۱۳۸۹ خرداد ۱۷, دوشنبه

تاملات کافکایی دودی نصیحتی



* این جامعه با این وضعیت اعتیاد چه آینده ای دارد؟
* حالا واقعا دلتان برای آن نوه ی همام (؟) سوخته؟ خیلی ببخشید ولی معمولا این ابراز احساساتها موسمی ست.
* این که یک گونیا و نقاله و متر دستمان بگیریم و خلوص افراد را بسنجیم یعنی چه؟ مگر قرار است جایی استخدام شویم؟ حتی آن هم مسخره ست. دست بردار آقاجان دست بردار.
* یک نفر دست این دوست ما را بگیرد و به او بگوید برادر این نسبی گرایی را ول کن. چطور می شود گفت بن لادن و چامسکی هر دو بر حق باشند؟

۲۳ نظر:

نفیسه گفت...

جامعه ما به جایی نمی ره بلکه احتمالاً مسیر قحقرایی را با سرعت بیشتری طی می کنه.
موسمی نتیجه اندک بودن انسانهایی که بشه برای رسیدن به خواسته های قانونی ازشون کمک گرفت.
عجب آدمهای جالبی که بلاخره به مترو گونیا و نقاله یک کاربری دیگه هم اضافه کردند. کتاب گینس و ثبت اختراعات برن شاید نتیجه بده.
در مورد نسبی گرای عقل گرا هم مدل جالبیه ها.

پدرام گفت...

آقا حالا حالا جا داریم برای جان کندن در دنیا دنیا نا آگاهی هایمان...اگر در جهان برخی از کشورها ایستادند و جهان سوم شدند ما علاوه بر ایستادن سالهای سال عقب گرد کردیم...این سی ساله پیش آن عقب گردها ذره ای بیش نیست!

ققنوس خيس گفت...

يجورايي اين بحث فرسايشي شده ! جمله ي آخرت رو مي گم.
به هر حال من سكوت مي كنم... اما جمله ت رو كاملا تائيد نمي كنم

سينا جامي=Sina Jami گفت...

هیجانات و کنشها و واکنش های غیرارادی و ارادی هر شخصیت حقیقی و یا حقوقی بیانگر مرتبه ی بلوغ یا عدم بلوغ آن شخصیت است. بلوغ کامل برای من تعریف نشده است. ما به سمت آنچه امروز گمان میکنیم تعادل است پیش میرویم...فردا میتوانیم آنرا اصلاح کنیم. جامعه هم از همین نگاه مستثنی نیست.
بلوغ صیرورتی دو وجهی دارد.
بخش غریزی و طبیعت با پروسه ای خاص، و بخش ارادی و مدیریت با پروژه ای خاص.
عدم شناخت کامل این دو وجه، منطقا باعث خطا در قضاوت می شود.
هر جامعه و سیستمی دارای خواص و حقوقی ناشی از جمع جبری حقوق تک تک اجزاء آن است.
نگاه واقع بینانه نگاهی است فراگیر که مشروعیت مجوز حذف غده ی سرطانی را هم از برآیند اراده های جامعه می گیرد.
برآیند نیروهای تشکیل دهنده ی جوامع مختلف با هم فرق میکند. جنگ هفتاد دو ملت هم ناشی از همین است.
اما نقدا تمام جوامع بشری در یک جامعه ی جهانی قرار دارند که باید برای آن فکری کرد تا عملیات حذف بصورت سلیقه ای باعث جنگهای خانمان سوز قومی، قبیله ای، نژادی، دینی، عقدتی، علمی و غیره نشود.
غالبا رفتار منطقی حتی انسانهای مدرن را به آرامش و امنیت باطنی نمی رساند لذا دست به دامان مسکن ها و مخدرها می شوند.
گاه این مسکن ها معجزه میکنند. مثلا گلی که در بازی فینال از پای مصدوم بی حس شده ی یک ستاره سرنوشت یک ملت را تعیین میکند!
با اینهمه من فکر میکنم بشر محدود باید از شر قضاوت قطعی خلاص شودو مبنای روند تعادل نسبی جامعه را بر دموکراسی بگذارد. مهیا کردن بستر این دموکراسی جهانی برای یک دولت جهانی جز با فراهم آوردن مقدمات آن مقدور نیست.
سخت افزار+ نرم افزار+ نیروی انسانی با زبانی جهانی که در مراوادت بین المللی کمتر دچار سوء تفاهم شود.
اینها همه از نسبیات و عدم قطعیت میگویند. به نظر من عصر قطعی نگری و جهان بینی های دگم و کلیشه ای و غیرقابل انعصاف، سپری شده.
به گمان من لااقل در حوزه ی انسان، عصر عصر عدم قطعیت است.

امید گفت...

به نظر من نسبی گرایی تو ایران بیشتر یه واکنشیه به "مطلق گرایی" سیستم . اونقدرصحبت "حق" , "قطعیت" . "جهانشمولی" کردن و به جاش یه مشت خزعبلات به اینها دادن , دیگه دوستان از هرچی حق و قطعیته بدشون اومده
(جالب اینه که از اون خزعبلات هنوز خوششون میاد !)

بعضی هم به خاطر حفظ اعتقاداتشون به این سمت رفتن (دیگه چه جوری میشه جلو مدرنیته ایستاد؟)

بعضی ها هم به خاطر عشق به یه ژست جدید فلسفی ! عشق به ابهام ! عشث به فضایی که هر مزخرفی بگیم توش درسته!


بنده می خواهم از این تریبون , به کلیه دوستان نسبی گرا عرض کنم که چه ما و چه شما جزء جزء زندگیمان را مدیون تفکرات مطلق انگارانه هستیم . حداقل به خاطر واکسن هایی که بچگی زدیم ! ... هیچکدام از دوستان یک نسبی گرای واقعی در زندگی شخصی خود نیستند . همین الان که کسی کامنت می گذارد دو حالت وجود دارد :

1. مطمئن نیست که دیگران کامنتش را می خوانند ( = نسبی گرای صادق)

2. مطمئن است که دیگران کامنتش را می خوانند ( = مخالف نسبی گرایی )

ندا گفت...

سلام
با این وضعیت جامعه "حال(!)" هم ندارد چه برسد به "آینده".

حامد گفت...

اینی که دوست ما گفته جامعه ما حال نداره ، به نظر من حال داره ، اونم چه حالی .
به نظر من نسبی گرایی بیشتر به درد اونایی میخوره که تکلیفشون با خودشون مشخص نیست ، و خودشونم نمیدونند که نظرشون چیه .

فرزانه گفت...

سلام
آره مشکل همین جا درست می شود خودشان را بی نقص و در مسیر کمال می دانند و از حبل المتین آویزانند !!
خوب برای دلسوزی می آیند دست آنهایی را که آویزان نیستند بگیرند برای اینکه کمک ها بجا و اندازه باشد بالاخره گونیا و نقاله هم لازم است
فن هی بپرس تا ازت نپرسند هم گاهی مفید فایده است .
بالاخره نیت خیر دارند
بهمین منظور الان یک عده ای دارند در مدارس علمیه و حوزه ها تربیت می شوند با عنوان "سفیران هدایت "

دنیز گفت...

کامنت گذاشتن واسه شما کار هرکسی نیست توروخدا رحمی به حال خوانندگان نوشته هاتون کرده وبه یه جای دیگه کوچ کنید.خلاصه می خواستم بگم که دلمان به حال آن نوه نسوخته بلکه به حال کشوری و مردمی می سوزد که پدربزرگ محترمشان به اینجا کشاندو..

محمد موسوی گفت...

احساسات موسمی هم عالمی دارد دوست عزیز

لطیف گفت...

رفتم وبلاگ این فیلسوف جوان ( و البته احتمالا" نوجوان ) را دیدم . همهء نوشته هایش یک طرف ، اسم وبلاگش هم یک طرف . مسلمان عقل گرا ! یعنی مسلمانی که گرایش به عقل دارد . شما تصور کنید مسلمنانی که عقل گرا نیستند به چند دسته تقسیم میشوند
- مسلمانان خریت گرا
- اسکولیست های ( اسکول شدگان )مسلمان
- مسلمانان مشنگ سنتی
- مسلمانان شوت نوگرا
- تیماریستانیست های( تیمارستان گرایان ) مسلمان

دمادم گفت...

این قضیه ی سفیران هدایت که فرزانه نوشته چیه؟
نکنههمون اعزام به خارجی باشه که قبلا برای تبلیغ داشتن؟ مثل کشیش های قرن نوزدهم.

دمادم گفت...

پست " ماست؟" رو الان توگودر دیدم.ممکنه اسم طراح -نقاششو بگین؟
فوق العاده اس.

فرزانه گفت...

نه محبوبه جان
اینها برای مصرف داخلی اند مگر همین جا کم به هدایت احتیاج داریم ؟
یه دوره هایی هستند که معادل لیسانس و بالاتر ارزش گذاری شده اند و با همکاری دانشگاهها و حوزه ها برگزار می شوند
به فارغ التحصیل دوره می گویند سفیر هدایت !!!

اشک ماه گفت...

آینده ای نیست. همون سیگار را بچسبیم بهتره

برزین گفت...

در این مملکت که نسبی گرایی معادل کفر و زندقیه است . آنچه که هست و باید باشد و غیر از آن هم نباید به ذهن کسی خطور کند " مطلق گرایی " است البته آنهم از نوع " رسمی " اش .
بالاخره در این جهان یک خدا بیشتر نیست و آن خدا هم به خاصان خود توجه ویژه دارد و برخی کرامات را به آنان داده و صد البته که آن خاصان هم همین آقایانند ...

حسين گفت...

درجه ي خلوص افراد رو در چه زمينه اي مي سنجند حالا!!؟؟

و با پست پيشينت هم حال كردم...مصطفا ملكيان را مدتي ست كه مي خانم و از طرز نگاهش خوشم آمده است.

ناميرا گفت...

من كاملا به پست مدرن و نسبي گرايي اعتقاد ندارم ولي به نظرم نكات مثبت اش به حدي بوده كه در يك قرن اخير باعث شده مدرنيته را به نقد بكشد و از دل آن مدرنيته ي انتقادي را بيرون بياورد.هر جريان و انديشه و مكتبي اشكالاتي دارد و همين اشكالات باعث مي شود كه به خودم ياد آوري كنم در دام مطلق گرايي نيافت.

سينا جامي=Sina Jami گفت...

هم‌شهريهاي عزيز!
قطعي‌نگري در حوزه‌ي شخصي امريه كه به تجربه و يقين شخص بستگي داره، اما قطعي نگري در جماعت به يك تجربه‌ي مشترگ نميتونه تكيه كنه.
بنابراين من قطعي نگري رو تنها در حوزه‌ي اجتماع نامحتمل ميدونم، وگرنه من به دنياي شخصي افراد اشرافي ندارم كه بخوام قطعيات اون شخص رو نفي كنم.
مشكل اينه كه غالبا افراد دگم، دنياي خصوصي رو با دنياي اجتماعي قاطي ميكنند و تفكيكي بين اين دو دنيا قائل نيستند.

سينا جامي=Sina Jami گفت...

هم‌شهريهاي عزيز!
قطعي‌نگري در حوزه‌ي شخصي امريه كه به تجربه و يقين شخص بستگي داره، اما قطعي نگري در جماعت به يك تجربه‌ي مشترگ نميتونه تكيه كنه.
بنابراين من قطعي نگري رو تنها در حوزه‌ي اجتماع نامحتمل ميدونم، وگرنه من به دنياي شخصي افراد اشرافي ندارم كه بخوام قطعيات اون شخص رو نفي كنم.
مشكل اينه كه غالبا افراد دگم، دنياي خصوصي رو با دنياي اجتماعي قاطي ميكنند و تفكيكي بين اين دو دنيا قائل نيستند.

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سلام علیکم.
من میگم تو نسبتاً درست میگی و مسلمان عقلگرا هم نسبتاً درست میگه و صلوات بفرستید و همدیگر را ببوسید.

درخت ابدی گفت...

سلام.
هراکلیتوس گفته بود همه چی نسبیه الا نسبی گرایی!
برای اینکه پایه محکم بشه گاهی لازمه که سفت و سخت مطلق گرا بود، مث حاکمیت قانون، وگرنه همین وضع همین شترگاوپلنگیه که ما داریم.
کتاب جدید قائد رو بگیر: "ظلم، جهل و برزخیان جدید" (طرح نو).

مقداد گفت...

سلام.ممنون از دوستانی که قصد دارند دست مرا بگیرند و ممنون از محمدرضا
کامنت امید جالب بود.
یادم نیست که بود که می گفت من تا زماین که این کتاب جلویم باز است نسبی گرا هستم و با بستن کتاب یکی می شوم مثل بقیه
==
از لطیف هم به خاطر سر زدن به وبلاگم تشکر می کنم.
اما مه نه فیلسوفم نه نوجوان.به قول گنجی نوشته هایم مصداق بلند فکر کردن است فقط.اگر اینها فلسفیدن است وای به حال وضع فلسفه.
22 سالم بیشتر نیست ولی ذهنم به شدت پیر است!
شاید اگر من امروز می خواستم عنوان وبلاگم را انتخاب کنم چیزی دیگری انتخاب می کنم نه اینکه الان مسلمان یا عقلگرا نیستم.هستم ولی تاکیدم روی آنها کمتر شده.بقیه استدلالشان خیلی مسخره است دیگر.یعنی اگر کسی ادعا کند من مارکسیست مسلمان هستم باید نتیجه گیری کرد که پس بقیه مارکسیست ها فلان
البته من متوجه اصل منظور ایشان شدم .بگذریم
==
ا