۱۳۸۹ خرداد ۶, پنجشنبه

نگاه دار سر رشته تا نگه دارد



در نیرنگستان آریایی-اسلامی غالبا مرسوم است که اگر فردی را که مخالفت باشد به مرگ طبیعی بمیرد یا عکس العملی نشان نمی دهی یا با طعنه یادی می کنی و تمام. ولی اگر وی توسط افرادی کشته شود، ممکن است دشمنی ها را اندکی فراموش کنی و حتی برایش مرثیه ای هم بسرایی. ذکر مثال معمولا در این موارد کمک چندانی به فهم مطلب نخواهد کرد اما...
چندی پیش شجاع الدین شفا نویسنده و مترجم سالخورده و دور از میهن به مرگ طبیعی درگذشت. سایت جرس در یادداشتی که به زعم نگارنده عجیب می نمود خبر مرگ وی را درج کرد. نکته ی تعجب آور این بود که نویسنده ی خبر وی را «فردی متهتّک» نامیده بود. فارغ از صحت این لقب و گذشته از بار ارزشی منفی این لقب، این سئوال در ذهنم بوجود آمده که سایتی مانند جرس که خود را نماینده ی بخشی از جریان و جنبش دموکراسی خواهی و آزادی خواهی جبهه ی سبزها می داند، چگونه این یادداشت را با این لحن منتشر کرده است؟
در مورد شجاع الدین شفا شما را حواله می دهم به سایتهایی که زندگی نامه و آثار وی در آنها درج شده و کاری به شخصیت و البته بیان و قلم و آثار وی نداریم؛ اما این نکته پابرجاست که چرا به دست خود ریشه ی استبداد و مطلق اندیشی و منطق صفر و یکی را در پهنه ی رسانه و گستره ی قلم آبیاری می کنیم؟
در همین راستا حسین کمالی که از نویسندگان ثابت ستونی خواندنی و جالب در این سایت بود در یادداشتی به این امر اعتراض کرده و تلویحا از نوشتن در این سایت خودداری نمود. متن یادداشت حسین کمالی حاوی نکات جالبی بود که هم جرس را به انصاف و تساهل فرامی خواند و هم در مورد مرحوم شفا نظر منصفانه ای داشت. کمالی از آن دست اندیشمندانی ست که وجودش به سایتی مانند جرس اعتبار می بخشد برعکس نویسندگانی که مهر و نشان سایت جرس به آنها نام و نشان داده است. یاسر میردامادی هم دروبلاگ شخصی خودش به این قضیه پرداخته و روی نکته ی مهمی دست گذاشته. لب کلام میردامادی که بنده نیز بسیار آن را پسندیدم در این سطور خلاصه می شود:
«سبزها برای آن‌که به ضد خود تبدیل نشوند باید از در افتادن به چرخه‌ی این منطق معیوب پرهیز کنند که: جزئیات مهم نیست، حرکت مهم است، خطاهای کوچک مهم نیست افق بلند حرکت مهم است. در افتادن به این چرخه‌ی معیوب آن‌ها را اندک اندک از مسیر استبداد ستیزی دور خواهد کرد و به چیزی خواهد کشید که هر چه بتوان نام نهادش استبدادستیزی نمی‌توان نام نهاد.»
شاید اگر این مرحوم سرنوشتی مانند سعیدی سیرجانی داشت دوستان سبز ما در سایت جرس وی را از نوادر دوران و از ذخایر ادبیات ایران کهن و ...می نامیدند. البته شاید.

گرت هواست که معشوق نگسلد پیمان / نگاه دار سر رشته تا نگه دارد

لینک های مرتبط با این متن:
متن خبر درگذشت شجاع الدین شفا در جرس http://www.rahesabz.net/story/13871
یادداشت حسین کمالی در این باره http://www.rahesabz.net/story/14170
مطلب یاسر میردامادی http://mirdamadi.malakut.ir/2010/05/post_305.html
زندگی نامه ی شجاع الدین شفا http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D8%AC%D8%A7%D8%B9%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D8%AF%DB%8C%D9%86_%D8%B4%D9%81%D8%A7

۲۹ نظر:

بهرامی گفت...

اشکال نداره . سایتهایی مثل جرس به آزمون و خطاهای زیادی نیاز دارند تا به جبهه دموکراسی خواهان واقعی نزدیک شوند.
حالا شما لیبرال دموکرات هستید مثل من ، اما چرا رند ؟ !

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سلام علیکم.
اگر من بودم، می گفتم:
شجاع الدین شفا درگذشت.

اصولاً ماها آدمهای متعادلی نیستیم. شما ببین در اینترنت درباره ی محمدرضا فاضلی چی ها می بینی. از یک طرف، او، «سردار ایران» است (سردار کجای ایران مثلاً؟) و از یک طرف، ....... است. یا مثلاً، از دید حاکمان ایران و عومال آنها، اگر عالم دینی فوت کند و موافق حکومت بوده باشد، فوتش «ارتحال» است و فوتش «موجب ثلمه ی در عالَم» است، و بدنش «پیکر مطهر» است، اما طبق کتاب «آیت الله شریعتمداری در اسناد»، بدن شریعتمداری بعد از فوتش، «جسد» بوده («پیکر مطهر» نبوده). و:
عنوان کتابها:
ــ آیت الله العظمی گلپیایگانی به روایت اسناد ساواک
ــ آیت الله العظمی مرعشی به روایت اسناد ساواک
ــ آیت الله شریعتمداری به روایت اسناد

یعنی شریعتمداری «عظما» نبوده، و اسنادش هم اسناد مشخص اسناد ساواک نیست، بلکه طبق این کتاب، بریده ی روزنامه ی کیهان و اطلاعات هم «سند» است.

هیوا گفت...

کاملا موافقم.
و این خطایی بود که من هم در نگاه اول که این مطلب را از سایت جرس خواندم به آن پی بردم و انصافا شاکی شدم که چرا مخالف اندیشه ی خود را باید با الفاظی چنین معرفی کنیم؟!

پدرام گفت...

آقا این اولین سوتی جرس نبوده و مطمئنا اخرین هم نخواهد بود...طبیعی هم هست هنوز بسیاری از حضرات اصلاح طلب تکلیف خودشان را روشن نکرده اند و هنوز معلق اند...به قول جناب بهرامی حالا حالا جای خطا دارند!!!

هادی طباطبایی گفت...

ریشه های استبداد در ذهن ایرانی به همین سادگی ها نمی خشکد.ره بسیار طولانی در پیش است.

پدرام گفت...

شجاع الدین شفا این مرد بزرگ برای آنها که دلی در گرو انقلاب سی ساله دارند خیلی خوشایند نیست. همانطور که برای شفا نیز، این افراد که سرزمینشان را فدای ندای روحانیت کردندخوشایند نبود.
جنبش سبز یک حادثه و جریان بود که همه را به هم نزدیک کرد اما در همین جنبش کمونیست هست، مذهبی هست، دموکرات هست و سلطنت طلب نیز هست. نمی توان انتظار داشت یک مذهبی برای شجاع الدین شفا همدردی کند.
کتابهای این مرد را من بیشتر بصورت الکترونیکی خواندم و همیشه فکر می کردم که این سرزمین چقدر ارزان اندیشمندانش را فراموش کرد.
مرسی

زورق مست گفت...

عجب عجب

اشک ماه گفت...

منطق صفر و یک ، سیاه و سفید دیدن. احساس خود برتربینی خودفریفتگی... هر نامی میشه بهش داد.

هلوع گفت...

http://www.islamicresearcher.mihanblog.com/post/18

M. R گفت...

سلام
جناب هلوع خواندم و خوانده بودم. نتیجه اش برعکس حرفهایش اصلا منطقی نبود. من متوجه نمی شوم چگونه توحید ناشی شده از این مثالهاست؟ یعنی اینکه این همه مثال و پیامد چگونه می تواند اثبات کند که یک خدا وجود دارد؟ توجه کنید بحث فقهی نیست که از قران مثال بیاورید بحث آن وبلاگ علمی بود.
بسیار جویای احوال شما هستم. سلامت و شاداب باشید. ممنون از لطف شما

پدرام گفت...

بله اقا اسم ته بساط را از ایشان وام گرفته ام... و بله ماهم فقط لیبرال دموکراسی!

دمادم گفت...

با حرفتون موافقم . به خصوص تکه ای که در اخر نقل قول کرده اید تمام و کمال خطر چنین اندیشه ای را گوشزد کرده ولی این کار (با تمام بدیش ) یک نکته ای رو مستتر داره در خودش و اون اینکه وقتی ما بااعمال - ونه صرفا افکار - کسی مخالف باشیم ، دلیل نداره که بعد از مرگش یه دفعه اون آدم تو ذهنمون بزرگ بشه. چرا ؟ چون مرگ گاهی چنان وحشتناکه که دلسوزی میاره به خصوص بازم به قول شما اگه اون ادم طبیعی نمرده باشه.منظورم اینه که در هر صورت یه قدم به طرف صداقت برداشته نویسنده ی چنین متنی. هر چند با روش ناپسندی در فرهنگ ما.

فرزانه گفت...

سلام
دیدید گفتم این شهیدپروری! با ما چه ها می کند؟

M. R گفت...

سلام
خانم موسوی من حرف شما رو وقتی قبول دارم که نویسنده مقاله ای در نقد شفا بنویسه نه این که متن یک خبر رو به توهین آلوده کنه.
شیوه و مشی نگارش و منتشر کردن یک خبر با اسلوب نگارش یک مقاله ی انتقادی فرق داره. هنگام خبر رسانی دیگه نباید عقاید شخصی خودمون رو در متن خبر دخالت بدهیم. در این صورت چه فرقی با رسانه ی ملی داریم؟ اون هم با این همه ادعا بر آزادی خواهی؟
اون صداقتی که منظور شماست کار خوبیه ولی جاش هنگام مخابره ی یک خبر نیست.
می تونستن به روش آقای سیدمحمدی بگن شجاع الدین شفا درگذشت یا اینکه اصلا این خبر رو ننویسن.

نجیبه محبی گفت...

منظورت را ممکنه روشن تر بگی ؟ برداشت من این بود که من او را صاحب روح پر فتوحی می دانم و آرزومند زندگی در دوران او هستم ولی محض عریضه وبلاگ نویسی می کنم آن هم پیرامون موضوع مد روز این دوران که دموکراسی خواهی و آزادی جویی است

نجیبه محبی گفت...

ممنونم پیرامون توضیحت من هنوز در فضای انتقادی شورشگران بودم .

ghasemfam گفت...

سلام و درود

اين كتاب "درس‌گفتارهاي كوچك در باب مقولاتي بزرگ" كه دستم است از ترجمه‌اي از گفتارهاي فيلسوف و متكلم لهستاني، لشك كولاكوفسكي است، با ترجه روشن وزيري و از انتشارات نگاه معاصر. كه سال گذشته چاپ شده است.
از كتاب سه جلدي به همين نام بي‌خبرم.

عبداللطیف عبادی گفت...

آقا جسارتا" در " بعد از تحریر " یکی از نوشته هایم اشاره ای به وبلاگتان و یکی از نوشته های شما کردم
http://www.aebadi.com/?p=1617

سينا جامي=Sina Jami گفت...

با قلاب آقاي عبادي به صيد شما افتادم و از اين بابت خوشحالم.
متاسفانه از آنجائيكه در رسانه‌ةاي دولتي خبررساني بصورت حرفه‌اي انجام نمي‌گيرد، اين عادت بد تقريبا تبديل به يك فرهنگ عمومي شده‌است.
شما اين فرهنگ سخيف را مي‌توانيد در محاورات هم مشاهده كنيد.
هشت سال پيش مكاتبه‌اي با آقاي شجاع‌الدين شفا داشتم راجع به لحن توهين آميز ايشان و اينكه اولا ايشان اصولا و منطقا با تمام دانششان نميـ‌‌‌توانند نقش يك منكر را داشته باشند چون ايشان بر هستي محاطند نه محيط.
از شخصيتي دانشمدار و علم‌دوست مثل ايشان بعيد بود آنهمه هتاكي علني غير علمي. ايشان در مواردي نگاه زخمي‌اش را با مقاديري سند تك بعدي به جاي علم غالب ميكرد و البته اين براي محققي مثل ايشان نقيصه‌اي بود. اما هيچيك از اين ضعفها دليل نميشود كه رسانه‌اي همچون جرس بصورت غيرحرفه‌اي خبر را اعلام كند. در واقع جرس هم دچار همان بيماري ملي شده‌است كه رسانه‌هاي عمومي(ضد ملي) سالهاست ويروس آن را از محل منابع ملي انتشار و شيوع ميدهند.

سينا جامي=Sina Jami گفت...

هيواي گرامي!
آقاي شفاء تنها يك مخالف نبود بلكه حقيقتا يك هتاك بود و اين براي ايشان علي‌رغم تمام ارزشهاي علمي كه داشت، براي او كه فردي محقق بود نقيصه‌اي جبران ناپذير بود كه حتي باعث ميشود تا حدودي در تحقيقات قبلي ايشان هم شك كرد- هر چند بر خلاف عرق ملي باشد-.
اما هيچ رذيله‌اي دليل نميشود كه يك خبر بصورت غيرحرفه‌اي ادا شود. اين نقيصه‌ي جدي آقاي شفاء، دليل موجهي براي عمل غيرحرفه‌اي جرس نميشود.

ندا گفت...

سلام
یاد تحقیق خودم افتادم ، 10 سال دیرتر به دموکراسی رسیدن خیلی بهتر است از رسیدن بدون فرهنگ سازی.

درخت ابدی گفت...

سلام.
بی خود نیست که جهانبگلو دموکراسی رو تمرینی مداوم می دونه، نه چیزی که یه دفعه نازل بشه و دیگه تموم.
"کوچک مهم است" و نباید دست کم گرفتش.

امید گفت...

شجاع الدین شفا هم رفت . بگذار بگوییند متهتک ! مهم نیست ! فرض می کنیم که متهم به "توهین کردن به عقاید " دیگران است ! ... کسی را که گردن نزد! دستور کشتن شاعر هجو گویش را که نداد ! دست راست و پای چپ که نبرید ! زن و بچه مردم را که بر سر بازار نفروخت ... دوستان بهتر است به فکر اتهام های شخصیت های مورد علاقه خودشان باشند

نفیسه گفت...

در یادداشت پایانی که میردامادی موافقم به شدت. موضوعی که من همیشه بهش می اندیشم.
اما در مورد شخصیت ها و آدمها از این دست اتفاقات در ایران زیاد دیدیم به نوعی عادت کردیم.

هلوع گفت...

سلام بر برادر عزیزم محمدرضا.
دل به دل راه دارد عزیز.
خوب من از آوردن آن لینک قصد تایید یا تکذیبی نداشتم. اصولا عادتم است اگر مطلبی را جالب می بینم برای تمام دوستانی که فکر می کنم اهل اندیشه اند می فرستم شما هم مستثناء نبودید.
ضمن اینکه می دانم بازگشت شما به خالق هستی با یکی دو تا مطلب میسر نیست.

در باب این پست تان هم بهتر بود مطلب دکتر عبدالعلی بازرگان در نقد حسین کمالی و اینکه گرایشات واپسین روزهای شجاع الدین شفا چه بود را هم لینک می کردید. ضمن اینکه متهتک کجایش توهین است من هنوز نمی دانم! متهتک را بازرگان خوب شرح داده و به نظر من هم یعنی کسی که هتک حرمت چیزی را می کند. آقای شفا هم صد در صد هتک حرمت عقاید مسلمین را کرد پس یک متهتک است. نقدهای کتب ایشان را کاری ندارم چه اینکه این بنده خدا اگر واقعا قصدش نقد و تحقیق بود کتبی که در پاسخ اش نوشته شده است را بررسی می کرد و حداقل پاسخی می داد تا یک وقت فکر نکنیم در دلش مرضی داشته است دقیقا مثل علی سینا که گفت هرکس پاسخ نوشته مرا بدهد به او جایزه می دهم!
من نوشتم و برایش ارسال کردم و چند جزوه هم در اینترنت منتشر شده است در پاسخ به ایشان ولی ایشان اگر هم نخواستند جایزه! ای بدهند آخرش هم نه پاسخی دادند و نه نقدی کردند و نه ... . خوب اینها از دید من مریض اند و مرض شان جز با طعنه و کنایه (اگر نخواهیم درشت گویی کنیم) آرام نمی شود.
چه اینکه دیدیم مثلا پاسخ منتظری را تقطیع کرد و در بوق و کرنا کرد که منتظری گفته محمد دزد است!! و پس از آن دیگر هیچ پاسخی را تحویل نگرفت!

یک مسلمان پیش خودش و در نهانخانه می گوید: شفا به دوزخ شتافت و احتما اذکار و ادعیه ای هم برای شادی روح اش! نثار می کند!
شیعه آنلاین همین را تقریبا مثلا می گوید و بر او حرجی نیست چون یک سایت مذهبی است.
ولی وقتی مثلا سایت جرس (که ادعای دموکراسی اش می شود ) اعلام درگذشت کسی را کرد باید محتاط باشد.

وحید گفت...

سلام

شخصا خیلی اختلاف ریشه ای در اصلاحاتی و اصول گرا نمی بینم .
این دو گروه هردو به سمت ِ مذهب گرایش دارند .چون ، سلاح ِ دیگری هم ندارند. ( سرانشان را می گویم)
و تعجبی هم ندارد که شجاع الدین شفا را اینگونه خطاب کنند .

یه سوال :
نظر خصوصی چطور میشه برای شما فرستاد ؟!

ناميرا گفت...

چه آرمان خوبي است اگر انقدر آگاه باشيم كه حتي لحظه ايي هم به ضد خودمان تبديل نشويم.

برزین گفت...

فارغ از تایید یا تکذیب دیدگاههای آقای شفا ، این ایراد به جرس و گردانندگان آن وارد است که هر متن و نوشته ای را که به دستشان برسد منتشر می کنند و با ذکر جمله " این نوشته لزوما دیدگاه جرس نیست " از خود سلب مسئولیت می نمایند .
به نظرم هر پایگاهی که به انتشار اندیشه و گفتمانی مبادرت می ورزد باید چارچوبی حقوقی بر مبنای دیدگاه خود تعریف کرده تا مخاطبان تکلیف خود را با آن اندیشه و گفتمان بدانند .

علیرضا کیانی گفت...

ساز ناکوک این قبیله ای رفیق، چه در رند بودنت چه در لیبرال بودنت چه در دموکرات بودنت چه در رند لیبرال بودنت و خصوصا چه در شجاع الدین شفا دوستدار بودنت!