکر و ذهن انسان می‌پردازند. به قول نویسندگان کتاب، یکی استدلالهای بنیان کن خود را در مواجهه با روش علمی نامتعین می‌یافت و دیگری واقعیتهای بی چون و چرای خود را در مقابل سرنگون می‌دید.
و نکته‌ی مهم احترامی بود که هر یک برای دانسته‌ها و داشته‌های فکری هم داشتند و بحث معرفتی و علمی و فلسفی را به های و هوی و جنجال نمی‌کشاندند. زیرا که می‌دانستند ادراک بیشتر از تفاهم وسیعتر برمی‌خیزد.

۱۳۸۸ بهمن ۵, دوشنبه

مساله‌ی تزریق پول


* هایک می‌گوید تزریق ناگهانی پول و اعتبار به اقتصاد می‌تواند به تغییراتی در قیمتهای نسبی بین کالاها بوجود آورد و به سرمایه گذاری بیش از حدی منجر شود که قابل حفظ نیست. این امر تورمی را ایجاد کرده و باعث نابسامانی اقتصادی گشته و منابع تولیدی را در جاهایی متمرکز می‌کند که نباید آنجا متمرکز شوند. این نابسامانی و تورم، بیکاری گسترده‌ای را دربرخواهد داشت.
* مثال جالب هایک اینجاست : « وام‌های ارزانتر به مردم اجازه می‌دهد تا کسب و کارهای جدیدی راه‌اندازی کنند و به افرادی که از قبل در امر تولیدند این امکان را می‌دهد که هزینه‌ی بیشتری صرف تجهیزات سرمایه‌ای کنند. ارزانی تجهیزات سرمایه‌ای موجب آن چیزی می‌شود که اقتصاد دانان مدرن آن را «کثرت ساختار سرمایه» می‌دانند. در اینصورت تولید کالاهای پیچیده‌تر و ظریف‌تر که نیازمند مراحل اضافی تولیدند، موجب سود بیشتر می‌شود.» وی توضیح می‌دهد که این انبساط پولی یکباره و موقتی بوده است و تولیذ کنندگان نمی‌توانند از پس هزینه‌های تولید برآیند و بناچار تجهیزات را رها کرده و نیروی کار بیکار شده و مصرف کننده که اکنون نیازمند کالاست در تنگنا قرار می‌گیرد. یعنی رکود و تورم و بیکاری همزمان.
* به نظر هایک تزریق اولیه‌ی پول در کوتاه مدت موثر و مفید است و همه چیز موفقیت آمیز خواهد بود. اما وی می‌افزاید تورم همیشه ریشه‌های نابودی خود را با خود حمل می‌کند. تورم می‌تواند مسیر کسب و کار و اشتغال را تغییر دهد و سطح عمومی قیمتها را بصورت برگشت ناپذیری بالا ببرد.

این بخش بصورت مختصر به مضرات تزریق پول توسط نهاد دولت به نهاد بازار و صنعت را مورد توجه قرار داد. احساس می‌کنم نیازی به مقایسه و مثال نباشد.

۱۳۸۸ بهمن ۳, شنبه

سرابی به‌نام «عدالت اجتماعی»


چه بخواهیم چه نخواهیم مدعای دولت فعلی امری به‌نام «عدالت» است. این‌که تصمیم سازان و تصمیم گیرندگان این دولت چه‌قدر از واژه‌ی عدالت شناخت داشته و نیت و قصد واقعی‌شان از تکرار این واژه چیست، امری‌ست که هنوز بر نگارنده مکشوف نشده است.
سعی می‌کنم در نوشتارهایی کوتاه و با استفاده از آرای ‌فریدریش فون هایک
متفکر اتریشی و حواشی هرچند کوتاه و نارسایی بر نظریات وی، به این امر بپردازم که نتیجه‌ی منطقی و عینی ِ برنامه ریزی متمرکز از طرف دولت برای اجرای عدالت اجتماعی چیزی جز استبداد حکومت و درماندگی شهروندان نخواهد بود.

* هایک در یکی از تحقیقات خود به‌نام «ضد انقلاب علم» کاربرد کورکورانه‌ی روشهای مرسوم در علوم طبیعی در علوم اجتماعی را مورد انتقاد قرار می‌دهد. وی می‌گوید درک تمام و کمال جامعه نشدنی‌ست و نمی‌توان هیچ نظمی را در آن به‌طور مصنوعی ایجاد کرد.
* هایک هر نوع افزایش اقتدار اقتصادی دولت را خطری برای آزادی شهروندان می‌داند. وی معتقد است نهاد بازار بر اساس تکامل به نظمی خودجوش دست یافته و برهم زدن تعادل بازار باعث برهم ریختن ساختار جامعه می‌شود.
* او قانون را هم یک نظم خودجوش می‌داند که به‌طور عقلایی و ارادی توسط انسان‌ها بوجود نمی‌آید، بلکه توسط یک جریان انتخاب تدریجی، قواعد حقوقی ِموثر و مفید، برای تضمین آزادی و رونق بوجود می‌آیند.

این نوشتار بخش اول از مروری بر نظرات فون هایک بود.

منابع مورد استفاده در این مقالات:
1- درباره‌ی هایک / موسی غنی نژاد / مجموعه‌ی نگرش فلسفی 1 / موسسه‌ی پژوهشی نگاه معاصر / چاپ اول 1381 / 1200 تومان
2- اندیشه‌های سیاسی و اقتصادی هایک / ایمون باتلر / فریدون تفضلی / نشر نی / چاپ اول 1387 / 4000 تومان
3- در سنگر آزادی / فریدریش فون هایک / عزت ا... فولادوند / نشر لوح فکر / چاپ دوم 1382 / 2500 تومان

۱۳۸۸ دی ۲۹, سه‌شنبه

مسئولیت در جوامع دیکتاتوری



چندی قبل علی حسن المجید، معروف به «علی شیمیایی» در دادگاهی در عراق به دو اتهام ِ بمباران شیمیایی حلبچه و نیز شرکت مستقیم در قتل عام شیعیان عراق به اعدام محکوم شد.
گذشته از این که حکم صادره تا چه میزان می‌تواند عادلانه باشد و این که آیا اعدام و کشتن فرد مجرم عامل بازدارنده‌ای برای عدم تکرار چنین جنایاتی‌ست، یک پرسش مطرح می‌شود و آن این که «اگر به جای او بودیم چه می‌کردیم؟»
این سئوال شاید از این ‌جهت نابجا باشد که معمولاً نمی‌توان شرایطی را که در آن زمینه و زمانه موجود بوده دقیقاً بازسازی کرد یا متصور شد؛ اما باز هم این پرسش در ذهن شکل می‌گیرد که اگر...
زندگی در جوامع دیکتاتوری و داشتن نقش در بدنه‌ی این حکومت و قبول مسئولیت در راستای اهداف و عملکرد سیستم دیکتاتوری و جنایت‌کار، این مساله را بوجود می‌آورد که چاره چیست؟ آیا باید همراهی کرد؟ انتخاب بسیار سختی‌ست. انتخاب میان آرامش و امنیت و جان خود و خانواده‌ی خود و یا نجات دادن جان دسته‌ای از انسان‌ها. شاید بشود گفت اگر من نباشم شخص دیگری این کار را انجام می‌دهد و بسیار پاسخ‌هایی دیگر. اما واقعاً چه می‌توان گفت؟
این مقاله‌ی زیبا و البته بسیار تاثیر گذار هانا آرنت متفکر قرن بیستم در همین باره‌ست. او به ماجرای اعدام آدلف آیشمن معاون هیتلر می‌پردازد و همین سئوالات را طرح و بررسی می‌کند. این مقاله‌ی خواندنی و بحث برانگیز را از دست ندهید. شاید خیلی از افراد در برخی جوامع استبدادی دچار چنین موقعیت‌هایی باشند.

۱۳۸۸ دی ۲۵, جمعه

هفتاد باکره یا هزار تومان؟


در میان ِسوداییان ِعالم پندارهستند کسانیکه حال به درست یا غلط، یا از روی صدق و صفا و یا از روی تزویر و ریا، به عملیات شهادت طلبانه اعتقاد دارند. می‌گویند خونی که در رگهای ما جریان دارد هر آن می‌تواند در راه اعتقاد و آرمان و نایب و ... ریخته شود و از این امر ابایی ندارند. مطمئنند(؟) که این کار اجر اخروی عظیمی خواهد داشت و بنا به روایاتی به محض ورود با هفتاد باکره‌ی بهشتی روبرو خواهند شد. هر چند از این امر صرف نظر می‌کنیم که اگر فرد مورد نظر که به شهادت رسیده از جمع بانوان بود با چه صحنه‌ای در بهشت برین روبرو می‌شد. تصویر و تصورش به پای‌خودتان؛ سعی کنید برای ما دردسر درست نکنید.
اینجا برای نگارنده سئوالی طرح می‌شود و آن اینکه اگر از این جمع که امیدوارم درصدی از آنان به حرف خود اعتقاد و ایمان داشته باشند، سئوال شود که آیا حاضرند یکی از اعضای بدن خود مثلاً کلیه را به بیمار نیازمندی اهدا کنند؟ آیا حاضرند قسمتی از اعضای بدن خود را پس از مرگ طبیعی به نیازمندان اهدا کنند؟ آیا حاضرند کمکی هرچند اندک و ناچیز برای درمان بیماران تنگدستی که درمانشان سخت و دشوار است بپردازند؟
اگر ثوابی موجود است، اگر آخرتی وجود دارد چه بسا که این اعمال ثواب و اجر و پاداشش بیشتر از خون ریختن و جان نثاری در راه برپایی حکومت مستضعفان(؟) باشد. به هر حال فرد کمک کننده به عینه نتیجه‌ی عمل نیکش را خواهد دید.

راستی! اصول‌گراها، اصلاح‌طلبها، لیبرال‌ها، مارکسیست‌ها، آدم‌ها...مکانهایی هم هست که بشود تمرین کرد برای انسانیت. زمانی برای انسانیت. حتی با هزار تومان.

۱۳۸۸ دی ۲۳, چهارشنبه

پاسخی وشرحی به نظر یک دوست


دوست محترم و فرهیخته و رنج‌دیده، جناب آقای کیانی، در ذیل کامنتی، انتقاداتی و حاشیه‌هایی بر پست قبلی داشت که بسیار روشنگر و راهگشا بود. ضمن قبول تمامی اتهامات، لازم دانستم توضیحی بر مطلب مبهم و ناقص خود داشته باشم.
* در مورد اولویت آموزش و پرورش و نیز قانونمندی و لزوم وجود فرهنگ احترام و اجرای قانون بر دانستن فلسفه با ایشان همرای هستم. البته هر دو خوب می‌دانیم که تحت تاثیر ریچارد ررتی بدین نکته واقف شدیم.
* در مورد لزوم وجود حوزه‌ای به‌نام حوزه‌ی خصوصی و حفظ حریم آن و احترام به‌این حوزه با آن صاحب قلم همراهم. کوتاهی و نارسایی مطلب شاید باعث ایجاد این شبهات شده بود.
* اما... دوست گرامی، درست است که به قول ررتی، دموکراسی بر فلسفه اولویت دارد اما این تفکر فلسفی و بالطبع منطقی‌ست که بشر را از دست اسطوره‌ها و خدایان قاهر و دژم یونانی نجات داد و با گذر این نوع تفکر(؟) از غار تاریک و تنگ تصورات خویش، به جهان نو وارد شد. نقش فلسفه را در شکل گیری تفکر و پیشرفت بشری نمی‌توان حتی کمرنگ نشان داد. بنیان دموکراسی ِامروزین، تفکر فلسفی‌ست. شاید بتوان به‌صورت دموکراتیک حتی با فلسفه دشمنی نمود؛ اما این همان چاقویی‌ست که دسته‌ی خودش را می‌برد.
* منظور اصلی بنده در پست قبلی، خطر چیرگی خرد ابزاری بر خرد انتقادی (سنجنده) بود. خرد ابزاری می‌تواند به بمب اتم و استفاده از آن برای هر مقصدی ختم شود، بدون توجه به پیامدهایش و خرد انتقادی می‌تواند با وجود بمب‌هایی حتی دهشتناکتر از آن، جهانی پیشرفته و آرام به‌وجود آورد.

با آرزوی رنجی کمتر برای هر انسانی در هر گوشه‌ای از این جهان ملال انگیز

۱۳۸۸ دی ۱۹, شنبه

بحران تفکر قسمت اول



تکنولوژی (فنآوری) مدتهاست به هر طریق به کشورمان راه پیدا کرده. اما ناقص و تنها بخش ابزاری‌اش. البته از برخی جهات، کسی نمی‌تواند ادعا کند ما عقب افتاده‌ایم. چرا؟ آخرین مدل‌های تلفن همراه، قطعات رایانه‌ای، لوازم خانگی و... حداقل در مدت یک یا دو ماه پس از ورود به بازارهای جهانی، وارد کشورمان می‌شود. اما...
اما... تکنولوژی و مدرنیته سویه‌ی دیگری هم دارد و آن هم عقلانیت انتقادی‌ست. بنیان اکتشافات جهان اول، پژوهش ها، اختراعات و پیشرفت آن ریشه در تفکر و عقلانیت انتقادی دارد. ابزار که یکی از محصولات نهایی ِ تفکر است به تنهایی دردی از کسی دوا نمی‌کند. تلفن همراه وسیله‌ای می‌شود برای ارضاء تمناهای روانی، مزاحمت برای دیگران و وسیله‌ای برای تلف کردن وقت. رایانه (کامپیوتر) ابزاری می‌شود برای تفریح و سرگرمی و دوست یابی و ازدواج و نیز اتومبیل... اینگونه‌ست که بدون عقلانیت انتقادی ابزار حتی از ماهیت خود جدا شده و استحاله می‌شود.
قبیله‌ی سرگردان ما قبل از شناخت هر موضوعی، یا آن را دربست قبول می‌کند یا شتابزده ردش می‌کند. در باب تکنولوژی هم وضعیت همینگونه‌ست. در نبود اندیشه‌ی انتقادی، می‌شود اینگونه تصور کرد که دیالوگ و گفتگویی صورت نخواهد گرفت. هر کس مونولوگ و تک‌گویی خاص ِخودش را خواهد داشت و چیزی به اسم تبادل نظر، شوخی بیمزه و تلخی بیش نخواهد بود...
ادامه دارد

۱۳۸۸ دی ۱۶, چهارشنبه

The Work of Intellectualism


« نقش ِروشنفکر این نیست که به دیگران بگوید چه باید بکنند. روشنفکر به چه حقی می‌تواند چنین کند؟... کار روشنفکر این نیست که اراده‌ی سیاسی ِدیگران را شکل دهد؛ کار روشنفکر این است که از رهگذر تحلیل‌هایی که در عرصه‌های خاص ِخود انجام می‌دهد، امور بدیهی و مسلم را از نو مورد پرسش و مطالعه قرار دهد، عادتها و شیوه‌های عمل و اندیشیدن را متزلزل کند، آشنایی‌های پذیرفته شده را بزداید...»
خلاصه‌ای از پشت جلد کتاب ایران: روح یک جهان بی روح و 9 گفتگوی دیگر با میشل فوکو / ترجمه‌ی نیکو سرخوش، افشین جهاندیده / تهران / نشر نی / چاپ ششم 1387/ 230 صفحه / 3600 تومان
همانطور که حدس می‌زدم، خرده گرفتند که اولاً چرا نوشتی؟ دوماً شاید اشتباه بوده باشد. من نه داعیه‌ی روشنفکری دارم نه در آن مقام هستم و نیز ذات روشنفکر بودن را هم قبول ندارم. این که هر چه آن خسرو کند شیرین بود و هر چه یک نفر بگوید درست باشد را همچنین نمی‌توانم بپذیرم. موافقم که تقریرات پست قبلی ممکن است آلوده به بدبینی، اشتباهات، مغالطه و... باشد اما دیدی‌ست که فعلاً به آن رسیدم.
فرآیند تفکر پیچیده و لایه لایه‌ست. گفتار و نوشتار خود محدودیتی هستند که سد راه ابراز تفکرند. نمی‌توانم فعلاً آنچه را که بدان رسیده‌ام نفی کنم. بله این جنبش محسنات زیادی دارد که دوستان به نیکی و به تمامی در بخش نظرات نوشتند.

۱۳۸۸ دی ۱۴, دوشنبه

روشن و تاریک، دور و نزدیک


با دوستی گپ می‌زدم. همفکریم تقریباً. مدتهاست که حضورش کمرنگ است، شاید بیرنگ. می‌گفتم و می‌گفت. یادم نیست من دقیقاً چه گفتم و او تقریباً چه گفت. اینها ملغمه‌ای درهم و برهم از حرفهای ماست:
* در کوتاه مدت، حکومت سرکوب شدیدی را آغاز خواهد کرد، اکثریت اهل قلم و تمامی مشاوران موسوی دستگیر شده‌اند. جنبش در داخل کشور پشتوانه‌ی تئوریک ندارد. از اول هم به صنف و خیل فرنگ‌نشینان امید نبود.
* در کوتاه مدت، شاهد رخوت و سکوتی سنگین خواهیم شد. دولت به سیاست‌های پوپولیستی خود ادامه خواهد داد. تا مدتها پول نفت خرج امور جاری خواهد شد و اقتصاد صدقه‌ای و صندوق ذخیره‌ی نذری، خیل گرسنگان و بیکاران را به دنبال خود خواهد کشانید. گریزی نیست.
* در کوتاه مدت، شاهد ادامه‌ی کارتون تام و جری میان دول اروپایی و آمریکا از یک سوی و ایشان از سوی دیگر خواهیم بود. مساله‌ی هسته‌ای بر همین مدار خواهد چرخید و ما مدام هویج را نیم خورده تف کرده و چماق را یکی در میان نوش جان می‌کنیم.
* اعتراضات تبدیل به یک آیین و سنّت می‌شود. در روزهای خاص حضور مردم(؟) را هم خواهیم داشت اما نه بدین آب و رنگ.
* در بلند مدت، آینده‌ی سیاهی از لحاظ اقتصادی خواهیم داشت. فساد گسترده‌تر خواهد شد و ما تبدیل به شنزاری که این‌بار نفت هم نخواهد داشت، خواهیم شد.
* در بلند مدت، شاهد تغییرات عجیبی در نوع تفکر مذهبی خواهیم شد و تفکر(؟) پوسته‌ای، تقلیدی و هزاره گرا با رنگ و لعابی شدیداً ریاکارانه و تصنعی، جایگزین مابقی انواع بینش‌های مذهبی خواهد شد. از آن طرف هم تفکرات چپ‌گرایانه در بین دانشجویان رواج خواهد داشت.
* متاسفانه بنده و هم‌صحبتم هرچه خواستیم نتوانستیم آینده‌ای روشن برای این سرزمین بلاخیز تصور کنیم. شما می‌توانید قید احتمالاً را جلوی هرکدام از تصورات ما بگذارید. واقعیت همیشه تلخ‌تر از آنی‌ست که تصور می‌شود.

خیلی خیلی امیدوارم و خیلی خیلی دوست دارم اینطور نشود. چون عهد بسته‌ام اینجا اگر ترس هم بر من غالب شد، لااقل دروغ ننویسم، این را نوشتم.

۱۳۸۸ دی ۱۱, جمعه

چه بیچاره مردمی، چه خونریز حاکمانی


شکاف ِبزرگی میان گفتار، کردار، پندار و حتی نوشتار برخی افتاده. تناقضات از اینها ناشی می‌شود. زیر پا گذاشتن اصول جهانشمول ِاخلاقی و حقوق حقّه‌ی بشری از همین‌ها سرچشمه می‌گیرد. اینکه فرمانده‌ی نیروی انتظامی(؟) در برابر یک پرسش موضع گرفته و تهدید می‌کند و مدتی بعد از اساس چیزی را قبول نمی‌کند، خود نشاندهنده‌ی همین شکاف است.
گفتارها خشن شده، پندارها را نمی‌توان تشخیص داد، کردار ها با گفتارها در غالب اوقات هماهنگ نیست (مخصوصاً آن مقام بالا) و نوشتار ِخیلی از خود ما هم همین طور. که البته دلیل اصلی ِاین فقره‌ی آخر، ترس است. ترسی البته بجا.
شرایط به سمتی پیش می‌رود که دیگر حتی بیطرفان؛ یعنی آنهایی که صادقانه و نه از روی غرض ورزی، موضعی اتخاد نکرده و سرگرم کار خویشتنند، هم مجبور به موضع گیری شده‌اند. دو راهی سختی‌ست. از یک طرف حاکمیت زر و زور و تزویر، با تمامی ِامکانات رسانه‌ای و امنیتی (آدم خر کنی و آدم خفه کنی) تمام قد ایستاده و از یک طرف مردمی که نمی دانند حقشان را چگونه بستانند. مردمی که آزادی و شعورشان بازیچه‌ی دست اصحاب قدرت قرار گرفته.
در این میان بیطرفان و مردمی که برایشان خیلی مهم نیست کدام خان بر این قبیله فرمانروایی کند و سرگرم کار خویشند هم ناخواسته و مظلومانه وارد این آوردگاه شده‌اند. به نام امام سومشان به خیابان آورده شده و به کام برخی‌ها از آنان سوء استفاده می‌کنند. اگر روزی از روزهای غیرمجاز، کسی از آنان در جایی که نباید باشد، حضور یابد، کیک و ساندیس و تقدیس، جایش را به اشک آور و ساچمه و دستبند می‌دهد. چه بیچاره مردمی که اسیر این شکاف عقیدتی شده‌اند. چه سیاه بخت مردمانی که چنین حاکمانی دارند.
--------
عکس از وبلاگ فعال و خواندنی اکنون