کجای جهان ایستادهایم؟ از گفتمان چه میدانیم؟ گفتمان یعنی من هر چه میگویم تو باید قبول کنی، اگر نه دست کم به من احترام بگذاری و اجازه دهی من تفکر خودم را تبلیغ کنم، اما تو دیگر هیچ حقی نداری چون مثل من نمیاندیشی. گفتمان ِمن یک خیابان یک طرفهست که تو حتی در پیاده رو اش حق آمدن از روبرو را نداری و من باید تخت گاز بروم. این مونولوگ را دیالوگ مینامیم. کجای جهان ایستادهایم؟ شدهایم بازار مصرف پر رونق کالاهای چینی و سنگاپوری و حتی ترکیه و پاکستان. شدهایم بازار مصرف علم و تکنولوژی ِاز رده خارج ِجهان اول و دوم و گویا سوم. فکر میکنیم در حال پیشرفتیم. بیشتر شبیه یک آکواریوم شدهایم که جهانیان ما را نظاره میکنند و از بالا چیزی برایمان پرت میکنند و درون آکواریوم از فایتر و لجن خوار و گوپی و پیرانا و شارکی و... همه در حال گفتمان(؟) و ... هستند. ما را فقط میبینند. ما وصلهای ناجور بر پیراهن جهان شدهایم. راستی کجای جهان ایستادهایم؟
سلام. وبلاگ جالبی داری. یکم وقت لازمه تا بخونمش. یه آیه هست که همچین بی ربط هم نیست. به نظر من خیلی معنا داره. میگه: "فأین تذهبون؟" "به کجا می روید؟" درسته، مبنای این حرفهای شما همون چیزهاییست که مبنای حرفهای جبهه اصلاحاته. البته فکر میکنم... برای تبادل لینک هم اگر مایل بودید بهم خبر بدید...
راستشو بخواید منم در این مورد خیلی شک دارم و کلی هم سوال. به نظر میرسه خدا اون موقع حساب گرین کارت و ویزا و ممانعت از خروج و این چیزارو نکرده بود. واقعا نمیدونم... اما یه اعتقاد شخصی دارم و اون هم اعتقاد به خدا و کتابشه. (صرفا یه اعتقاد شخصیه) و این اعتقاد شخصی بهم کمک میکنه تا باب فلسفه رو خیلی راحتتر تو ذهنم باز کنم و بهم انرژی اولیه رو میده که برم دنبال جواب. هنوز به جواب این مسئله نرسیدم. از یه جمله ای که معلم فیزیکم بهم گفته بود، خیلی میترسم. گفته بود: ممکنه هیچوقت به جواب همه سوالاتت نرسی...
سلاک. آقا آشی که دارید می پزید برای جماعت و ملت ایران نخودو لوبیاش به اندازه س اما امان از نمک زیاد که بدجوری شورش کرده. اوضاعمان بی ریخت و ویرانگونه هست اما دیگر بورکینافاسو که نیستیم.
به حرف از ژاپن هم جلوتریم اما به عمل آینده مان تاریک است. این ربطی به خوش بینی پانگلوسی و بدبینی اخوان ثالثی! ندارد. من اصلا دوست ندارم حرفهایم به زور قشنگ باشد آنجا گوشه ی وبلاگ توضیح داده ام .
گذار از سکون به حرکت هر چند کند هر چند لاک پشت وار و هر از گاهی دورانی نمیدونم شاید هم رو به عقب اما چیزی که میدونم اینه که هممون از دروغ معصومانه و دل خوش کنک الکی که به میگیم و میدیم آگاهیم اما خوب برای دیدن صبح فردا و گذر ازین شب امیدی باید داشت ...
واللا سوال که خیلی فلسفی است. تو زندگی شخصی هم آدم گاهی می مونه که کجاست. اما ایران را در نظر بگیریم شکی نیست که ما خیلی از قافله جهانی عقب افتادیم.اما اگر (و اگر) یه حکومت درست و حسابی تو آن کشور سر کار بیاد خیلی طول نمی کشه که راه می افته. هر چند مشکلات اجتماعی هم داریم که شاید خیلی طول بکشه درست بشه. اما واقعیت اینه که اینجوری کلی حرف زدن خیلی فایده نداره، انشالله یه مدت بیایی اینور دنیا، آن موقع بهتر می تونی مقایسه کنی. تو بعضی چیزها هم خیلی پرت نیستیم.
سلام محمد رضا جان برگشتم و امیدوارم فرصت کنم و مطالبت رو بخونم. البته این پست رو خوندم. والله ما یه چیزهاییمون در بالاهای جهان ایستاده و بیشتر چیزهامون که وابسته به حکومت سی ساله است در ناکجا آباد و فرهنگمون هم که خدا بیامرزدش چیز خوبی بود اما جایی در این جهان ندارد. این رو در این سفر فهمیدم.
۱۳ نظر:
ما بيرون از اين جهان ايستاده ايم . ما خداوندگار صلح و دوستي هستيم و همه ي دنيا بايد بر طبق موازين اخلاقيِ ما گام بردارند
( خطابه هاي كورش صغير )
سلام علیکم
ما در قله ی هیمالیا هستیم
ما ابرقدرتیم
سیدعباس سیدمحمدی
سلام.
وبلاگ جالبی داری. یکم وقت لازمه تا بخونمش.
یه آیه هست که همچین بی ربط هم نیست.
به نظر من خیلی معنا داره.
میگه: "فأین تذهبون؟"
"به کجا می روید؟"
درسته، مبنای این حرفهای شما همون چیزهاییست که مبنای حرفهای جبهه اصلاحاته.
البته فکر میکنم...
برای تبادل لینک هم اگر مایل بودید بهم خبر بدید...
راستشو بخواید منم در این مورد خیلی شک دارم و کلی هم سوال.
به نظر میرسه خدا اون موقع حساب گرین کارت و ویزا و ممانعت از خروج و این چیزارو نکرده بود.
واقعا نمیدونم...
اما یه اعتقاد شخصی دارم و اون هم اعتقاد به خدا و کتابشه. (صرفا یه اعتقاد شخصیه)
و این اعتقاد شخصی بهم کمک میکنه تا باب فلسفه رو خیلی راحتتر تو ذهنم باز کنم و بهم انرژی اولیه رو میده که برم دنبال جواب.
هنوز به جواب این مسئله نرسیدم.
از یه جمله ای که معلم فیزیکم بهم گفته بود، خیلی میترسم. گفته بود:
ممکنه هیچوقت به جواب همه سوالاتت نرسی...
سلاک. آقا آشی که دارید می پزید برای جماعت و ملت ایران نخودو لوبیاش به اندازه س اما امان از نمک زیاد که بدجوری شورش کرده. اوضاعمان بی ریخت و ویرانگونه هست اما دیگر بورکینافاسو که نیستیم.
به حرف از ژاپن هم جلوتریم اما به عمل آینده مان تاریک است. این ربطی به خوش بینی پانگلوسی و بدبینی اخوان ثالثی! ندارد. من اصلا دوست ندارم حرفهایم به زور قشنگ باشد آنجا گوشه ی وبلاگ توضیح داده ام .
دقیقا نمیدونم کجا و لی در حال گذاریم
این تاریخ رو باید دور ریخت و از نو ساختش دیر هست اما دور نیست خودتون میگفتین میشه کاری کرد
گذار از سکون به حرکت هر چند کند هر چند لاک پشت وار و هر از گاهی دورانی
نمیدونم شاید هم رو به عقب
اما چیزی که میدونم اینه که هممون از دروغ معصومانه و دل خوش کنک الکی که به میگیم و میدیم آگاهیم اما خوب برای دیدن صبح فردا و گذر ازین شب امیدی باید داشت ...
اگر حکومت علی مثل خامنه ای است همان حکومت معاویه بهتر است مرگ بر ضد ولایت معاویه121halo.blogfa.com
سلام عرض می کنم
درست است در این چند سال نوعی بزرگ نمایی کاذب بوجود آمده ولی به آن شدت نیست که دست آوردهای بزرگ دانشمندانمان را نادیده بگیریم.
واللا سوال که خیلی فلسفی است. تو زندگی شخصی هم آدم گاهی می مونه که کجاست. اما ایران را در نظر بگیریم شکی نیست که ما خیلی از قافله جهانی عقب افتادیم.اما اگر (و اگر) یه حکومت درست و حسابی تو آن کشور سر کار بیاد خیلی طول نمی کشه که راه می افته. هر چند مشکلات اجتماعی هم داریم که شاید خیلی طول بکشه درست بشه.
اما واقعیت اینه که اینجوری کلی حرف زدن خیلی فایده نداره، انشالله یه مدت بیایی اینور دنیا، آن موقع بهتر می تونی مقایسه کنی. تو بعضی چیزها هم خیلی پرت نیستیم.
سلام محمد رضا جان برگشتم و امیدوارم فرصت کنم و مطالبت رو بخونم. البته این پست رو خوندم. والله ما یه چیزهاییمون در بالاهای جهان ایستاده و بیشتر چیزهامون که وابسته به حکومت سی ساله است در ناکجا آباد و فرهنگمون هم که خدا بیامرزدش چیز خوبی بود اما جایی در این جهان ندارد. این رو در این سفر فهمیدم.
کسی اینجا از شریعتی دفاع نکرده محمد رضا جان...راستش بحث سر تاثیر گذاری یک متفکره که شریعتی مثال خوبی براش بود
ارسال یک نظر