۱۳۸۸ آبان ۷, پنجشنبه

عقلانیت مدیریت عدالت



مدیریت ِجامعه برپایه‌ی ایمان و ایدئولوژی، تکنیک و فن را به‌صورت ابزاری برای مدیریت جامعه درمی‌آورد. تکنیک وسیله‌ای می‌شود برای سرکوب و خفقان. آنگاه تمام معانی واژگونه می‌شوند. همین مدیریت که دو وجه ِعقلانیت ابزاری و عقلانیت انتقادی، پایه‌های آن هستند، با حذف دومی به ابزاری دهشتناک تبدیل می‌شود برای حذف هرگونه اندیشه‌ی مخالف، ولو برانداز یا اصلاح طلب. دیگر مهم نیست طرف مقابل چگونه فکر می‌کند؛ مهم این است که مانند ما فکر نمی‌کند. دقیقاً مانند ما.

شاید این گروه منطق ِخاص ِخودشان را داشته باشند؛ شاید براهین ِقاطعی هم داشته باشند، اما ارزش منطق و استدلال در این است که به سود بشریت باشد نه علیه آن. منطق و استدلالی که برعلیه بشریت است را بایستی خوار شمرد. این که الان گروهی تلاش کنند تا ما را مجاب کنند که التزام به آن اصل کذایی و قانونی که آن برخاسته از این* است، ضامن وحدت و همدلی و پیشرفت کشور است، تا جایی ارزشمند است که آن اصل ]کذا[ در مدار انسانیت و اخلاق باشد.

ایمانوئل کانت می‌گوید :« هماره چنان عمل کن که گویی تو از طریق قوانین، خود عضوی از اعضای قانون گذار در قلمرو غایات هستی.» براستی کدامیک از به اصطلاح زمامداران کنونی ِجامعه‌ی ما این جمله‌ی کانت را درک می‌کنند؟ عمل کردن به آن از طرف آنها برای ما آرزویی محال است گویا. عدالت، روح قانون است و قانونی که روح عدالت و انصاف در آن دمیده نشده باشد کاغذپاره ای بیش نیست.

این نوشته را خطاب به این پست آقای ستاریان نوشتم.

___________________________________________________

* پی نوشت : اصلاً دلم نمی خواهد با نوشتن ِآن اصل ِبیجا و زیاده در قانون، باعث افزونی ملالت و ایجاد مرارت در میان خوانندگان شوم.

---------------------------------------------------

از طریق وبلاگ آقای محسن بیات باخبر شدم حال پدر محترم ایشان آیت ا... بیات زنجانی مساعد نیست و به علت سکته‌ در بیمارستان بستری هستند. آرزوی سلامتی ایشان را دارم.

۱۴ نظر:

عباس ابرامی گفت...

می شود روزی برسد که این کاغذ پاره ها را خود پاره پاره کنبم؟

ناشناس گفت...

با سلام

ممد رضا جان...

ما بالاخره ماهيت اصلي مون را رو كرديم.وبلاگ هاي ايراني را همه پاك
و مستقيم در دل دشمنان آزادي رفتيم

شناختي ما رو كه؟

راستي...لينك ات كردم...موفق باشي

ناشناس گفت...

راستي سطح خودت رو براي چي آوردي پايين؟...به ستاريان هم جواب پست ميدي؟D:...
راستي...لينك قديم ما رو هم عوض كن بي زحمت

ناشناس گفت...

سلام
باید به مقام رهبری و مقام رئیس جمهوری پیشنهاد کنیم سنجش خرد ناب ترجمه ی میرشمس الدین ادیب سلطانی را بخوانند
هم فارسی ی باستانی یاد می گیرند
هم آلمانی
هم فلسفه ی غرب
هم یه موقع دیدی یه دفه اخلاق سیاسی شون هم یه خرده تغییر کرد
!!
سیدعباس سیدمحمدی
http://seyyedmohammadi.blogfa.com


و
ای کاش از این گونه کامنتها ننویسند افراد:
«راستي سطح خودت رو براي چي آوردي پايين؟...به ستاريان هم جواب پست ميدي؟»

اویس گفت...

واقعا اختلاف دید انسانها من رو به حیرت میندازه! اونها یه چیز دیگه میبینن، باور کن این عین حقیقته! من دارم منفجر میشم که میبینم حتی خیلی از آدمهایی که در اطراف من هستند و به ظاهر هم فضا هستند، اصلا به کل یه چیز دیگه میبینن. نمی دونم!

محمد جواد شکری گفت...

سلام بر دوست عزیزم
به امید روزی که قوانین نه حتی بر پایه ی عدالت(که در آن صورت شاید خشونتِ قانونی مجاز شمرده شود) بل بر مبنای رابطه ای شبه زبانی شکل بگیرد. در این مورد بحث بسیار است و امیدوارم در آینده یک پست درباره اش بگذارم.

Alireza گفت...

به نظر بد نمیاد. قالب جدیدت. من همچنان شرمنده ام که تااونجا اومدم و کاری نکردم.

ناشناس گفت...

سلام علیکم
از پدر بزرگوارت بپرس از شیخ عبیدالله نهری و از بازماندگان او چه اطلاعاتی دارد

سیدعباس سیدمحمدی

ستاریان گفت...

سلام

من در مطلب خود کسی را به اصل کذایی دعوت نکرده ام من مطلق گرایش به قانون را تجویز و گردن نهادن به قانون را تلاش راهبردی ملت در شرایط فعلی معرفی کرده ام برای عبور از بحران فعلی و نرسیدن جامعه به بن بست یا "خفت و خواری" یا"انقلاب "
راه سومی هم هست و گمان می کنم راه سوم همین اجرای قانون باشد
قانون فعلی مشکلاتی دارد . بن بست هایی را موجب شده است . اما همین قانون تا پیش از انتخابات اخیر توان اداره کشور را داشته چنانچه ادره کرده است. مشکل از آنجا پیش آمد که قانون اجرا نشد قانون شورای نگهبان را بی طرف می خواهد اگر شورای نگهبان بیطرفی خود را حفظ نکرد اشکال از قانون نیست. رهبر باید رهبر همه ملت باشد اگر گروهی از مردم را طبق سلیقه و صلاحدید خاص خود بر تعداد دیگری از همین مردم ترجیح داد آیا می توان گفت قانون اشکال دارد
الان فرض کنیم قانون سوئیس را برای تصویب همه ملت ایران قبول و در ایران تصویب شود نگو که شما فکر می کنی مشکلات ما حل خواهد شد. باید مشکل ملی کشورمان را ریشه یابی کنیم و من فکر می کنم اشکال ریشه ای ما قانون گریزی است نه خود قانون

ستاریان گفت...

اما در مورد کامنتهای شما:
گویا دو موضوع باعث سوتفاهم شده اینکه غالبا چنین تصور شده من خود را نخبه خوانده ام! اما شما که مرا بیشتر می شناسی خاطرت هست اولا من مکرر خود را بیسواد و حتا بیابانی نامیده ام!؟ ثانیا چنانچه در مطلب پیش هم نوشتم یک وبلاگ نویس ام و وبلاگ نویس به عقیده من حلقه واسط مردم عامی و نخبگان است در اینجا هم همان را گفته ام:
با این وضعیت من از کسانی که انقلاب کردن را ترویج می کنند می خواهم خواهش کنم که به من یکی دو نفر را معرفی کنند که در صورت جارو کردن نظام فعلی می توان آنها را بر مصدر امور قرار داد به طوری که آحاد مردم و البته ما وبلاگ نویسها و نخبگان او را بپذیرند و هیچ ایرادی از ایشان نتوان گرفت و بعد از چند صباحی دوباره به فکر انقلاب کردن نیافتیم؟
آحاد مردم- وبلاگ نویسان-نخبگان
اما اکثرا به جای جواب دادن به سوالم به اینکه خود را نخبه خوانده ام طعنه اشاره و یا حمله کرده اند . خود این شاید نشان نخبه ستیزی ما باشد

مطلب دوم که مورد اشاره و سوال شما بود واژه "نفهمی کامل" ذکر شده در جمله ای از متن بود متن این است:
کسانی که از تاریخ معاصر که هیچ! حتا از اتفاقات بیست سی سال پیش هم بی خبرند به کسی که همه این حوادث را حضور فعال داشته و از نزدیک دیده می گویند: تو نمی دانی و تو خبر نداری و یا تو ذوب در خمینی هستی و تو خمینی پرستی! و به این ترتیب از روی نفهمی کامل خود را موحد می خوانند و مرا مشرک و کافر.

چنانچه معلوم است نفهمی کامل به کسی اطلاق شده که مرا خمینی پرست می خواند به نظر شما آیا کسی که کمترین فهم را داشته باشد مسلمانی را چنین مشرک می خواند . پس این اشاره مربوط به بیخبران و یا کم خبران از تاریخ نیست که کسی ندیده و نخوانده از مطلبی مطلع نمی شود و این بسیار واضحتر از آن است که نیازی به یادآوری داشته باشد بلکه خطاب به کسی است که ندانسته با خمینی پرست خواندن کسانی امثال من اتهام کفر و شرک می زند و خود نمی داند و از بار معنایی کلامش بی خبر است.

اما در مورد بحث دعوت به قانون .نوشته دعوتی عمومی است از همه فعالان عرصه سیاست . شامل حاکمان از رهبر و دولت و قوه قضاییه و دیگران گرفته تا منتقدین حاکمان از موسوی و خاتمی و کروبی و سازمانها و احزاب و اپوزسیون همه را شامل می شود. اگر مردم قانون را بشناسند مثلا خواهند دانست که دادگاهی که به نمایش درآمد و در آن فعالان ستادهای انتخاباتی به اتهام شرکت در ستادی خاص محاکمه شدند و مجبور به اعتراف دارای چنین دادگاهی اصلا دارای وجاهت قانونی نیست و یا مثلا برگزاری مراسم دعا نه تنها جرم نیست بلکه بازداشت جوانان حزب مشارکت برای برگزاری مراسم دعای کمیل! خود یک بی قانونی است و مسلما دیگر کسی به خود جرئت نخواهد داد مقابل دیدگان مردم قانون شناس از این دست بی قانونی ها بکند در اینصورت کشورمان به سوی حاکمیت قانون پیش خواهد رفت
در مورد روشهای اصلاحی یا توسل به روشهای قهرآمیز دیروزنکته ای به نظرم رسید آخه دیروز برای خرید جهیزیه دخترم به شوش رفته بودیم! بله شوش. آنجا وقتی محیط را از شوش پیش از انقلاب چنین متحول شده به شوش فعلی دیدم با خود اندیشیدم که آن شوش کجا رفت و این شوش از کجا آمد؟ تغییر تدریجی آن شوش حتما برای کسبه ابتدایی این منطقه روزهای کسادی و کم رونقی را به همراه داشته اما امروز از حضورشان در این منطقه و درآمد سرشارشان به طور حتم خشنود و راضی اند . آیا برای یک نظام سیاسی این تغییر هر چند آهسته اما ماندگار از تغییر ناگهانی و ظهور محتمل مستبدینی ناشناس بهتر نخواهد بود؟ بحث من خلاصه اش گفتن همین نکته هاست اما ظاهرا بد گفته ام و یا موافقتی در موضوع موجود نیست
از شما برای طرح سوال برای هر چه که فکرت را مشغول کرده ممنونم امیدوارم مثل همیشه به جای ذهنیت سازی ها از عدم درک جمله و یا کلمه ای بپرسی

ستاریان گفت...

سلام
ذهنیت سازی و انگیزه خوانی!؟
من ممکن است خدا را هم قبول نداشته باشم خب چه ربطی دارد؟
به ساده ترین وجه ممکن می نویسم. برای به وجود آمدن فضایی که بتوان در آن فضا گفتگو کرد راه این است که یک طرف دیگری را عامل اجنبی و در پی براندازی نخواند و از سوی دیگر کسی نگوید من نمی خواهم سر به تنت باشد

خب تا وقتی جو گفتگو چنین باشد اولی به سرکوب و دومی به انقلاب خواهد اندیشید و این فضا را تلطیف نخواهد کرد بلکه روز به روز متشنج تر خواهد شد.
اما اگر حداقلی را دو طرف بپذیرند آنگاه می توان نشان داد که مثلا ولایت فقیه با مطلق بودنش و پاسخگو نبودنش موانع و مشکلاتی را موجب گردیده و بن بستی ایجاد می کند که عبور از آن ممکن نخواهد بود و در این شرایط است که امکان بررسی موارد اختلاف برای برطرف کردنش نیز به وجود خواهد آمد

در مورد تاریخ با شما هم نظر نیستم و برای آقای رضایی کامنتی در همین مورد نوشتم شاید جواب شما هم باشد به همین جهت از تکرارش پرهیز می کنم

تلخ گفت...

باور بفرمایید این قوانین حتی در مخیله خودشون هم نمیگنجه و سخنان موافقان و مخالفان این قانون در مجلس خبرگان قانون اساسی و حتی سخنان خود مقام معظم ولایت فقیه فعلی در آن نماز جمعه کذایی در زمام امام نشان از این دارد که ...........!!!
اما در حال حاضر که این کاغذپاره ها اعم از تحریمهای بین المللی - مدارک حضرات دولتی و این کاغذ پاره جدید به تعبیر شما ساری و جاری هستند!!!!!!

ناشناس گفت...

درود بر شما

با (آیا جامعه فعلی کشش شنیدن نقد خمینی را دارد) منتظر شما هستم

مرتضی گفت...

آقای بیات یکی از معدود آزاد اندیشای دینی هست که از خط مردم خودشو کنار نکشید. ایشالله سلامت باشن.
راستی لیبرال خان این گوشه پروفایلت زدی قم. داستان چیه؟ نگو که همشهری مایی. شایدم فقط اونجا زندگی میکنی. میدونی توی اون پایین شهرش پا گرفتم