۱۳۸۹ خرداد ۲۹, شنبه

درختی که تلخ است وی را سرشت



«من معتقدم بزرگترین مشکل و علت العلل مشکلات یک جامعه، فرهنگ آن جامعه است. رژیم سیاسی حاکم بر جامعه میوه ای ست که بر درخت فرهنگ آن جامعه روییده است...بنابراین هر فساد و نقصی که نهاد سیاست، اقتصاد و حقوق و... دارند را باید به حساب ریشه های گندیده ی درخت فرهنگ جامعه گذاشت. لذا بنده بر خلاف روشنفکران معتقد به سنت روشنفکری فرانسه، طرف اولیه ی نزاعم را رژیم سیاسی حاکم بر جامعه انتخاب نکرده ام؛ بلکه طرف اولیه ی نزاع من مردمی هستند که این رژیم را مبتنی بر عقاید و احساسات و خواسته های خود بوجود آورده اند... از این روست که پیش تر هم گفته ام روشنفکری نمایندگی مردم نیست بلکه داوری کردن نسبت به مردم است. این سخن البته به معنای تطهیر یک رژیم سیاسی نیست، بلکه بدین معناست که گند یک رژیم سیاسی ناشی از گند درونی مردم آن جامعه است.»

متن تحریر شده سخنرانی استاد ملکیان در تالار شیخ انصاری دانشکده ی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران در نشست «عقلانیت و معنویت پس از ده سال» - مجله ی مهرنامه - شماره ی سوم - خرداد هشتاد و نه - صفحات 80 و 81

۳۵ نظر:

سينا جامي=Sina Jami گفت...

سلام.
1-...و البته گند یک فرهنگ هم ناشی از قدرتهای محیط بر آن است ( از جمله حکومت که شمشیر و کلید منابع ملی دستش است) وگرنه میلیونها ادم چگونه میتوانند با هم اتفاقی داشته باشند راجع به یک رذیلت اخلاقی؟
2- این قالب به آدم یادآوری میکند که هنوز معلقی بین زمین و آسمان...

اشک ماه گفت...

باورهای مذهبی مردم ایران باعث شده است که هر لحظه سرکردگان سیاسی با تحت تاثیر قرار دادن این احساسات بر اقدامت خود سرپوش گذارندو ..
یک فیلسوف تابحال هرگز یک روحانی را نکشته است، در حالیکه روحانیون فلاسفه زیادی را کشته اند.."دنیس دیروت"

سينا جامي=Sina Jami گفت...

سلام.
1-...و البته گند یک فرهنگ هم ناشی از قدرتهای مؤثر محیط بر آن است ( از جمله طبیعت و جغرافیا، حکومت که شمشیر و کلید منابع ملی دستش است) وگرنه میلیونها آدم چگونه میتوانند با هم اتفاقی داشته باشند راجع به یک رذیلت اخلاقی؟
2- این قالب به آدم یادآوری میکند: که هنوز معلقی بین زمین و آسمان...و نقدا جای سفتی زیر پای آدم نیست...
بهتر نیست قالب را کمی امن و پناهگاه کنی؟ سلیقه است البته...شاید برای نجات باید احساس ناامنی کرد ...

اشک ماه گفت...

راستی این قالب حس قشنگی داره. مدتهاست آسمان را به این تمیزی و روشنی ندیدم. و بدنه زرد با این ترکیب حس یه روز آفتابی و قشنگ را داره.

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سلام علیکم.
یکی از عزیزان و بزرگواران و مومنان، در ذیل

http://seyyedmohammadi.blogfa.com/post-704.aspx

بنده را "هذیان گو" نامیده. و "مصلحت" ما را، که چه نوع قانون اساسی ای در زمان سابق و در زمان فعلی مناسبمان است، این تشخیص "مصلحت" را، نه در صلاحیت ما، بلکه در صلاحیت امام خمینی دانسته است. در صورت تمایل، نظرت را همان جا بفرما.
*******
درباره ی مقاله ات:
خب البته آقای خمینی هم می فرمود اصلاح فرهنگ در رأس همه ی امور است، اما، «اصلاح فرهنگ» و «رفتن به سمت کمال فرهنگی» در نزد آقایان خمینی و ملکیان و افراد مختلف، تعریفش یکسان نیست و روشش یکیان نیست.

جواد خراسانی گفت...

سلام، حل فرهنگی مسائل موضوعی بسیار سهل و ممتنعی است.

مجتبی گفت...

سلام
این ملکیان هم حرفاش خوبه هم شخصیتش
یه روشنفکر واقعیه
میدونی محمدرضا من یه روز فکر می کردم مثلا این حکومت عوض بشه عابرین پیاده بازهم به چراغ قرمز توجه می کنند؟ آدمی که ادعای روشنفکری می کنه آیا آشغال سیگارشو بازم تو پیاده رو رها می کنه؟ وقتی میریم ورزشگاه فحش های رکیک نمی شنویم؟ که نتونیم با بچه بریم ورزشگاه که بچه از باباش بپرسه این یعنی چی؟ اگه این حکومت عوض شه امثال این بد فرهنگی ها که مثالای ساده اش رو زدم اینها هم تغییر می کنه؟ دیدم نه، نه اینکه مشکل حکومت نباشه اما همه مشکل حکومت نیست این حکومت و آدماش از دل همین بد فرهنگی ها رویش کردن

ناميرا گفت...

مقاله اي كه ازش تو مهرنامه آوردند،علاوه بر اين بحث آسيب شناسي فرهنگي،نكات جالبي هم درباره خصوصيات زندگي آرماني داره كه باعث مي شه آدم بيشتر به اين نظريه ي معنويت و عقلانيت اش علاقه مند بشه...
كلا انسان بزرگي است.

عباس گفت...

و ما برای دگرگونی در اوضاع خود به یک پالایش فرهنگی عمیق نیاز داریم

سعید ناطقی گفت...

سلام
با توجه به عکسی که از آقای ملکیان در اغتشاشات گذاشتید نظرم نسبت به ایشون منفی شد ولی در عین حال با این قسمت از صحبتهاشون که تو این پست اوردید کاملا موافقم
البته نگاهی به مطالب دیگری که در صفحه اصلی وبلاگ شما هست این تصور رو برام ایجاد کرد که شما چندان منطقی نیستید و نمیدونم چطور و بر چه اساسی آقای ملکیان را روشنفکر میدانید . البته من ایشو رو نمیشناسم و انشالله که روشنفکرند ولی طرفداری شما (که به نظرم مطالبتان چندان منطقی نیست) از از آقای ملکیان آدم رو در روشنفکر نامیدن ایشون مردد میکنه
پاینده باشید

فرزانه گفت...

سلام
دربست این را می پذیرم روشنفکری نماینده مردم نیست داور و منتقد آنهاست و این حکومت هم بر آمده از آمال و خواستهای مردم است .روزبروز علاقه ام به ملکیان بیشتر می شودروشنفکر جسوریست.

عاتکه گفت...

مقالش عالی بود...
درمورد نشانه ها هم میخواستم بگم منظور همون یادهاست بیشتر نه طالع بینی و استعاره ها

راه دیگر گفت...

شرم بر شما لبرال ها که برای تن ندادن به مبارزه با نفس درگیر ساده ترین راه یعنی ارضای آن شدید و آزادی را به جایی رساندید که دیگر شکسپیر هم خجالت می کشد به شما بگوید هرزهgross زیرا هرزگی از مقدمات لیبرال هاست و اصلا ارزش برایشان معنا ندارد.
و ننگ بر شما که چشم بسته افکار کسانی را قرقره می منید که خودشان اکنون در بدترین مواضع فرهنگی و اجتماعی در دنیا به سر می برند.
خوب می توان نظر اسلام را در یافت با مقایسه ی با پوچ ترین تفکر دنیا که هیچ چیز جز سیر کردن نفس سرکش و هوس هایش برای گفتن ندارد.
نوشخوار کن آن افکاری را که غرب در حال استفراغ آن است. نوش جانــــت.

ناشناس گفت...

"اکره" صفت است و هیچوقت "ها"ی جمع نمی گیرد. حالا معلوم شد بی سواد کیه؟

ناشناس گفت...

حتی اگر منظورت اکره باشد که بعید می دانم تا این حد لفظ عربی استفاده کرده باشید، باز هم توهین کردی

دست خیال گفت...

سلام رفیق
ملکیان در مصاحبه با روزنامه شرق( حدود دو هفته قبل) هم مطالبی شبیه به این گفت.شدیدا نیاز داریم اخلاق را در تمام ساحت های زندگی مان وارد کنیم.
مقدمه استاد بر کتاب سیطره خیر واقعا معرکه است.من هر بار که میخونمش واقعا احساس می کنم خوبی و خیر رو دارم مزه مزه می کنم.

پدرام گفت...

بله هر دویشان برهم تاثیر گذارند!

لطیف گفت...

والا بنده این موضوع را به شکلی مفصل تر در مطلبی تحت عنوان " روشنفکر باید با مردمش مبارزه کند و نه حکومتش " شرح دادم و نسخه ای از آن هنوز هم در اینترنت موجود است . منتها دوستان چنان یورشی به من بیچاره آوردند که مپرس! ء

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سلام علیکم.
حضرت آقای علم الهدی در آن روز تاریخی در آن سخنرانی ی تاریخی (روزها و سخنرانیها و نامه ها و نماز جمعه های اون وری ها، عموماً «تاریخی» است)، فرمود:

بزغاله و گوساله

و الان دیدم خانم شیدا جاوید، درباره ی تو از مصدر «چریدن در آغل» استفاده کرده. شاید بتوان احتمال داد ایشان تحت تأثیر ادبیات انسانی ی آقای علم الهدی بوده است. من خواستم کامنت بگذارم و بگویم ایشان منظورش عمله اکره بوده و نه عمله باکره، اما نمی دانم سرعت اینترنتم کم است چی است نمی شد کامنت بگذارم، و همچنین بگویم چه طور یهودی الاصل بودن احتمالی یا واقعی ی پوپر را می بینی اما جد اندر جد مسلمان بودن احتمالی یا واقعی ی خود این «در آغل چرنده» را نمی بینی؟

انسان ادبش هرچه بیشتر باشد، بهتر رشد می کند، حالا من ِ شیعه باشم، فرد لیبرال باشد، فرد کمونیست باشد، هر کس که باشد.

ناشناس گفت...

امیدوارم همینطور باشد که گفتید و لیبرال مسلک بودن تان باعث توهین به کسی نشود.
شما به من توهین کردید یا به هرکس دیگر؛ اگر از این جنبه ببینید که مومن آیینه مومن است و بنی آدم را اعضای یکدیگر ببینید، هتک حرمت دیگران را هتک حرکت خود و نزدیکانتان قلمداد می کنید و هیچگاه به خود اجازه تعدی و ظلم به شخصیت کسی را نمی دهید.

ناشناس گفت...

یک جا هتک حرمت اشتباها "هتک حرکت" نوشته شد

اشک ماه گفت...

بلاگفا هم که فیلتر شده

پدرام گفت...

محمدرضا جان
واقعا متشکرم ازت بخاطر اینکه مرا با این روشنفکر معنوی آشنا کردی. جالب بود که مدتی بعد از مطلب تو در مورد استاد ملکیان، دوستی مجله ی مهرنامه را به من معرفی کرد که تمام مطالبش را واقعا در عرض دو هفته خوردم. خیلی از تئوریسین عقلانیت و معنویت خوشم اومد و هزار بار مرسی دوست عزیز برای مطالبت.
میبینم که خودت هم خواننده ی مجله ی مهرنامه هستی

نجیبه محبی گفت...

به سعید ناطقی

از ملکیان بخوان تا ببینی روشنفکر است با تاریک فکر به قول حضرت علی به کسی که می گوید نیاندیش به آنچه می گوید بیاندیش اگر حرفش را منطقی دیدی به معرفی کنندش نیاندیش که دچار تردید بشی .

خلاصه ملکیان این است که درد بشر را باید تخفیف داد غیر از این هر کاری بیهوده است .

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

کامنت من در ذیل

http://f-hami.blogfa.com/post-236.aspx






سلام علیکم.
شما برای معرفی ی خودت گفته ای:

«اولين گام براي دريافت حقيقت اين است كه بپذيريم آنچه مي‌دانيم كافي نيست.»

خب البته حرف خوبی است. منتها:
شما، که ظاهراَ متوجه شدی این همه حرفهای زشت که به محمدرضای لیبرال دموکرات زدی، بر حسب این بوده که ایشان عمله اکره را عمله باکره تایپ کرده بودی، و شما هم عمله باکره قرائت کردی، و سپس تعابیر زشت "چریدن در آغل" و مانند آن را درباره ی او به کار بردی، حیف است نشان ندهی شجاعت اخلاقی ات بیشتر از آن است که فقط قسمتهایی از نوشته ات را حذف کنی، بلکه شجاعت داری اعتراف کنی اشتباه کردی و جمله ی

«اولين گام براي دريافت حقيقت اين است كه بپذيريم آنچه مي‌دانيم كافي نيست.»

را برای تزئین نگذاشته ای وبلاگت، و صریح و بدون چک و چونه زدن بنویس که سو تفاهم شده و اشتباه کردی و به فردی توهین کردی، و:
صریحاَ از او عذرخواهی کن.

ببینم پیرو مکتب قرآن هستی یا نه.

درخت ابدی گفت...

سلام.
با نظر استاد موافقم.
چیزی که توی کامنت های این دو تا مطلب اخیر برام جالب بود اینه که توتالیتاریسم فقط یه شیوه ی زمامداری نیست، قبل از هرچیز یه روحیه س که وقتی به قدرت برسه، نتیجه ش همین چیزی می شه که داریم می بینم: ادعای دینداری، اما دریغ از یه ذره رعایت اخلاق.

نفیسه گفت...

با حرفهای استاد موافقم اما من به این فکر می کنم که این فرهنگ زایده چیست زایده تفکرات غالب سالهای سال حکومتهای مختلف و ادیان متفاوت است. فرهنگ خود زایده نوع تفکرات حکومتی هم هست.

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

نویسنده: شیدا جاوید
یکشنبه 30 خرداد1389 ساعت: 23:56
سلام آقای سید محمدی
پاک کردن بخش آبی رنگ که مربوط به آقامحمدرضای لیبرال بود هیچ ارتباطی به باکره یا اکره ندارد. مهم توهین صورت گرفته بود که صرفنظر از اکره و باکره، در عمله و فاشیست موج می زند و اگر قرار به معذرت خواهی باشد، ایشان است که باید پوزش بطلبد که طلبیدند.
وب سایت
نویسنده: شیدا جاوید
دوشنبه 31 خرداد1389 ساعت: 0:2
در ضمن، فکر نمی کنم نوع برخورد شما با آقای ستاریان، زیبنده یک دوست باشد.وب سایت



***
پایان نقل دو کامنت عمومی ی خانم شیدا جاوید، مؤمن جامعه ی ما.

جالب است. چه بگوئی عمله اکره، چه بگوئی عمله ی باکره، در هر دو حالت کسی هستی که در آغل می چری، و باید تو عذر بخواهی. البته:
اگر تو باید عذر بخواهی، چرا ایشان کل آنچه درباره ی تو نوشته، پاک کرده؟
و:
آقای ستاریان به من گفته «هذیان گو»، و رفتار من با ایشان، زیبنده ی یک دوست نیست!

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

چند ماه قبل من مقاله ای نوشتم. ابراهیم و ایمان. چنین چیزی. نقل نوشتهای من و تو بود در موضوعی واحد. یا مقالات و کامنتها. چنین چیزی. سریع خانم شیدا جاوید آمد و گفت:

عجب مقاله ی محققانه ای. من مقاله ی شما را گذاشتم در لینکهای روزانه ام.



به یکی از دوستانم گفتم عجیب است مقاله ی من این قدر مورد توجه شیدا جاوید قرار گرفته. دوست من گفت: شیدا جاوید کاری به تو و مقاله ات ندارد، او به شدت با محمدرضا مخالف است، و مقاله ی تو، صرفاً از این نظر جلب توجهش را کرده.




می بینم این خانم شیدا جاوید، واقعاً مثل کیهان و تلویزیون است، و نه پیرو مکتب قرآن، و «اصول»گرا به معنای واقعی ی کلمه. اصولگرا به معنای واقعی ی کلمه، من هستم: سیدعباس سیدمحمدی. در گفت و گو و رفاقت با شیعه و سنی و مسیحی و ملحد و لیبرال و سوسیالیست و ...، اهل تعارف و ... نیستم.


شیدا جاوید این همه طرف را حیوان و چرنده و ... نامید، یک کلمه عذر نخواست.
فردی از مؤمنان، موقع هذیان گو نامیدن سیدمحمدی، بلبل زبان و علامت قاه قاه و چشمک و تمسخر تایپ می کرد، و موقع عذر خواستن، رفت که رفت.

پناه بر خدا.

هیوا گفت...

سلام
این مطلب را آقای نراقی در کتاب جامعه شناسی خودمانی نیز به سادگی و قابل فهم بودن هرچه تمامتر بیان کرده بودند که من قصد تبرئه هیچ دولتی را ندارم ولی آیا مشکل از دولت هاست یا آن فرهنگی که همین هیئت دولت و حکام در آن رشد کرده اند و به سر کار آمده اند؟!
محمد رضا من هم نقل مکان کردم، لطفا آدرس من را تغییر دهید.

هادی طباطبایی گفت...

مردم را هم همین سیاست مداران پرورش می دهند.فرهنگ مردم هم به دست این سیاستمداران است.راههای انتقال فرهنگ غنی را که بر روی مردم ببندند و خرمن تهی خود را به مردم بنمایانند جز گندابی هم به ارمغان نمی آورد.

ميله بدون پرچم گفت...

سلام دوست عزيز
با وبلاگت از طريق دوستان مشترك آشنا شدم ....
به نظر شما چرا روزنامه جامعه (و پس از آن روزنامه هاي ديگر) توقيف شد؟
چرا اجازه فعاليت تلويزيون هاي غير دولتي داده نمي شود؟
چرا ماهنامه هاي وزين كه خوانندگان خاص داشت مثل كيان و ... تحمل نشد؟
و در مورد كتاب ها و سخنراني ها هم به همين ترتيب ....
در اينكه سهم عمده اي از گند رژيم سياسي ناشي از گند دروني مردم جامعه است بحثي نيست ولي براي اصلاح گند دروني مردم چه بايد كرد؟ آيا ابزاري غير از موارد ابتدايي كه اشاره كردم هست ؟ حداقل آن موارد سهم عمده اي از ابزارهاي لازم جهت اصلاح را تشكيل مي دهد و نهاد سياست هم اين مجاري را مسدود مي كند و اين سيكل معيوب ادامه پيدا مي كند... پس علاوه بر اين به آن هم بايد پرداخت.
موفق باشي

محمد موسوی گفت...

به امید راهی به رهایی.......

هلوع گفت...

سلام محمدرضا جان.
ملتی که نه روزنامه خوان است نه کتاب خوان و نه ... چه انتظار رنسانس فرهنگی از آن است؟ گفته استاد ملکیان را باور دارم.
راستی...
قالب جدید مبارک برادر.

مجتبی گفت...

سلام
اول اینکه نوشته ی ابتدایی در باره خودت بسیار قشنگه
در باره پست هم باید بگم واقعا و بدون غلو با استاد موافقم .هر نظام سیاسی بازتاب جتمعه ی خودش هست و وقتی در جامعه ی مادر صد یال اخیر پنج شش پادشاه تغییر کرده (با احتساب دو رهبری جمهوری اسلامی)اما هیچ کدام از آنها راه مردم را نرفته و صرفاً یکی کم و یکی کمی بیشتر خدمت کرده اما در مجموع دیکتاتور بوده و مثلا همین دیکتاتور های کنونی تا پیش از انقلاب زو قشر مظلوم و ستم دیده بودن و مدعی آزادی اما حالا که خوشون به قدرت رسیدن شدن بدتر از دیکتتور های قبلی ،دقیقاً مثل قلعه ی حیوانات .
و من قبلاً این حرف رو به دوستان زدم که ما انسانها بخصوص ما ایرانی ها هر کداممان دیکتاتور هایی هستیم که فقط قدرت دیکتاتور ها را نداریم....
به امید آزادی ،شاید