۱۳۸۸ آذر ۱۳, جمعه

آنچه نباید از سنت بدانیم


* رویکرد سنت گرایان به سنت، سنتی‌ست. ایشان عقل را تا جایی موجه می‌دانند که نظرات ایشان را تایید کند.
* در جوامع سنتی، سنت‌ها به‌جای فرد تصمیم می‌گیرند و چندان اثری از مسئولیت فردی در آن یافت نمی‌شود.
* با تضعیف پیوندهای سنتی، فرد در جامعه دچار سرگشتگی می‌گردد. ترس از جهان آزاد و جامعه‌ی نو، آزادی و امکان انتخاب آزاد، فردیت و گزینش عقلانی، ترس و اضطرابی را در درون فرد شکل داده که او را تجددستیز می‌کند. این احساس عدم امنیت، انگیزه‌ای در فرد ایجاد می کنند که در خیال خود به گذشته‌ی اساسا موهوم طلایی رجوع کند و آن را بجوید. جستجویی که گاه با خشونت همراه است.
* این جستجو معمولا به ناکجاآباد می‌انجامد. نتیجه‌اش در بهترین حالت ممکن برای جستجوگران تشکیل حکومتی تمامیت خواه و سنتی‌ست که مدرنیته را فقط به‌صورت ابزاری برای ترویج و نگهداری سنت و البته گاهی هم خشونت، می‌خواهد. قدرت برای ایشان بهترین درمان همان سرگشتگی‌ست.
* در ایدئولوژی‌های سنتی، «دشمن شناسی» جایگاه مهم و ویژه‌ای دارد. استمرار جنبش و حفظ هویت آن بسته به همین وظیفه‌ست. وحشت از جهان نو و احساس اینکه دنیا برای ما نقشه کشیده تا ما را نابود کند، باعث می‌شود هماره دشمنی را برای خود متصور شویم و گاه دون کیشوت وار با انبوهی از سانچوپانزاها به آسیاب‌های بادی لشکر کشی کنیم. آسیاب‌های بادی‌ای که گاه «مردم» هم نام می‌گیرند.

۱۸ نظر:

اويس گفت...

يعني واقعا روزي رو خواهيم ديد كه افكار ما درگير با سنت نباشه؟!

wild river گفت...

کاش یه کم جلو تر می رفتید و پیشنهادی واسه درمان این درد اجتماعی هم ارائه می کردید .

ستاریان گفت...

سلام
من هم الحمدلله نه کاره ای هستم و نه در حکومت مسئولیتی دارم که متهم شوم در پی حفظ موقعیت خود هستم و از ترس از دست دادن نون دونی خود حرفهایی می زنم که مخالف حرفهای دوستانم شده!

نگرانی من از مدرنیسمی است که برپایه اعتقادات مردم نباشد و چند وقت بعد باید عقب گرد کنیم و دوباره به اصلاح خواسته های خود اقدام کنیم
هر وقت توانستیم بدون ناراحت کردن مخالفین خود و بدون انگ زدن به دیگران حرف خود را بزنیم و همدیگر را متقاعد کنیم که هر کسی که در این کشور زندگی می کند از دید خود خواهان صلاح و پیشرفت مردم و هموطنانش هست نه یک اجنبی و ضد مردم .موقعیتی برای حرف زدن هم پیدا خواهد شد. سنت گرایان یا مدرنیستها اگر مقابل هم قرار می گیرند به خاطر این است که سنت گرایان فکر می کنند مدرنیستها می خواهند سنت را منهدم و مضمحل کنند و چیزی نو بر جای ان بنشانند که هیچ تناسبی با تاریخ و فرهنگ و تمدن و دین ما ندارد و از سوی دیگر مدرنیستها فکر می کنند سنت گرایان خواهان برگرداندن ملت به عصر حجر هستند و از توسعه و پیشرفت بیزارند. البته در هر دو طرف کسانی با چنین افکاری هستند و وجود دارند و اتفاقا همین ها هستند که عامل بدبختی ما بوده و هستند. اما در دو سوی سنت و مدرنیسم انسانهای معقول هم کم نیستند چنانکه در مشروطه هم گروهی از روحانیت موافق مشروطه بودند وبه نظرم زوم کردن روی شیخ فضل الله کار درستی نیست . مثل الان که همه مخافین شعار "هم شرقی و هم غربی جمهوری ایرانی" را احمدی نزادی خواندن خطاست. چون لااقل من یکی که با این شعار مخالفم احمدی نزادی نیستم و بلکه به شدت از او بیزارم

farzad گفت...

سلام. پوپر دلیل این واکنش سنتگرایانه و ارتجاعی را فشار تمدن می داند. عدم درک شتاب تغییرات و خود تغییرات به مثابه ی آنچه که عصر مدرن را معنا می دهد.

پدرام گفت...

زمانی دوستی برایم نوشت هنگامی که غربیان در کوچه خم پست مدرنیسم هستند ما هنوز داریم از دوره ی گذار سنت به مدرنیسم حرف میزنیم. میگفت اگر هدف هر سه برآیند را یک استخر آب در نظر بگیریم. غربیها خیلی وقته که دم استخر لخت شدند و آماده شیرجه هستند اما ما تازه داریم فکر میکنیم رختکن کجاست؟ آیا همین جا لخت بشیم یا بریم خلوتی و لباسمان را دربیاوریم؟
آن دوست پیشنهاد می داد که آقا ما دیگه وقت لباس درآوردن نداریم بهتر است با لباس شیرجه بزنیم تا دیر نشده در مدرنیسم جهشی داشته باشیم.
نمی دونم دنیا به کدامین سو پیش میرود..شاید هم تعبیر تصویر زیبایی که گذاشتی زودتر از آنچه فکر میکنیم گریبان مدرنیسم غربی را هم بگیرد و یوهو در دامان سنت بیفتد!!
پایدار باشی

تلخ گفت...

به نظر من ما محکوم به گذراندن مراحل گذار از سنت به مدرنیسم هستیم و نمیشه بدون طی مراحل یکدفعه به مرحله بعدی رفت!
تنها کاری که میشه کرد اینه که آگاهانه تر پیش بریم!

مریم گفت...

سلام. دلم برات تنگ شده بود نبودی. تو چی فکر میکنی؟ راست میگه ؟ حرامه؟

ندا (دختر خاک گفت...

سلام
از اون جایی که در شرایط گذار هیچ کس نمی تونه یه حکم قطعی برای تشخیص درست از نادرست داشته باشه به ناچار این پریشانی و تضاد وجود داره.شایدم بعضی دم از تغییر بزنن ولی توی عمل جور دیگه ای هستن. شدیم مثل اون مسلمونی که بعد از مسیحی شدن وقتی برق میومد صلوات میفرستاد...!

M. R گفت...

خطاب به تلخ عزیز و ندای گرامی:
آقا جان / خانم عزیز!
سالهاست در دوره ی به اصطلاح گذار زندگی می کنیم. کی این دوره ی گذار تموم میشه؟ دنیا سیصد ساله مدرن شده بعد از دوران روشنگری...
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
کی روی؟ ره ز که پرسی؟ چه کنی؟ چون باشی؟

محبوبه میم گفت...

ترس از دست دادن سنت به محدود کردن آزادی می انجامد . حال این محدود کردن آزادی را به اشکال مختلف می توان نشان داد اما می توان نکته ی کوچکی را گرفت و به همان اشاره نمود ، رواج ادبیات جدیدی در زبان محاوره که واژه های باید - در ابتدای راه - و نباید - چون به خشونت بیشتری برای ماندگاری بر یک عقیده نیاز است - در مرحله ی دوم اتفاق می افتد . بله جوامع سنتی جوامعی محدود کننده اند و هنر هم در چنین شرایطی تعالی نمی یابد . تعالی به معنای اوج .

مریم گفت...

سلام. چرا عصبانی میشی ؟ منکه میدونم. اینا بنا به منافع خودشون حرف میزنن.گفتند اگه مجسمه سازی در جهت اشاعه فرهنگ اسلامی باشه اشکالی نداره.اما دوست دارم نظرتو راجع به این مجسمه ها بدونم. بعد از این کارها به مجسمه سازان ایرانی می پر دازم.

مریم گفت...

دوباره منم. تو نظرت چیه؟ راجع به اینکه اسلام میگه مجسمه سازی حرامه؟ اینارو نمی گم ها. اینا خودشون مشرکند.

سیدعباس سیدمحمدی، ایران، تهران گفت...

سلام علیکم
خداوند در قرآن می فرماید
«فمن الناس من یقول ربنا آتنا فی الدنیا و ما له فی الآخرة من خلاق
و منهم من یقول ربنا آتنا فی الدنیا حسنة و فی الآخرة حسنة و قنا عذاب النار»
من تا به حال نیاز ندیدم بگویم سنتی هستم یا مدرن هستم
من به دلیل عقلی، که انسان در پی کمال است
و به دلیل نقلی، که انسانهایی از خدا می خواهند در دنیا و در آخرت به آنها نیکی بدهد
مخالفتی با چیزهای خوب دنیای جدید ندارم، هرچند ممکن است عده ای تحت عنوان سنتگرائی یا عنوانهای دیگر با آن مخالف باشند
و مخالفتی با دین و سنت ندارم، هرچند ممکن است عده ای تحت عنوان مدرن بودن یا پست مدرن بودن یا علمگرا بودن یا عنوانهای دیگر با آن مخالف باشند
همچنین طبق دلیل عقلی
که دنیای ما دنیای علت و معلول است
و نیکی و پیشرفت قاعدتاً همین جوری الکی به دست نمی آید
و طبق دلیل نقلی که
«ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیرو ما بانفسم»
نظرم این است پیشرفت افراد و پیشرفت جوامع، از نظر علم و تکنولوژی و هنر و آداب اجتماعی و مانند آنها، نیازمند همت و تلاش است، و در سطح کلان، نیازمند مدیریت است (که الحمدلله چیزی که در ایران زیاد است، مدیریت است)

علیرضا کیانی گفت...

با درود
1-به نکته ی قشنگی اشاره کردی. نکته ای که مورد بحث پوپر و آرنت هم هست و همون بحث ترس از آزادی های مدرن. آزادی ای که به تعبیر پوپر همراه خودش مسئولیت هم می آره و دقیقا در همین جاست که فرد سنتی از لحاظ ذهنی و روانی احساس عدم آرامش بهش دست می ده و...، که همونطور که آرنت تحلیل می کنه دلیل عمده ی رویکرد مردم آلمان به هیتلر همین بحث هراس از مدرنیته و مسئولیت های مستتر درآزادی های اون بود که همونطور که می دونی این بحث، عنوان کتاب اریک فروم در تحلیل نازیسم هم هست:"گریز از آزادی".
گذشته از این بحث، باید به این نکته هم توجه داشته باشیم که سنت زمانی خطری می شود که مدرنیته ستیزان با توسل به آن و تبدیل آن به ایدئولوژی، راه سیطره ی سنت(سنتی که با ایدئولوژیزه شدن،بالتبع توتالیتر هم می شود)را فراهم کنند و البته در این میان بخش هایی از سنت که با آن ایدئولوژی ناهمساز هستند مورد حذف و طرد قرار می گیرند. پروسه ای که حداقل در ایران زیر سیطره ی جمهوری اسلامی به خوبی هرچه تمامتر شاهد پیاده شدنش هستیم.
2- گذشته ازتمام این حرف ها، محمدرضا جان هوای مریم خانم را بیشتر داشته باش!اینقدر دلش رو نشکن!
3-مخلصیم.

ایمان گفت...

سلام و خسته نباشی !!!! D:

بسیاری از مردم امروز ما ، شاید هم خود من و تو مشکلمان این است که عقلمان مدرن است و قلبمان سنتی (شاید هم برعکس). گاهی عقلمان به سمت مدرنیسم می رود ولی دل همراهی نمی کند، گاهی هم دلمان به سمت سنت می رود ولی عقل غر می زند.
برای همین هم مدرن مان نیم بند است ، سنتی مان هم نیم بند است. سرگشته ایم و هیجانی ! بی برنامه و بی هدف.

از ترس آتش جهنم جرات کنار گذاشتن سنت را نداریم و علاقه مان را هم به مدرنیسم نمی توانیم پنهان کنیم.

ما ملت گیجی هستیم.

خداحافظ و خسته نباشی !!!

علی گفت...

نظر منم شبیه جناب ایمان بود. ایشون بهتر گفتن..

سیدمحمدی ادامه ی کامنت قبل گفت...

فرد نو و نظریه ی نو و جامعه ی نو، به خودی ی خود نشان دهنده ی درست بودن یا نبودن فرد و نظریه و جامعه ی نو نیست
ممکن است چیزی نو باشد
ولی کثیف و آلوده باشد
اصولاً فلاسفه و متفکران، دنبال این بحث سنت و مدرنیسم هستند؟
آیا کانت وارد این حرفهای سنت و مدرنیسم می شد؟

سروش گفت...

سلام استاد
سخنانت مرا سخت بر این فکر واداشت که ،اول: خوب اگر این جماعت سنتی احمق
بیشعور آشغال کثافت نباشند که این روشنفکرای پست مدرن کلا بی معنی میشن.
دوم: خود این سنت گرا های بخت برگشته ی مقتدر اون قدیما(البته اجدادشون)
کلی عضو قطع شده به خاطر سنتی نبودنشان میفرستادن سرد خونه. با تمام این
اوصاف مجبورم قبول کنم که این قصه، خوب، هست و بوده و حالا هم بنا بر
اصول استدلال مطرود استقرا خواهد بود. چرا زور بزنیم پاکشون کنیم آنهم در
سال اصلاح الگوی مصرف .
ما خیلی ارادتمندیم