۱۳۸۸ آذر ۱۵, یکشنبه

کوتاه و نارسا از یک بحث دراز دامن



* با سیاسی کردن ِدین، دین به مسائل سیاسی آلوده می‌گردد، به مصالح، منافع، تصمیم‌ها، استراتژی‌ها، تاکتیک‌ها، دوستی و دشمنی‌iهای ناپایدار و هرآنچه در سیاست امری‌ست معمول و در سنت دینی شاید ناپسند. دین از احکام سیاست نمی‌تواند بگریزد و در زنجیرش باقی می‌ماند. دستاویزی می‌شود برای حکام.
* این قصه‌ی پرغصه از آن سوی هم ناگوار است. مصلحت اندیشی ِسیاسی در قید و بند جزمیات دینی تبدیل به احکامی دست و پاگیر می‌شود. مشروعیتی که نهادهای دینی و اندیشه‌هایش برای سیاستمردان و سیاست ورزان و عقاید آنان می‌سازد، خطر زا و شر آفرین است. این رویه را پایانی جز تمامیت خواهی و استبداد نیست. آدمیان فرشته نیستند. وسایل و اهداف هم در این بلبشو به راحتی جا عوض کرده، همانند آدمیانی که مدام رنگ عوض می‌کنند.
* با ترکیب ِناهمگون دین و سیاست که در آن دین دستاویزی برای سیاست ورزی شده، از برداشت‌های متفاوت از منابع معرفتی دینی می‌توان به انواع اهداف دست یافت. با ترکیب دین و سیاست، تقوا و پرهیزگاری ِسیاست‌مداران تضمین نمی‌شود، بلکه معمولاً ظاهر سازی و ریاکاری ترویج می‌شود.
* ترکیب سیاست و دین در ذات ِخودش امر ناپسندی نیست. آن گاه که سنت دینی به کمک روایات اخلاق‌مدار و رحیمانه به کمک سیاست‌مداران آید و پشتوانه‌ای برای سیاست ورزی اخلاقی باشد. اما خود نیز آگاهیم که غالباً ( اگر قید جزمی همیشه را با احتیاط به‌کار نبریم) اینگونه نبوده.
* این پست نیز ادامه خواهد داشت...

۲۲ نظر:

شهر آشوب گفت...

دلم آنگونه ز ارباب تنعم بگرفت
که سر بندگی غول بیابان دارد

مجتبی گفت...

همایش دین و مدرنیته بود دکتر صدری گفت: قاطی و درهم شدن دین و سیاست می دانید مثل چیست؟ مثل آن است که شما بستنی را با پهن گوسفند قاطی کنید کدام خراب می شود؟ پهن گوسفند یا بستنی؟ خب مشخص است که دین بیشتر ضربه می بیند. همانطور که آیت الله بروجردی و نائب ایشان آیت الله سیستانی و بزرگان دین از این امر اجتناب کردند اما پس از فوت آقای بروجردی متاسفانه راه به بیراهه کشیده شد و دین با سیاست قاطی شد. این نبرد دیانت و سیاست از بروجردی و کاشانی گرفته تا بروجردی و خمینی و حالا سیستانی و رهبر فعلی ایران. امیدوارم روزی ایران دیانتش را با سیاستش قاطی نکند و پایش را از حوزه سراسر کثیف و دروغ سیاست بکشد بیرون و به نام دین ظلم نکند

منفرد گفت...

در سیاست مبتنی بر دین، اخلاقیات ثابت بوده و سیاست بر اساس ان تعریف می شود بر خلاف سیاست رایج که اخلاقیات ذیل سیاست است.
بزرگترین مشکل سیاست دینی، فاعل سیاست هست! یعنی فردی که قرار است با برچسب دین فعالیت سیاسی انجام دهد، دچار اشکالات فراوانی می شود که ارتباطی با دین ندارد... اشکال در کسب معرفت دینی از طریق فاعل است که مشکل دیینی دارد.
حاصل، حالتی است منافق گرایانه که هم دین ضربه می بیند و هم سیاست. اما اصل دین چیز دیگری است، در واقع سیاست عرصه بروز اخلاقیات دینی است که متاسفانه به خاطر دنیاطلبی و حس قدرت طلبی، ایجاد اشکال می کند.
برای برون رفت از این مشکل،
معیار قرار دادن دین و استفاده از همان هست....

منفرد گفت...

درباره همون مثال...
حکومت یکی-دو نفر نیست که بخواد سریع شکل بگیره و نتیجه مطلوب رو به دست بیاره...
یک امر نسبی است، در یک قسمتی، یک فرد با اعتقاد به اصول دینی بهترین کار رو انجام میده... اما در یک قسمت دیگه نه؛
تندروی ها و تنبلی های(فرد) دینی رو هم باید در نظر داشت...
دین یک سری اصول ثابت هست، تا وقتی که فرد نخواد خودش رو با اونها وفق بده و واقعا بر اساس اونها رفتار کنه، مشکل در بدنه حکومت دینی هست و نمیتونه بهترین حاصل رو داشته باشه.

M. R گفت...

خطاب به صاحب مخزن الاسرار جناب منفرد
آهان! افتاد!
تا حدی که من می فهمم یعنی فعلا نداریم و الحمدا... خواهیم داشت یک حکومت مردم سالار مقتدر موفق دینی را. البته بد نبود همان قسمت های موفق حکومت دینی منظور نظر شما را هم ذکر می کردید که موجب ازدیاد اطلاعات و انبساط خاطر و آرامش ذهن مشوشمان شود.
البته از این هم در می گذریم که ذات و اصول ثابت دین چیست.

ایمان گفت...

سلام.

بله دقیقا این مطلب بر گرفته از کتاب خوب حسن نراقی است. برای همین هم نام مطلب را جامعه شناسی خودمانی گذاشته ام.

ایمان گفت...

سلام.

خواستم به دوستانی که می آیند و نظر مشعشع می دهند یادآوری کنم که اخلاق یک امر فرادینی است و به هیچ دینی ربطی ندارد. اینگونه نیست که چون دین گفته ظلم و حق کشی بد است پس بد است.

پس لطفا در استدلالات مششعشع خود به این نکته توجه نمایند که در حسن و قبح جدایی دین از سیاست، به اخلاق کاری نداشته باشند. اخلاق فرادینی است.

ندا(دختر خاک گفت...

سلام ، شاید کوتاه بود ولی رسا بود! همین که می گین :(دین جدا، سیاست جدا) ، هر واج یه عالمه معنی فریاد میزنه.معضل اصلی ما توی همه ی زمینه ها اینه که برای هیچ چیز یه تعریف درست و رسا نداریم و یه سری طرز فکر رو قبول کردیم که واقعا عامه است ،چیزایی که یه روزی یکی(یایه گروهی) فکر کرده شاید درست باشه و اوناوارد افکار عمومی کرده، بدون اینکه هیچ کس بره دنبالش ببینه که آیا واقعا این چیزی که می گن درسته یا نه! به قول همین آقای ایمان اخلاق چه ربطی به دین داره که می چسبوننش به دین ، ما عینیت را از دست دادیم ، شاید یکی که آدم خوبی باشه دین داشته باشه ولی این خوب بودن معلول دین داری نیست ، علاوه بر این کی گفته کسی که دین داره، می تونه یه سیاست مدار خوب باشه!!! هبچ کسی دلش به حال اخلاقیات و این مردم نسوخته ، این که دین رو با سیاست قاطی می کنن ، همش تقصیر خودمونه ، متاسفانه وقتی اسم دین میاد وسط ، حکم می شه حکم الهی ، هیچ کس هم به این فکر نمی کنه بابا اینی که داره این حرفا می زنه، یکی مثل خودمونه ،خدا هم حکمشا صادر نکرده ،اون با تقلب رفت بالا ، ما هم اونقدر برزگش کردیم که شد خدا، حرف رو حرفش هم بزنی می ری همون جهنمی که همون دین ساخته برات، همین جوریه که راحت می شه روی مردم تسلط پیدا کرد. اصلا این دین برای همین به وجود اومده که یکی بتونه بزنه تو سر یه سری دیگه. وگرنه کی گفته که خدا برای همه آدما یکیه!

ناهيد گفت...

سلام
اميدورارم سلام با تاخير بنده رو بپذيري
من كه با مطلب شما كاملا موافقم . دين در سياست به مثابه چاقوي تيزيست كه لبه ي آن دايما با بي عدالتيها تيز ميشه . اين به معني خراب كردن اصل دين نيست بلكه بدين معناست كه حكومت در سايه ي دين به اعمالِ غير انساني خويش رنگ مشروعيت مي بخشه و به همين دليل حكومت ديني مي تونه يكي از خطرناكترين حكومتها باشه چون از سلامت فاصله ميگيره . جامعه اي كه اخلاق رو به واسطه ي قانون در اولويت قرار بده به جامعه اي سالم تبديل ميشه.

مهرامين گفت...

خدا بگم چي كار كنه اون مدرس خدا نيامرز رو كه اتيش به جون همه انداخت با اون جمله كذاييش
هميشه سياه ترين دوران تاريخ دوره اي بوده كه حكام ديندار ؛زاهدان ريايي بر مردم حكومت كردند مثل قرون وسطي اروپا مثل دوران حاضر ما

ناشناس گفت...

در صورت تمایل
http://www.byan.blogfa.com/post-86.aspx
و کامنتهای نویسنده ی محترم آن و بنده و دیگران را ببینید
سیدعباس سیدمحمدی

ناشناس گفت...

سلام علیکم.
من چند منظور داشتم از آن مقاله.
شاید تقیه بوده،
شاید این هم بوده:

وقتی شاه و نماینده اش، با آقای خمینی محترمانه صحبت کردند، خود به خود آقای خمینی یک مقدار انعطاف و عقب نشینی می کرد. وقتی شاه یا نماینده اش به آقای خمینی بگوید:

البته مرجع بزرگ روحانيت بايد چنين باشد ... شاهنشاه دريافتند كه مرجع روحانيت در اين مبارزه و مخالفت فقط نظر ديني داشته‌اند و به تحريك عوامل بيگانه به اين كارها دست نزدند و نيز با اساس سلطنت مخالف نيستند ولي مي‌فرمايند كه با نطق عاشوراي ايشان چه كنم كه در آن به شخص اول مملكت و خاندان سلطنت اهانت شده است. و حضرتعالي بايد تصديق بفرماييد كه آن نطق خيلي تند بود در دنيا چه در كشورهاي جمهوري، چه سلطنتي، چه دمكراسي، چه استبدادي در هيچ جا سابقه ندارد كه عليه ریيس حكومتي با اين لحن سخن برانند..

قاعدتاً آقای خمینی نمی آید بگوید:
مقام سلطنت خر ِ کی یه؟ برو بینیم بابا. برو کشکتو بسّاب.

یعنی، معمولاً، احترام، احترام می آورد. معمولاً، و نه همیشه. الان هم، به نظرت اگر رهبر ایران در نماز جمعه ی بعد از انتخابات، به این مضمون می گفت:

ای کاش دوستان برای حل مسئله ی موضوع انتخاب شخص دوم کشور، با رئیس و رهبر کشور بیشتر گفت و گو می کردند و ای کاش حتا اگر به من اشکال داشتند، بیشتر می آمدند با من گفت و گو می کردند ...


به نظرت اگر آقای خامنه ای به جای درآوردن اشک ملت در نماز جمعه، می آمد به مضمون فوق صحبت می کرد، آیا بهتر به نتیجه نمی رسید؟

و:
من بیشتر از این که رهبر فعلی و جنتی و سیداحمد خاتمی و ... اقتدا کنند به آقای خمینی، در پذیرش امکام خطا در گفتار (و عمل)، قصدم در درجه ی اول ذکر قبول کردن امکان اشتباه در گفتار توسط خود ِ آقای خمینی بود. من در واقع می خواستم این را طرح کنم. باز کنم. نام رهبر ایران و جنتی و ... برایم مسئله ای مهم نبود.

و:
توجه کنید اصولاً پذیرفتن امکان تندروی در گفتار، به معنای پذیرفتن دخیل بودن در اتفاقات تند ِ پیش آمده بعد از سخنرانی است ...

تأمل کنید

سیدعباس سیدمحمدی

اكنون گفت...

سلام عليكم

نوشته‌ايد: «با سیاسی کردن ِدین، دین به مسائل سیاسی آلوده می‌گردد..»
اما مگر دين سياسي نيست؛ آيا دين سياسي نيست و كساني مي‌خواهند آن را سياسي كنند؟
من فكر مي‌كنم دين سياسي است به اين معنا كه به نحوه توزيع قدرت و ثروت در جامعه توجه دارد؛

البته اگر منظور از سياسي كردن دين، تقليل دين به سياست باشد، اين سخن را متوجه مي‌شوم؛ بله فروكاستن دين به سياست و تبديل دين به ابزار سلطه بسيار بسيار ناروا و جفا به ديانت و سياست است.

* من چند روزي مسافرت بودم نتونستم خدمت برسم. ممنون كه جوياي احوال شديد.

مهرامين گفت...

خداي من!!!!!!!!!!!!!!!!1
جزئيات سخن كذاييش رو نميدونستم
واي بر ما كه يك هميچين خردي پشت سياستمونه

نوایش گفت...

دین تمایل درونی شدیدی برای ایدئولوژی شدن دارد!فکر می کنم ساختار ایدئولوژی یا هر محتوایی چه کمونیستی و چه دینی بی کفایت و فرو ریختنی است! اما اگر دین درحد همان سنت باقی بماند ، شاید...

wild river گفت...

هووومممم! شما با آقای میم محرک پور در این باب در توافق به سر می برید آیا؟!!

هادی طباطبایی گفت...

به نظرم دین اینقدر در زندگی انسان دخیل است که هر عملی که انجام میدهد یک انسان دین دار تحت فرامین همان دینش انجام میدهد.سیاست او هم تحت تاثیر دین او قرار می گیرد.این به معنای استنباط احکام سیاسی از دل کتاب و سنت نیست.اما یک بودایی و مسیحی هم اعمالش کاملا در چهارچوب دینش می باشد.عمل سیاسی هم می تواند برای یک دین دار از دین او تاسی کند.(دین را به معنای فقهی ان منظورم نیست.دین همان رابطه ای که انیان با خدا دارد مراد کرده ام)اما استنباط ناشایست از این مفاهیم آن است که از دل منابع فقهی می کوسند که به مبانی علم سیاست نائل آیند که این به نظرمن ناشایست است.

هادی طباطبایی گفت...

سلام.بله بنده ساکن قم هستم و بین قم و تهران در گذرم.خوشحالم از حضورتان در این شهر.

ناهيد گفت...

( با عرض معذرت ) ميگن يه مار ماهي رو هم بندازي تو آكواريوم قم ، آخوند ازش درمياد . مراقب خودت باش دوست ليبرال

سبز نوشت گفت...

ما نام خود ز صفحه ی دلها سترده ایم
در دفتر جهان ورق باد برده ایم

دوست خوبه من سلام:
وب بنده حقیر در آفتابی ترین ساعت از روز سبز 16 آذر مورد لطف نیروهای اقتدارطلب قرار گرفت, به توصیه دوستان و بنا به وظیفه ملی و اخلاقی قصد راه را ادامه دهم...

می خواهم به زندگی کردن راه سبز امید ادامه دهم

آدرس جدید سبز نوشت خدمتان تقدیم میگردد

http://sabznevesht16.persianblog.ir/

باشد که این دوستی ها و همراهی ها ادامه یابد و روزهای خوب نزدیک شود و ثمره سبز بودن ها نمایان گردد ... بیشتر و بیشتر ...

لطفا آدرس جدید را در لینک باکس خود اعمال نمایید و در صورت امکان به دوستان دیگر خود هم اطلاع رسانی کنید.

پاینده و سبز و پیروز باشید.
تا دوباره ها و دیدارها......

این کامنت کپی پیس رو داشته باش تا سر فرصت بیام بحرفم برات برادر

ناشناس گفت...

کامنت من در ذیل
http://mohammadnurizad.blogfa.com/post-140.aspx


با سلام و تبریک عید سعید غدیر.
آیا گمان نمی کنید به جای

ما داریم تقاص روزهایی را پس می دهیم که : ناحق را دیدیم و سکوت کردیم


بفرمائید:

من (محمد نوری زاد) وافرادی مانند من، داریم تقاص روزهای ناحق دیدن و سکوت کردن را پس می دهیم، ولی الان ان شا الله به دلیل نامه هایی که پی در پی به مسئولان نظام می نویسیم مورد مغفرت الاهی قرار می گیریم.




توضیحاَ، جز شما بزرگوار، و مانند جناب عالی، بوده اند و هستند افرادی که در شهریور 1320 و خرداد 1342 و 1356 و 1357 و فروردین و اردیبهشت 1358 و در زمان آقایان خمینی و بازرگان و بنی صدر و شریعتمداری و منتظری و ... در سال 1367 و در سال 1368 و ... و در 22 خرداد 1388 و بعد از آن، برای حرفها و عملهاشان معیارهایی فراتر از معیارهای گذرای انقلابی و رهبرفرموده و مانند آن داشتند و دارند.

با احترام.


آقای محمد نوری زاد، قسمتی از کامنت مرا حذف کرده، و به جایش

//

تایپ کرده است. قسمت حذف شده این است:




توضیحاَ، جز شما بزرگوار، و مانند جناب عالی، بوده اند و هستند افرادی که در شهریور 1320 و خرداد 1342 و 1356 و 1357 و فروردین و اردیبهشت 1358 و در زمان آقایان خمینی و بازرگان و بنی صدر و شریعتمداری و منتظری و ... در سال 1367 و در سال 1368 و ... و در 22 خرداد 1388 و بعد از آن، برای حرفها و عملهاشان معیارهایی فراتر از معیارهای گذرای انقلابی و رهبرفرموده و مانند آن داشتند و دارند.



(برای من سوال است. آقای محمد نوری زاد، بزرگوار و شریف و دارای نثر زیبا و مهربان، چه طور تحمل پنج سطر نوشته ی مرا ندارد، ولی خودش نامه ی یکم و دوم و سوم و ... می نویسد به مقام رهبری؟)





سیدعباس سیدمحمدی

دانشجوی سبز گفت...

سلام
نوشته ی شما قابل بحثه
سبز باشید