۱۳۸۸ مهر ۲۸, سه‌شنبه

ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد -2


در زمینه و زمانه‌ای که قلم و افسارش به طور خاص، در اختیار گزافه نویسان و گزافه گویان است؛ گزافه گویی خودش هنری‌ست که این قلم از آن کم ندارد. فرض کنید سرماخوردگی ِشدید باعث شده که نتوانم به قول وقرار خودم که مروری بر جوابیه‌ی محمدرضا نیکفر است، داشته باشم، اما سعی کردم در حد توان و بضاعتم نکاتی چند بنویسم. نگارنده از زمین های خاکی شروع کرده و هنوز در آسفالت مانده‌ست.

* پدیداری ِیک دولت یا به قولی حکومت در روش و منش حکومت آن است. این نکته آن قدر عیان است که لابد باید بیان کرد. این روش و منش را باید جدی گرفت. مثلا می‌توانیم این دولت را در باطن خیرخواه بنامیم، اما ظاهر قضیه چیز دیگری‌ست. ظاهر آن را هم باید جدی گرفت. حکومت ِخیرخواه به روی مردمش-ولو معترض و آشوبگر- دست کم اسلحه نمی‌کشد و حتی باب گفتگو را باز می‌کند.

* به قول نیکفر باید گفته‌های حکومتیان را جدی گرفت. موافقم. شاید در ظاهر می‌توان به آن خندید، اما به‌هر حال در ورای این خنده‌ها، تحلیلی جدی باید داشت. سخنرانی‌ها و نامه‌ها و احکام حکومتی و حتی دیالوگ سریال‌‌ها، نمودی از ظاهر و پدیدار حکومت هستند.

* من به دلیل فقر مطالعه در حوزه‌ی عرفان و فلسفه‌ی دین، از تحلیل ِبخشی از گفته‌های نیکفر درمی‌گذرم. این ربطی به وخامت حال و احوال ندارد، بضاعت ِکم نگارنده خود عیان است.

* از یک جهت با نیکفر در تضادم. او اِسِنشالیست (ذاتگرا) است و من نه. او برای سنّت ِدینی ذاتی قائل است و من سنّت ِدینی را روزمره و عصری و در کردار و رفتار و پندار ملتزمان به سنّت می‌بینم. حال به هر رنگ و رویی.

* این جمله‌ی نیکفر، لب لباب تفکرات او در زمینه‌ی جدی گرفتن این موقعیت است. «شلاق واقعی‌ترين پديده‌ در جهان است و هيچ حرفی به شفافيت و صراحت تهديدهای بازجوها نيست ]...] ، کلمات بسيار جدی هستند؛ همه به حضور سنگين شلاق و طناب دار اشاره دارند».

* سوپ در حال جوشیدن و من تب آلود و هذیان گویان و نویسان. هذیان نویسی را از آن جهت متوجه شدم که کامنت‌های پست قبلی کمتر به مطلب پرداخته بودند که این بیشتر نشان ِپرت گویی نویسنده (به قول مهرگان) است و نه جدی نگرفتن خواننده. سالهاست Self Support زیسته‌ام. چه با توفان های ویروسی و میکروبی یک تنه مقابله کرده ام، چه کوله بار نادانی را بر دوش نحیف خود به تنهایی کشیده ام. تا فلک چه معجزتی در آستینش باشد.

۱۹ نظر:

تلخ گفت...

جناب کرکس پیر!
امید است دچار توفان آنفولانزای مرغی نشوید که خب روی کرکسها اثرات مهلکی داره!!!!
در ضمن امید است از حالت خودیاری هم در بیایید و به همیاری برسید!!!

ایمان گفت...

نظر من این است که ایراد و معضل بزرگ و منشا تناقضاتی که بین رفتار حکومت و ادعاهایش می بینیم این است که بدنه میانی حکومت فاقد توانایی آینده نگری و دید بلندمدت هستند و صرفا در فکر کوتاه مدتو گذران امروز و فردایند. این یک اپیدمی مزمن است. اینکه بدنه حکومت مردم را می زند، اطلاع رسانی محدود و مقید است ، دلیلش کوتاه مدت نگری بدنه حکومت است. آینده نگر و بلند مدت نگر نیستند که درک کنند تسامح و تساهل ابزار حکمرانی بلندمدت است.باور ندارند که لیبرال بودن و دموکرات بودن و نهادینه کردن آزادی لازمه امروزه است. به قول سروش لازم نیست آزادی را به مثابه یک ایدئولوژی و پایه فکری بگیرند، آزادی را باید به مثابه یک روش برای حکومت کردن برگزینند. ولی کو گوش شنوا.

ناشناس گفت...

سلام علیکم.
ظاهراً در جهان سیاست دو جور برهان وجود دارد.
یک) برهان قاطع. همو است که نمی دانمم کیها به کی نشان دادند و طرف ملتفت شد، و دیگر حرف نزد.
دو) برهان معمولی. از این برهان معمولی، ظاهراً افرادی می توانند استفاده کنند که هم مسلط باشند بر فن منطق و برهان، و هم مسلط باشند بر خود، و هم قدرت پرست نباشند. من، که فردی مذهبی هستم، از تاریخ صدر اسلام، نقل می کنم:

علی قبل از جنگ، به سپاهیانش می گفت با آنان نبرد نکنید تا آنان آغاز کنند چرا که شما بحمد الله برهان دارید و رها کردن آنان تا نبرد را آغاز کنند، برهانی دیگر است برای شما/لا تقاتلوا القوم حتی یبدووکم فانتم بحمدلله علی حجة ...


سیدعباس سیدمحمدی

رحمتی گفت...

سلام بر رضاخان لیبرال!
انتخابات ما به مرحله دوم رفت - پس از دوماه اعتراض و شکایت و بررسی -

این یک واقعه جالب و هیجان انگیز برای ماست!
mnrahmati.blogfa.com

علیرضا کیانی گفت...

با درود.
1- مهرگان را زیاد تحویل نگیرید. نمی دانم نیکفر با آن پرنسیب فکری چگونه حاضر شد جوابی برای مهرگان بنویسد. بهترین نقد بر مهرگان راهم فولادوند در شرق انجام داد آنجا که او را با شخصیت همه چیزدان! رمان تهوع مقایسه کرد. همه چیز دانی که به واقع هیچ چیز نمی داند!
2- در پست قبلی تان به نکته ی درستی اشاره داشتید و آن اینکه مهرگان هرکه را که لیبرال باشد به چوب طعن وکنایه ی خویش می راند واین شامل نیکفر، مردیها، رورتی و... نیز می شود والبته این بزرگوران کجا و آن سوسول سوسیالیست کجا!
3- پیروز باشید.

اویس گفت...

نکته جالب اینه که اگر کسی بخواد بدونه که به چی معتقدی, دچار مشکل میشه, چون اعتقاد به آزاد اندیشی و بدون بند بودن کمی برای اطرافیان ما قابل هضم نیست. تمرکزم روی مخالفتت با ذاتگراییه! ما تقریبا به هیچی معتقد نیستیم, به قولی" قانون طلایی اینه که هیچ قانون طلایی وجود نداره"

AArmin گفت...

سلام بالاخره اومد.
یکم این که به نظر نمی آد در بحث نیکفر و مهرگان راهی برای پیش برد آزادی خواهی باز بشه (در صورت رادیکال یا لیبرالش). آنچه به ما میرسه، اینه که روی نگاه خودمون به بعضی مسایل کمی تامل کنیم. ولی اینکه نتیجه اش روی عمل ما چه تاثیری بذاره، فکر کنم خواست های همه ما اونقدر ارضا نشده است که فعلن در حیطه عمل باید بدوییم دنبال جا افتاده ترین ها، به خصوص رفع تبعیض. اگه درین راه قدمی برداریم، حالیمون میشه که باید جدی گرفت،کسی رو که حذفت میکنه،مث آّب خوردن.
دوم: چی اومد؟
www.bazaraei.blghaa.com

ناشناس گفت...

سیدمحمدی - ستاریان:


سلام علیکم.
ظاهراَ حدود صد سال است در ایران انتخابات هست، ولی گمان کنم هرگز هیچ انتخاباتی با نظارت بین المللی در ایران انجام نشده است. اما افغانستان که ظاهراَ دیرتر از ایران دارای انتخابات شده، اما در امر انتخابات، خودش تشخیص داده حضور ناظران بین المللی مایه ی افتخار و عزت است و نه مایه ی شرم، و دیدیم که آخرالامر انتخابات رفت به دور دوم.
شاید حکومت ایران برایش محال بود، وگرنه اجازه نمی داد خبر رفتن انتخابات افغانستان به دور دوم، در ایران پخش شود.
انتخابات با حضور و نظارت:
یک) ناظران بین المللی
دو) ناظران بین الفقهایی (چند فقیه ناظر بر انتخابات هستند، و یک فقیه (ولی فقیه) هم ناظر بر فقهای یادشده و نصب کننده ی فقهای یادشده است، و ولی فقیه و فقهای منصوب او و رئیس جمهور منتخب تایید شده توسط فقهای یادشده و توسط ولی فقیه، دیگر شایسته نمی دانند حرفی درباره ی انتخابات باشد ...).
سه) ناظران بین الفقهایی (توصیف شده در بالا) + ناظران بین المللی.

نظراَ و عملاَ و عقلاَ و شرعاَ، کدام گزینه از سه گزینه ی بالا بهتر است؟

reza گفت...

با "تاملاتی در باب ذکاوت سیاسی هاشمی" بروزم

ستاریان گفت...

سلام
ای بابا!
اولا- جواب تخم دوزده ی تکثیر شده در نت سید محمدی را در وبلاگم و وبلاگش دادم
ثانیا- امیدوارم سوپ جوشان قدری از وخامت اوضاع دماغی کم کرده باشد و امروز به عافیت رسیده باشی
عافیت روحی با دیدن اوضاع به هم می ریزد و کلمات و جملات نیکفر هم در بهم ریختگی روح به تنهایی کارآمدی کامل دارد من که از خواند متون او حال خوشم را از دست می دهم توصیه می کنم به جای نیکفر خوانی به اقدام مفید دیگری بپردازی
نقدت با این حالت چیزی از نقد درست و درمون نداشت

ستاریان گفت...

کامنت عجولانه ام رااصلاح کنید
نقدت با این حالت چیز کمی از نقد درست و درمون نداشت

ضمنا مخالفت مراد فرهاد پور ومهرگان و مخالفت من با نیکفر از یک سنخ نیست مرا با آنها در یک موضع ننشانید

ناشناس گفت...

سلام
هرجا من تخم گذاشتم ستاریان عزیز رفته دیده
سیدعباس سیدمحمدی

ناشناس گفت...

سیدعباس سیدمحمدی - رضا اسدی:



سلام علیکم.
فرمایش شما:
«البته این غیر قابل انكار است كه بنیان گذار انقلاب ابتدائا نگاه بهتری نسبت به بازرگان و منتظری و شریعت مداری و بنی صدر داشتند.ولی مسئله ی انتخاب بازرگان رو باید به مذاكرات شورای انقلاب مراجعه كرد كه دقیق نقش هاشمی توش فهمید»
سیدمحمدی:
خب شما به جای حرفهای غیر مستند در متن مقاله ات و به جای پارافهای کم معلومات و پر تکبر در کامنتها، مقداری از مذاکرات یادشده را نقل کند ببینیم نقش رفسنجانی چی بوده. ظاهراً بازرگان در نوفل لوشاتو قرار شده بود نخست وزیر شود. اگر خطا نکنم، آقای خمینی به اعتنا و اعتماد به امثال مطهری، و طبق خوشنامی ی بازرگان، و طبق تجارب بازرگان، ایشان را نخست وزیر قرار داد. و به شما عرض می کنم، متقابلاً بازرگان و بنی صدر هم ابتدائاً دید بهتری به آقای خمینی داشتند. شریعتمداری ظاهراً از قبل از پیروزی ی انقلاب هم آقای خمینی را فردی تند می دانسته.
و عرض می کنم بازرگان، در نزد امثال من خوشنام و شریف است، و خود را و شرفش را به چهار روز حکومت نفروخت. منتظری هم خود را نفروخت. شریعتمداری هم خود را نفروخت. شما بگذر از شعارهای سطحی و کشکی و گذرا.
و ظاهراً شما گفته ای
«باید یك دولت با قدرت مدیریت بحران و حالت شبه نظامی سر كار می آمد.مانند قدرتی كه لنین در ابتدای انقلابش به تروتسكی داد و اگر آن قدرت نظامی نبود شوروی هم برپا نمی شد»
عرض می کنم ظاهراً توجه نکردی که عموماً بعد از پیروزی ی انقلابها در ابتدا قدرت را به میانه روها می دهند، بعد حکومت ادعا می کند میانه روها ناتوانند، بعد تعارف را کنار می گذارد و خود قسمت تندروی حکومت، حکومت را شش قبضه می کند. و عرض می کنم، هرچند دولت بازرگان تندرو نبود و مشخصاتی را که شما گفتی اصولاً نداشت، ولی توجه کنید که با وجد داشتن دولته و قدرتهای موازی، عملاً مدیریت بحران که شما گفته ای، در زمان بنی صدر هم انجام می شد. آقای خلخالی مدیریت بحران می کرد. سپاه با دقت کردن به ریش داشتن یا نداشتن مردم، مدیریت بحران می کرد.

نیما گفت...

خیلی حظوظ شدیم و استفاده کردیم. این سریهای پاتولوژی سبزش (مصدر جعلی سبز) خوب بود.

اسباب کشی به بلاگ اسپات رو تبریک میگم! گرچه سیستم کامنتینگش چنگی به دل نمیزنه، ولی پدر مادر دار تره و عکس هم میشه توش گذاشت. راستی مثل بلاگفا آخرین پیغاما رو نشون میده؟

به هستی هم سلام برسون
;)

ناشناس گفت...

یک سوال حکومتی داریم که باطنا خیرخواه است و در ظاهر هم این را نشان می دهد
در این حکومت باندی جنایتکار وجود دارد که اکثریت مردم هوادار متعصب آن هستند
دولت رییس باند را به خاطر انجام چندین فقره قتل عمد دستگیر می کند
این اکثریت تحصن می کنند
به خیابان می آیند
و در مقابل هیچ گونه استدلال منطقی کوتاه نمی آیند
وظیفه دولت چیست می تواند به روی مردم اسلحه بکشد؟

http://www.mosalmaneaghlgara.blogfa.com/

نوستالژیک گفت...

من دست همه اونایی که این خرسک بازی تختخوابی رو که توش گرفتار شدیم به این پیچیدگی تحلیل میکنند میبوسم!ولی به نظرم اوضاع ساده تر از این حرفا ست: از دید توتالیترها آدما یا گول میخورند یا گلوله.دین و سنت و جامعه ناآگاه و اقتصاد نفتی و شهاب3 و هسته ای و ...نچ! زیاد جدی نمیگیرمشون تا وقتی سرب داغ هست...

مرمرv گفت...

سلام محمدرضا جان خوبی؟
آقا من شرمنده ام امتحان زبان دارم همینقدر فقط وقت میکنم بیام پست بذارم که اونم چند روز دیگه سفر نامه تمام بشه دیگه نت نمیام. خیلی دلم میخواد این مطلبهات رو بخونم چون مطمئنم خیلی چیزها از توش یاد میگیرم و با خیلی چیزها اشنا میشم اما الان فرصت نیست امیدوارم بعدا بتونم بخونم.

ببخشید در هر صورت

راستی واقعا تمام نگاه من در ماسفرت مقایسه هامبروگ و لاهیجان و انزلی بود.. اخه شبیه بودن اما ............

عاشق وطن گفت...

فشارهای گروه های افراطی چقدر می توانند در تصمیم گیری رهبر تاثیر گذار باشد؟

بنظر شما چه کسانی در روز 13 ابان شعار زنده باد امریکا را سر خواهند داد؟
به روزم

ستاریان گفت...

سلام
به دیده منت جواب می دهم
متن شما در دفاع از نیکفر در مقابل مراد فرهاد پور و مهرگان بود قبلا لینک دانلود فایل پی دی اف اش را گذاشته بودید و خاطرم هست در سوال و جوابی با آقای قاسم فام من در ذیل همان مطلب دلیل مخالفتم با نیکفر را ذکر کرده بودم و قصدم از نوشتن جمله : مخالفت مراد فرهاد پور ومهرگان و مخالفت من با نیکفر از یک سنخ نیست مرا با آنها در یک موضع ننشانید " برای مخاطبی بود که از پیشینه مخالفتم با او بی اطلاع و مرا مدافع فرهاد پور و مهرگان بداند نه شما همین
به نظرم کسی که وبلاگ سیاسی می نویسد وظایف و مسئولیتهایی را احساس کرده که می نویسد
یکی از معانی آنارشی طبق دیکشنری هرج و مرج طلبی است
قانون اساسی محصول نظر نخیگان جامعه ماست که رای مردم را هم در انبانش دارد برای تغییر همراه شدن نخبگان جامعه برای این تغییر لازم است و نخبگان وقتی به این جمع بندی می رسند که آحاد مردم به آن رسیده باشند و یا بالعکس. عمل به قانون تا زمان معتبر بودنش یعنی تا زمان عوض نشدنش وظیفه ملی است
با گوریل نمی توان شطرنج بازی کرد چنانچه او را عصبانی هم نباید کرد روش به نسبت کم هزینه انقلاب ما به رهبری امام و روش نلسون ماندلا وموازنه منفی مصدق و سیره مهاتما گاندی نشان می دهد بدون خشونت نیز می توان پیروز شد آنچه امروز نکوهیده است ترویج خشونت است که حریف از آن استقبال شایانی می کند و برعکس در مقابل عدم خشونت دست بسته می ماند