۱۳۸۹ خرداد ۲, یکشنبه

تاملات کافکایی استفهامی خودمانی



* اومدیم و یه ستاره ی دنباله دار خورد به زمین و زارت همه چیز رو از بین برد. اونوقت این قضیه های آرماگدون و آرمانشهر و آپوکالیپتیک و منجی و پرولتاریا دولا دولا و پایان تاریخ و وضعیت پست مدرن و مدیریت جهان چی می شه؟
* چرا یک سری افراد از تفکرات به اصطلاح نسبی خودشون این قدر سرسختانه دفاع می کنند و بعد به بقیه اشکال می گیرند که یکدنده هستید؟
* فکر می کنید آزادی اولویت دست چندم فعالان سیاسی کشوره و از بین اونهایی که این موضوع براشون اولویت اصلیه چند نفرشون حاضرند جونشون رو بدهند؟
* اعدام مجازاتی سخت است. سخت ترین نوع مجازات. عملی ست بازگشت ناپذیر. اعدام بد است. اما واقعا مجازات صدام چه بود؟

۲۷ نظر:

مهرگان گفت...

سلام
با اجازه از آخر به اول:
1.مجازات عادلانه برای صدام این بود که 1 سال تو انفرادی بمونه,تا اونجایی که 1 نفر میتونه شلاق رو تحمل کنه و نمیره شلاق بخوره, یه مدت گشنگی بکشه و خلاصه دهنش سرویس بشه بعدش هم اعدام بشه!یا مدل شجاع دل اعدام بشه!
2.فکر میکنم اصلا آزادی جزء اولویت هایشان نیست اگر هم جزء اخرویتها باشد که آن هم بعید میدانم,که دیگر کسی برایش حاضر نیست جان بدهد!
3.چون یکدنده اند،متکبرند و نظراتشون مطلق گرایانه است نه نسبی!!
4.این مورد اول هم که خدایی خیلی خوبه چون خیال همه راحت میشه:)و به تفریحات سالمشون میپردازند تا زمان برخورد ستاره ی دنباله دار یا بی دنباله!:)

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سلام علیکم.
مطالبات مردم، به گمان من، آزادی ی بیشتر در انتخاب مقامهای سیاسی و در انتخاب مدل حکومت و در مسائل فردی و ... است، و نیاز مردم، به گمان من، ارتقای فرهنگ فردی و اجتماعی است (آداب اجتماعی مانند رانندگی و ... و پاکیزگی ی محیط زندگی و ...) است، اما آنچه حکومت به مردم می دهد (در برابر آن مطالبات) اینها است:

ــ سخنرانی ی هفتگی ی مقام معظم رهبری
ــ چهل صفحه وصیتنامه ی امام خمینی
ــ سخنرانیها و استان گردیهای دکتر محمود احمدی نژاد و نصیحتهای ایشان به اوباما و ...

به نظرم ارتباطی بین مطالبات مردم و آنچه نصیب آنها می شود (حالا مردم شیعه باشند یا سنی یا لیبرالیست یا کمونیست یا ... فرقی ندارد در صحبت من) ارتباط کمی وجود دارد.

موضع و جایگاه فکری و اعتقادی ی من نسبتاً روشن است. من خیلی با محمدرضا و امید و مقداد اختلاف دارم در مبانی ی فکری، اما من می گویم و مردش هم هستم در عمل وفادار باشم به حرفم، که امام خمینی و مقام معظم رهبری این طور نبوده علیوار عمل کنند و بگذارند امثال محمدرضا و امید و مقداد در محضر آنها یا در مطبوعات یا ... حرفشان را راحت بزنند.

اعدام مجازات سختی است. اما قتل هم جرم بزرگی است. وقتی فردی یک نفر یا دو نفر یا بیست نفر را می کشد چرا باید خیالش راحت باشد که بداند در برابر این قتلها که انجام داده، او را نمی کشند، بلکه 5 سال یا 10 سال یا 20 سال زندان می شود؟

پدرام گفت...

1- اون هم خودش انتظار است. شاید این جمعه بیاید، همین ستاره دنباله دار باشد!!
2- بستگی دارد هرکس آزادی را چه معنایی بکند. مطمئنا تفسیر آدمها از آزادی فرق می کند و گرنه آنهایی که در این راه کشته شدند فقط به خود فکر نمی کردند.
3- اعدام مجازات نیست...با اصل قضیه مخالفم. من هم کسی نیستم که بخواهم در مورد مجازات صدام قضاوت کنم.. اصلا قضاوت درباره ی جان یک انسان چه ربطی به آدمها دارد؟ فرق من و صدام پس چی میشه؟

زورق مست گفت...

عجب تاملات باحالی.
بینم، کتابه چی هست حالا؟

زورق مست گفت...

آفرین کار خوبی می کنی.
منم هر کمکی از دستم بر اومد دریغ نمی کنم

دمادم گفت...

بند اول نوشتهات چقدر شبیه حرف های برخی مذهبی های قدیمی ست یااهل تصوف حتی!
تقریبا معتقد بودند وقتی دنیا قراره به اخر برسه ، پس باید تمام تمرکز را متوجه آن جهان کرد ونه اینجا که فایده ای نداره. حالا شما حرفی از جهان اخرت نزده ای اما تمام نظریه سازی های علوم انسانیرا زیر سوال برده ای. من همین فردا قرار است بمیرم. امروز چی ؟ امروز را کاری نکنم.
مجازات صدام از نوع خودش بود . در عین حال نمی شود با طرفدارانمخالف اعادامدرافتاد چون آن ها هم درست می گویند همان طور که دیگران. انسان سرشار از تناقض و دیدگاه های فکری متنوع است. جمع بستن این چیزها با هم راه به ترکستان میبرد.
البته به نظرم از تمام این حرف ها منظور سیاسی داشته ای که موضوع خیلی مشخص وساده بیانی ست.

عباس گفت...

صدام آنقدر سرشار از غرور بود که بدترین مجازات برایش می توانست حبس ابد باشد تا در آن ببیند که مانند یک فرد عادی باید حبس و سختی روزانه را تحمل کند.
استفهام هات بسیار استفهام داشت.
فکر می کنم درباره اش

درخت ابدی گفت...

سلام.
توی این دنیای بی کران، موجودی به اسم آدم هست که خودش رو صاحب اختیار همه چی می دونه و به زبون نمیاره که من خدای این دنیام، اما در عمل خودش رو همچین چیزی حساب می کنه. غافل از اینکه ما به تار مویی بندیم.
ترس از مرگ به خودی خود وحشتناکه، اما به نظرم صدام عجولانه از همه چی راحت شد. باید حقارتش رو با تمام وجود در نظر مردمی که عمرشون رو تباه کرده بود می چشید. متاسفانه با مستبدها هم مستبدانه برخورد می شه.

اشک ماه گفت...

سلام
1) خب اون موقع کی زنده است که بیاد بگه آقا دیدین اخرش؟
2) بدلیل همان وازه ی یکدندگی
3) این عدد خیلی کوچیکه. وقتی حد یه عدد را که به سمتی میل می کنه نشان میدن. اپسیلون.
4) نمی دونم چرا اون لحظه دلم برای صدام سوخت. :)

نفیسه گفت...

1.در مورد آرمانشهر و آرمانگدون که بشر از زمان اسطوره ها بهش فکر می کرده و این همه تز و آنتی تز داده.
2. از نظر اونها هم طرف مقابل یکدنده است!
3.جان آدمی برایش ارزشمندترین چیز است حتی سخن گفتن پیرامون این موضوع هم سخت است.
4. در مورد مجازات صدام به هر حال من اطلاعاتی ندارم که بتونم باهاش اون قدر خوب قضاوت کنم اما با اعدام مخالفم. با حبس بیشتر موافقم.

نیک ناز گفت...

اینا همش یه خوابه، ما عناصر یه خواب بزرگ و مشوش هستیم...وقتی طرف از خواب پرید، ما با همه تفکرات و ایده‌آل ها و جنگ و جدال هامون نابود می‌شیم...زیاد سخت نگیر رفیق!

وحید گفت...

سلام

اگر قرار بود ستاره دنبالهِ داری به زمین برخورد کنه ، تا بحال کرده بود .
از اون موقعی که خدا تصمیم گرفت آدم رو خلق کنه ، دیگه اجازه نداد، اون ستاره دنبالهِ دارهای بزرگ و یا شهاب سنگ های قول پیکر با زمین برخوردی داشته باشن.
خدابرنامه داره.وقتی گفته "منجی" میاد......میاد .
حالااین هفته نه،هفته دیگه.ولی میاد.

هیوا گفت...

واقعا مجازات یک دیکتاتور و قصاب انسان چه چیزی می تواند باشد؟!

حامد گفت...

اگه از دید کوانتومی به قضیه نگاه کنیم ممکنه هر لحظه یکهو همه چی نابود بشه . حالا با ستاره دنباله دار یا هرچیز دیگه ای
ولی چون انیشتین معتقد بود که خدا برای اداره جهان تاس نمیریزه و همه چی رو حساب کتابه ، اگه قرار باشه چیزی به زمین بخوره باید زودتر متوجهش بشیم

حامد گفت...

با سلام و ارادت
ما نیز در حیرت از اوضاع عالم مانده ایم و روز به روز بر حیرانی ما افزوده می شود ای کاش هیچ گاه وارد این حیرانی نمی شدیم

فرزانه گفت...

سلام
از مهم ترینش می گویم
آزادی اولویت فعالان سیاسی کشور و حتی عموم مردم این کشور نیست فعلاً که تردیدی در این جمله ام ندارم اما شمار داوطلبان جان دادن در راه چیزی که اولویتشان هم نیست ممکن است زیاد باشد اونهم به این خاطر که اصولاً اینجا به شهید و قهرمان علاقه زیادی داریم و اگر شهید راه آزادی هم باشد که فبهاالمراد...
علم می گوید اون ستاره هر لحظه ممکن است بیاد بنابراین خانم ها و آقایان لحظه را دریابید آرمان و نوستالژی را رها کنید
دگماتیسم در نسبیت هم معجونی است که طرفدار زیاد دارد چون هم پز روشنفکری دارد هم راحتی و تن آسایی دگم اندیشی را
اما جواب این آخری را هیچ نمی دانم !
چه دانم های بسیار است ...

حامد گفت...

سلام دوباره
از نظراتت ممنونم
اینکه نامه هایی وجود داره و تو یه گاوصندوقی تو لندن قایم شده و تو اونا انیشتین گفته که من شیعه شدم رو من هم شنیدم . ولی فقط شنیدم !!!

مرمر گفت...

در مورد 1 نظری ندارم
در مورد 2 خب آن طرف به همان اندازه شما هم یک دنده اید! از دید شما عقیده او نسبی گرایانه است و از دید او هم عقیده شما صد در صد درست نیست. و هنوز اما و اگر دارد! شما به عقیده ات اعتقادد اری او به عقیده اش... پس هر دو یک دنده میشوید

سوم نظری ندارم
چهارم.. برخی انسانها واقعا اعدام هم برایشان کم است.. صدام و دیکتاتورهای ادم کش باید زجر کش شوند نه اعدام... روزی یک تکه از گشتشان کنده شود!!

وقتی اعدام شد از دست و پا زدنش لذت میبردم... باور نمیکنید میگفتم اه باید تیکه تیکه میشد. اخه اید تموم جونهای ایرانی و حتی عراقی افتادم که بخاطر این حیوان صفت هزار تیکه شدند

M. R گفت...

به مرمر:
نسبی گرا اگر نسبی گراست ذاتا نبایستی لجوج باشد. اما یکی مثل من اصولا نسبی گرایی و پست مدرن بودن را نمی پسندد اصرار کردن بر حرفش منطقی ست. چرا همیشه از مغلطه ی حمله ی متقابل استفاده می کنی؟! کسی که نسبی گراست بایستی متوجه باشد که خودش معتقد است عقایدش سست است پس بر روی عقاید سستش چرا اصرار می ورزد؟!
در ضمن خوب شد حاکم عراق نشدی!:)) تو اگر جای من بودی و صدام آواره ات می کرد چه می کردی؟! اگر حلبچه ای بودی چه می کردی؟!

فرانک گفت...

سلام
به یقین قصد من در نوشته های مذکور تحلیل روایت ها نیست بلکه فقط ارائه ی قصه هاس. شرط اول برای تحلیل نمودن و ورود به ژرفای کلام شناخت رو متن و آشکارترین سطح کلام است. الز یادآوریتان بابت کتاب سعیدی سیرجانی سپاس گزارم.
از نظرات تحلیلی و عمیق شما بهره مند می شوم. با بهترین درودها.
اتفاقا یک مقاله ای هم که نقدب بر یک شعر است در مورد آرمان شهر نوشته ام.
نظرات زیبا و موجزی می گویید. تامل برانگیز هم چون کافکا.

فرانک گفت...

واقعا مجازات صدام چه بود اگر قرار بود مجازاتش را ما تعیین کنیم. مسلما مرگ بهترین راه حل برای کسی که سزاوار مجازات است. اما شاید صدام تحلیل روانی می شد بعد از شناخت ضعف ها و یا بع عبارتی پاشنه آشیلی که باعث رنج درونی او می شد کشف می شدو بعد همان موارد رویش پیاده می شد ان هم به تدریج در واقع او زندگی می کرد اما زندگی اش تمام رنج درونی بود که به نوعی او را به سوی خودکشی سوق می داد. یک روش دیگر هم بود این که اول روی او کار می شد احساس همدردی و رنج و در او بیدار می شد و بعد فیلم کارهایش برایش نمایش داده می شد و او روزی هزاربار از خودش شرمنده می شد.
البته این روشها بسیار زمان بر و کمی هم ایده آل است.

ققنوس خيس گفت...

نسبي گرايي كه لجوج است خودش مطلق گراست ...

الحاد نامه گفت...

جواب اقاي سيد عباس سيد محمدي خيلي جالب بود.
به نظر من هيچ مجازاتي هيچ وقت عادلانه نيست.
هيچ كس در ايران به فكر آزادي نيست.
در موردمورد اول هم بالاخره يه روزي همه چيز به غايت ميرسه حالا اين غايت عدم است يا وجود برتر ومطلق ؟!
مطلب جديدم رو آپ كردم تحت اين عنوان:
خرداد را دوست ندارم...؟!

نيكادل گفت...

1- مگه قرار به جاي خاصي برسه، كه اگه یه ستاره ی دنباله دار يا بي دنباله خورد به زمین و زارت همه چیز رو از بین برد، ديگه نرسه؟ اين قرارا مثه مهريه است، كي داده كي گرفته؟
2- خوب فكر كنم چون يه سري افراد براي شكستن سكوت به بهانه هاي موجه نياز ندارند، همينجوري اين واژه ها را رهسپار عالم كلمات مي كنند، چمي دونم؟!!!
3- آزادي لوكسه، شيكه ، اولويت نيست، بايد راجع بهش حرف زد و شعار داد چون اگه اينكار رو نكنيم ضايع مي شيم؛ سياستمداراي بي پرستيژي به نظر ميرسيم، اما خوب تو سياست كه بكشم خوشگلم كن نداريم، واسه كالاي لوكس هيچ كس داوطلبانه جونش رو نميده.
4- حالا اگه اعدامم نمي شد (اگه واقعاً اعدام شده باشه) چيزي از اين زمين در معرض ستاره‌هاي دنباله دار كم نمي شد!

محسن صائمی گفت...

1- تا حالا که نخورده ، ایشالا توی این احتمالا 20-30 سالی هم که من زنده ام نخوره که اصلا حوصله معلق شدن تو فضا رو ندارم
راستی اگه خلا< جواب من رو نداد و ته نشین شدم چی؟
راستی کجا ته نشین می شهم؟؟؟؟

2- به نظرم دفاع از افکار نسبی خیلی بهتهر وبرای اصلاح و تغییر راه رو باز می ذاره ، در صورتیکه با ادم منطقی روبرو باشی ، ولی وقتی کسی بیخودی بر عقیده اش پافشاری میکنه، معلومه که کلا شاید بعضی جاهار و تعطیل کرده و فقط پا رو برای فشار دادن تقویت کرده

3- فکر نمی کنم برای هیچکدوم جلوتر از اولویت دوم یا سوم باشه ، تازه اونهائی که ما بهشون امیدواریم ، بعضیها که اصلا جزء اولویتهای مبارزه هستش !!!! مبارزه با آزادی!!!

4- از اونجائی که به مرگ زیاد سخت نمی گیریم ، و فکر می کنم هر کسی به خوعی میمیره و اعدام هم یکی از اون انواع هستش و فکر می کنم شاید این نوع مرگ برای نشون دادن میزان درجه بالای قصی القلب بودن حاکمانش رو داره ، وقتی کسی دستور به اعدام کسی صادر می کنه ، باید فاتحه اش رو خوند!! چون مسلما از جرگه انسانیت به خارج رفته حالا با هر توجیهی. صدام هم من با حبس ابد و ازش حرف کشیدن موافقم ، هرچند شاید این اعدام هم خواست نشون بده اونائی که ادعای انسانیت دارن ، فقط ادعاش رو دارن و پاش بیفته اعدام هم بی اشکال میشه ، هرچند که من هنوز هم بعید می دونم صدام مرده باشه

شاد باشی و آزاد

هنگامه گفت...

سلام..مطالبت رو می خونم اما خب انقدر ذهنم درگیره اصلا تمرکز واسه نظر دادن ندارم.. امااستفاده می کنیم:)

مقداد گفت...

حالا برخورد یه ستاره دست ما نیست
ولی الان بشر توانشو داره بره روی ماه و از اونجا زمین را نابود کنه
یعنی خود انسان می تونه پایان تاریخو رقم بزنه خیلی جالبه