
جهان به مثابه نمایشیست که پایان یافته. پرده فروافتاده و ما تشویق میکنیم. تشویق ِما نه بر ارزش آن میافزاید و نه میکاهد. چه بسا حتی انتقاد ما هم کارگشا نیست و نخواهد بود. اینها هیاهوی بسیار برای هیچ است. وقتی از چیزی انتقاد میکنیم لابد ناقص و ناکامل است. وجود رنج جهان را کامل نمیسازد. متوجه نیستم که چه میگویم. اصراری نیست متوجه شوید.
گذشتهها گذشته و انسان اگر قرار بوده درسی گرفته باشد گرفته. آینده پیش روست و تفاوتها از برداشتها از آیندهست. دعوا از گذشته شروع شده و بر سر آیندهست. چه کسی حکومت کند؛ نه اینکه چگونه حکومت کند.
میلیونها نفر کشته شدند به هر طریقی که فکرش را بکنید، تا طبقهی رنجبران حکومت کنند. چه طنز تلخی. خونها ریخته شده و می ریزد تا نوع بشر بوسیلهی نایب منجیاش به سمت منجیاش رهنمون شود تا رنجش پایان پذیرد. چه رنج تلخ بی پایانی.
دور چون با «رنجبران» افتد تسلسل بایدش؟
________________________________________
درگذشت مرجع عالیقدر و بزرگوار، انسان وارسته و آزاده، آقای حسینعلی منتظری را به تمامی آزادگان عالم تسلیت عرض میکنم. ایشان حق بزرگی بر بسیاری از محذوفین و محرومین این سرزمین بلاخیز داشت. بزرگمردی که قبای ولایت را با ردای سپید انسانیت تعویض کرد و درس شجاعت و اخلاق و حقیقت جویی و حق طلبی را به تمامی تدریس کرد.
گذشتهها گذشته و انسان اگر قرار بوده درسی گرفته باشد گرفته. آینده پیش روست و تفاوتها از برداشتها از آیندهست. دعوا از گذشته شروع شده و بر سر آیندهست. چه کسی حکومت کند؛ نه اینکه چگونه حکومت کند.
میلیونها نفر کشته شدند به هر طریقی که فکرش را بکنید، تا طبقهی رنجبران حکومت کنند. چه طنز تلخی. خونها ریخته شده و می ریزد تا نوع بشر بوسیلهی نایب منجیاش به سمت منجیاش رهنمون شود تا رنجش پایان پذیرد. چه رنج تلخ بی پایانی.
دور چون با «رنجبران» افتد تسلسل بایدش؟
________________________________________
درگذشت مرجع عالیقدر و بزرگوار، انسان وارسته و آزاده، آقای حسینعلی منتظری را به تمامی آزادگان عالم تسلیت عرض میکنم. ایشان حق بزرگی بر بسیاری از محذوفین و محرومین این سرزمین بلاخیز داشت. بزرگمردی که قبای ولایت را با ردای سپید انسانیت تعویض کرد و درس شجاعت و اخلاق و حقیقت جویی و حق طلبی را به تمامی تدریس کرد.
۱۷ نظر:
مهندس به نظرم شما اگه این تعصبت برای آدم کردن بشریت را برای محیط زیست به خرج میدادی باورکن بهتر نتیجه میداد ها!!!!
...
"از قرن سوم چهارم, چشمم فراتر نمیرفت * آگه ز غمناله های نسل معاصر نبودم"
...
ایکاش
سلام.
انگار همه ما و حتی خدا هم بطور پیش فرض قبول داریم که حکومت کردن (حاکم شدن) یک سمتی است که با لذت بردن و "هرکار دلت خواست کردن" همراه است و کلا به عنوان یک جایزه و تحفه به ان نگاه می شود. همین که به قول تو میلیونها رنجبر کشته می شوند تا رنجبران به حکومت برسند و یا خدا وعده می دهد که در نهایت زمین به مستضعفین می رسد، انگار که در پس این حرفها می خواهیم بگوییم: "ای مستضعفین و رنج کشیده ها ، ناراحت نباشید! در آینده شما می شوید رئیس و آنوقت می توانید هرکار دلتان خواست بکنید و دلتان را خنک کنید. صبر کنید تا زمان گرفتن حال آنهایی که ب شما ظلم می کنند فرا برسد. آنوقت شما می توانید حال بگیرید!"
می بینی محمدرضا!
هیچ کجا کسی نمی گوید که آی مستضعفین! حکومت کردن همچین کار ساده و خوبی هم نیست و مسئولیتش سنگین است و شما حق نداری حتی حقوق ظالم دیروزی را هم تضییع کنی. حکومت کردن کادویی نیست که با آن بخواهی از دل کسانی که مدتی رنج کشیده اند در بیاوری!
خیلی تلخ است خیلی... می فهمی چه می خواهم بگویم محمدرضا ؟
سلام و خسته نباشید من تازه این سعادت و داشتم که با وبلاگتون اشنا بشم.بیشتر از انچه فکر میکردم با محتوا بود.بهتون تبریک میگم.کامنت شما رو تو وبلاگ دوست عزیزی دیدم امیدوارم همیشه نویسا باشی....به منم سر بزنی خوشحالم میکنی.یا علی..
سلام علیکم.
خب ظاهراً یکی از رنجها و مسائل مبتلابه بشر، همین مسئله ی «حکومت» بوده. شاید زمان کوروش و اسکندر و آتن و ...، بحثها مثل امروز نبوده که حکومت سکولار باشد یا جمهوری باشد یا ولایت فقیه باشد یا ...، اما آن زمان هم در حدّ خودش، این مسئله ی «حکومت»، بوده. خب اگر بشر می خواهد از رنجهای مادی و معنوی اش بکاهد، باید درباره ی مسائل و کلیات و جزئیات زندگی ی فردی و اجتماعی اش فکر کند. این طور هم نیست «هیاهو برای هیچ» باشد. هیاهوها، و نرسیدن به نتیجه، شاید از مسیر نادرستی است که بشر تا به حال رفته، و از این که برآیند ِ خواست مردم و اندیشمندان و خواست ِ قدرتهای اقتصادی و قدرتهای سیاسی، تا به حال غالباً شکلهای نه چندان خوب ِ حکومت بوده است.
حکومت خیلی مهم است. یک مسئله ی واقعی.
سخن رنج مگو ،جز سخن گنج مگو / ور از آن بی خبری رنج مبر ،هیچ مگو
سلام علیکم.
گمان می کنم روح منتظری از تعبیر زیبای
قبای ولایت را با ردای سپید انسانیت تعویض کرد
خوشحال می شود.
البته، اگر ولایت واقعاً ولایت باشد، اگر تعاریف مورد اتفاق شیعه و سنی را در نظر بگیریم، ولایت بدون محبت نمی شود.
خدا رحمت کند حسینعلی منتظری را.
خدا کمک کند ایران را.
سلام
آیا نام اصلی ی آرامش دوستدار، بابک بامدادان است؟
نامه نگاري با يه چاه بي آب
اين ديگه خيلي حرفه.....
اسلام
وقتی این پستا خوندم یاد فیلم "درباره ی الی " افتادم . " یک پایان تلخ بهتر از یک تلخی بی پایان است" نمی دونم چه فایده ای داره ، ولی یادش افتادم.
سلام به شما که هم رندید هم لیبرال دموکرات!... چند تا از پستهاتون رو خوندم و خیلی خوشم اومد از طرز فکرتون و نحوه ی بیانتون... البته به نظرم خیلی با مفهوم رنج دلمشغولی دارین چون همه چی تو نوشته هاتون آخرش به رنج ختم میشه...
به نظرم بد نیست یه نگاهی به نظرات "بودا" درباره ی رنج و بی رنجی بیاندازین... هرچند کسی که نیچه و کافکا رو بشناسه بعیده از بودا ندونه.... اما کلا اساس جهان بینی بودا بر همین موضوعه...
ضمنا باباطاهر عریون هم بد نگفته که میگه :
غمم غم بی و غمخوار دلم غم
غمم هم مونس و هم یار و همدم
غمم نهله که مو تنها نشینم
مریزا ، باریکلا ، مرحبا غم!!
کاش درباره ی اون چند جمله ی نخستین بیشتر توضیح داده بودین .
حیف شد !
...و آن که نظاره گر است از پشت صحنه ، قهقهه ای تلخ سر می دهد.
ملامتی نوشته ای رندانه .
سلام علیکم.
آفرین! چه بسا بهترین تعبیر برای منظور واقعی ی ایشان «بازیافت حد اکثری» است. آفرین!
***
کلی از ملت امروز قم بودند. من امروز ظهر شاه عبدالعظیم بودم. خبرگزاریها یادشان رفت این اتفاق جالب را گزارش کنند!
***
ایمان خبردارم کرد:
طبق
http://www.shafaf.ir/fa/pages/?cid=13720
قسمتی از گفت و گوی منتظری و علی مطهری در اواخر زمان حصر منتظری، مشخصاً اولین جمله ی منتظری، این بوده:
«علی ! دیدی با من چه کردند ؟!»
***
من مخالف شادی ی هموطنان عزی نیستم. ولی چه خوب است در شادیهای شب یلدا، یک مقدار هم به مظلومیت منتظری، توجه کنیم.
طبق کتاب روزشمار 15 خرداد اثر احد گودرزیانی، این که آقای خمینی در 20 خرداد 1340 و 13 خرداد 1340 و 12 خرداد 1340 و ... اجازه نامه هایی برای تعدادی از روحانیون صادر کرده، این روزها «جزئی از تاریخ ایران» است، اما، اما این چند روز، دیدیم از دید حاکمیت ایران، فوت منتظری یک حادثه ی درجه ی دهم است.
***
خدایا کمک کن. خدا از همه چیز و همه کس بزرگتر است. هفت هشت سال قبل با یک شاعر نابیانی برزیلی گفت و گو می کردم. از طریق ایمیل. گمانم گلاوکو ماتوزو بود. به او گفتم
USA is powerful
God is more powerful
بله. الان هم خدا از همه قادرتر است. عظمت خدا را ببین، یک رنگ ساده ی سبز، بله یک رنگ ساده، و چند اتفاق، جنبش و موجی جهانی ایجاد کرده.
رنج پیامد پاندورا و پیامد آگاهی است. تمام ناشدنی در این دنیای خاکی و پدیدار شدنی توسط همه ی آنانی که به خیالشان آگاهی دارند.
بزرگمرد روحانی آیت اله منتظری هم از کسانی بود که رنج فراوان برد..مردم ایران نیز در این سالها قربانی رنج گشتند. جالب بود که در این روزها آقای خاتمی نامه ای به رهبر زدند و گلایه از ایام کردند..رهبر در ارزیابی نامه ی خاتمی گفته بود: نامه ی بسیار نجیبانه ای بود اما برادرمان آقای خاتمی نا آگاهی هایی دارند که اشتباه می کنند.
دقیقا موضوع ماست. عده ای فکر می کنند از همه آگاه ترند و این رنج ها را به مردم و دیگران تحمیل می کنند. این خدایان اساطیری چه کردند با این سیب و آتش و پاندورا...
سلام
تاریخ بشریت را شسته اید و پهن کرده اید
دلم خنک شد با خواندن این پست
پریشانی رفیق، پریشان!
ارسال یک نظر