۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۷, جمعه

تغییر برای؟



از نمایشگاه کتاب برگشتم. مقادیری کتاب خریدم که شاید به مرور معرفی کردم. با دوستان تازگی بودم و البته رضا و علیرضا را هم دیدم.
اوضاع نه آنچنان بر وفق مراد و احوال همچنان کمی خوب. همیشه همین طور بوده و ما فکر می کنیم تغییر کرده، تغییر کرده ایم و تغییر خواهد و خواهیم کرد. اصولا کلاغ به خانه اش نخواهد رسید، باقی همه فسانه است و در گذر.

۱۹ نظر:

آیسودا گفت...

هیچ کلاغی به خونه اش نمی رسه. و این چرخه باطل همچنان ادامه دارد....

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سلام علیکم.
یک بار با مرحوم احمد بیرشک صحبت می کردم. خندید و گفت: «... کلاغه هم به خونه ش میرسه».

دیشب پریشبا در وبلاگ پستو (فرزاد فرهودی؟) دیدم نوشته بود رفته ترکیه و مردم ترکیه خیلی احمدی نژاد را دوست داشتند.
خب البته احمدی نژاد انصافاً دوست داشتنی است. 25 خرداد 1388 دو سه میلیون نفر فریاد می زدند و عشق خود به احمدی نژاد را اعلام می کردندو
به هر حال:
رئیس جمهور ایران و رئیس جمهور ترکیه را عوض کنند دو سه سال. رئیس جمهور ایران، ترکیه را به عدالت و صندوق مهر و اللهم عجل لولیک الفرج و نظریات جهانی اش آشنا کند، رئیس جمهور ترکیه هم ایران را از نظر اقتصادی (امر کم اهمیت «اقتصاد») به ترکیه (یکی از بیست اقتصاد دنیا) نزدیک کند.

دمادم گفت...

شنیدم ناشرایی که سال گذشته به وضعیت توزیع غرفه ها از نظر مکانی اعتراض کرده بودند ، امسال اجازه ی حضورنیافتند و از همه بدترسرگذشت یک ناشر شهرستانی بود که غرفه اش را جمع کرده اند.درست روز دوم نمایشگاه.
با این اوصاف نه تنها تغییری نمی کنیم که سال به سال دریغ از پارسال.

عباس گفت...

خوش به حالت که تونستی بری نمایشگاه اونهم بادوستان تازگی.
منتظر معرفی کتابها هستم. هرچند که تو هر کتابی معرفی کردی و من رفتم سراغش گفتند تموم شده و ...
اما باز هم منتظرم تا شاید اینبار بیابم.
دوستان و وبلاگهایی که معرفی کردند بسیار خوب بود و وبلاگها و دوستانی بودند که یقین دارم سرشار از گفتنی هستند.
به خانه نرسیدن. دقت نکرده بودم تا حالا به این وجه تشابه!

اويس گفت...

افتخار ديدن يك نفر ديگه هم داشتي تو نمايشگاه!! :-)
بعدش هم كه:
"افسانه ها بدان خاطر زيبا هستند كه واقعيت نيستند، واقعيت ها هيچ وقت زيبا نيستند"
البته به هيچ وقت، ميشه كمي تخفيف داد!!

نفیسه گفت...

کلاغ که بی خیال اگر می خواست به خونه برسه الان وضعیت داستانها جور دیگری بود.
اما در مورد تغییر خیلی عکس انتخابیت به مطلبت همخوانی داشت. اما به هر حال انسان منشا تغییر است گر بخواهد.
نمایشگاه کتاب هم باز به نسبت سالهای پیش مصلا بهتر شده بود اما به قول دوست مشهورمان:"ناشرها شهامت کمتری نسبت به سالهای گذشته دارند."

نوستالژیک گفت...

ببین این "چرندیات پست مدرن" تو چه فازیه؟قابلیت خوندن داره یا اینکه فقط اسمش قشنگه؟اگه خریدیش بی زحمت یه ندایی بده.

هیوا گفت...

سلام
با این عکسی که گذاشتید باید مطمئن بود که در حال تغییر است!

امید گفت...

جناب نوستالوژیک در مورد کتاب چرندیات پست مدرن می توانید از مطلب زیر استفاده کنید :

http://iranshahr.org/?p=3442

فرانک گفت...

سلام
هنوز نرفتم نمایشگاه
2 روز دیگر فرصتی می شود و می روم تا امسال هم کتابها را ببینم و کوله باری برای سالی بر بگیرم.پارسال که خیلی بی رمق بودامسال چه طور است؟
حالا یا کلاغه به خانه اش برسد یانه ما همچنان پیش می رویم و گاهی دست و پا می زنیم.
در قصه ها هیچ وقت کلاغه به خونه اش نرسید اما یکبار پیرزنی به یک جفت کفش مردانه بخشید شاید از آن موقع کلاغه دارد به سوی خانه اش سریع تر می رود شاید
شاید از آن موقع این فکر هم پیدا شد که کلاغه به خونه اش می رسه

ندا گفت...

سلام
مرسی از شفاف سازی. ;)

فرزانه گفت...

سلام
لیست موضوعات و ناشران و نویسندگانی که کتابهایشان جمع آوری شده و میشود دارد همین طور بالا میرود
با هم چین نمایشگاههایی البته که تغییر بی تغییر ...برای چی اش هم بماند

ناهید گفت...

سلام
ببینم آخه چرا شما اینهمه تغییر رو نمی بینید ؟ کی گفته تغییرات نیست ؟ حتماباید خوب شدن رو تغییر بدونیم ؟ مثلا اگه همون فسانه جون چادر سرش کردو فقط نوک دماغش دیده شد تغییر محسوب نمیشه ؟ حتما باید خوشگلتر بشه ؟ :-)
حالا کلاغه هم رسید یا نرسید چه فرقی داره ؟ بالاخره اونم یه فکری واسه خودش میکنه...اصل قضیه حله ...اونم جمع آوری کتب با نویسندگانشه که بحمدالله در حال انجامه . اینم از تغییر

میهن پرست گفت...

راست گفتی، تغییر برای؟
من اگه ببینم روزی در نمایشگاه کتاب موبایلم آنتن میده اونوقت واقعا تغییر رو احساس می کنم!

درخت ابدی گفت...

سلام.
"موج ز کف رفته ای تند خروشید و گفت- هستم اگر می روم، گر نروم نیستم."
حالا یه بار به جای موج، کلاغ بذاریم؛ چی می شه مگه؟!
در ضمن، نشر هرمس کتاب مهم لوی-برول با عنوان "کارکردهای ذهنی در جوامع عقب افتاده" و ترجه ی موقن رو منتشر کرده. (البته این معرفی به خاطر این نیست که خدای نکرده، ما عقب مونده ایم! فقط اصلاع رسونیه.)

ناميرا گفت...

با اينكه كلاغ ها موجودات باهوشي هستن ولي گاهي يه كارايي مي كنن كه...
البته شايد يه روزي كلاغه هم از اين دربه دري اش خسته شد...

دست خیال گفت...

آمار کتابهای نخوانده ام بالا رفته.این روزا که تو وبلاگ دوستان کتابهای معرفی شده می بینم واقعا عذاب وجدان می گیرم.

سينا جامي=Sina Jami گفت...

با خودم قرار از اين پس در كنار كتابهايي كه نخريده‌ مي‌خوانم وبلاگ تو را هم توي قفسه‌ام بگذارم و بخوانم. از اين بابت خوشحالم كه عمر مي‌دهم معرفت مي‌گيرم.

نجیبه محبی گفت...

این کاممنت عمومی نباشه بهتر است .