۱۳۸۹ آبان ۷, جمعه

تاملات کافکایی - بابلسری - دیگر گروانه


  • رنج می کشیم و گاهی برای فرار از رنج کشیدن، «دیگری» را آزار می دهیم. چرخه ی تکراری و نامنصفانه ای ست.
  • گناهی غیر از آزار «دیگری» وجود ندارد، طاعت از دست نیامده گنهی دیگر می کنیم. یا باز هم رنج می کشیم.
  • آدمیان ناگزیر از ارتباط با «دیگری» هستند و اخلاق ضمن رابطه با «دیگری» معنا و مفهوم می یابد.
  • خویش را بخواهیم و «دیگری» را هم نیز. اگر به یک دوراهی بربخوریم آنگاهست که لحظه ی تصمیم، لحظه ی جنون است.
------------------------------------------
اوایل همین هفته به بابلسر رفته بودم. سه دوست را دیدم. علیرضای اول با وبلاگ جدیدش، علیرضای دوم لیبرال غمگین و البته جسور و ایوالیوشای ورژن تحت خدمت. این پست هم تقدیم می شود به جناب ایوالیوشا و بحثی که به علت کمبود وقت موکول شد به فرداها. بحث دوستی و «دیگری»

۲۶ نظر:

نوستالژیک گفت...

"گاهی" در جمله اول نقش مهمی رو ایفا میکنه.

Alireza گفت...

یک / ممنون بایت لینک
دو / خودت در جریانی،این روزها خیلی خیلی دارم فکر می کنم به مفهوم دوستی!
سه / در میان چهار بندی که نوشتی، آخری خیلی خوب بود. به قول خودت: خوب است!

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سلام علیکم.
به گفت و گوی دکتر محمدجعفر ایرانی و سیدعباس سیدمحمدی در ذیل

http://www.byan.blogfa.com/post-98.aspx

در صورت تمایل بپیوندید و همان جا نظر بدهید.

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سلام علیکم.
چند روز قبل با دختر سیدعلی میری کمدین قدیمی صحبت می کردم. پدرش اهل تنکابن بوده. گفت پدرش بعد از انقلاب چند سال تنکابن بود و کلاسهایی برگزار می کرد.


یک چیز دیگر. کارگردانی قدیمی بوده که حدود بیست سال قبل فوت کرده. علی دریابیگی. تازگیها شنیدم همسر دوم ایشان نامش سمیعی بوده و خویشاوند پروفسور مجید سمیعی جراح مشهور است.

هادی طباطبایی گفت...

سلام.شبیه بود به سخنان شوپنهاور.رنج کشیدن آدمی بیشتر به اندیشه های او باز می گردد.تصور می کنم هر چه بیشتر به رهایی از رنج بیندیشیم عمیق تر در گرداب رنج فرو خواهیم رفت.

حامد گفت...

اخلاق ضمن رابطه با «دیگری» معنا و مفهوم می یابد . و شاید این دیگری هایی که با آنها ارتباط داریم ، اصول اخلاقی مارا میسازند ، تقریبا ً قضیهء رفیق ناباب .

این نظرات بالا ، جهت بالا بردن اطلاعات عمومی اند ؟!

درخت ابدی گفت...

سلام.
خوب بود. (این روزا با لویناس محشور بودی؟)
و در کنار اینا، شناخت "دیگری" درس تساهل می ده، چیزی که باعث می شه رفتارها کم تر جنون آمیز بشه.

آی سودا گفت...

یکی از اون بحث هایی بود که به دلم نشست.
در جریان نیستم. اما صحبت هایی داشتم که بی ارتباط به این پستت نبود. یک جورایی این پست با من حرف می زد.

فرزانه گفت...

سلام
آره گاهي مي افتيم تو اون چرخه تكراري و نامنصفانه حواسمون بهش نيست

نفیسه گفت...

تکرار روند جدایی ناپذیر این روزهای زندگانی است...
اما دوستی واژه ای برای من معناها دارد و حتی تعاریف و چارچوبهایی...
دوستهایی که گاه حتی از برادر و خواهر هم نزدیک تر میشوند و گاه شاید روزهای آدم را رنگ دگری می بخشند...

همیشه به سفر، راستی تهران هم بیا...

هیوا گفت...

سلام.
ناگزیریم از داشتن ارتباط، کاملن موافقم، و بسیار دوری می‏جویم از آن دو راهی، اما گاهی گریزی از آن نیست.
در ضمن رند عزیز، نایب الزیاره ما هم باشید این سری که رفتین بابلسر! آقا بدجور ما رو به یاد بابلسر و 4 سال زندگی تو این شهر انداختی. به بابلسری‏های عزیز هم از همین جا عرض ادب می‏کنم.

الحادنامه گفت...

نکته آخری که گفتین خیلی جالب و تکان دهنده بود یه جورایی.

احیای وبلاگ فیلتر شده ام این بار در بلاگ اسپات :

http://mosalmanemolhed1.blogspot.com/

جواد خراسانی گفت...

سلام،
تی حال خار برار.
سر همین بزنگاه است که خدا به آدم ها لبخند می زند.

نجیبه محبی گفت...

سلام

همیشه فکر می کنم ، روزگار زنجیری تنابیده بر گردن مردم دارد که رنجها را به هم متصل می کند ، از آن راننده تاکسی بگیر که دعوای با زنش را سر مسافرش خالی میکند تا آن مسافری که دعوایش با راننده را مثلا" سر مراجعانش در بانک ، مشتری بانکی که با مسافر بغل دستی اش در مترو و آن متروسوار با بچه اش در خانه و تسلسلی از رنجیدن و رنجاندن که بی رحمانه به هرکسی سرایت می کند زین میان کم اند کسانی که زنجیر پاره می کنند ، عجیب این مطلبت به دلم نشست برادر ، شاید از اقتضای احوال این روزهای من باشد ، عجیب این جمله ها بر دل نشست .

نیکادل گفت...

حکایت غریبی است، به دوستی ها پناه می بریم به امید رهایی از رنج، تراژدی زمانی رخ می نماید که رنج مان افزون تر شده و تنهایی عمیق تر و دوستی هم به فنا رفته. اخلاقیات که این وسط پشتک و واروی کلامی می زند و بازهم رنج را افزون میکند...

ميله بدون پرچم گفت...

سلام
و بعضاٌ از اين رنج كشيدن هم لذت مي بريم!! احساس قرباني شدن و نسل سوخته بودن و...

علیرضا گفت...

محمد رضا - چه می کنه این آلبوم زرد و سرخ و ارغوانی. تمام دیروز و پریروز و امروز - تا حدودی - همان قطعه ی اولش روی ری پلای ه. دست گل ت درد نکنه!

دمادم گفت...

اگر به یک دوراهی بربخوریم آنگاهست که لحظه ی تصمیم، لحظه ی جنون است.
یکی از بهترین قصارهایی بود که این روزها خواندم. معمولا با جملات قصار میانه ای ندارم. اما این یکی چشمگیرانه متفاوت بود. البته تاثیر پذیری قصارها معمولا به حال و هوای همان لحظه ی خواندن آدم هم برمی گردد . اما واقعا،واقع گرایانه بود.
سپاس

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سلام علیکم.
در صورت تمایل در گفت و گوی ذیل

http://cheshmejoo.blogfa.com/post-401.aspx

شرکت کنید.

مرمر گفت...

سلام...

میدونی نظرم در مورد دیگری و رابطه با دیگری و دوستی و ازار و ....همه این چیزها که نشوتی چه جوره؟ حداقل دیدی ت این یه سال و نیم که من چه تفکر و منشی در این رابطه دارم پس میتونی حدس بزنی برای داشتن این رابطه ناگزیر چه سختیها کشیدم اما راضیم

بابلسر زیباست اما نسبت به مازندارن...

Hel. گفت...

تو یه کامنت تو وبلاگ میله بدون پرچم گفته بودید که چنتا کتاب کوئلیو رو خوندید که متوجه بشید این همه گیر شدنش برای چیه.
می خوام نظرتون رو بدونم. فکر می کنید این همه گیری واسه چیه؟

مهدي نادري نژاد گفت...

با سلام
از وصاياي علي عليه السلام به فرزندش برومندش امام مجتبي
آنچه براي خود مي پسندي براي ديگران هم بپسند.

هلوع گفت...

سلام علیکم.
یادم افتاد به این وصیت امیرمومنان به فرزند خلفش حسن بن علی که هر چه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند و هر چه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند.
خدایی همین چند جمله اگر نهادینه شود این دیگر آزاری ها و راحت طلبی ها در ازای ناراحتی دیگران چقدر کم می شود؟
راستی استخر خوش گذشت؟!

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سلام علیکم.
جواب از نوع دکتر محمود احمدی نژاد:
آزادی هست، صد در صد
سانسور هم هست، صد در صد
فیلترینگ هم هست، صد در صد
مجموعاً سیصد درصد
[:S007:]

شورشگران گفت...

از كوزه همان تراود كه در اوست..
...
ما قدیما كه گاو و خر و اسب داشتیم ..
هر كدام اخور مخصوص خود را داشتند ..
اگر روزی كسی و تا به اتفاق .. جای این ها عوص می كرد .. در طویله انقلاب می شد ..
حالا این وسط خودتان با تفكر لیبرالی بازار ازاد گمانه بزنید كه .. جا تنگ است .. قرار است فشار از كجا و به كجا وارد شود

محسن صالحی گفت...

1- لازم نیست حتما برا رنج نکشیدن دیگری رو آزار بدیم.
2- «گناه» یک مفهوم دینیه. از نظر دین هم گناه فقط آزار دیگران نیست، چیزای دیگه هم گناهه.
3- با سه تای دیگه موافقم.