۱۳۸۹ تیر ۳, پنجشنبه

اندر حکایت متوسط ها


شاید درصد قابل توجهی از مردم نه توجه آنچنانی به حرفهای روشنفکران یا همان نواندیشان دینی داشته باشند، نه وقت کافی برای طرح و بحث در چنین مواردی و نه برای این قضایا اولویت چندانی قائلند. کما این که در جوامع پیشرفته هم وضع عموماً به همین منوال است. به قولی می توان گفت دنیا پر از آدمهای متوسط است. اگر نواندیشان دینی دغدغه ی بهتر زیستن و معنادارتر کردن زندگی چنین آدمیانی که اکثریت قابل توجهی هستند را ندارند که هیچ، اما اگر جامعه ی هدف آنان همینانند به نگاه من وضع کمی فرق می کند.
این گروه به تعبیری «نومن ببعض و نکفر ببعض» هستند. متوسط ها نه دغدغه ی تجدد دارند نه سنت. در زندگی روزمره و برای زندگی روزمره هر از چند گاه به دستوری یا آیه ای یا حدیثی عمل می کنند و گاهی به راحتی و بدون ذره ای عذاب وجدان و ناخرسندی، به راحتی همان منابع معرفتی دینی را زیرپا می گذارند. چه در زندگی شخصی و چه در هنگام حضور در حوزه ی عمومی. آنچه برای متوسط ها اصل است خود زندگی ست و خود شخص است و هر مکتبی به اندازه ی سازگاری بیشتر با چرخش چرخ زندگی برایشان ارزش دارد. ارزشی البته موقتی و مصلحتی.
بد نیست نواندیشان دینی ما در عوض طرح مسائل نخبه گرایانه و پیچیده و انتزاعی کمی هم به متوسط ها بیندیشند.

۲۵ نظر:

امید گفت...

اتفاقا من فکر می کنم عمده مصرف کنندگان محصولات فکری روشنفکران دینی همین متوسط ها هستند و اصولا علت پیدایش این نوع از روشنفکری , تقاضای این گروه است . دوستان روشنفکر برای این اقشار بستر سازی تئوریک یک زندگی مدرن ودر عین حال دینی را می کنند . یعنی نه اینوری و نه آنوری ... دختر مومنه ی بی حجاب ... پسر متشرعی که با دخترخاله اش دست می دهد ... پیتزای قرمه سبزی !

مقداد گفت...

درست است که اینها بخش عمده ای را تشکیل می دهند ولی من اعتقاد ندارم که پس روشنفکران باید در سطح اینها حرف بزنند و خودشان را همسطح کنند بلکه اعتقاد دارم باید کاری کنیم که از حجم این طبقه کاسته شود.یعنی مردم خودشان را هم سطح روشنفکران کنند.
کاری که فکر می کنم دکتر سروش خیلی خوب انجام داد.سروش خیلی ها را به فلسفه کشاند هر چند خودش هیچ گاه یک فیلسوف کامل نبود

فرزانه گفت...

سلام
فاصله مردم و روشنفکران همیشه وجود داردحالا کدام یکی باید به آن یکی برساند خودش را ؟ از نظر من حکم قطعی نمی توان داد گاهی این و گاهی آن درست است روشنفکر البته اگر روشنفکر باشد دوست دارد حرفهایش به کاری به دردی بخورد .
در مورد بخصوص روشنفکران دینی در مقطعی همین کار توسط عده ای از آنها بخوبی انجام شد بحث ها به کلاسهای معارف دانشگاه آمد و از انجا به لایه های پایین تر فکر می کنم روشنفکران دینی ما هم اکنون هم مخاطبان متوسط زیادی دارند .اما این دلیل نمی شود آسیب را که بهش اشاره کرده ای از نظر دور کنند.

ميله بدون پرچم گفت...

من فكر مي كنم كه ما به يك قشر روشنفكران واسطه نياز داريم كه بتوانند نقش انتقال را به عهده بگيرند
حضور اين قشر در دانشگاه ها و مطبوعات و...بيشتر قابل پيش بينيه كه ... !!
ولي مشكلي كه اشاره كردي خيلي اساسيه و مهم...

آی سودا- اشک ماه گفت...

اگر منظور شما از طبقه متوسط همان طبقه عامه باشد این طبقه عام در جوامع و فرهنگ های مختلف نگرش های متفاوت دارند. و گفتن درصد قابل توجه و عمومیت دادن آن خالی از اشکال نیست. کما این که بخواهد با جوامع پیشرفته مقایسه شود.
و اگر متوسطین به نوع اندیشان توجهی ندارند چرا باید نوع اندیشان با ساده کردن مسئله درک را برای انان راحت تر کنند؟ باید تفاوتی بین نوع اندیش دینی و آخوندی که سر منبر یک مسجد تو یک کوچه خاکی وجود داشته باشه.

دمادم گفت...

متوسط ها! چطور می توان میزان متوسط بودن و نخبه بودن یک فرد را تعیین کرد؟ کسی اگر دنبال مسائل فکری باشد ،همین ها را می خواند و اگر نباشد ،خب نیست دیگر و دنبالش هم نمی رود.حالااندیشمندان دینی یا غیردینی تفاوتی نمی کند،برای جذب اقشار مردم زبانشان را تغییر دهند؟ مگر بخواهند دنبال مرید بگردند ورنه...

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سلام علیکم.
مملکت ما کلاً اجمعین نخبه و شهیدپرور هستند. دکتر محمود احمدی نژاد که ظاهراً به طور صریح گفته «من خودم نخبه هستم». فقط یک چیز بامزه به ذهنم رسید، که می گویند «ملت شهیدپرور»، اما با توجه به این که تازگیها می گویند جنبش سبز منافق هستند و فتنه گر و از این چیزها هستند، و با توجه به این که جنبش سبز میلیونها نفر علاقه مند دارد، من گفتم پس از دید اون وری ها، نکند ملت ایران «ملت منافق پرور» است.
آخرین خبر این که جناب آقای امیرمهدی، بنده را مفتخر کرده و به من گفته که من (سیدمحمدی) شعبه ی دوم وبلاگهای ملحد و بیخدا هستم و قرآن را هم قبول ندارم. چرا؟ چون نوشتم:





آیا تشخیص این که کجا می توان بددهانی کرد و می توان توهین کرد ، به عهده ی فقیه و مجتهد است؟
بسم الله الرحمان الرحیم.

عین کامنت جناب آقای امیرمهدی در ذیل http://seyyedmohammadi.blogfa.com/post-707.aspx :

«چهارشنبه 2 تیر 1389 ساعت 16:43 تشخيص اين كه كجا بايد توهين شود و كجا نبايد بشود كار ساده اي نيست و بر عهده فقيه و مجتهد است نه عوام»





فقط همین را نوشتم. کلمه ای کمتر یا بیشتر ننوشتم. این قدر به جناب آقای امیرمهدی گران آمد، که مرا شعبه ی دوم وبلاگهای ملحد و بی خدا نامیده، و این که من (سیدمحمدی) قرآن را قبول ندارم.

ناميرا گفت...

معمولا تو هر جامعه قشر متوسط عامل تعيين كننده است.اگه جمعيت قشر متوسط شهري زياد بشه،مي شه اميد به تغيير در فرهنگ و ساختار جامعه داشت.حالا چه بهتر كه اين قشر پر بارتر باشه.كلا متوسط بودن در هر چيزي انگار بهتره حتي در قشر...

مهرگان گفت...

سلام
این بحث شبیه موردیست که من درپستی در مورد نویسندگان تحت عنوان "وظیفه ی نویسنده" آورده بودم. روشنفکان دینی هم دارند کار خودشان را انجام میدهند انتقاداتی هم به نحوه کارشان وارد است اما همین ها هم طرفداران و مریدان خاص خودشان را دارند حتی اگر پیتزای قورمه سبزی هم بپزند مشتری خودش را دارد. اما به دست نیآوردن دل این متوسط های جامعه اشتباهی بود که اصلاح طلبان در سالهایی که قدرت را در دست داشتند مرتکب شدند و انتظار داشتند که مثلا معین رآی بیاورد.

امید گفت...

من چندیست به این فکر می کنم:
آن دانشجویی که کارهای زعمای روشنفکری دینی را می خواند , اگر نمی خواند چه می شد ؟

به خیابان می رفت و فتنه گران را کتک می زد ؟

عملیات استشهادی انجام می داد ؟

همسرش را کتک می زد ؟

من از کسانی که دیده ام آثار سروش و شبستری و ... می خوانند کارهای بالا را بعید می دانم . حالا این بعید نمودن ممکن است به خاطر تغییر و تحولی باشد که از خواندن ایشان در آنها ایجاد شده است / ممکن هم هست که به خاطر منش اخلاقی این افراد باشد که پیش از مطالعه این آثار هم آن را داشته اند

من به نظر دوم گرایش دارم , به عثیده من :

انسان های داتشگاهی به سراغ روشنفکران دینی می روند تا برای اخلاقیات متمدنانه شان مبنای دینی پیدا کنند نه اینکه با خواندن آثار آنها اخلاقیاتشان دگرگون و متمدنانه شود

مخلص کلام : کسیکه سروش و ملکیان و شبستری و ... می خواند به علت شرایط خانوادگی , اقتصادی , اجتماعی و فیزیولوژیکش هرگز چماق به دست یا تروریست نمی شد !

تا نظر بزرگان چه باشد

جواد خراسانی گفت...

سلام،برنده عرصه عمومی کسی است که نظر موافق این طبقه متوسط را کسب کند.
علی ع افراد جامعه را در سه دسته جای داده است:
« عالم ربّانى، آموزنده‎اى كه بر راه نجات و رهایى است، و مگسان كوچك و ناتوان(هَمَجٌ رَعاعٌ) كه از هر آواز كننده‎اى پیروى مى‎نمایند و با هر بادى مى‎روند. از نور دانش روشنایى نگرفته‎اند و به پایه‎اى استوار پناه نبرده‎اند.»

نسبت روشنفکر دینی با عالم ربّانى و آموزنده‎اى كه بر راه نجات و رهایى چیزی است که باید روشن شود

مضافا" اینکه برای واژه روشنفکر دینی، پدر و مادر درست و حسابی نمی شود دست و پا کرد.

درخت ابدی گفت...

سلام. این بحثت ابهام هایی داره. اگه منظورت از این متوسط ها کسایی هستن که بین عوام و نخبه ها قرار می گیرن، اتفاقا اینها هستن که دغدغه ی فرهنگ دارن و هم تولید کننده ن و هم مصرف کننده ی این حوزه. زندگی رو اصل قرار دادن ایرادی نداره و لزوما به مفهوم اهل باد بودن نیست. این جماعت به نظرم قشر پیچیده ایه و انواع و اقسام طیف ها توش قرار می گیره. متوسط بودنشون به معنای هرهری بودن نیست.
شاید هم از مطلبت دارم اشتباه برداشت می کنم.

دست خیال گفت...

سلام
البته باید دید منظورت از قشر متوسط دارای بار مفهومی اقتصادی ست، سیاسی یا فرهنگی و تحصیلات چرا که در هر کدام از این ساحتها تعریفی دارد و تاثیری.اگر به تعریف مشترکی بین این ساحت ها برسیم آن وقت به نظر من قشر روشنفکر( فراتر از دسته بندی دینی و به مفهوم عام روشنفکر) در ایران سالها بود حلقه ارتباطی با این گروه را گم کرده بود یا نسبت به آن چندان توجهی نداشت.اگر تولد روشنفکری را با اغماض به سالهای مشروطه بدانیم بعد از دوره ای ظهور چشمگیر، فراز و نشیبهای فراوانی می بینیم. بعد از کش و قوس های حدودا 100 ساله اخیر و به مدد رشد تحصیلات و آگاهی عمومی (و بویژه وفور نسبی مطبوعات در دوران اصلاحات) طبیعی بود که این ارتباط کمی بهتر شود.البته کاملا موافقم که جریان روشنفکری نباید خودش را محدود کند به نخبه گرایی و باید مطالبش را با ادبیات و سطح آگاهی مطرح کند که نسبتا همه فهم باشد هر چند بالاخره مباحثی باقی می ماند که به سطح آگاهی بالاتری نیاز دارد و اتفاقا یکی از روش های ارتقای سطح فرهنگی همین مباحث است.
مصاحبه ملکیان با روزنامه شرق (که می دانم خواندی اش )درباره جریان روشنفکری به نظرم حاوی نکات ارزنده ای در این خصوص بود.
***
جریان نواندیشی دینی هم در دهه اخیر از این معضل به دور نبود.در دوران اصلاحات و به مدد فضای سیاسی خاصش و همینطور نواندیشانی که وارد بازی سیاست شدند و روزنامه هایی که یه این مباحث پرداختند طبیعتا با رشد و اقبالی مواجه بودیم که کم کم و به خاطر بسته شدن فضای سیاسی کمی افول کرد.شاید به همین دلیل است که برخی نواندیشانی نظیر شبستری و ملکیان به دوری این مباحث از فضای ملتهب و تبدیل شدنش به مباحثات فرهنگی اعتقاد دارند.

atekeh گفت...

به نظرم حرف روشنفکران به گوش قشر متوسط طی یک چرخه میرسه...شما مثلا فکر کنین اون جریان سخنرانی سروش درمورد وحی.سروش یه حرفی زده و پس فرداش همه میان تو تلویزیون و روزنامه و سوپر و اداره حرف از این میشه که ایت ا... سبحانی به فلانی جواب داده.مردم به اعتبار یک آدم عامی تر آدم های بزرگ تر رو میشناسند.البته این قشر متوسط کلا در دوران اصلاحات یه ذره بهشون بی لطفی شد.همه به آزادی بیان و مطبوعات و اینا نیاز ندارند.مردم روستا اینترنت ندارن که ببینن آقا این دولت چه حرفی برای گفتن داره.یه عده هم هستن که فکر میکنن اگه گشت ارشاد بیاد تو خیابون دخترشون امنیت بیشتری داره.فعلا هم که این مستر پرزیدنت خوب این قشر رو دریافته و کمبود محبت چند سالشون رو داره جبران میکنه

برزین گفت...

سلام
سنت گرایان در نقد روشنفکران جامعه ما می گویند روشنفکری در ایران از همان ابتدا بیمار متولد شد . منظور از بیمار این است که روشنفکران نتوانستند بهزبان توده ها سخن بگویند .
البته تا حدودی می توان این سخن سنت گرایان را درک کرد چرا که روشنفکران در ارتباط با توده ها که نه به قول شما در ارتباط با متوسط ها هم مشکل دارند .....

دمادم گفت...

بعد از فیلترینگ دسته جمعی ورد پرس و رفع فیلتر شدن آن ، اتفاق جالبی که برای دمادم افتاده اینست که از لیست اغلب دوستان حذف شده. چرایش را نمی دانم. در دمادم بلاگ اسپات ، ورد پرس و بلاگ اسکای که فقط چند روز دوام آورد، تمام لینکهای دوستان را افزودم. این قانون یعنی از فیلترینگ که رفع مسدویت شد هم سختگیر تر است؟
www.damdamm.wordpress.com
www.damadamm.blogspot.com
هرچند همچنان در وردپرس مینویسم.

لطیف گفت...

نواندیشان دینی روشنفکر محسوب نمی شوند . اصولا" روشنفکر کسی است که به تعقل تکیه می کند و کاری به آنچه که نوشته های آمده از فراز ابرها می گویند ندارد. ولی نواندیش دینی به نوشته هایی که همچون برف و باران از آسمان باریده اند استناد می کند ، منتها یک مقدار نمک و فلفل و ادویه به آن می زند تا طعمش عوض ده و قابل خوردن شود . اگر البته زورش به متولیان رسمی دین برسد

نفیسه گفت...

به هر حال بخشی از دوران گذار در هر جامعه ای وجود قشرهایی که است که هم با سنت به نوعی طعنه زد و هم تجدد. برای رسیدن به دنیای مدرن وجود این افراد الزامی است اما قشر روشنفکر وظیفه اش تغییر شیوه عامه جامعه است چه متوسط و چه بالا و چه پایین.

مرمر گفت...

به شدت باهات موافقم

سينا جامي=Sina Jami گفت...

سلام.
نواندیش دینی و یا سنتی عباراتی غلط اما معروف اند. دین یکی بیشتر نیست و روایات متنوع از آن، دین نیست. بلکه چالشی در دین است.
اصولا یک نواندیش دینی نمیتواند در اجتماعیات یک مردمسالار باشد.
در دین، مردم سالار نیستند، بلکه خداوند سالار است و مردم باید پیرو او و نمایندگانش باشند.
بهتر است بگوئیم کلا دین نمیتواند عرصه ی سکولاریسم و آراء و سلایق متنوع باشد.
دین یک اصولی دارد مشخص و غیرقابل تفسیر، و حتی اگر فروع آن تفسیر پذیر باشد نهایتا برای هر وضعیت خاص، تنها به یک نسخه میتواند معتقد باشد نه بیشتر. و عموما حتی اگر در حوزه ی فردی قابل طرح باشد، اما در حوزه ی عمومی به دلیل غیرقابل اشتراک بودن تجربیات متنوع آدمها در ادراک دین، قابل طرح نبوده، و اجماع تکثر آراء امری پارادوکسیکال بوده و ناممکن است.
و اما تن دادن به برآیندی از آراء نامش دیگر دین نیست.
بنابراین هر کس میتواند دینی داشته باشد اما نمیتواند آنرا در امور اجتماعی دخالت دهد. مگر با حضور یک نماینده ی مرتبط با منبع حق که صاحب امر است و حکم او قطعی و لازم الاجرا که با وجود او دیگر معنایی به نام دموکراسی و مردمسالاری بی معناست.
اگر تفکر برای کسی که به روشنی حقایق را میبیند به روشنفکری تعبیر شود بنابراین آن قدرتی که زندگی را بر تو امر کرده میتواند روشتفکر باشد. با این همه دین و نواندیشان یا دگم اندیشانش هیچیک نمیتوانند برای مردم فکری کنند.
به نظر من، در بازی اجتماعی، راه مردم تمرین دموکراسی در دنیای غیرقطعی است.

ندا گفت...

سلام
متوسط ها همان هایی که توسعه شان زد به برجک پیش بینی های مارکس.
در هر صورت نمی توان نقش عملیشان را در بیشتر تحولات آن هم در جوامعی مثل جامعه ی خودمان، انکار کرد.

ghasemfam گفت...

سلام
خوب است كه به صورت موردي مصداقي بحث بشود.

مجتبی گفت...

بازهم بحث تجدد و سنت و روشنفکران دینی
ببین محمدرضای عزیز این یه بحثه که بنظرم 30 روز هم در موردش کنفرانس و نظر و تحلیل و مقاله و انتقاد باشه کمه بنظرم اینجور بحث ها باید در فضای حضوری انجام بشه و با چند خط نوشتن نمیشه راجع بهش بحث کرد
اما این مورد که میگی روشنفکران ما خوبه برپایه همان چیزها که می گویند در زندگی شخصی و جمعی خود عمل کنند مطلب خوبیه/ حداقل اکثرشون رو من از نزدیک دیدم گاها با عضیاشون نشست و برخواست داشتم یه سری شون رو دیدم واقعا بی اخلاقند اما یه سری شون تواضع از سر رو شون میباره :) تصورشو بکن از یه روشنفکر سوال میکنی بعد طرف میگه شما برو فلان کتابو اول بخون بعد بیا صحبت کنیم خب این یعنی چی؟:)) اما از یه آدمی هم یه سوال میکنی قشنگ یه ساعت وقتشو میذاره و باهات بحث میکنه و زندگی خصوصی هم که فبها
در مورد توجه به جامعه متوسط بشدت باهات موافقم کدامیک از مردم ما دغدغه آزادی دارند؟منظور از آزادی آزادی حقوق آزادی های اجتماعی سیاسی است نه حجاب و اینها. چرا روشنفکر نباید از درد مردم آگاه بشه؟چرا همیشه از بالا به جامعه نگاه می کنند؟ مگه از دل همین جامعه بالا نیومدن؟
بنظرم روشنفکران چه دینی چه غیر دینی در ایران سالهاست قافیه رو باختند// ببخشید سرتو درد آوردم

آی سودا گفت...

فکر کنم مسافرت باشی

ناشناس گفت...

دقیقا"!حالا هزاری هم سروش شریعت رو قبض و بسط تئوریک بده!ببببععع!