۱۳۸۹ خرداد ۱۹, چهارشنبه

کرشمه ای کن و بازار ساحری بشکن




* گفته بودی دوست ندارم وقتی می بینمت روبرویم باشی. می رفتی عمدا سمتی می نشستی که نبینمت. اصلا هم فکر این را نمی کردی که که بگویی آخر رنگ لباست چیست تا من... ببخشید خانم اشتباه گرفتم.
* گفته بودی مثل بت می پرستمت. گفتم آخر چرا...؟ و همان روز ترسیدم. چه ترس به موقعی. بتت را نشکستی خودم را شکستم. ابراهیم که بت پرست نبود.
* «گفته بودی که چرا محو تماشای منی؟» نگفته بودی که همه ی رازهای نداشته ی این جهان پوک نه در چشم تو که در عاقبت من است. «ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی.»
* «گفته بودی که شوم مست و دو بوست بدهم» مستانه ات را هم دیدیم. کافه بر هم زدنت را هم. احتیاجی هم به می انگوری نبود. قدح و ساغر و صراحی همه ی میکده های دنیا به یک کرشمه ات در هم می شکست، همان طور که بازار بتان شکست گرفت

۲۷ نظر:

پدرام گفت...

شب عاشقان بیدل چه شبی دراز باشد, تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد

نفیسه گفت...

ای عشق همه بهانه از توست
من خامشم این ترانه از توست

آن بانــــــگ بلند صبحگاهی
وین زمزمه ی شبانه از توست

چه عاشقانه ی دلچسبی

ققنوس خيس گفت...

ما ز مي خوشدل تريم !

هادی طباطبایی گفت...

عاشقان را شمع و شاهد نیست از بیرون خویش

فرزانه گفت...

عاشقانه ها را باید در سکوت خواند...

مهرگان گفت...

سلام
وقتي ازين چيزها منويسيد احساس ميكنم آدرس اشتباهي آمده ام! مطمئن كه ميشوم خودتان هستيد با خودم فكر ميكنم نكند آخرش شما هم گرفتار شويد!!!
در هر حال كسي را نبايد منع كرد از عاشق بودن و عاشق شدن وعاشقانه نوشتن كه اين تجربه اي است در زندگي همه آدمها...
از توصيه تان متشكرم. البته با توجه به سابقه ي فرد مذكور احتمال ميدادم در پي جواب كوتاه نخواهد آمد!

وحید گفت...

سلام

افلاطون :

با وجود عشق،هر انسانی سرآينده مي‌شود.

همسفر گفت...

باسلام خدمت محمد رضای عزیز!
1. من ادعای تقوا ندارم و هنوز اندر خم یک کوچه مانده ام. نوشتمو هم که مرور می کنم چنین چیزی ازش برداشت نمیشه.
2. توجه امام معصوم علیه السلام به فقرا برای ما حجیت شرعی دارد. مسؤولی مطلوب اسلام است که با فقرا نشست و برخاست داشته باشه. در روایت داریم که نشست و برخاست با اغنیاء باعث دل مردگی و موت قلب می شود. و رفت وآمد با فقرا باعث فزونی شکر. (کتاب شریف كافي ج : 2 ص : 642). این که یک مسوول به فضای سبز آن چنانی بالاشهر و فرودگاه فلان جا برسد در حالی که هنوز مردم حاشیه ای شهر و روستا از اولیات زندگی محرومند، قبیح و ناپسند است.
3. اگه دقت کرده باشید من تو نوشته ام عمدا از لفظ مرفهین بی درد استفاده کرده ام، نه ثروتمند. تا خدای نکرده به اون دوست بالا شهری تون بر نخوره. گفتم یک موی آن پیرمرد روستایی به هزاران مرفه بی درد می ارزد. برای من فرقی هم نمی کند که آن فقیر و یا مرفه بی درد طرفدار کدام کاندیدا بوده است. بحث آقای احمدی نژاد رو شما کشیدید وسط. من فقط خواستم بگم مسوولین به جای این که مرفهین بی درد رو راضی نگه دارند یه خورده به قشر کم درآمد جامعه هم بپردازن. مرفه بی درد از خودش می تونه دفاع کنه اما اون بی بضاعت، نیاز به حمایت من و شما داره. [لطفا رو نوشته هام بیشتر دقت کنید]

همسفر گفت...

ادامه ی جواب آقا محمد رضا
4. اصلا هم به مخیله تون راه ندید که من دارم خدای نا کرده اظهار نظرهای سیاسی خودم رو رنگ دینی می زنم. چون من معتقدم باید بدون دخالت دادن پیش فرض های ذهنی وارد بحث شد. این طوری تشخیص حق از باطل راحت تره. حالا درسته که لباس پر افتخار روحانیت را به تن دارم، اما دلیل نمی شه که من دینمو به خاطر سیاسی بازی بفرشوم. من دینمو که از سیاستم نگرفتم تا به خاطر اون دینمو فدا کنم. من سیاستی رو پذیرفتم که مبتنی بر دین باشه. یعنی موضع گیری سیاسی نهایی من ریشه در اعتقادات و باور های دینی داره. و فرق است بین دین سیاست مدار وسیاست دین مدار. [دقت شود]امام خمینی ره دومی را انتخاب کرده بود. در کامنت قبلی که برای شما گذاشته بودم هم این طوری آورده بودم: "...پیش فرض های خودم رو در بحث دخالت ندهم و بی طرفانه به نقد و بررسی بپردازم. خودم رو هم مبرا و مصون از اشتباه نمی دونم. از انتقاد هم پیشاپیش استقبال می کنم. پس بنده به خاطر یک اختلاف نظر سیاسی هیچ وقت یک نفر را پاک و دیگری را پست و بی ارزش نمی دونم."
5. توقع یه جوون مسلمون از دولت خیلی چیزاست. چون بحث سر موضوع خاص بود من یه مثال زدم. توضیح بیشتر این که وظیفه ی دولت در عرصه ی فرهنگ: مبارزه با فساد، بی بند و باری، بی حجابی و...، در عرصه ی بین الملل: عزت و اقتدار ایران اسلامی، و همینطور در عرصه های بهداشت، اقتصاد و... . یکی از مصادیق کوچک عرصه ی اقتصاد وام ازدواج است. تامین معیشت و رفاه عمومی جامعه از وظایف حکومت اسلامی است. البته هدف اصلی انقلاب چیز دیگری است.
6. از این که جوابتون با تاخیر ارسال شد امید وارم منو ببخشید. البته اگه مطلبتونو تو کامنت خودم میذاشتید زود تر می خوندم.

فریبا گفت...

عشق راز زندگی ست !

برزین گفت...

سلام
چه دنیایی دارد این عشق ....

استعداد خوبی در نوشتن مطالب عشقولانه دارید . بالاخره عشق ورزی هم یک هنر است .

حامد گفت...

عجب مشاعره ای شده این کامنت دونی ، آقا هر چند وقت یه بار از این مطالب بزار ، استعداد یابی کنیم برا تیم ملی مشاعره

ناميرا گفت...

عاشقانه اي بود آگاهانه و دردناك ...
بت شدن يك نفر در يك رابطه، نقطه ي آغاز_ پايان آن رابطه است.

درخت ابدی گفت...

سلام.
شاید سطر سوم به جای "گفتی" باید "گفتم" باشه.
2 و 4 ادامه ی همدیگه ن. وقتی پای بت وسط میاد، چاره ای جز شکستنش نیست، وگرنه بی چاره می کنه.
شاید این بت سازی به استناد سومی دوجانبه س.
مستی عشق سردرد میاره:(

مادر روحانی گفت...

یعنی الان فهمیدی دوستت نداشته؟

ارغوان گفت...

مي ترسم كه عشق هم يكي از اختراعات انسان باشد...

مقداد گفت...

آقا هر وقت می زنی تو خط رندیت و ادبیات هم به کمکت می آید من کم می آورم.

اشک ماه گفت...

ساحره تو هنرمند ماهریه. خیلی دلم می خواد ملاقاتی باهاش داشته باشم تا در جوارش چندتا از ریزه کاریهاشو یاد بگیرم.

نجیبه محبی گفت...

پست خصوصی نمیشه نظر گذاشت :-))

نجیبه محبی گفت...

البته با آیسودا موافقم :-))

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

حضرت آقای خمینی رحمت الله علیه:
قبل از ظهر 27 بهمن 1359





در نظام شاهنشاهى، در رأس: آقاى آريامهر «1»! بودند و بستگان آقاى آريامهر. آن روز شاه معدوم بود و بستگانش. امروز آقاى بنى صدر «2» را ما با او مقايسه مى‏كنيم. براى اينكه بالاترين چيزهايى كه در جمهورى هست، مقامى كه در جمهورى هست، رياست جمهورى است. ما مقايسه مى‏كنيم بين اين دو آدم‏


[سیدمحمدی: نیاز است فرمایش حضرت آقای خمینی تصحیح شود چون در رأس جمهوری ی اسلامی ی ایران، آقای خمینی بود، و نه بنی صدر، و آن نظام جمهوری که رئیس جمهور در رأس است، جمهوری ی اسلامی ی ایران نیست]





ببينيم كه واقعاً مسأله اين طورى است و ما ادعاى دروغى داريم مى‏كنيم، و ملت ما هم همچو خداى نخواسته بى‏شعور و بى‏فرهنگ بوده‏اند كه به دست خودشان رژيم شاهنشاهى را از بين برده‏اند، و به دست خودشان يك رژيم شاهنشاهى ديگر آورده‏اند

جواد خراسانی گفت...

بر آتش عشقت آب تدبیر
چندان که زدیم باز ننشست!

دست خیال گفت...

سلام رفیق
به قول استاد شجریان: یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم ...
راستی مرحمت فرموده باز هم یک اندیس اضافه کنید

مرمر گفت...

محمدرضا شیرینی چیه؟ من بیچاره دیگه پول ندارم. این دفعه بیام تهران باید از بروبج قرض بگیرم.

در ضمن این مطلبت رو همون شب اولی که گذاشتی خوندم.. نمیدونم تا حالا دچار این حالت شدی که یه چیزی خیلی به دلت بشینه نتونی حرفی بزنی؟ من دقیقا در مورد این یادداشتت این جوری شدم اصلا نتونستم کامنت بذارم. حتی کامنتی که اعلام حضور کنم. تازه من این رو فقط یکبار نخوندم بلکه چند بار خوندم. درست هم حدس زدی از اون مطالبیه که دوست داشتنیه

س اشراق گفت...

سلام محمدرضا جان.
بابا اینقدر با این مشتی اسمال کل کل نکن هی میان میگن مرگ بر لیبرال اونوقت خدایی نکرده زبونم لال جوونمرگ می شیم ها داداش!

نمی دونم مشکل از چیه؟ چرا هر چی میگن مرک بر این و اون هیچ فایده ای نداره و اینها نمی میرن؟ مشکل از دعا کننده ست یا طرز دعا خوندن (البته کلمه نفرین بهتره!)

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

کامنت شماره ی 57 در ذیل
http://aknun.blogfa.com/post-261.aspx
از بنده خطاب به برادر ارجمند مشتی اسمال، در ادامه ی سلسله گفت و گوهای «معرفتی»:



ظاهراَ مشتی اسمال می گوید:
1) قبول دارم که تــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــمام اختیارات الاهی ی سیاسی و اجتماعی و شرعی ی امام معصوم، حتا به فردی به عظمت و جایگاه و قرب حضرت ابوالفضل، نمی رسد و واگذار نمی شود.
2) قبول دارم آقای خمینی و آقای خامنه ای عظمت و جایگاه و مقام حضرت ابوالفضل را ندارند و کمتر از او هستند.
3) آقای خمینی و آقای خامنه ای، طبق مکانیزمی که حتماَ یا قاعدتاَ یا احتمالاَ مورد رضای خدا بوده و است، به عنوان ولی فقیه انتخاب (یا کشف) شدند و به مردم معرفی شدند، و آقای خمینی و آقای خامنه ای تــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــمام اختیارات الاهی ی سیاسی و اجتماعی و شرعی ی امام معصوم را دارند.
4) نکته و جواب ظریف به افرادی که معلومات الاهیاتی و فقهی و قرآنی و حدیثی شان کم و ضعیف است، مانند سیدمحمدی، این است که:
ما در زمان غیبت هستیم،
و اگر در زمان حضـــــــــــــــــــــــــــــــــــور معصوم، تــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــمام اختیارات الاهی ی سیاسی و شرعی و اجتماعی ی امام معصوم منتقل نمی شود به فردی حتا به عظمت و مقام حضرت ابوالفضل علیه السلام، در زمان غیـــــــــــــــــــــــت (همین "زمــــــــان غیبـــــــــــت"، نکته ای اساسی است، و زمان چون زمان غیبت است، مقتضیاتی و نکاتی و فرمولهایی دارد و می شود حرفهایی زد و گفت دلیلش این است که "زمان زمان غیبت است")، تمام اختیارات الاهی ی سیاسی و اجتماعی و شرعی ی امام معصوم به فردی که چند سال فقه و اصول و ... خوانده است و بینش کافی ی سیاسی و اجتماعی هم داشته باشد و عدالت کافی هم داشته باشد، می رسد، و حتماَ یا قاعدتاَ یا احتمالاَ، مکانیزم انتخاب (یا کشف) شدن ولی فقیه هم (که ولی فقیه را عملاَ افرادی مانند آقای رفسنجانی انتخاب می کنند) مورد رضای خدا است و ولی فقیه منتصب خدا است.
5) نکات ظریف الاهیاتی کلامی فقهی قرآن و روائی که افراد کم معلومات و نپخته ای مانند سیدمحمدی درنمی یابند، در لابلای ادله ی ژرف من (من = مشتی اسمال) بیان شد.

سينا جامي=Sina Jami گفت...

مالك من!
يادت باشد:اراده‌ي من بميرد، ميل به تصاحب تو هم خواهد مرد...آن‌وقت خيال خواهي كرد كه در عشق شكست خورده‌اي...
يادت باشد اگر عشقي انساني مقدور باشد تنها در ما ماندگار است، نه تنهايي در من، نه تنهايي در تو...نگاهمان بايد تماشاي ما را فرا بگيرد...تا شايد شكست نخورد، تا شايد نميرد!
سخت است ميدانم...اما:
عاشقي شيوه‌ي رندان بلاكش باشد...