۱۳۸۸ آذر ۲۶, پنجشنبه

دانا، توانا، مهربان

دانایی، توانایی و رحمانیّت. سه ویژگی مشترکی که ادیان ابراهیمی برای خداوند متصور هستند. هیچ چیزی بر خدایشان پوشیده نیست، وی آگاه به همه چیز است. هر امری برایش امکان‌پذیر است که او تواناست و قادر متعال. با حفظ این دو صفت وی مهربانترین ِ مهربانان است.
پس چرا این همه «رنج» کشیده و می‌کشیم؟ مثلاً چرا کودکانی با بیماری و درد جانکاه به‌دنیا می‌آیند و در همان دوران خردسالی می‌میرند؟ مطمئناً اولین چیزی که به ذهن برخی‌ها خطور می‌کند این است که «ما» نمی‌فهمیم. من نمی‌فهمم و می‌پرسم که چرا؟
__________________________________________
به کلیه‌ی واحدها: یک کامنت برای برخی از جوابها گذاشته‌ام.

۲۵ نظر:

امید گفت...

گویا پرسیدن این سوال فقط مخصوص سست ایمانانی چون من و شما نیست ... فراز هایی از کتاب مقدس در همین باره :

- حضرت موسی با قوم خود در بیابان به جانب خدا فریاد می زند، "خدایا چرا در حق این مردم بدی می کنی؟"
- جدعون در زمان غم و ناراحتی می گوید، "اگر خدا با ماست، پس چرا این اتفاقات برای ما می افتد؟"
- حضرت ایوب که نماد مواجهه با مشکلات و رنج هاست می گوید، "من زندگی خودم را دارم، آزادانه گله وشکایتم را ابراز می کنم و به تلخی روحم سخن می گویم. به خدا می گویم، آیا ستم دادن به من به نظرت درست است؟"

... و اگر هنوز هم متقاعد نشده اید، سخنان خود حضرت عیسی را بشنوید: "خدای من، خدای من، چرا من را به خودم واگذاشته ای؟"

مریم گفت...

ها ها. خیلی خندیدم. مثل اینکه آدم درس طلبگی خونده باشه بعد توی یه کافه شبانه کار کنه. به تو نمیخندم. به ناگزیری های زندگی خندیدم.اینم یه جمله از کافکا . مناسب این حال و روز. انسان محکوم به زندگی ایست نه محکوم به مرگ

مهرامين گفت...

سوال شما بسيار بسيار پچيده تر از آني است كه بتوان پاسخ داد حداقل من خودم دراين مساله بسيار گير دارم
چون به عدالت خداوند برميگرده و اين هم سرش وصل ميشه به قضا و قدر ،جبر و اخيتار كه همه و همه جزو سوالت بي پاسخ منم هست!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

روح انگیز گفت...

این شد یه سوال درست و حسابی.
1. اگه به دلایل مختلف موادی که برای تولید یک ماده خاص دیگر بکار میره به اندازه و در شرایط مناسب ترکیب نشوند، ماده مورد نظر به کیفیت مناسب حاصل نخواهد شد.این قانون طبیعته.
بر تمام عالم خلقت(مادی و معنوی)، یک سلسله سنتها و به عبارت دیگر یک سیستم حاکم است که قوانین خاص خود را دارد. ذره ای تخلف(آگاهانه یا ناآگاهانه) از قوانین این سیستم، پیامدهای خاص خود را به بار می آورد.
2. زندگی در این جهان در عین حال، عرصه امتحان انسان است. برخی سختی ها و رنج ها در مسیر تکامل انسان است البته اگه آدم متوجه باشه و برای موفقیت در امتحان کوشش لازم رو بکنه و سختی های موقتی رو به جون بخره؛ در این صورت، نتیجه اش آسودگی و موفقیت خواهد بود.

محسن صالحی گفت...

حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو/ که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را (حافظ)

علیرضا کیانی گفت...

با درود

ضمن اینکه به طور کلی با نظر جناب صالحی موافقم و بر آنم که باید از این مسائل هستی شناختی بی پاسخ به مشکلات و رنج های واقعا موجود تغییر جهت بدهیم و در این راستا حرکت کنیم و به دنبال حداکثر لذت باشیم اما همانطور که می توانم درک کنم نمی توان از این "سوالات لعنتی" هم گذر کرد. به طور کامل نظرت را تایید می کنم و می دانم که به هیچ وجه نمی توان با ادله ی ادیان ابراهیمی به اثبات وجود خدا پرداخت. بر اساس همان صفاتی که برای خدا برشمردی و ادیان ابراهیمی هم آن را تایید می کنند و با قیاس این صفات با رنج واقعا موجود اصلا چیزی به نام خدا لغو می شود!
جز این که گریزی به عرفان بزنیم و با مرام عرفانی درد ورنج موجود را نشانه ای از الطاف الهی بدانیم و آن را بگذاریم به حساب مرام کبریایی. البته این نگاه خود ریشه در دید اشعری و اشعری مسلکی دارد و همان بحث "کرم" خداوندی که از دید اینها مشخصه ی بارز خداوند است و همانطور که می دانی این نگاه در برابر نگاه اعتزالی به دین قرار می گیرد که "عدالت" را مشخصه ی بارز افعال خداوندی می داند و بر آن است که این افعال باید با سنگ محک عدالت سنجیده شود و دقیقا اینپاشنه ی آشیل بحث اعتزالی ها در باب اثبات وجود خداست البته اگر با نگاهی کانتی و مدرن به این دیدگاه نگاه بیافکنیم. یعنی مانند کانت در نقد عقل محض تناقضات فلسفی اثبات کنندگان وجود خدا را به روی کاغذ بریزیم و رسواشان کنیم!
اما به قول سهراب و بادور ریختن تمام این حرف ها باید گفت که "شناسایی راز گل سرخ" کار من که نیست حداقل!

حضرت فيل گفت...

«هق هق ِخدا» را مگر نمی شنوید؟ دل خون است خدای من در سوگ همین دختر بچه چهار ساله که این روزها سوخت.

محمود.ر. گفت...

سلام
1-مساله شر فقط برای خداباوران موحد(monotheists)مطرح میشه.
2-توجیه(justification)مساله، به فرض امکان، چیزی از رنج کم نمی کنه. به عبارتی مساله این نیست که رنج واقعیت دارد یانه؟ بنابر این بیاناتی از قبیل اینکه "شر عدمی ست یا نسبی ست" توجیه مساله نیست، پاک کردن صورت مساله ست.توجه کنید که من اتفاقا این بیان معروف رو می پذیرم وبه نظرم درسته، ولی حرفم اینه که این جواب مساله ی شر نیست.
3-این که من سر از حکمت خدا در نمیارم و نمی فهمم و ... اتفاقا یکی به موجودی انبان رنج های من اضافه می کنه، نه اینکه توجیه مساله باشه، چون انسان حیوان ناطق یا سوژه ی اندیشنده ی مجرد یا دازاین یا وجود محض و... نیست بلکه موجودی ست که از ادراک نفهمی و احساس بی معنایی رنج می کشه.همه ی این ها به کنار، به قول ویتگنشتاین"معما وجود ندارد" یعنی اگه قرار باشه ما از "بیخ وبن" از یافتن و در-یافتن پاسخ مساله ای عاجز باشیم، اون مساله هیچ وقت برای ما مطرح نمیشه.البته به شرطی که حوزه ی معناداری پاسخ رو به حوزه ی "امر به زبان آوردنی" محدود نکنیم.(این جملات تفسیر ارتودوکس جمله ی ویتگنشتاین نبود،لطفا دقت کنید)
4-بهترین توجیهی که برای مساله ی شر بهش برخوردم، به صریح ترین صورت در "ادویته ودانته" و در بیانات "حکیم شنکره" اومده، که البته من فهم نصفه-نیمه ش رو مدیون توضیحات بسیار روشنگر ف.شوئون(F.Schuon) هستم.شنکره بین دو سوبژکتیویته ی الهی ،برهمن(=مطلق=خدای ورای وجود=احد در اصطلاح صوفیه=تائو در اصطلاح لائودزه)و ایشوره(خدای خالق=خدای موجود(مقید به قید وجود) و شخصانی=واحد در اصطلاح صوفیه) فرق می گذارد. هر چند البته هیچ ثنویتی در کار نیست و ایشوره در قیاس با برهمن سایه ای بیش نیست و خود، مایای الهی ست(در مقایسه با مایای کیهانی). او از این طریق هم به این مساله پاسخ می دهد که اگر خدا گناه را نمی خواهد(آنطور که در شریعت مقرر گشته است) پس چرا امکان آن را فراهم کرده. وهم به مساله ی شر.پاسخ به مساله ی شر(اگر بیانات شنکره را به طرز احمقانه ای ساده کنیم، که از طرفی راه را بر خدشه باز می کند و از طرفی گزیری از آن نداریم) به این برمی گردد (reducedمی شود)که اصولا چرا برهمن به تجلی ایشوره راه می دهد؟(یادآوری می کنم که ایشوره خدای خالق است) زیرا اگر قرار باشد که غیر از برهمن چیزی "در کار باشد"،ولو به طور نسبی،("در-کار-بودن را اعم از وجود بگیرید تا شامل برهمن نیز بشود زیرا به تعبیر مرحوم ف.شوئون:"Brahman is not existent and is not not-existent,But is not-in-existent " )آنگاه چون آن چیز "مطلقا برهمن" نیست، حتما جنبه ای از نقص دارد ورنج و شر که به نقص برمی گردند، در حقیقت وجهه ای از دور افتادگی از برهمن هستند، و کاسته شدن از رنج فقط با نزدیک شدن و در نهایت جذب شدن در برهمن امکان پذیر است زیرا برهمن بهجت و سرور محض(ananda)است.بنابراین رنج اگرچه ذاتی فیضان(emanation )برهمن یا از خود برون شوندگی مطلق است، ماندگار نیست. و در پایان یک دور فلکی(=روز و شب برهمن=قیامت کبری در اصطلاح صوفیه) همه به برهمن برمی گردند(جیون-موکشه در اصطلاح ودانته،اتحاد یا لقادر اصطلاح صوفیه، نیروانه در بودیسم و دیدار سعادت آمیز در الهیات مسیحی)
5-باور کنید قصد آزار نداشتم، نیتم خیر بود!

نوایش گفت...

1- آنان که بشر را ناقص عقل می دانند این گزاره را از کجاشان بیرون کشیدند؟؟
2- ایدئولوژی ساختاری زوال یافته است که با هر محتوایی چه اسلامی و چه کمونیستی بوی لجن می دهد(برای پست های قبلی ات)
3- قبر ابواخسن و بایزید را ماه پیش در شاهرود به زیارت بودم
4-

wild river گفت...

نخستین چیزی که به ذهن من اومد ، جباریت خدا بود! اما احتمالا اشکال از ذهن منه.
اما من معتقدم این معزلات اصلا ربطی به خدا نداره و اگر بشر بیشتر تلاش کرده بود ، بر همه ی ان ها غلبه می کرد . همانگونه که بر بسیاری از انها تا به حال غلبه کرده . هنوز هستند مذهبیونی که زلزله را از خشم خدا می دانند ، بی توجه به اینکه ژاپنی ها چه قدر از این خشم خدا مصون اند .
به هر حال من فکر می کنم این ناشی از ضعف ماست و ذاتا می خواهیم انرا بر عهده ی موجود دیگری بیندازیم .

حامد گفت...

پیشنهاد میکنم حتمن کتاب هایزنبرگ رو بخونید
من هم معتقدم در حق هایزنبرگ از سوی زمانه ظلم شده، عدم قطعیت میتونه جوابهای خوبی برای مسئله جبر و اختیار به ما بده .

فرزانه گفت...

سلام
چه می کشیم از این همه رنج ؟به نظرم هیچ رنجی بیشتر از این که احساس کنی نمی دانی نیست ...این همه سال با این همه سوال بی پاسخ سر کردن اصلاً آسان نیست واقعاً حال نیما را می فهمم که : کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده ی خود را؟
تو دانشگاه دوستی داشتم که عاقل تر از آنی به نظر می آمد که جوابی مثل امتحان بشر و نفهمیدن بشر به این سوال ها بدهد و حواله ام کرد به دیدن فیلم بودای کوچک برتولوچی ..
پاسخ آن یک کلمه بود تناسخ
بشر دارد تاوان گناهان زندگی های گذشته اش را می دهد !!!
از اساس آن فلسفه که آزار نرسانذن به دیگری است خوشم می آید ولی نه سوال های لعنتی همچنان باقی اند

محبوبه میم گفت...

دقت کرده اید که تمام پیامبران آسمانی ازهمین منطقه ی خاورمیانه مبعوث شده اند ؟ جغرافیا ی منطقه و فرهنگ باستانی این جا رموز زیادی را در اختیارمان خواهد گذاشت . اما واقعا جالب نیست ؟ چرا تمام پیامبران از این یه ذره جا ؟

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سلام علیکم
اگر بحث در داخل این دینها
و بین مؤمنان به این دینها باشد
خب اگر لفظ «مهربان» یا «رحمان» یا «رحیم» برای خدا در متون مقدس قطعی ی آنها، آمده باشد، خب مؤمنان به آن ادیان، اصل را بر مهربان بودن خدا می گذارند، و سؤالاتی از جمله آنچه شما طرح فرمودی، در یک سؤال، و نه مطلقاً به عنوان جواز برای گریز از آن دین، طرح می شود.
اگر بحث عقلی باشد، خب دیگر بحث ادیان ابراهیمی و بحث بودائی و ... نیست. دلیل اگر واقعاً عقلی باشد، برای همه است. چنان که ظاهراً عالم بودن و قادر بودن واجب الوجود، دلیل عقلی دارد، ولی اگر اشتباه نکنم، مهربان/رحمان/رحیم بودن خدا دلیل عقلی (ی محض) ندارد.
اما:
اصولاً مگر این که یک کودک از شش ماهگی برسد به دوسالگی و از دوسالگی برسد به هشتاد سالگی و غالب عمرش را به خوشی ی نسبی بگذراند، این از رحمانیت و رحیمیت خدا است؟ مگر وقتی آفتاب بخورد به آب دریا و بخار شود و بخار ابر شود و ابر ببارد خیلی شدید و بشود سیل و خانه ی مرا یا حتا خود مرا تباه کند، این از نامهربانی ی خدا است؟
من گمان می کنم اتفاقات دنیای ما، در درجه ی اول بر حسب قوانین دنیوی و علت و معلول است (البته خود قانون علت و معلول مخلوق خدا است)، و در درجه ی دوم اتفاقاتی که از دید ما شیرین یا تلخ است، ممکن است مشخصاً به خواست خدا برای آزمایش کردن ما (ما = افراد، ما = جوامع، ...) باشد. الان من اگر مصیبتی بهم می رسد، ممکن است بگویم گور پدر دین و گور پدر خدا و گور پدر آخرت، و نیز ممکناست هم بر حسب عقل و هم بر حسب آموزه های دینی، صبر و خویشتنداری کنم.

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

درباره ی فرمایش خانم موسوی
این که پیامبران همه از خاور میانه برخاسته اند، ظاهراً از اخبار ادیان نیست. مرحوم شریعتی چنین تعبیری دارد که خاور میانه پیامبرخیز است. من به آقای منتظری گفتم گمان می کنم پیامبرخیز بودن خاور میانه تعبیر جالبی نیست، بلکه اگر واقعاً صحت داشته باشد که پیامبران تمامشان در همین محدوده ی جغرافیائی ظهور کرده اند، از جمله دلایلش، یک دلیل ساده بوده، و آن این که معمولاً پیامبران سابق، به مردم از پیامبری که مدتی بعد می آید خبر می دادند، و خب معقول نیست پیامبری در فلسطین از پیامبری که مثلاض پنجاه سال بعد در برزیل ظهور می کندف خبر بدهد. آقای منتظری به من گفت حدس شما احتمالاً حدس درستی است.

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

ببخشید.
آیا به نظر شما (و من)، فردی که مرتباً محشور است با خوبرویان، و مرتباً آب شنگولی می خورد، و پول هم به ارث رسیده برایش، و می خورد و سیر و سفر می رود، به نظرت ایشان اگر به دلیل بی رنج بودن (ــِـ ظاهری اش) خدا مهربان بداند، نظر ایشان واقعاً اهمیت دارد؟ آیا خدا منتظر نشسته ماها تک تکمان هر کدام یک نظر، بر حسب درک خود و بر حسب تجربیات زندگی ی خود و بر حسب البته یک مقدار معلوماتمان از خداشناسی، نظر بدهیم که خدا مهربان هست یا مهربان نیست؟

دست خیال گفت...

سلام محمدرضای عزیز.دنبال وبت میگشتم و اصلا حواسم نبود که از کامنت تازگی یا وب مرمر بیام.آلزایمره دیگه چه کار میشه کرد؟!
مباحث خوبی رو مطرح میکنی که میشه چلنجهای زیادی داشت.مباحثی که گاهی ذهن آدم هنگ میکنه و ترجیح میده موضوع رو مسکوت بذاره و همین مسکوت گذاشتنش مثل خوره ای میمونه که بدجوری درون آدم رو آزار میده.یاد صادق هدایت بخیر که می گفت در زندگی دردهاییست که گاهی مثل خوره....
به هر حال امیدوارم از همه تردیدها و ابهامها بتونیم به نردبان یقین برسیم که اگه هم نرسیدیم چه باک چرا که تلاشمون رو کردیم.با همه تلخیها و دردهای زندگی شیرینیش اینه که به قول زنده یاد مشیری:
ره سپردن در سیاهی / رو به سوی روشنی / زیباست

ستاریان گفت...

سلام
اینکه چرا خاور میانه محل ظهور انبیا بوده را من از عارفی خواندم که به کمک شهود گفته بود بهشت آدم در این مکان قرار داشته و چون انبیا راغب به بهشتند حتا اگر خارج از این مکان مبعوث شوند به این مکان خواهند شتافت

این سوالات بشر را انتهایی نیست چون موسی مائده آسمانی نازل کرد و قومش گفتند سیر و عدس اش کو! و به قول مولانا
منقطع شد خوان و نان از آسمان
ماند رنج زرع و و بیل و داسمان
و عیسی هم خوان بر طبق نازل کرد و:
لابه کرد عیسی ایشان را که این
دایم است و کم نگردد از زمین
بدگمانی کردن و حرص آوری
کفر باشد پیش ِ خوان ِ مهتری

وقتی بشر شفا دان کور مادر زاد و زنده کردن مرده و ...چنین معجزاتی می دید و ایمانش زدوده می شد! گمان می برید اگر شری نبود کسی در مقام شکر خیری بر می آمد!

از این گذشته اگر گفته شود هیچ شری نیست الا همه اینکه همه خیر است و گزافه نگفته است زیرا هر شری نسبت به شر بالاترش خیر است مثل باران برای کشاورزی که خواهان باران است خیر و برای کشاورزی دیگر که خواهان هوای آفتابی برای خرمنکوبی محصول خویش است همه شر است چون محصولش از بین می رود !
سلامت در کنار مرض خیرش معلوم می شود مرض در کنار مرضی شدیدتر و مرض شدید در برابر مرگ. ضمن آنکه مرض معادله ای است پیش روی بشر که برای حل شدنش سعی و تلاش طلب می کند

ستاریان گفت...

اما در باره جبر و اختیار:
جبر آن است که اراده انسان در وقوع و عدم وقوعش موثر نیست مثل خواب که انسان را از خوابیدن گریزی نیست و باید که بخوابد اما در راه خوابیدن و دچار راهزنان شدن خلاف اراده انسان است و می تواند مامنی از دزدان و راهزنان بیابد و برای مصون ماندن از حیوانت وحشی ابتدا تدبیری بیاندیشد و سپس به خوابی که جبری اوست بپردازد
همینطور اگر انسان زیر درخت پر میوه ای بخوابد جبر ریزش میوه بر اثر باد باعث سیری اش و زنده ماندنش بر اثر غلبه بر گرسنگی اش خواهد شد اما اگر در بیابان موطن گزید همان جبر او را از گرسنگی خواهد کشت!
نظام عالم دارای قانون است و بودا که در پی رفع رنج از انسان بود و گمان میکرد ایستاندن چرخ عالم مانع رنج انسان نیز خواهد شد عاقبت پذیرفت که چرخ گردون را ایستاندن ممکن نیست و باید از هستی به قدر کفایت بهره برد تا رنج کمتری نصیب انسان شود و مرگ انسان را رهایی از رنج نامید
انبیا در ادیان ابراهیمی انسان را دعوت می کنند چون ظرفی خالی بر دریای دنیا شناور بمانند که اگر مالامال از آب دریا شدند غرق شدنشان حتمی است
انسان اگر معلول بود و اقدام به قتلی نکرد این جبری و ذاتی معلولیت اوست اما اگر دست داشت و نه تنها قتل نکرد بلکه به کمک مظلوم شتافت هر چند کمک کردنش باعث صدمه دیدن و معلول شدن و حتا قتل خودش شد به اعلا درجه انسانیت رسیده است و این نهایت اختیار است و مبارزه با جبر ظاهری

وعاقبت اینکه :
دانه چون اندر زمین پنهان شود
سِر ِ آن سر سبزی بستان شود
زر و نقره گر نبودندی نهان
پرورش کی یافتندی زیر ِ کان

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سلام علیکم

مشتاق هستم بدانم آقای ستاریان این مطلب را که



اینکه چرا خاور میانه محل ظهور انبیا بوده را من از عارفی خواندم که به کمک شهود گفته بود بهشت آدم در این مکان قرار داشته و چون انبیا راغب به بهشتند حتا اگر خارج از این مکان مبعوث شوند به این مکان خواهند شتافت




کجا خوانده است

wild river گفت...

گفتین دیگه رخداد رو جدی نمی گیرید ، به جاش منبع دیگه ای سراغ دارید با مقالات معتبر؟

هادی طباطبایی گفت...

مولوی داستانی را نقل می کند.او می گوید پدری بود که میوه های شیرین برای فرزندش فراهم می آورد و پسر همواره با لذت می خورد و از پدر تشکر می کرد.یک روز پدر او میوه ای تلخ را به دست پسر داد.اما پسر باز هم با لذت خورد و تشکر کرد.پدر به او گفت که میوه تلخ بود چرا باز هم با لذت می خوری؟پسر می گوید روا نبود پس از این همه خوراندن میوه های لذیذ تنها برای یک میوه تلخ از تو گله کنم و تشکر از تو را به جا نیاورم.این داستان امروز ماست.دنیا هم سرای امتحان است نباید انتظار داشت همه چیز بر وفق مراد ما باشد.همه هم یکسان به دنیا نمی آیند .توقع برابری در دنیا توقع نابجایی است.

آدم گفت...

با سلام بر استاد عزیز
از آنجایی که دست آورد متن بر خود متن ارجح است خدمتتان عارضم:
تجمع انبیا در منطقه خاور میانه و بین النحرین دقیقا به دلیل خاک حاصل خیز و شرایط مساعد رویشی در این منطفه میباشد. تنها کافیست که چند بذر علف هرز توسط باد یا پرندگان به منطقه منتقل شود تا هر دانه به هفتاد دانه و سپس به یکصدو بیست و چهار هزار دانه تکثیر شود.چه رسد به انبیا.

و از آنجایی که متن بر دست آوردش تاخر دارد خدمتتان عارضم :
در زمان گذشته آز آنجایی که خداوند تازه جهان را بیافریده بود و هنوز شوق و ذوق داشت با دقت تمام مشقول هدایت و راهنمایی و تربیت دست آورد گلی اش بود و در ازای حرف شنوی پاداش میداد و در صورت تمرد از دستورات عذاب و از آنجایی که این مخلوق نافهم این عذاب را درک کند رنج را در وی قرار داد تا حسابی حالی به آدمها بدهد.
ولی... از آن روزگار مدتهاست گذشته و استاد و خالق بزرگ پس از مدتی سرگرمی با مخلوقش حجت را بر وی تمان کرد و او را به حال خود رها نمود و البته رنج نیز از همان زمان به عنوان میراث در بشر بجا ماند بر خلاف حجت که رفت.

تذکر:البته من این موضوع را از عارفی نخواندم بلکه به نوعی خود عرفان است.

فدای دل پر رنجت.

M. R گفت...

* امید جان دلبندم قرار نشد تخم شک بیفشانی ها!
* به مهرآمین. شما یک دفعه این عدالت خداوند را از کجا آوردید؟ یاد ولایت فقیه افتادم!
* روح انگیز! یک بار هم مطلب را بخوان بعد کامنت بگذار. بچه ی تازه به دنیا آمده امتحان میشود؟!
* علیرضا جان ایده ی پست مال شماست.
* به شیخ محمود ر. : خداوکیلی پایان نامه ی دکترای الهیات بود یا کامنت؟! اما بسیار ممنون استفاده بردم ولی سئوال هنوز با قدرت می پرسد. چرا این همه رنج؟
* به فرزانه: تناسخ بسیار مسخره ست! کاش یک نفر از آن می گفت و من گیر می دادم! تناسخ را برای اذهان تنبل ساخته اند.
* به آسید عباس عزیز: من اگر با تمام حرف شما موافق باشم باز درد کودکی که توسط پدر و مادرش شکنجه شده و به قتل رسیده را نمی توانم توجیه کنم. راستی برادران کارامازف را خوانده ای؟ باور کن سید اصلا گیج میشوم وقتی برخی جاهایش را می خوانم.
* به آقای ستاریان گرامی: جواب من به سید را بخوانید.
* به آقای طباطبایی: من بالاخره نفهمیدم چرا پسربچه ی رعیت توسط سگهای ارباب ده دردیه شد جلوی چشم مادرش و به جرم سنگ انداختن به یکی از سگها؟ این رنجی که مادر کشید این رنج وحشتناکی که کودک کشید با کدامین قانون الهی و انسانی همآواز است؟ آن کودک مُرد...
* آدم جان ای فدای تو همه بزهای من...!

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سلام علیکم.

نوشته ی شما خطاب به هادی طباطبائی:

«...کدامین قانون الهی و انسانی ...»

خب. توجه کن و فکر کن و جواب بده:
ــ دو سه تا از «قانونهای الاهی» را نام ببر، تا من ببینم در ذهن شما «قانون الاهی» چی هست.
ــ آیا «قانون انسانی» که ذکر کردی، قرار است برای طفلی که در دوسالگی می میرد، چه بگوید؟ قانون باید بگوید «مردن طفل دوساله ممنوع است»؟ قانون که عهده دار نیست و قادر نیست جلوی مردم بچه و مردن مادر باردار و آمدن سیل را بگیرد. این مسائل، به عهد ی علم و دیگر معارف و تفکرات بشر است.
اگر منظورت از «قانون انسانی»، یعنی فطرت انسان، خب البته انسان نارحت می شود و عزادار می شود از دیدن و شنیدن مرگها و بلاها و مصیبتها. شما می پنداری چون من برادران کارامازوف نخواندم، متوجه عمق و عظمت منظور شما نیستم؟ شما می پنداری من جنبه ی عاطفی و انسانی ی حرفت را «نمی فهمم؟» چرا چنین خیال می کنی؟ شما مطلبی گفتی در متن وبلاگت، که قاعدتاً تمام یا اکثر افراد تفهیم هستند درباره ی ماجرا. تفهیم کردن که سخت نیست. شما قاعدتاً دنبال تبیین و توضیح خوب و جامع مطلب هستی. از طرفی، ظاهراً به عرایض افراد توجه نمی کنی.



فرمایش شما خطاب به من:

«من اگر با تمام حرف شما موافق باشم باز درد کودکی که توسط پدر و مادرش شکنجه شده و به قتل رسیده را نمی توانم توجیه کنم»

نمی توانی توجیه کنی؟ خب اولاً نمی توانی، نتوان. ثانیاً مگر کسی از شما خواسته بتوانی یا نتوانی درد و رنج دیگران را توجیه کنی؟

درد و رنج موجود است. شادی هم موجود است. برای تمام ماها. ممکن است فرزند دلبند یک نفر، برود از یخچال قرص بردار بخورد و سپس مسموم شود و فوت کند. خب. به نظرت خدا این وسط نامهربان است؟ خدا باید در تمام خانه ها و کوچه ها و خیابانها و دشتها و دریاها داد بزند که بچه هاتان نزدیک قرص نشود و جنگلکاری کنید تا سیل بعد از بارش باران جاری نشود؟ یک سیستم عظیم مادی (و غیر مادی مثل فرشته ها)، شامل سیارات و ستاره ها و گرانش و زمین لرزه و ماه لرزه و رعد و برق و باران و ... و حیوانات و گیاهان و انسان و ... است. اینها ارتباط دارند با هم.