۱۳۸۸ دی ۱, سه‌شنبه

مرگی چنین میانه‌ی میدانم آرزوست



* سالیان ِمتمادی خواب ِراحت ِبسیار کسان را گرفتی. این بار خودت چند وقتی‌ست خواب به چشمت گران آمده. بیست سال پیش زنی در یک شب، همسر و سه فرزندش را از دست داد به جرم نخواستن تو و اکنون تو هر روز تنهاتر می‌شوی به جرم نخواستن ِما.
* یک باتری خودرو، یک بلنگوی دستی، چند کلیشه‌ی پارچه‌ای با طرح شعار و دو سطل رنگ سبز و سرخ و قلم مو. خودرویی توقف می‌کند و شیشه‌ی پشتی‌اش را به دست نوجوانی می‌سپارد. این هم راهی‌ست برای تقرّب. زمین و هوایش مهم نیست زیاد.
* قَد قام قُم. باور کنید احساس غرور می‌کنم. دیروز جمعیت نشان داد آخرین سنگر را هم فتح کرده. شیخ چه زیبا بر فراز دستان مردم پرواز می‌کرد. این بار اشک ریختم بدون نیاز به اشک آور. اشک برای کم شدن ذخیره‌ی انسانیت ِ فلات ایران. اشک حسرت برای مرگی اینچنین زیبا. اشک برای شادمانی از این موج ستم ستیزی که در این سرزمین به پا شده. قَد قام قُم.

۳۷ نظر:

دست خیال گفت...

باور می کنی با این تیتر و عکس چقدر چشمم تر شد.شاید چندان در مسیر عقلانیت و اخلاق نبوده باشم اما خوشحالم که در مسیر ظلم هم قرار نگرفته ام.دیروز چهره های همشهریهایم را می دیدم _ بخش زیادی در بین مردم و بخشی هم که طبق روال و سنتشان کنار خیابان می ایستند و تماشاچی میشوند_ خوشحال بودم که رضایت را در سیمایشان میبینم.امروز هم که شنیدم نجمع چسبندگان به ارزش در یخچال قاضی _ همان میدان روح الله فعلی_ آنقدر آبروریزی بوده که جرات نکرده اند عکسی منتشر کنند و باز هم فردا تظاهرات تدارک دیده اند با دانش آموزان مدارس.
قم هم لرزید.عجب تناقضیست ناراحتی بابت فقدان فقیهی که میتوانست حقوق بشر را وارد فقه سنتی کند و خوشحالی بابت عزتش و رضایت بابت لرزش قم.ای عجب من عاشق این هر دو ضد.

تلخ گفت...

این اولین بار در عمرم بود که دوست داشتم در قم باشم!
شما گویا خوب مسیر جنبش را تشخیص دادی!!!

مرمر گفت...

ی خیل خاص و با احساس نوشته بودی. و خیلی زیبا..یه جورایی بغضم گرفت
کاش دیروز بودم. با مردم میهنم و مردم قم.. مطمئنم خیلی از قمی ها هم شریک مردم بودند و این بار بدون ترس در حمایت از یک مرجع عالیقدر با مردم ایستادند ...ه
خوشحالم قم هم به حرکت آمد. حالا کار اقایان سخت تر و سخت تر شده! قرار نبود در قم صدای مرگ بر دیکتاتور شنیده شود! قرار نبود در برابر عکس ... فریاد زده شود دیکتاتور مرگت باد منتظری روحت شاد
قرار نبود در قم فریاد باطل بودن ولایت سر داده شود. مردم قم چه چیزها شنیدند دیروز و چه چیزها به چشم خود دیدند
وای بر این حکومت خودکامه پایگاه هایش را یکی یکی از دست میدهدو میلرزد از عظمت مردم!

اكنون گفت...

سلام

ممنون از توجه و لطف شما.

بله يك زلزله 8 ريشتري در قم رخ داده است.

ناشناس گفت...

چه متن بااحساسي بود .
كاش آنجا بودم . برايِ‌ خاكسپاريِ كسي كه به جاي ردايِ‌ولايت ، ردايِ انسانيت را پوشيد
روحش شاد

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سلام علیکم.
آقایان متوجه می شوند، جمهوری ی ایرانی، هرچه که هست، مخالف جمهوری ی اسلامی است. و جمهوری ی اسلامی، از دید آنها، چیزی است که نمی توان نظریه ای خلاف آن داد. در جمهوری ی اسلامی، پررنگتر از جمهوریت و اسلامیت، ولایت فقیه است. جمهوری ی ایرانی، مثلاً، می تواند همان پیش نویس قانون اساسی باشد، که حتا آقای خمینی در ابتدا امضا کرد و قبول کرد. این بیانات آقای خمینی، که «چه حقى دارند پدرهاى ما كه سرنوشت ما را تعيين بكنند؟»، و «پدران ما نه وكيل ما بوده‏اند نه ولىّ ما بودند، هيچى نبودند آنها»، و «چه حقى داشتند ملت در آن زمان سرنوشت ما را در اين زمان معين كنند؟»، اینها شعارهایی بود برای سرنگون کردن حکومت محمدرضا پهلوی. وگرنه آقای خمینی، چند ماه بعد، فرمود مردم فقط حق دارند بگویند جمهوری ی اسلامی بله یا بگویند جمهوری ی اسلامی نه، و اگر کسی، مثلاً، بگوید (پیشنهاد بدهد) جمهوری ی دموکراتیک اسلامی، آنها چنین هستند:

ــ طرفدار فرم غربی؛
ــ شیاطین؛
ــ طرفدار رنگ غرب؛
ــ صاحبان قلمهای مسموم؛
ــ افرادی که در خارج بوده اند و برای میوه چیدن آمیده اند؛
ــ خائن؛
ــ غربزده؛
ــ جاهل؛
ــ بی بند و بار یا طرفدار بی بند و باری؛
ــ مقلّد؛
ــ توطئه گر؛
ــ افرادی که در پرده صحبت می کنند؛
ــ افراد اهل خدعه؛
ــ افرادی که از اسلام می ترسند؛
ــ کسانی که گرایشی به بودن مراکز فحشا دارند؛
ــ کسانی که گرایشی به بودن مشروب فروشی دارند.




الان هم علمایی که واکنش نشان می دهند در برابر «جمهوری ی ایرانی»، مخالفتشان مانند مخالفت آقای خمینی رحمت الله علیه در برابر «جمهوری ی دموکراتیک اسلامی» است.

دیروز شبکه ی خبر سخنرانی ی دکتر محمود احمدی نژاد در شیراز را نشان می داد. دوربین طوری حرکت می کرد صحنه های دور را نشان ندهد. شاید کل جمعیت حدود پنج هزار نفر بود. از پنج هزار نفر، شاید چهار هزار نفرش هم با بخشنامه و دستور آمده بود. بله. بعد خُب سختشان است ببینند برای منتظری جمعیت میلیونی بیاید.

واقعاً شجاعت، شجاعت می آورد. شجاعت جنبش سبز، موجب شجاعت کروبی و میرحسین می شود. شجاعت میرحسین و کروبی، موجب شجاعت جنبش سبز می شود. شما ببین شجاعت میرحسین و کروبی را که برای منتظری در ایران عزای عمومی اعلام کردند. خیلی حرف است. خیلی شجاعت است.

دانشجوی سبز گفت...

سلام
صدای حق با حذف کردن خاموش نمی شود
روحش شاد
سبز باشید

fazad گفت...

سلام. بی نظیر بود این تیتر و عکس و پایان. قد قام قم. عالی. یک متن رویایی برای مردی رویایی برای انسانی نه برای همه ی فصول. او مرد فصول ستمکاری و سکوت نبود. اما هر چه بود خیلی خوب بود. خوب و عالی.

سروش گفت...

پیروز باش و پر غرور.

ناشناس گفت...

فكر ميكني اون چهار راه محيط و مساحتش چقدره مردك؟
كل اون چهار راه و خيابون هاي اطرافش و كوچه هاي منتظري و صانعي ملعون رو كه رو هم بزارن ده هزار نفر رو هم تو خودش جا نميده
تو ميگي ميليوني؟
من خودم اونجا بودم
همه اون جمعيت هم پول گرفته بودن كه بيان
يه نفر قمي بينشون نبود
هر چي بود مخالف بود مثل من
در ضمن قم سنگر آخر شماها نيست
قم قتلگاه آخر شماهاست
بشين و ببين مردك فريب خورده ي ابله

ناشناس گفت...

به كوري گور كن هاي خرفتي مثل تو
ايران هم اسلامي مي مونه
هم همه ي دانشجويان سالم و مذهبيش عاشق اسلام و ايران اسلامي هستن
شماهام هنوز در مقابل سيل جمعيت مذهبي ايران قرار نگرفتيد وهم برتون داشته كه بي شماريد
هيچي نيستيد
حتي به اندازه ي سوراخ موشي رو نمي تونيد پر بكنيد
اگر شده دور تا دور قم حلقه ي انساني بزنيم
ميزنيم
خون ميديدم و جون ميديدم
اما حسرتشو به دلتون ميذاريم كه دوباره قدم نحستونرو بذاريد تو شهر اهل بيت عليهم السلام
باز هم بشينيد و ببينيد

ناشناس گفت...

حالا كه مرگي چنين ميانه ميدانت آرزوست
از صميم دل آرزو ميكنم مرگي چنان نصيبت بشه
مثل منتظري خائن به وطن. ملعون معزول كه از وقتي جون از تنش بيرون رفت يه راست افتاد قعر جهنم

Alireza گفت...

پستت شاهکار بود. همه اون چیزی بود که من می خواستم بنویسم و نتونستم.

M. R گفت...

با عرض سلام و ادب خدمت ناشناس که مانند موش کور جرات نکرد سر از سوراخ تاریک خود بیرون آورده و خود را معرفی کند و نیز با ارسال هر آنچه لعنت در این دنیا موجود است به تبار ستمگران و دیکتاتوران و همچنین آرزوی شفا و عقل سالم برای گمراهان و فریب خوردگان و بت پرستان
آنچه که از نوشته ات آقا / خانم ناشناس دستگیرم شد بیشتر قهر و غضب و توهین و تهدید بود تا چیز دیگر. البته که طبیعی ست. وقتی زور بزنید دو هزار نفر (نا) بسیجی جمع کنید و با تخته پاره و سنگ بیفتید به جان خانه ی مراجع و به اسم (نا) رهبر خود لشکر کشی کنید مشخص است که چه در چنته دارید. آنکه خشونت می ورزد منطقش ته کشیده، ترسیده و دنبال سریع ترین راه (؟) چاره ست. به مغز فندقی خودش و (نا) رهبرانش تنها زور و ارعاب و تهدید و تقلب و تجاوز و داغ و درفش می رسد تا چیز دیگر.
اما چند نکته شاید برای اینکه بفهمی که البته آرزویی ست محال:
* آن عکس مشخص است که قسمتی از جمعیت است. البته اگر صحبت از محیط و مساحت باشد در میدان امام اصفهان و ورزشگاه تبریز دیدیم چه قدر جمعیت برای (نا)رییس جمهور دولت انتصابی آمد. پیش قاضی و معلق بازی؟ من که نگفتم میلیونی خودت لابد دیدی و فهمیدی!
* برای اینکه ثابت کنی آن جمعیت پول گرفته اند سندی داری؟ سهام عدالت و پول نفت که نگرفته بودند. منتظری خدابیامرز مزرعه ی سیب زمینی هم که نداشت. چه قدر این روزها کیلویی حرف زدن آسان شده.
* ببخشید شما مدارک شناسایی تمام آن جمعیت را کنترل کردی که گفتی یک نفر قمی آنجا نبود؟ حالا مثلا نباشد بقیه ایرانی نبودند؟ قم با تهران و اصفهان چه فرقی دارد؟ البته از نظر من قم فرقش این است که طبق آمار نیروی (نا) انتظامی فاسد ترین و خطناکترین شهر ایران است از نظر ایدز و اعتیاد و جرم و جنایت و فحشا. پس چه خوب که یک نفر هم قمی نبود.
* مدتهاست قول می دهید که می زنیم جمع می کنیم می کشیم و هر روز می بینیم که دایره ی موهوم تقدس نظام سست و جائرتان روز به روز کوچکتر می شود آبرویتان هر روز بیشتر ریخته می شود و بتهایتان شکسته. اگر آنجا بودی لابد گوشهایت شعارها را شنید. اگر پول هم گرفته بودند شجاعت داشتند که فریاد بزنند مگر بر دیکتاتور و... مثل موشهای کور نبودند که اینجا و آنجا بصورت ناشناس کامنت بگذارند و ترسشان را اینگونه فریاد کنند.
* من اینگونه کامنتها را نه به عنوان توهین محاسبه کرده بلکه به فال نیک می گیرم که نیش قلم شکسته و زبان الکنم با همه ی کجی و ناراستی و پراکندگی چه خوب نمک به زخم چرکین شما پاشیده. آی چه سوزشی دارد نه؟!
*

M. R گفت...

در پایان آرزومند این آرزوی آخر شما هستم و منتظر چنین مرگی. کاش نصیبم شود. می دانم که لیاقت ندارم.

روح انگیز گفت...

تو جرئت شنیدن و خواندن حرف حق را نداری
خیلی ترسویی!
من وقتی حرف حق رو درباره آقای منتظری نوشتم - تعریف و تمجید رسانه های امریکا و انگلیس از آقای منتظری - از این افشای حقیقت درباره رهبر محبوب تان، احساس رسوایی به شما دست داد و با شرمساری تمام کامنت مرا حذف کردی!
از این ترس و رسوایی که براتون پیش اومد، خیلی خوشحالم! دارم کیف می کنم.

علیرضا گفت...

سلام خدمت دوستان عزیز تر از جان و بقیه.
من زیاد مزاحم فحش و دری وری روح انگیز و ناشناس نمیشم. کلا من به بوکس خیلی علاقه دارم. از ایستادگی شما خانم روخ انگیز کمال تشکر رو دارم. به هر حال هر عیبی داشته باشی کتک خورت ملسه، از حق نمیشه گذشت.
من فقط می خواستم ذکر کنم که ممدرضا اصلا خرفت نیست. این یکی رو می تونم شهادت بدم.( اشاره به کامنت ناشناس )
بقیه شو خودش جواب داده.

هادی طباطبایی گفت...

سلام.تعابیر زیبایی به کار بردید.جالب بود.آخرین خاکریز هم فتح شد.در حرم حضرت معصوم و این شعارها خیلی جالب بود.

سیما شمس گفت...

هاشمی رفسنجانی(30/9/1365):
در نطق پیش از دستور توصیه کردم که اهل نظر، نظرات خود را مورد آینده عراق به کنفرانس معارضان بدهند. بیشتر هدفم از صحبت این بود که حضورم در تهران مشخص شود که سفر به جبهه را بپوشاند. تا ساعت ده ‌و ‌نیم در مجلس ماندم.
... آقای رجائی خراسانی [نماینده دایم ایران در سازمان ملل] آمد. از اینکه در جریان تماس‌های آمریکایی‌ها نبوده و بی‌اطلاع از سیاست ماست، در برخورد با رسانه‌های جمعی غرب ضعیف است. ایشان را روشن کردم.
... آقای سیدزاده [نماینده کرمانشاه] اطلاع داد که عراق، باختران را امروز ظهر به شدت بمباران کرده و خسارات زیاد است. مقرر شد که بصره را به تلافی باختران و درود، ۲۴ ساعت گلوله باران کنند.
آیت‌الله‌منتظری از قم تلفنی درباره نتیجه شفاعت من خدمت امام پرسیدند و گفتند اطلاعات، احضار سید‌هادی را دنبال می‌کند. گفتند بنا دارند امروز برای زیارت امام به تهران بیایند. گفتم صبر کنند که من امروز به قم بروم و ایشان را در جریان امور بگذارم. خواستم به احمد‌آقا بگویم، تماس تلفنی ممکن نشد. پیش از این به ایشان گفته بودم که به امام بگویند سخت‌گیری نشود، ولی جوابی نداده‌است. بالاخره بعد از ظهر احمد‌آقا اطلاع داد که امام فرموده‌اند دخالت نمی‌کنند و به من گفته‌اند که به آیت‌الله‌منتظری بگویم، برای شفاعت به تهران نیایند. گفتم صلاح نیست که این پیغام را ببرم. من خودم به قم می‌روم و نظر امام را می‌گویم، شاید خود آقای‌منتظری از قصد سفر منصرف شوند و نیازی به گفتن پیش نیاید.
عصر عازم خوزستان برای عملیات آینده بودیم. همراهان ساعت چهارونیم با قطار حرکت کردند و من پس از ملاقات با سفرا و کاردانمان در امارات متحده عربی و بحث درباره سطح روابط و در برخورد با سیاست موذیانه آنها در ارتباط با جنگ و عراق، با اتومبیل به سوی قم حرکت کردم.
ساعت شش‌ونیم به بیت آقای‌منتظری رسیدم. منتظرم بودند. نظر انعطاف‌ناپذیر وزارت اطلاعات درباره مقصر بودن آقای سید‌هادی را گفتم. باز هم از من خواستند که شفاعت کنم. تلفنی به رئیس جمهور گفتم که شفاعت کنند. ساعت هشت با قطار از قم حرکت کردم. شام خوردیم و زود خوابیدیم.

M. R گفت...

به روح انگیز:
جوابی رو که ناشناس دادم بخون و برای خودت یک کپی نگه دار و در ضمن بشین روی یک کیسه ی یخ. برای سوزش برخی جاها افاقه می کنه.
مرگ بر عمله های دیکتاتور

سلیمان رضایی گفت...

سلام علیکم.
فعلا تا دو هفته دیگر نمی توانم مرتب بنویسم. انشاالله پس از این در خدمت خواهم بود.
خوشا به حال شما که در قم بودید و توانستید پشت سر این فقیه عالم در تشییع اش حاضر شوید.
والله هنور کسی را همچون ایشان شایسته وصف واقعی کلمه روحانی نمی شناسم.

علیرضا کیانی گفت...

با درود

تبریک محمدرضای عزیز، تبریک. هم بابت فوت جناب منتظری که چنین فرهمند فوت شد و چنین شکوهمند تشییع شد و هم بابت متن کوتاه جالبی که نگاشته بودی.

فقط یک نکته. اگر می توانی دیگر اجازه نده کامنتهایی مانند کامنت های ناشناس و روح انگیز(چه نام بی تناسبی!)در لیست نظرات بیایند و یا آنها را سریعا حذف کن تا ترکیب خوش لیست کامنت ها به هم نخورد. اگرچه انکار نمی کنم که از جواب های نه دندان شکن که هیکل شکن تو به این پتیارگان سیاسی لذتی وافر می برم.

پیروز باشی و سلامت.

محبوبه میم گفت...

تلخ ترین بخش ماجرا اما وقتی بود که در خاطرات سید خوابگرد خواندم از قول آیت الله نوشته بود که گفته : حصر خانگی هم لابد قانونی دارد . شب ها روی پشت بام راه می روند و به عمد پایشان را زمین می کشند و من شب ها بی خواب شده ام ."
آسوده سرش را زمین گذاشت در اوج محبوبیت با این همه تلاشی که در بدنامی اش داشتند . من اما ...
بگذریم .

عباس ابرامی گفت...

چه کسی فکرش را می کرد عاقبت منتظری اینچنین شود؟
با آن همه محدودیت وتوهین وفشار و ...
عاقبت به خیر شدی آیت الله ....

عفیفه عابدی گفت...

سلام محمدرضا جان- امیدوارم که در کمال سلامت و تندرستی دلی شاد و لبریز سعادت داشته باشی- از توجه ات ممنونم- راستش خیلی خیلی درگیر کار شدم و مسئولیتهای سنگین پیدا کردم- الان مدتی هست مدیر اجرایی و سردبیر یک ماهنامه حقوقی هستم که افزون بر کارهای قبلی نفسم را بریده-دوست دارم در وبم مطلب بنویسم اما مطالبی که عمدتا می نویسم به درد وب نمی خوره –مطالب تلوزیون که خیلی کوتاه و غیر قابل اعتناست- مقالات پژوهشی هم چون برای مجلات معتبر هست نمی تونم روی وب بذارم- امیدوارم بزودی بتونم برای وبم هم وقت بذارم- خوشحالم که تو هم مشغول کاری و حسابی سر گرمی ؟-راستی من اگه وبم فعلا نیمه تعطیله همیشه به وبت سر می زنم- امیدوارم همیشه شاد و سلامت و نویسا باشی [گل]

سروش گفت...

سلام بر مردک فریب خورده ابله . من بر خلاف دیگر برادران و حواریان جنابعالی که لب جز به ثنای این رند از خدا بی خبر لیبرال نمی گشایند کاملا با این رفیق مستور(ناشناس) موافقم.
در جواب جنابعالی باید ذکر کنم که اگه مردی به اسم بنده خدا چرا گیر دادی. به اندیشه های والایش جواب بده . ناشناسی که با خلوص نیت و اعتقاد کامل شهادت بر اغراق جنابعالی بر کثرت جمهیت را انکار کرد .
شما خجالت نمیکشید اینهمه از طرف ملت جان بر کف دست پرورده امپریالسم اسلامی فتنه و توطئه میپراکنید!!
در 16 آذر و 13 آبان چند ده نفر بخت برگشته گمراه و جمعیت ملیونی معرفی می کنید؟
با اینهمه سنگ لیبرالیسم و به سینه زدن حتی طاقت شنیدن کوچکترین انتقادات دلسوزان نظام رو ندارین.
همچنین از خانم دل انگیزنیز به عنوان یالانچی تشکر وافر بعمل می آورم.
اهدنا صراط المستقیم.

wild river گفت...

تاریخ قضاوت خواهد کرد .

آیسودا گفت...

تب قدرت حد و مرزی ندارد. همان چماقداران برای عرض ارادت کفایت می کند.

روح انگیز گفت...

مرمر در وبلاگش مرا روسپی معرفی کرده است.
من روسپی واقعی رو به او و دوستانش معرفی کرده ام.
در اینجا بخوانید:
http://goftogooyesabz.blogfa.com/

محمد رضا بهتر است روی کیسه یخ بنشیند تا سوزش را کمتر احساس کند!

ستاریان گفت...

سلام آقا محمد رضا
بله امروز ملت ما به پا خاسته است تا دروغ را از ریشه در آورد و البته دروغگویان در صددند تا با راه اندازی کارناوال عاشورا و با تهییج احساسات مردم صحنه را برگردانند.
اما خدا با ما و ملت است انشاءالله
از ناشناسان هتاک هم کاری بر نمی آید جز هتاکی و فحش . عمرشان رو به زوال است

ajooj گفت...

عجب تجاوز شیرینی بود به حامیان قمی حکومت . بدجور چشبید . از طرفی دلم به حالشان سوخت فکرشم نمیکردن توی صحن حرم یه روز کسی داد بزنه مرگ بر خامنه ای هه هه هه

محسن صالحی گفت...

بله، اتفاق خوبی بود و موجب شد امیدهایمان سبزتر شود.

روح انگیز گفت...

از مدعیان لیبرال دموکراسی، انتظاری جز این نیست که به دیگران اهانت کنند!

ستاریان گفت...

سلام
جواب مشترکی برای نظرات شما و آقامحسن پارسا در ذیل مقاله مربوط به ترین خوان ذوان درج کردم که به همان نحو اینجا هم درج می کنم:
سلام آقایان محمدرضا و محسن پارسا
در مورد هاوکینگ خودتان از دانشجویان و فارغ التحصیلان رشته فیزیک بپرسید با من همنظر خواهید شد. ما عموما حتا با وجود اینکه شاید از رشته فیزیک و یافته های آن به دلیل عدم اشتغال به فیزیک با اطلاع باشیم اما به دلیل ارتباط با دنیای مجازی و اینترنت با خبرهایی از گوشه و کنار دنیا باخبر می شویم . مسئله آزمایش دانشمندان در مورد "بیگ بنگ" که نگرانیهایی را هم موجب شده بود را هم مدتی پیش خواندیم و پی گیری کردیم و کم وبیش از هاوکینگ و نظراتش اطلاعاتی بدست اورده ایم. اما مردم عموما از این مسائل بی خبر هستند. و به همین جهت هم او را نمی شناسند . در حالی که اینشتین امروز ما بی شک استیفن هاوکینگ است و ترین خوان ذوان هم یکی از دانشمندان فیزیک کوانتوم است
در مورد نظرات هاوکینگ و امکان تایید قران از طریق علم تشکیک کرده اید و آقا محمد رضا نوشته است:
« برایم بسیار عجیب است. چون علم اینگونه نیست. من نمی دانم شما از چه راهی بدین نتیجه رسیدید که علم به مقدار قطعیتی رسیده که مصدق قرآن است. تا جایی که از منابع فلسفه ی علم حتی کتابهایی که در دانشگاههای ایران تدریس می شود خوانده ام خاصیت علم اینگونه نیست که به مقداری از قطعیت برسد. این حرف شما را نمی توانم بپذیرم. از این هم درمی گذرم که آیاتی در قرآن وجود دارد که با پیشرفت علم و همان قطعیت مورد نظر شما تناقضاتی عجیب دارد. حرف مجتهد شبستری را بیشتر می توان پذیرفت که هدف قرآن شناخت علمی و دلایل علمی نیست»
و آقای پارسا ضمن رد عدم شناخت دانشجویان از هاوکینگ فرموده اید:
«فکر می کنم در مورد تصدیق دین توسط علم حرف شما صحیح نباشد. دانشمندان زیادی هستند که آثاری در این زمینه دارند. راسل و داروین در گذشته و ریچارد داوکینز در حال. بنده نمی دانم شما نظریات داروین را چگونه تفسیر می کنید. فکر می کنم نظریه تکامل انواع او بر دنیای علم حتا تا به امروز هم تاثیر گذار بوده .....اگر بخواهیم از بعد فلسفی هم نگاهی بیاندازیم به نظر من ماتریالیسم دیالکتیک هم هنوز جای برای بررسی دارد»
یادم هست شما چند بار چنین فرموده ای و در مقاله مربوط به زرتشت هم به دیالکتیک و تز و سنتز و انتی تز اشاراتی کردید . من تاکنون فرصت نکرده ام به سوال چند باره شما جواب دهم

ستاریان گفت...

ادامه
بدون شک فلاسفه یونان از نظرات زرتشت باخبر بوده و تحت تاثیر او بوده اند و دکتر عبدالحسین زرینکوب در کتاب باکاروان اندیشه این را بخوبی ثابت کرده است . و ما متاسفانه به دلیل تلقین مکرر غرب تصور می کنیم اندیشه منحصر در غرب بوده و فلسف یونان از خلاء زاده شده است . ما زرتشت را نمی شناسیم و از تفکر در هند و چین و مصر و بین النهرین کاملا بی خبر مانده ایم . چون غرب چنین خواسته است . اساس دین زرتشت بر نور و تاریکی استوار است و از مبارزه این دو سخن رانده شده و ماتریالیسم دیالکیتک گفتن از همین مطلب با زبانی دیگر است.
در مورد نظریه تکامل انواع داروین هم فرمودید. داروین جای اکتساب صفات را با انتخاب طبیعی پر کرد .آیا نظریه او حل کننده مسائل غامض حیات در کائنات هم هست؟ اگر انتخاب طبیعی قادر باشد در خصوص موچودات زنده مسائل را حل کند چگونه خواهد توانست در خصوص غیر موجودات زنده به جوابگویی بنشیند؟. مثلا تشکیل منظومه شمسی و گردش ماهبه دور زمین و چرخش سیارات و قرار گرفتن هر یک از سیارات در مداری که بهترین مدار ایشان است را چگونه حل و فصل می کند. برای خلقت ابتدایی چه نظری ارائه می دهد و انبساط فعلی کائنات را چگونه توضیح می دهد؟ من کتابی را که معرفی کرده اید را نخوانده ام و البته اگر بتوانم تهیه کنم خواهم خواند
ولی شما که آن کتاب را خوانده اید این کتاب معرفی شده از ترین خوان ذوان را حتما بخوانید و مقایسه کنید که کدام یک جوابگوی بهتری برای سوالات بیشمار ماست.
مقایسه نظرات فلسفی ِ فلاسفه که مرا متقاعد کرده است که فلسفه ای که پیش فرض تعیین و استدلالات فلسفی خود را بر اساس همان پیش فرض بنا می کند اصلا فلسفه نیست. من مطلبی دارم به نام فلسفه و شبه فلسفه و در مورد همین مطلبی که گفتم در انجا دقیقتر گفته ام. آن مطلب را هم اگر علاقه مند بودید حتما بخوانید. تصورات و تصدیقات انسانها از بدو پیدایششان بر روی زمین آنها را به سوی خدا کشانده است و غرب این تفکر انسان را نادیده می گیرد و به دنبال یافتن دلایل روانی گرایش انسان به خدا می گردد! خب انسانها همانگونه که در باره ستارگان و سیارات می اندیشیدند و برای عوامل طبیعی به دنبال علت گشته اند چرا نباید در خصوص خدا اندیشیده باشند؟ این همان نقطه ضعف عمده فلسفه غرب است که این فلسفه را از فلسفه بودن خارج می کند . چون همانطور که گفتم فلسفه تفکر محض است و وارد کردن تعصبات آن را از فلسفه بودن خارح می کند

آدرس مطلب مربوط به فلسفه و شبه فلسفه:
http://www.mohredel2.blogfa.com/post-129.aspx


ضمنا جواب به آقای سید محمدی را نیز در همان جا می توانید بخوانید

حقیقتا کامنت گذاشتن برای شما معضلی است!
آقای فیضی خواه وبلاگش را حذف کرده شما احیانا نمی دانی چرا؟

محمد جواد شکری گفت...

حکایت زدنِ طرف در محله ی خودشان است ،آنها فکرش را هم نمی کردند که در مرکز مذهب در این مملکت همچین جمعیتی علیه آنها جمع شود

بهنام گفت...

جناب محمدرضادر كامنتي كه براي خانم روح انگيز گذاشته بوديد اسمي از من به ميان امده بود.جهت اطلاعتان من با عقايد ايشان در خصوص حمايت متعصبانه از جناب رييس و به اصطلاح اصولگرايان 100درصد مخالفم.اگر به گپ ما توجه كنيد ملاحظه ميكنيدكه هوشمندانه ايشان را به سمتي سوق داده ام كه ناچار بشود بگويد"آقاي رئيس گاهي چيزهايي مي گه که خودش هم تعجب مي کنه!"بدون اينكه فرياد بكشم ايشون دروغگو است.
يا همان جا اگر دقت كنيد متوجه خواهيد شد كه برچسب زدنهاي شخصي مثل اعتياد،زن صيغه اي...به مخالفين سياسي كه شگرد جمهوري اسلامي است رابا زبان خودش تقبيح كرده و انها را مسائل شخصي افراد بيان نموده....
شيوه بحث من با افراد اينگونه است.بدون داد و قال و موضع گيري خصمانه .
قبول دارم كه واژه ي تركوندن چندان مناسب نبوده است.
اما دوستانه داشته باش كه همه ي اين اقايان سياسي همه جزو اين نظام هستندو دستشان اغشته به خون است.عده اي در دهه ي60 و عده اي اينك.همه سر و ته يك كرباسندو پيرو كسي كه با يك نامه 4000نفر را به ديار عدم فرستاد و "با روح و ضميري اسوده"به آن جهان رفت.