۱۳۸۹ آبان ۱۱, سه‌شنبه

تاملات خنده دار ِ کافکایی


  • چرا تعداد شوخ طبع ها این قدر از اخموها کمتر است؟ چرا آنهایی هم که شوخ طبعند معمولا اخمو به نظر می آیند؟
  • شوخ طبعی و خنده و طنز و خنداندن در ادیان چه جایگاهی دارد؟
  • کدام سنت فرهنگی یا ملی در کدام نقطه ی جهان بر طنز تاکید کرده است؟
  • آیا می توانستیم به جای قربانی کردن انسان یا حتی گوسفند، نذر کنیم که دیگران را بخندانیم؟
  • خواننده ی گرامی قبل از نوشتن نظرت فرق بین شاد کردن و خنداندن را حتما در نظر داشته باش

۲۷ نظر:

مرمر گفت...

من فقط میدونم خندیدن و خنداندن کار خیلی خوبیه.. و هر کی باعث بشه من بخندم براش دعای خیر میکنم!

بيد مجنون گفت...

از بند پنجم اغاز مي كنم
تا شما خنداندن و شاد كردن را چه چيزي تعريف مي كنيد.اگر مراد از خنداندن حركت هفده ماهيچه مربوط به خنده است خب ديوانه ها بيش از باقي مي خندند !در كل شادي و خنده رابطه اي تنگاتنگ دارند و تميز يكي از ديگري واقعا ً سخت است.
اگر به جاي شادي از واژه شعف استفاده كنيم شايد مرزبندي كمي راحت تر باشد.شعف حالتي رواني ست كه كمتر با خنده همراه است و احساس رضايت را با خود دارد.در برابر شادي بيشتر آني بوده و غالبا ً با خنده همراه است

...
در باقي ِ بند ها پاسخ ها - اگر باشند و من صلاحيت اش را داشته باشم - آنقدر كلي هستند كه نمي توان در اينجا به پاي بحثش نشست
اينكه فرهنگ ها مروج شادي باشند و ياغم جاي بررسي دارد.حتي جغرافيا و تاريخ و حوادث ان در خنده و خنديدن قومي تاثير دارد
هند را ببينيم كه در عين حالي كه بدبخت و مفلوك رفاوان دارد در رتبه بندي شادي حائز رتبه خوبي هستند

اويس گفت...

ميبيني؟! به من ميگن اخمو!!! پس باهات موافقم ;)

آی سودا گفت...

منم اخموام؟ من که همیشه نیشم بازه. سر به سر همه میزارم. کلا اطرافیانم را شاد نگه می دارم. ولی نمی دونم چرا...؟


مهم نیست. تو هم نمی دونی

دمادم گفت...

سوال خیلی سختی ایه. فقط می دونم که خنداندن مردم کار هرکسی نیست. اصلا روحیه ی طنز داشتن نیاز به هوش خاصی دارد همین طور که درک طنز، بنابراین نمی تواند کار ساده ای باشد. درباره ی مذاهب و ادیان هم که... واضح است. طنز، به روحیه ی انتقادگر نیاز دارد، چیزی که درمذاهب ، موضوعیت ندارد.

حامد لاندا گفت...

شیرین ترین خنده های دنیامان را چه کسانی ساخته اند؟ کسانی که شیرین ترین خندهای تلخ خود را نثار ما کرده اند...

حسین گفت...

به نظرم خنداندن بیرونی ست و شاد کردن درونی

درخت ابدی گفت...

سلام.
-شوخ طبعی یا مطایبه بحث گسترده ایه که طنز هم یکی از مواردشه.
-فرد طناز باید بتونه بین دو دنیای نامتجانس ارتباطی بر قرار کنه که باعث خنده بشه. خب، این کار هر کسی نیست.
گاهی هم خجالتی می شن، مث مرحوم عمران صلاحی.
-شاید مراسم قاشق زنی تو چارشنبه سوری یه نمونه ش باشه.
-موضوع خیلی جالبی رو مطرح کردی. در موردش حرف زیاده.

حامد گفت...

اینکه چرا تعداد شوخ طبع ها از اخموها کمتره شاید به دلیل شرایط زندگی افراد باشه .
ادیان دیگر رو نمیدونم ولی این دینی که تو کشور ما تبلیغ میشه و نمیدونم چقدر به چیزی که باید باشه شبیهه ، میانه خوبی با خنده نداره انگار .

ميله بدون پرچم گفت...

سلام
گوسفند رو پولشو ميدي و قرباني مي كني و جماعتم مي خورند و... ولي وقتي نذر كني كه كسي يا كساني را بخنداني آن وقت تازه اول مشكله... فعلاٌ كه تخصص آقايون در گرياندنه و به تبع اين تخصص نذورات به همين سمت متمايله...

البته الان وقتي جماعت مي خورند به ريش آدم ممكنه بخندند كه همان نظر شما حاصل مي شود!!

محسن صالحی گفت...

1- نمی توان به قطعیت گفت تعداد شوخ طبع ها از اخموها کمتر است و شوخ طبع ها معمولا اخمو به نظر می رسند.
2- نمی دانم.
3- بله.

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سلام علیکم.
گوسفندها را حسابی شاد کردی تو!
***
یک نکته:
در کشور ما، وقتی امام خمینی رحمت الله علیه، یک حرفی بر ضد شاه یا صدام حسین یا مانند آنها می زد، و خودش یه کوچولو لبخند می زد، حاضران در مجلس می فهمیدند مجازند (یا شاید، باید) بخندند.
این خودش تحلیل دارد.
و:
ظاهراً ماجرای یادشده، درباره ی آقای خامنه ای هم هست. یعنی ایشان یه مطلب نسبتاً زیرکانه می گوید و یک مقدار هم لبخند می زند، و حاضران می فهمند الان زمان خندیدن است.
علاوه بر تحلیل اجتماعی و انسانی و حکومتی، شاید این خندیدنهای امت بعد از لبخند زدن رهبر، تحلیل «ولایتمدارانه» هم داشته باشد.

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

http://tcuir.files.wordpress.com/2009/11/ra17.jpg?w=425&h=319

ivalyosha گفت...

سلام بر محمدرضاي عزيز و باوفا.
از لطفت واقعا سپاسگزارم، چه خوب شد كه اون گفتگوي بسيار كوتاه رو به پاي ديگري قرباني كرديم!
ياد تك تك دوستان واقعا به خير.
يه روز حتما به دوستي برمي گردم،كما هو حقه!

ناميرا گفت...

چقدر آدمهايي هستند كه روزهاي زيبايي رو حتي با يه لبخند كوچيك داشتند ولي اصلا متوجه نشدند.انگار كه بايد چه اتفاقي بيافته تا روزت خوب باشه!!
خنديدن چيز ساده ايه ولي هيچ وقت به درستي درك نمي شه.

برزین گفت...

مردم را باید همواره گریاند ، آنها را بعضی اوقات خنداند اما شاد کردن مردم هرگز !
کار خطرناکی است .

فرزانه گفت...

سلام
اینجا به هر کی اشک آدمو در بیاره می گن اجرت با فلانی ...
به هر کی بخندونه می گن : خدا از سر تقصیراتت بگذره !!

شورشگران گفت...

هر زمان كه سید عباس فهمید مسلمان با گریه هایش قران را حفظ كرده است
مرمر ها هم فهمیدند برای خنداندن احتیاج به دعا نیست ..
خواهی مرا بگریان .. خواهی مرا بخندان ..
خواهی برو به قاضی .. خواهی برو به بازی ..
خواهی كه مال مفت خور .. خواهی كه مال مفت ده..
خواهی بجند به دنیا .. خواهی به چوبه دار..
نداری گر دلاری .. ان زبان سه لایی..
تو خنده كی توانی ... تقلید مفت نمایی ..
خواهی بخند به ریشم .. خواهی بشاش به كیشم ..
وه خنده امامی .. چون بنده و غلامی ..
گر انگشت اشارت .. خنده به لب بیارت ..
خنده بكن به ریش اش .. گر تف كنم به كیش اش
خواهی بخند به خنده .. خواهی خرت به چنده

جواد خراسانی گفت...

سلام،
به نظرم شاد بودن از درک کامل و بی نقص چیزی، موضوعی یا روابطی حاصل می شود و پایدار است، اما خنده فقط گاهی حاصل شاد بودن است.

ندا گفت...

سلام
- چون اخم کردن راحت تر از خندیدنه!
- چون خنده ی تلخ اون از گریه غم انگیز تره! و بادی لنگویج(همون زبان تن) نمی تونه این رنج را پنهان کنه!
- جایگاهی داره ولی معمولا هر جا وقت کم میاریم شادی ها را حذف می کنیم چون احترام غم بیشتره (!)
- چون کشتن راحت تر از خندوندنه و آدمی زاده هم راحت طلب.
- چشم!
شاد کردن دیگری ، خیلی سخت تر از خندوندنه.

الحادنامه گفت...

مورد چهارمی که گفتید خیلی زیبا بود..و

oranoos گفت...

salam khubin?
man faghat midunam tuye in mamlekat osulan mikhan kasi shad nabashe....maraseme aza dari hamash be rahe!!!!

نیکادل گفت...

- نمود عینی یافتن شوخ طبعی دو چیز لازم دارد:1.آدمی که استعداد و توانایی شوخ طبعی داشته باشد 2. شنونده هشیار و باظزفیتی که شوخ طبعی را بفهمد
پس اگر فرض مطروحه را صحیح بپنداریم، یمی از دلایل مهم آن کمتر بودن تعداد افراد باظرفیت و هوشیار نسبت به سایرین است.
- بی خیال بابا!ادیاننه هوشیاری می پسندند و نه ظرفیت انتقاد دارند، چون خدای شوخ طبعی ندارند.
-نمی دانم.
- لایک برای میله بدون پرچم.
- تذکرت مثل ناظم های بداخلاق مدرسه بود. با ما با ملایمت بیشتری رفتار کن ؛-)

atekeh گفت...

ما که کلا تو کار خنده ایم!

قاسم‌فام گفت...

سلام

توضيحي در مورد فرمايش شما در مورد عدالت و پرهيزي كه از آن داده بوديد در وبلاگم گذاشته‌ام كه دعوت به بازديد از آن مي‌كنم.

* اكثر مردم شوخ‌طبع‌اند. اما طبيعت هستي ظاهرا خلاف شوخ‌طبعي است. برخي بر اين طبيعت خشن غلبه مي كنند و آن شوخ‌طبعي را به رخ مي‌كشند و بسياري هم مغلوب محيط مي‌شوند و به عبارتي واقعيت خشن و عبوس هستي را مشاهده و لمس مي‌كنند و به سختي مي‌توانند لبخند بزنند. در اين شرايط آنان اخمو مي‌شوند. گاهي اين اخمو بودن به سنت جاافتاده و رويه و رفتار فرد تبديل مي‌شود. كسي كه بتواند خشونت محيط را لمس كند و باز هم لبخند بزند آدمي است كه بايد او را تحليل كرد و وجه لبخند و شادي او را كشف كرد.

ظاهرا هر ابلهي كار خنداندان ديگري را دانسته و ندانسته بلد است و به اراده و بي‌اراده انجامش مي‌دهد. اما شاد كردن ديگران كاري دشوار است و از عهده هر كسي برنمي‌ايد.

هلوع گفت...

سلام علیکم.
خوب در فرهنگی که خنده زیاد یعنی سبکی و خندان هم یعنی لودگی باید هم اخم یک سنت حسنه باشد!!

دنیز گفت...

مطلبتون منو یاد این انداخت که وقتی کسی رو دوست داریم بهش میگیم میمیرم واست اما در واقع باید بگیم زندگی می کنم واست...