۱۳۸۹ مرداد ۲۵, دوشنبه

از سنت و مدرنیسم


* در پیچ و خم های کوهستانهای پاکستان، جایی که لشکریان اسکندر مقدونی راه خود را در آن گم کردند یعنی یکی از دورافتاده ترین نقاط دنیا، ساکنان نیمه متمدن آن بوسیله ی ژنراتور برق خود را تامین می کنند تا یکی ازمحبوب ترین و پر مصرف ترین محصولات غرب را استفاده کنند. فیلم های پور.نو.
* سالانه هزاران هزار نفر از اروپا و آمریکا به دهانه ی رود گنگ می روند تا عرفان پست مدرنیستی هزاره ی سوم را تجربه کنند. شاید بودیسم و برهماییسم آیین جدید این هزاره باشد.
* حکایتی ست قدیمی بدین مضمون که شیخ و فاسقی بهم رسیدند و بحثشان گرفتند. شبانه روزی بحث کردند و سر آخر شیخ ره میخانه گرفت و فاسق به منبر رفت.

۱۶ نظر:

دمادم گفت...

خب این لابد نشان می دهد که آدم ها چقدر شبیه هم هستند ، فقط این جغرافیاست که آن ها را متفاوت بار آورده.وحالا در عصر ارتباطات وقتی فاصله ای به نام مکان نباشد یا به چشم نیاید، تعامل فرهنگی هم لابد شکل می‌گیرد. اما آن ها فیلم‌های پورنو را به شکل خودشان می بینند و این‌ها هم عرفان پسامدرن را به شکل خود درمیاورند. اتفاقی که برای مذاهب در جغرافیاهای گوناگون افتاد که به شکل مردم و فرهنگ هر منطقه درآمد.

فرزانه گفت...

سلام
شیخ و فاسق لابد درست و در چار چوب بحث کرده اند !!!

برزین گفت...

سلام
بارها شنیده ام که "گفتگو"معجزه می کند این هم یکی از معجزات گفتگو ...
قابل توجه آنانی که می فرمایند مرغ یک پا دارد !

آی سودا گفت...

عرفان پست دیگه چه مدلیه؟

حامد گفت...

گویی هر کس بدنبال چیزی است که ندارد ...

دوست عزیز ، عرفان ِ پست مدرنیستی post

شاهین گفت...

با سلام.

1.به قول یک بنده خدایی ما که قدیس نیستیم.
2.لینک شدید.
3.به روزم با یک قطعه شعر.

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سلام علیکم.
تاریخ بشر از اولش ترکیبی از چیزهای مختلف بوده. اسکندر مقدونی، هم از ارسطو (؟) کسب فیض و کسب حکمت می کرده، هم هزار هزار آدمها را می کُشته. هیتلر کتاب شوپنهاوئر می خوانده، و شاید واقعاً ذوقیات فکری و فلسفی داشته، اما یک ذوقیات و شوقیات و انحرافیاتی هم داشت که دنیا را به خاک و خون کشاند.
انسان، یک جنبه ی طبیعت شناسی دارد، مربوط می شود به زیست شناسی و علومی مانند آن. یک جنبه هم دارد که هستی شناسی است.
این که در قم یا مشهد یا پاکستان یا افغانستان یا مکه یا مدینه، فیلم ِ ... می بینند، و این که در واشینگتن و مسکو و پاریس و لندن، در روز عاشورا مراسم برپا می کنند، اینها نشان زنده بودن خواستها و تمایلات متخلف در انسان است. طرف محجبه است و در عمرش هم واقعاً دست از پا خطا نکرده در مسائل ِ ...، ولی گرایشی دارد فیلم ِ ... ببیند. حتا اصطلاحاً «روحانی» است، اما گرایش دارد فیلم ِ ... ببیند. اینها شاید ربطی به سنت و مدرنیته ندارد. هستی شناسی ی انسان وسیع و پیچیده است. شما می پنداری اروپائیان در قرون وسطا، خودشان را جاهل می دانستند؟ شما می پنداری اعراب جاهلی، خودشان را عقب مانده ی اخلاقی و فکری می دانستند؟ شما می پنداری این اثر ِ عبارت ِ «قرن بیست و یکم» و «قرن اتم» و «قرن فضا» و ...، بر ما، مشابهش در صد سال قبل و پانصد سال قبل و دو هزار سال قبل نبوده؟ ماها تقسیم بندی های

قرون وسطا ــ رنسانس

سنت ــ مدرنیته

و مانند آنها را ایجاد می کنیم...........

درخت ابدی گفت...

سلام.
توی هر سه موردی که گفتی یه چیز مشترک وجود داره: تداخل عوالم.

نفیسه گفت...

1. نتیجه تفکرات بسته مذهبی
2.هزاره جدید هزاره هزارن فرقه است
3.یک مجادله به تمام معنا، چه نتیجه جالبی...

حسين گفت...

خاهم شدم به ميكده گريان و دادخاه...

نوایش گفت...

این ماجرای تضارب سنت و مدرنیته در ایران خیلی طولانی شده است و وضعیت تاریخی مارا برزخی نموده است
از سال 1285 تا امروز

ندا گفت...

سلام
بیچاره اونی که شخص ثالث این بحث بوده!

مجتبی گفت...

در خبرها خواندم که شبکه های پورنو در رقابتی تنگاتنگ هستند که فیلم پورنوی سه بعدی تهیه کنند.
در خبرها خواندم که آلمانی ها وقتی سونامی اتفاق افتاد، کمک‌های مردمی در آلمان، از مرز 670 میلیون یورو گذشت؛ امروز اعلام شد که در پاکستان، بیست میلیون نفر به کمک نیاز دارند؛ اما کمک‌های مردمی آلمانی ها هنوز به مرز بیست و چهار میلیون یورو نرسیده. و وقتی دوستی از آلمانی ها پرسیده بود چرا؟ گفته بود آلمانی ها کشورهایی را دوست دارند که تعطیلاتشون رو اونجا می گذرونن
:)) آنقدر این دنیای خبر های ریز جالب و محیر العقول است که آدمی می ماند عجب مدرنیته یی داریم ما

/// فکر کنم در آخر عمر به این نتیجه برسم که ما نه از سنت شانس آوردیم و نه از مدرنیته :)))

جواد خراسانی گفت...

سلام، اغلب مردم دنبال اون چیزی هستند که یا ندارند یا نیستند!

ميله بدون پرچم گفت...

سلام
از اين شيخ ها كه به لوازم گفتگو ملتزم هستند خوشم مياد!
حقيقت از پيش مشخص نيست.

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سلام علیکم.

قبول نداری که:


دانشمند خداناباور جهان بینی و ایدئولوژی اش به او می گوید باید با آزمایش و نظر و نظریه و حدس و ... تکلیف پیدایش حیات را، چنان که «حیات از بیحیات ایجاد شود»، روشن کند. به همین ترتیب، تکاملگرایان خداناباور (تکاملگرایان خداباور را نمی گویم)، به سادگی متوجه می شوند در سلسله ی نظریات و حدسیات علمی ی خود، باید چیدمان اصول علمی و مبانی ی علمی و منشأ و ... طوری باشد که «همه ی امور یا تصادفی یا خود به خودی یا طبق نظریه ی انتخاب طبیعی یا طبق ...» ایجاد شده باشد و پیش برود.


نه؟

آیا شما قبول نداری خداباور بودن یا خداناباور بودن، در نظریه سازی در علم زیست شناسی، اثر دارد؟ خانم فرزانه گفته است


«گمان نمی کنم علم گرایان یکباره تصمیم بگیرند شکافهای اطلاعاتی ژرفشان را با معنویات پر کنند آنها هم چنان بی وقفه در حال کارند»

من این جمله را این گونه می گویم:

1) دانشمندان یکباره تصمیم نمی بگیرند شکافهای اطلاعاتی نظریاتشان را پر کنند
2) دانشمندان در مبانی ی نظریاتی مانند نظریات زیست شناسی، گرایشی به باورهایی خارج از science هم دارند و هنگام نظریه دادن و هنگام جست و جو برای شواهد ِ صحت ِ نظریاتشان، گرایششان به باورهایی خارج از science محفوظ می ماند
3) آیا شما قبول داری نه حتا در زمان داروین، نه حتا در زمان داوکینز و من و شما، بلکه ده هزار سال قبل هم، اگر فردی خداناباور باشد، این فرد وقتی بخواهد نظریه ای (ولو نظریه ای خیلی مقدماتی در حد همان ده هزار سال قبل) برای تشکیل کل جهان مادی و نیز ایجاد حیات بدهد، این فرد ِ ده هزار سال پیش هم مانند مثل داوکینز ِ قرن بیست و یکم، متوجه می شود باید در نظریه اش از مفاهیم و اصطلاحات و لغات

تصادف

و

خود به خود

و

انتخاب طبیعی

و

انتخاب طبیعی ناآگاه و نابینا است

استفاده کند، و وقتی خواست آزمایش کند و ... دنبال شواهدی برای صحت نظریاتش باشد؟

آیا شما قبول نداری که چنین است؟


من بحث ارزشی نمی کنم فعلاً. من حرفم این است science با جهان بینی و ایدئولوژی ی ماها (چه من چه شما چه داوکینز چه بازرگان) ارتباط دارد.