
با دوستی گپ میزدم. همفکریم تقریباً. مدتهاست که حضورش کمرنگ است، شاید بیرنگ. میگفتم و میگفت. یادم نیست من دقیقاً چه گفتم و او تقریباً چه گفت. اینها ملغمهای درهم و برهم از حرفهای ماست:
* در کوتاه مدت، حکومت سرکوب شدیدی را آغاز خواهد کرد، اکثریت اهل قلم و تمامی مشاوران موسوی دستگیر شدهاند. جنبش در داخل کشور پشتوانهی تئوریک ندارد. از اول هم به صنف و خیل فرنگنشینان امید نبود.
* در کوتاه مدت، شاهد رخوت و سکوتی سنگین خواهیم شد. دولت به سیاستهای پوپولیستی خود ادامه خواهد داد. تا مدتها پول نفت خرج امور جاری خواهد شد و اقتصاد صدقهای و صندوق ذخیرهی نذری، خیل گرسنگان و بیکاران را به دنبال خود خواهد کشانید. گریزی نیست.
* در کوتاه مدت، شاهد ادامهی کارتون تام و جری میان دول اروپایی و آمریکا از یک سوی و ایشان از سوی دیگر خواهیم بود. مسالهی هستهای بر همین مدار خواهد چرخید و ما مدام هویج را نیم خورده تف کرده و چماق را یکی در میان نوش جان میکنیم.
* اعتراضات تبدیل به یک آیین و سنّت میشود. در روزهای خاص حضور مردم(؟) را هم خواهیم داشت اما نه بدین آب و رنگ.
* در بلند مدت، آیندهی سیاهی از لحاظ اقتصادی خواهیم داشت. فساد گستردهتر خواهد شد و ما تبدیل به شنزاری که اینبار نفت هم نخواهد داشت، خواهیم شد.
* در بلند مدت، شاهد تغییرات عجیبی در نوع تفکر مذهبی خواهیم شد و تفکر(؟) پوستهای، تقلیدی و هزاره گرا با رنگ و لعابی شدیداً ریاکارانه و تصنعی، جایگزین مابقی انواع بینشهای مذهبی خواهد شد. از آن طرف هم تفکرات چپگرایانه در بین دانشجویان رواج خواهد داشت.
* متاسفانه بنده و همصحبتم هرچه خواستیم نتوانستیم آیندهای روشن برای این سرزمین بلاخیز تصور کنیم. شما میتوانید قید احتمالاً را جلوی هرکدام از تصورات ما بگذارید. واقعیت همیشه تلختر از آنیست که تصور میشود.
خیلی خیلی امیدوارم و خیلی خیلی دوست دارم اینطور نشود. چون عهد بستهام اینجا اگر ترس هم بر من غالب شد، لااقل دروغ ننویسم، این را نوشتم.
۲۶ نظر:
سلام.
و بنویس که در کوتاه مدت فشار بر روزنامه ها و وبلاگ نویسان بیشتر خواهد شد. و در کوتاه مدت اعترافات یشتری پخش می شود.
و شاید در میان مدت ما افسرده شویم و دلزده... هر چه بشود این اخری را امیدوارم نشود.
یادت هست سه زمانی می گفتین افقی نیست. نمی شود پیش بینی کرد. کش الآن هم همینطور بود. این مه کم کم کنار رفته است و ما در حال دیدن افق فاجعه باز خود هستیم. اتفاقا من هم دیروز داشتم با یکی از دوستانم گپ می زدم. و ما هم تقریبا به همین نتایج رسیدیم. افق کوتاه مدت و بلند مدت به شدت تاریک است!
شما در قبال کسی مسئولیتی داری؟ می دانی که من به خاطر بی ادبی های شما از هر نوع سیاستی چه سبز چه دیکتاتور کنار کشیدم؟ تو مراقب کارهایت هستی که من یا مسئولان باشیم؟ آقای محترم! علی (ع) که شما ها یا قبولش دارید یا ندارید که اگر ندارید فکر کن بودای من است یا هیوم تو! او می گوید کسی که به عیب های خود می اندیشد فرصت اندیشیدن به عیب های دیگران را ندارد! تو فکر کن یکی از این فلاسفه ی غرب که از همه برای تو مقدس ترند این را گفته است! هر چند کاملا مشکوکم که آنها را هم قبول داشته باشید. مشکل امثال شما این است که به هیچی اعتقاد ندارید! اگر خدا را قبول ندارید چیز دیگری هم نیست که قبول داشته باشید. مشکل امثال شما این است که هیچ وقت نمی توان شما را به چیزی قسم داد تا کاری را نکنید! چون به چیزی اساسا اعتقاد ندارید! من لنینستی را که به خاطر لنین هر کاری می کند را بر شما ترجیح می دهم! حداقل وقتی به او می گویم به خاطر لنین کنار می کشد! بروید با همین فلاسفه ی خودتان خوش باشید! من هم با خدای خودم، اگر بتوانم خوش می گذرانم! خداوند روزی را نیاورد که من بدون او مثل شما زندگی کنم. حکومت و همه به درک و تف به موسوی و احمدی نژاد و که طرفدارانشان همه بی ادب و بی اخلاقند! سیاست از هر نوعش بی پدر و مادر است! بدا به حال امثال شما که دل دیگران را به خاطر موسوی و هر کوفت و درد دیگری می شکنید! برایم دیگر مهم نیست به جه اعتقاد داری و به چه نداری! من خودم فتوی می دهم که بحث با امثال شما برای امثال من حرام است! هر چه دوست داری بیندیش که از نظر من عاقبتی در کار است! (گفتم از نظر من چون تقریبا مطمئنم که معاد را هم قبول نداری)!
لکم دینکم و لی دین
محمد رضاااااااااااااااااااااا اصلا ازت اننتظار نداشتم حتی با اینکه اجازه دادی احتمالا اول نشوته هات بنویسیم اما من با کوتاه مدتهات(مخصوصا خز اول کوتاه مدت اول و خط دوم کوتاه مدت دوم و سنتی و اینی شدن تجمعات!) موافق نیستم حتی به طور احتمالی!
نمیگم الکی امیدوار باشیم اما تو باید بهتر از من بدونی که کارهای بزرگی کردیم تا به امروز و خیلی پیش رفتیم و تمام تحلیلگرها هم آینده روشنی رو نوید دادن (البته تناقضات جامعه ایرانی رو باید لجاظ کرد)
راستش دوست من حتی اگه به این حرفهات هم باور داری و مطمئنی بهتر نبود اینجا نمینوشتی!؟ میدونی چه تاثیر بدی رو بعضی آدمها میذاره
ایدئولوژی ابتر طرف مقابل و رشد کمی و کیفی طبقه متوسط را هم در معادلاتتان وارد کنید ... مسائلی مانند حجاب , موسیقی , ماهواره , روابط دختر و پسر , توریسم , سرمایه گذاری خارجی و ... چالش ها پایدار سیستم هستند ... مطمئن باشید تا 10 سال دیگر گلوگیر خواهند شد !
استدلالات مشعشع سباستین :
"تو مراقب کارهایت هستی که من یا مسئولان باشیم؟" : مغلطه حمله متقابل
"من به خاطر بی ادبی های شما از هر نوع سیاستی چه سبز چه دیکتاتور کنار کشیدم" : مغلطه فرافکنی
"مشکل امثال شما این است که به هیچی اعتقاد ندارید!" ...
یعنی هیچ کسی و هیچ چیزی را دربست نمی پذیریم!ایرادش چیست ؟
"هیچ وقت نمی توان شما را به چیزی قسم داد تا کاری را نکنید!"
آها ! فهمیدم ! ماها را نمی توان قسم داد ! به جایش لابد باید با ماها بحث کرد ! کار سختی است ! ... قبول دارم !
"من لنینستی را که به خاطر لنین هر کاری می کند را بر شما ترجیح می دهم!"
هر کاری ؟ مثلا کسی که به خاطر لنین آدم می کشد !؟ اینست وجدان مذهبی و معنوی !؟
"حداقل وقتی به او می گویم به خاطر لنین کنار می کشد!"
حتما ! شما بهش بگو ! منم پشتتم ! ... یعنی می خواهی یک چپ دو آتشه را به اسم لنین قسم بدهی !؟ ... تاریخ خوانده ای !؟
"سیاست از هر نوعش بی پدر و مادر است!"
خوب که چی ؟ چه کار کنیم ؟ جامعه را ذکر و اوراد اداره کنیم ؟
"بدا به حال امثال شما که دل دیگران را به خاطر موسوی و هر کوفت و درد دیگری می شکنید!"
ما دل می شکینم طرف مقابل سر ! ... انصاف بده کدام خونخوارتریم !؟ ... در ضمن واقعا فکر می کنی تمام این کارها به خاطر موسوی است !!؟
(گفتم از نظر من چون تقریبا مطمئنم که معاد را هم قبول نداری)!
شما که آن بالا با قطع و یقین گفتید ما به هیچ چیزی اعتقاد نداریم ! حتی به لنین !! چه شد که حالا "تقریبا مطمئن " شدید ؟
در بلندمدت اوضاع بهتر خواهد شد، هر چند که به قول کینز: «در بلند مدت مرده ایم»!
سلام
واقعاً دلم نمی خواست چیزی بگویم
اما کوتاه مدت ترین اثر این یاس پراکنی را در حرفهای روح انگیز دیدم
نکن حتی اگر خودت اعتقاد بهش داری نکن
فشار بیشتر می شود؟ فضا تاریک و خفقان آلود می شود ؟ مردم روزبروز سفله تر می شود ؟ آره من هم قبول دارم همه اش درست است اینها کارهایی است که آنها می کنند اما دیگران چه ؟ آنها که کمی می فهمند چه ؟ من به طبقه متوسط و نیروی آگاهی بخشی امیدوارم حتی اگر در لیست بنیادهای فتنه آمده باشند و تحت فشار باشند
سلام
شاید تمام این اتفاقات بیفته ، ولی من یکی که واقعا هیچ پیش بینی حتی برای یک ساعت بعد هم نمی تونم کنم ، بعد از وقایع روز عاشورا ، بعد از اون انسان هایی که به خاطر قدرت طلبی و حماقت کسانی که حکومت دستشونه جون خودشونا از دست دادن . فقط می دونم که فروپاشی دیگه تضمینی شده.ولی اصلا نمی دونم که قبل یا بعدش چه بلایی سرمون قراره بیاد.
راستی نمی دونم چرا جدیدا وقتی با کامپیوتر خونه وب شما رو باز می کنم و قسمت کامنت رو انتخاب می کنم که نظر بذارم erorr می ده. وبلاگ بقیه این طور نیست ، فقط نسبت به وب شما اینطوری شده. اما با سیستم دانشگاه که میام مشکلی ندارم!
با سلام
اولا بروزم
ثانیا پیش بینی ات کاملا درست خواهد بود
باید تا زمان شوک حاصل از مرگ سید علی خامنه ای این وضعیت را تحمل کرد.
در مورد رشد افکار چپ گرایانه راست گفتی.
همیشه باید بدنبال ملت می دویدیم و از سوسیالیسم دفاع می کردیم.
اکنون چند تن از بچه های سبز سرخورده از مناسبات مذهبی و افیونی و خسته از مبارزات خشک اصلاحاتی هستند که به سراغ ما می آیند و طلب ایدئولوژی می کنند.
(نمونه اش 2-3 نفر سبزی بودند که در حقیر ایشان ها را ! با سوسیالیسم آشنا کردم..)
وقتی تمام نظرات شخصی چون مارکس و برنشتاین و پرودون و ... در مورد این جامعه ی خشکیده ی ایران صحت پیدا کند، باید منتظر رشد تفکر چپ هم بود.
مخصوصا آنگاه که توسط حکومت ، مذهب عملا عامل مقاوم در برابر جنبش های حق طلب ، تلقی شود و عینا نظرات مارکس و انگلس مصداق پیدا کند.
متن را خواندم. خداحافظ... می روم به یک بلندی تا از آن بالا... رفتم روی پشت بام... خداحافظ
سلام علیکم.
اتفاقا آینده ای هست ولی اگر کل نگر باشیم آینده ای وحشتناک از لحاظ اجتماعی و مذهبی است.
سلام
تصور ميكنم مردمان آينده مشكلاتي از جنس آنچه ما گرفتار آن هستيم را نداشته باشند. هر چند آنان مسائلي ديگر خواهند داشت كه زندگيشان را احتمالا با تلخي همراه خواهد داشت.
اين بيان قران كه "ما شما را در رنج آفريديم" گويا سرنوشت محتوم بشر است و انسان سرنوشتي جز رنج و خوشيهاي كوچك در اينجا ندارد.
ظاهرا آيندگان با تنگناهاي زيست محيطي بيشتر مشكل خواهند داشت تا حكومتهاي مطلقگرا.
من به خروج جامعه از انديشه مطلقگرا و دشواريهاي آن اميدوارم. هر چند شايد اين خروج به عمر ما قد ندهد.
با درود خدمت محمدرضای عزیز
درسته که ما الان دچار سوسیالیسم سنتی در ایران هستیم و هنوز هم در میان شان افرادی که طرفدار سیاست های مائو و استالین باشند وجود دارد ، ولی بنده به شخصه حرکت به سمت نظریه پردازان جدید را می بینم.
یک بار به یک دوست لیبرالم گفتم که فرض کند که لیبرال ها در نظریات آدام اسمیت در اقتصاد و جان لاک در فلسفه و روان شناسی و جامعه شناسی توقف می کردند.قطعا آنوقت باید منتظر شرایط مانند وضع فعلی سوسیالیست ها برای لیبرال ها می بودیم.
مشکل این است که اغلب چپ ها (اگر استالین و لنین را تقدیس نکنند) ، همه نظریه پردازانی که کمی با مارکس دارای تفاوت نظری هستند را (منحرف) می نامند و با سوسیالیسم برخوردی می کنند که مسلمانان با اسلام محمد می کنند.
هرگز بلایی که نهضت های فکری مارکسیست سر افرادی مثل شوایتزر و کاتوتسکی و پرودون و برنشتاین
آوردند قابل توصیف نبوده و نیست.نظریاتی که شاید متفاوت تر از مکتب فرانکفورت بود و هنوز هم در میان ایرانیان هم چندان از میان شان خبری نیست.بخصوص آثار اقتصادی و اجتماعی پرودون که ترجمه هم نشد،ولی نصب العین نو سوسیالیست های زیادی در جهان بوده است.
اگر وقت و قدرت اش را داشتم ، قطعا به ترجمه ی کتاب مالکیت و همینطور کتاب بزرگ "فلسفه ی فقر"
پرودون ، اهتمام می داشتم. ولی دنیاست دیگر....!
سلام علیکم.
شما و همگپی ات، برای تصور و ترسیم «حال ِ درخشان» و «آینده ای درخشانتر» برای ایران، پیچ تلویزیون را باز کنید و صفحات روزنامه ی کیهان را ورق بزنید (ورق هم نزنید ضرر نمی کنید؛ همان تیترهای صفحه ی اول را ببینید). می بینید و می شنوید درخشندگی و تشعشع و تبلور و عظمت را. اشک هم فواره می زند از چشمتان با تصور درخششها و تشعشعهای سالهای آتی. خب شما دو تا آدم ِ معلوم الحال ِ نمی دانم چی، معلومه که نمی توانید آینده ای درخشان برای این مملکت تصور کنید، و فقط هنرتان منفی بافی ی کوتاه مدت و بلندمدت است!!!
اين چه شوري است كه در دور قمر ميبينم
همه آفاق پر از فتنه و شر ميبينم
هر كسي روز بهي ميطلبد از ايام
علت آن است كه هروز بتر ميبينم
سلام
فعلا كه تصميم گرفته اند تا مدنها خود را در محك راي مردم نگذارند:
http://ammiinn.blogfa.com/post-131.aspx
جمهوریت در اغماء
de http://aheney.persiangig.com/image/veb20.jpg — http://img.majidonline.com/pic/241510/bokmon.jpg
اگر ناراحت نشوید باید بگویم به نظرم تحلیل شما و دوستتان تا حدودی از روی احساسات و بدون منطق مستدل و استوار بیان شده . بر پایه ی شواهدی محدود از دنیای پیرامون خودتان . در دراز مدت جامعه ی ایران دستاوردهای بزرگی در راه رفتن آگاهانه و خود خواسته به سمت دموکراسی داشته و نسبت به کشورهای منطقه که اصلا فرانسه است ( شواهدی بسیاری در مورد این پیشرفت موجود است . مثلا در زمان مشروطه نه مردم ما و نه حتی اندیشمندانمان اهمیتی به برابری حقوق پیروان همه ی ادیان نمی داده اند و بحث روی حقوق مسلمین بود. ) شرایط هم برای پیشرفت بسیار بهتر از گذشته است .مثلا در زمان انقلاب 57 ، 50 درصد مردم ایران بی سواد بودند .
دیگر اینکه در کوتاه مدت هم هرچه فضا کودتایی تر شود و بازداشت ها بیشتر و سپاه و افکار تندرویی مثل مصباح و پیروانش بیشتر کارها را در دست بگیرند ، ضررش برای ان ها بسیار بیشتر از ما خواهد بود . مطمئن باشید شرایط ایده آل برای سپاه همان شرایطی بود که تا پیش از انتخابات 22 خرداد حاکم بود . تاثیر گذاری و حتی هدایت همه چیز از پشت صحنه و در نتیجه نمایان نشدن چهره ی کریهش برای عامه ی مردم . اما حالا که حتی قشر سنتی مردم می بیند که به آیت الله منتظری ، بیات زنجانی ، صانعی ، دستغیب و .. توهین می شود ، با چهره ی واقعی سپاه آشنا می شوند .
در این چند ماهه خیلی اتفاق ها افتاد . خیلی دستاوردهایی که قابل بازپس گیری نیست . بت رهبری خامنه ای شکست . دستاورد کمی نبود .
به هر حال من فکر می کنم هرچه رخ دهد ، غیر ممکن است که در دراز مدت جنبش دموکراسی خواهی ایران پس رفت کند . سرعت رشد کند دلیل بر مردن جنبش نیست .
خدمت آقای محمدرضا عرض می کنم که من هیچگاه از احمدی نژاد حمایت نکرده و نمی کنم. من با او تفاوت نظرها و اختلاف روش های زیاد داشته و دارم. برای من اصلا قابل قبول نبود که او رئیس جمهور ایران بشود. موضوع تقلب در انتخابات و ماجراهای بعد از انتخابات، بحث دیگری است.
در مورد دولت دینی، مشکل در این است که نگرش های من و شما درباره « فلسفه حکومت »، و پیشتر از آن درباره «فلسفه خلقت انسان» و تعریف «انسانیت» متفاوت است.
اینکه شما با توهین به مخالفان دیدگاههایت، خود را پیروز میدان میدانی، جزء خصوصیات ممتاز شماست!
در این مورد کاری از دست من بر نمی آید.
و البته خصوصیت ممتاز شما پیدا کردن توهین هاست و اتیکت چسباندن و ...
خلاصه کنم! اگر حق با شماست چرا در عوض گله و شکایت، از همین نظر آخرتان در باب تفاوت بین زن و مرد دفاع نمی کنید؟ اصلا چرا تویهن های من را به خودم نشان نمی دهید؟ کار سختی ست؟!
قابل توجه کسانی که شاید بخواهند بدانند بنده به ایشان چه گفتم. این آدرس مطلبی ست که ایشان می فرمایند...
http://www.marmosh.blogsky.com/1388/10/16/post-3/
خدا پدر حاج آقا کافکا رو بیامرزه.
به شما و روستتان تبریک میگم که به این نتایج درخشان رسیدید ولی برای تحلیل بلند مدت بد نبود سرکی به تاریخ و سیر تاریخی انسانیت و سرنوشت حکومتهای اقتدار گرا می زدید.
انکیزاسیون بدون وجود تلفن همراه و اینتر نت و روابط گسترده دهکده جهانی و بلاگ شکست خورد. همچنین دیگر حکومتهای اقتدار گرا.
آزادی خواهی خصلت انسانی است. حرکت غیر ایدئولوژیک ملت هم هنوز به ورطه انحراف های ایدئولوژیک کشیده نشده. حرکت هم افقی در سطح جامعه و در جهت آزادیست. بد نیست به در و دیوار مدارس هم سری بزنی.
بذر تاریخ مصرف گذشته میپراکنی.خجالت بکش مردک.
سلام
ok
مهم نیست
ممنونم
سلام. ادگار مورن می گه: کمال عقلانیت در اینه که امور غیر عقلانی رو هم در نظر بگیریم، و ماشالا طرف مقابل ید طولایی در این حیطه داره و هر بار گل تازه ای می کاره. فکر چپ مثل سمه.
درخت ابدی
خب بادکنک قبل این که بترکه نازک نازک میشه، اونورش هم پیداست. درست میگی محمدرضا. من یکی انتظار هپی-اِند ندارم از جنبش سبز، گر چه به آینده ی روشن امیدوارم و نتیجه ی انتخابات 22 خرداد رو بهترین حادثه ی امسال می دونم.
قصه ی سیندرلا نیست ها. فیلم فارسی نیست ها. خون است و دود و همین خواهد بود. معقول فکر کنیم، طرف مقابل عاقلانه دست به هر دیوانگی ای می زند که بماند. هیچ کس هم از سر مردانگی حکومت نمی کند.
اوضاع بد در اشکال گوناگون ادامه خواهد یافت تا اوضاع از تحمل اوضاع بد دربماند.
می ترسم. بسیار می ترسم از این تاریکی سنگین گذر. اما به نور از پس بیداری امیدوارم. چراغی در دستم و چراغی در دلم. که جز این مرا بضاعتی نیست.
ارسال یک نظر