۱۳۸۸ آذر ۱۸, چهارشنبه

ولی افتاد مشکلها...


* ادیان غالب اوقات برای پیروان خود در مقابل «دیگران» امتیازات ویژه قائل هستند. طبق اصل خدشه ناپذیر «خاتمیت»، ادیان ابراهیمی در اصل نمی‌توانند همدیگر را تحمل کنند. یعنی بصورت دقیق این‌که در یک حکومت مثلاً مسیحی که برپایه‌ی نصوص دین مسیحیت حاکم شده، یک مسلمان نمی‌تواند به مقام ریاست حکومت و زمامداری برسد و قس علیهذا. جالب اینجاست که پیروان این ادیان هنگامی موضع مشترک اتخاذ می‌کنند که نامتدینان آنها را به رقابت دعوت کنند.
* وقتی پیروان یک روایت از یک دین یا مذهب در موضع قدرت قرار گرفته باشند، شروع به ایجاد یک طبقه‌ی ممتاز حاکمه می‌کنند. سیاست را به حیطه‌ی امر شخصی وارد کرده و تعبیر پذیری ِدین یا مذهب را باعث بدعت و البته بی ثباتی و هرج و مرج سیاسی می‌پندارند. مخالفان ِشیوه‌ی خود را از هر صنفی که باشند، «دشمن» نامیده و برای حذف آن گروه و تفکرش تلاش می‌کنند.
* در این نوع حکومت‌ها، ناهماهنگی زیادی میان ِ قوانین منبعث از منابع معرفتی دینی و تحولات اجتماعی وجود دارد. مثال در این زمینه آن قدر فراوان است که نگارنده را بی‌نیاز از آوردنش می‌کند.
* این روش ِحکومت‌داری باعث می‌شود تمایلات تمامیت خواهانه در میان رقبا، یعنی آنانی که نوع دیگری از دیانت و دین ورزی را صحیح می‌دانند، بوجود آید و شکاف میان اقوام و مذاهب تشدید شود. معمولاً هر کنشی را واکنشی‌ست با همان شدت و در جهت معکوس.

۱۶ نظر:

تلخ گفت...

عجب!
من تا حالا فکر میکردم فقط در مملکت ما واژه "دشمن" اینقدر مرسومه!!!
پس جاهای دیگه هم همینجوریهاست!!!!

مرمر گفت...

نظر خاصی ندارم..موافقم!

ناشناس گفت...

با سلام

ای بابا اگر از این مسیحیها بپرسید ادعا می کنند که دموکراتی را همیشه و همه جا رعایت می کنند, حتی در دین. از مسلمانان هم گر بپرسی: واژه دموکراتیک را حذف ولی همان ادعاها را می کنند.
یهودیها هم همان ادعا را می کنند, البته تا وقتی در مورد اسراییل سوالی نپرسی و عملکرد رژیم را کامل تایید کنی.
البته بگذریم که دین دموکراتی حالیش نیست.
ولی تاریخ زبانی گیرا و غیر قابل انکار دارد, با اینکه بعضی سعی در بازنویسی آن دارند.
تا بحال این مسیحیان بودند که در طول تاریخ حق زیستن بسیاری از قوم ها را پایمال و باعث انقراز و کشتار دسته جمعی خلقهای مختلف بوده اند. این امر تاریخی غیر قابل انکار می باشد.

http://maziarworld.wordpress.com/

سلیمان رضایی گفت...

سلام علیکم.

شما نیز با افتخار لینک شدید.

اگر مسلمانان بالواقع به قرآن رجوع کنند در می یابند که اولی الامر آنان باید با رای و حضور مردم مشروعیت یابد.

طبیعی است که این اولی الامر تنها با اکثریت مسلمان حاکم می شود و اگر اکثریت غیر مسلمان باشند دیگر اولی الامری در کار نیست.

به پست (اولی الامر کیست) بنده می توانید مراجعه کنید.

وحید گفت...

سلام

اصلا هدف از شکل گیری ادیان ، همان حکومت کردن برمردم است .

ایجاد تغییرات جزئی (و در بعضی از موراد کلی) در دین قدیم و الگو گیری ، برای تاسیس ِ مذهبی جدید همگی در ظاهر به نیت ِ راهنمایی انسانها و در واقع جهت سلطه بر آنها ست .

البته پیامبران (به عنوان نمایندگان ادیان)از جایی یا کسی ، ماموریت و رسالتی ندارند .
انساتنهایی هسنتد با هوش،برنامه ریز و زیرک ،البته با اهداف ِ متفاوت .

و هدف دراز مدت ، همان حمومت بر مردم است .

ناشناس گفت...

سلام علیکم
طبق کتاب خاطرات عبدالرحیم جعفری
وقتی رضا شاه بر سر قدرت بوده
مردم این طور می گفتند و خیال می کردند که اگر رضا شاه نباشد کوهها متلاشی می شوند
بعد که رضا شاه رفت
مردم دیدند ای داد بی داد کوهها متلاشی نشدند!

سیدعباس سیدمحمدی
http://seyyedmohammadi.blogfa.com

Farzad گفت...

سلام. باهات توافق دارم در اینکه در واقعیت چنین اتفاقاتی می افتد اما سوالی که برایم پیش می آید این است:این به خاطر تفسیر از متن است یا نه اصول ادیان یکی است و قابل تفسیر نیست؟

محسن صالحي گفت...

با كمال ميل آدرستو لينك كردم.

جواد خراسانی گفت...

سلام از لطف شما ممنونم، فکر می کنم کم کم بتوان گفت آنچه به آن بتوان اطلاق دین موثر کرد تنها اسلام است. بقیه ادیان ابراهیمی یا مثل یهودیت پیروان چندانی ندارند و یا مانند مسیحیت فاقد شریعت هستند و دیگر ادعای برای تاسیس حکومت دینی در آنها وجود ندارد.

mohammad گفت...

salam
dar morede sokhane dovvometan motmaen nistam. tasavvor mikonam mishavad yek gheraati az din bashad ke ja ra bar digaran tang nakonad .
dar haghighat peyrove dini az adyan boodane hakeme monafiye tavane hokoomate dorost nist.
movaffagh bashid

سلیمان رضایی گفت...

سلام علیکم.
یک چیزی برای من اعجاب انگیز است شما ساکن قم هستید؟
فکر کنم با این تفکر آزاد شما زندگی در قم بسیار مشکل باشد!

من هنوز نمی دانم بعضی افراد چرا اینقدر ذوب در فلان و فلان هستند.
یکی می آید می گوید باید برای پاسداشت شیعه آدم کشت.(علی بن ابیطالب هم برای اینکه به خلافت برسد و حکم خدا را اجرا کند آدم کشت؟!) و آن یکی من اعمال دهه شصت را محکوم می کنم ولی فلانی که در راس بود بسیار مقدس و منزه است!

من واقعا گیجم!

دانشجوي سبز گفت...

سلام
ممنون از تذكرتون تصحيحش كردم
لينك شديد
سبز باشيد

مریم گفت...

سلام. نظر خاصی ندارم یعنی سوادم قد نمیده. اما میخونم و یاد میگیرم

محبوبه میم گفت...

ولی قرون وسطای اروپا خیلی وقت است که تمام شده و اصلا چنین بحث هایی آن جا خنده دار است ( هر چند که کاربرد کلمه ی دشمن ، فقط خاص نظام های دینی نیست بلکه خاص نظام های ایدئولوگ است که ما شکر خدا هر دوتایش را داریم با هم . مثلا کمونیست های شوروی هم این واژه را زیاد داشتند)اما این قرون وسطای اسلامی قرن ها ست که تمامی ندارد .

علیرضا کیانی گفت...

با درود
محمدرضای عزیز، به نظر می رسه که تو بحث هویت و هویتمداری رو خوب گرفتی و اینکه اگر این هویت خاص(در اینجا دینی)به یک منبع قدرت وصل بشه چه بلایی که نمی تونه سر هویت های دیگه بیاره. اینجاست که من یاد بحث مجتهد تو کتاب نقدی بر قرائت رسمی از دین می افتم که با تحلیلی زیبا ثابت کرده بود که در صورت برقراری یک جکومت دینی، این حکومت از دیکتاتوری ناگزیره. چرا که مجبوره یک قرائت از دین رو محور قرار بده و قرائت های دیگه رو پس بزنه و اینجاست که می خوام مانند ژاک دریدا آزوی برقراری "هویت بی هویتی" را داشته باشم. بزرگوار، سروری.

محمد جواد شکری گفت...

سلام
اتفاقا همین چند شب پیش با چند نفر از دوستان روی همین نکته بحث می کردیم و سوالِ اساسی عده ای از ما این بود که چرا محمد ازدواج زن مسلمان را با مرد نا_مسلمان حرام کرد؟
آیا این کار دلیلی جز "هویت پرستی" و استفاده از میل جنسی برای تقویت هویت مسلمانان است؟
البته طرف مقابلمان هم دوست داشت بحث را هرمنوتیکی دنبال کند ولی هرمنوتیک با چاشنی ایمانِ قبلی دیگر نوبر است ،آخر کدام آدم عاقلی می تواند از آیاتی نظیر آیات جهاد ،سنگسار و... چیزی جز همانی که هست را نتیجه بگیرد؟!
بگذریم که درد بسیار است.
راستی تعطیلات هفته ی پیش را لاهیجان بودم ،یادِ شما هم افتادم.امیدوارم فرصتی پیش بیاید تا شما را ملاقات کنم.
زنده باشید.