* گل سرخ دوست داشتی یا محمدی؟ من که آن روزها فرق این دو را نمی دانستم. تو برایم محمدی آوردی و من گل سرخ. گلت بوی ترشی لیته می داد. رویم نشد بگویم آن شیشه ی ترشی شکسته را... چه قدر آن روزها دروغ می گفتم.
* نمی دانم چه مرضی داشتم. همیشه دلهره داشتم، زبانم هم گاهی بند می آمد. تو می گفتی حرفی برای زدن نداری. شاید... زورت بیشتر بود چه شایدی؟
* می خواستی بروی، اما دلت می خواست تقصیر بر گردن من باشد. نازک ترین موهای دنیا هم در برابر گردن من مثل تنه ی درخت بود. خب برو... فکر مرا نکن پشت شیشه ی تاکسی. برو...
* این پاره پاره ها عجیب فراموش نشدنی هستند. حتی اگر... ان و لن و کی، اذن حتی و لِ
* نمی دانم چه مرضی داشتم. همیشه دلهره داشتم، زبانم هم گاهی بند می آمد. تو می گفتی حرفی برای زدن نداری. شاید... زورت بیشتر بود چه شایدی؟
* می خواستی بروی، اما دلت می خواست تقصیر بر گردن من باشد. نازک ترین موهای دنیا هم در برابر گردن من مثل تنه ی درخت بود. خب برو... فکر مرا نکن پشت شیشه ی تاکسی. برو...
* این پاره پاره ها عجیب فراموش نشدنی هستند. حتی اگر... ان و لن و کی، اذن حتی و لِ
۲۰ نظر:
باز هم قصه ی تلخ رفتن...
امان از اين خاطره بازي ها ...
سلام رند عزیز
این یادها چنان شفافند که گویی همین الان با تمام جزییات دارند اتفاق می افتند
چشمانت راز آتش است
و عشق ات پیروزی آدمی ست
هنگامی که به جنگ تقدیر می شتابد
و آغوش ات اندک جایی برای زیستن
اندک جایی برای مردن
و گریز از شهر
که با هزار انگشت به وقاحت
پاکی آسمان را متهم می کند.
"احمد شاملو"
يارو رفته بود دندانپزشكي و به دكتر گفت؛ من خيلي عجله دارم، لطفا از آمپول بي حسي استفاده نكنيد. دندانپزشك گفت؛ جداً كه شجاعت شما قابل تقدير است. حالا بفرمائيد كدام دندانتان را بايد بكشم؟ و يارو شاگردش را صدا كرد و گفت غلومي بشين آقاي دكتر دندونتو بكشه و بريم كه خيلي كار داريم!
...
میبینم که بد رفتی رو عشق وعشاقی نوشتن...
خوشمان امد
معریف کتابهات هم خوب بود فقط به درد من نمیخورد. چون به نظرم باید قبلش کلی یچز دیگه بخونم
عشق همیشه در مراجعه است
عجب فراموش نشدني، عجب! البته من فقط با تعجبت همراهي مي كنم!
سلام
همیشه اولین سوال این بود چرا می گویند گل محمدی و هنوز هم جواب نگرفته ایم.
راستی آنچه در مورد اسطوره ها مهم است شنهاخت آنها است برای شناخت انسان تا بتوانیم خرد را پرورش دهیم با نا آگاهی نسبت به اساطیر و عدم تحلیل آنها نمی توان موقعیت انسان را در هستی از گذشته تا کنون برررسی کرد.اساس فلسفه هم اسطوره است هم چنان که اساس هنر و دانش.
وجو موتیف های مشترک در اساطیر ملل مختلف بسیار حیرت انگیز و پر اهمیت است و رهنمون خوبی برای شناخت سنت ها و آوانگارد بودن است.
ندانستم که این دریا چه موج خونفشان دارد...
سلام . خدایی این گرگانی ها باحال ترین آدم هایی هستند که من تا به حال دیدم .
یاد باد آن روز ها یاد باد ..
فراموش نکن.
اما بپذیر که ماندنی نبود. و نمی تونسته آن طور که شابسته یه رابطه است تو را دوست داشته باشه.
از این داستانها زیاد شنیدم. ولی وقتی گوینده یه پسر باشه به یه تعادلی می رسم و می بینم که دنیا زیاد هم ضد زن نبوده. و یه جاهایی زن ها هم نامرد می شن. هرچند این لغت زیاد کاربردی نداره برای توصیف یک زن.
عشق هميشه بي كلام مي ماندو اگر در كلام بيايد مثل يك شوخي بي رحمانه مي شود.
با كمي اقتباس از جبران خليل جبران
و با شوق این یادهاست که می توان زیست در دوران نامردمیهای روزگار.
بابک داد
http://babakdad.blogspot.com/2010/05/blog-post_09.html
به عقيده من، "فرزاد كمانگر" بمب گذار بود، منتها هم بمبي كه كار گذاشت متفاوت از بمبهايي است كه مي گويند و هم زمان عمل كردن آن بمبها هنوز فرا نرسيده است!
خیلی خوبه که از احساست می نویسی..
خیلی خوبه که از احساست می نویسی..
ای دل غافل!
سلام.
از این یادها تا تر و تازه اند باید خاطره ساخت، چون چند سال که ازشون بگذره، گنگ و محو می شن، طوری که انگار دیگه مال ما نیستند.
عشق را دوست دارم ولی از زنها میترسم
من روز را دوست دارم اما از روزگار میترسم
ارسال یک نظر