۱۳۸۹ مرداد ۱۷, یکشنبه

تاملاتی در باب علم و علم گرایی


در میان اهالی علم امروزه تقریبا دو رویکرد وجود دارد. هر دوی این رویکردها به «مجهولات» در علم توجه می کنند. در یک رویکرد امر مجهول برای دانشمند یا محقق، موضوعی برای پژوهش است و در رویکرد دیگر وجود این امر نشانه ای برای پیروزی در اثبات نظریه های مطلوبش.
نظریه هایی هستند که هیچگونه شاهد علمی و آزمونی و تاریخی برای اثبات خود ندارند و متکی بر موضوعات ماورایی هستند. در تقابل با این نظریات، تئوری هایی هم هستند که تنها برپایه ی مدارک و شواهد و مستندات شکل گرفته اند و پایه ی ایجاد و بسط آنها وجود همان مجهولاتی ست که در سمت دیگر نشانه ای برای وجود امور ماورایی ست.
اذعان به نادانی، ویژگی ذاتی فعالیت علمی ست. این نادانسته ها و مجهولات است که دانشمندان را به پیش می راند. اما برخی ها خود «راز» را می پرستند و کشف و برملا شدنش را نمی پسندند. اینگونه دانشمندان به دنبال شکاف هایی (البته موقتی) بوده که در بین تئوری ها و نظریه ها و کشفیات وجود داشته و به دنبال آن بوده که این گسست ها و شکاف ها را با آن رازها پر کنند. غافل از آن که مسیر تاریخ نشان داده که بیشتر این شکاف ها بزودی پر خواهد شد؛ مثل جاذبه و کرویت زمین، وجود میکروب ها و ویروس ها و... که با کشف و اثبات آنها بسیاری از مسائل پیرامونی بوجود امده بر اثر «مجهول» ماندن آن امور، کمرنگ و ناپدید شد.
مثال ملموس این قضیه اشکالی ست که برخی دانشمندان ِCreationist به دانشمندان ِ Evolutionist می گیرند که برخی حلقه های زنجیره های فسیلی یافت نشده اند. این اشکال از آن رو غیر علمی ست که اگر بر حسب اتفاق آن فسیل یافت شد این اشکال عملا بی معنا خواهد شد. و از طرف دیگر مانند آن است که در یک دادگاه جنایی بخواهیم برای اثبات جرم قاتل، تمام صحنه ی قتل را بدون حذف حتی یک فریم سینمایی ازشهود طلب کنیم. جالب تر اینجاست که آن دانشمندان به جای کشف حقیقت تئوری مورد نظر خود را پیشنهاد می کنند بدون ذکر یک سند یا شاهد علمی.


۲۸ نظر:

آیسودا گفت...

به به چه دانشمند خوش تیپی D:

آی سودا گفت...

این طور که من فهمیدم می خوای بگی که تعدادی از دانشمندان ترجیح می دن مسئله مجهول بمونه تا جوابی براش پیدا بشه. چرا؟ و چگونه میشه اسم این افراد را دانشمند نامید؟؟

درخت ابدی گفت...

سلام.
خیلی بعید می دونم آب این دو تا دیدگاه توی یه جوب بره. هرقدر تکامل گراها از یافته های جدید علم بگن قطب مقابل هم توجیهات جدیدی دارن. چیزی مث مقابله ی خیر و شره.

ققنوس خيس گفت...

اذعان به ناداني ويژگي فعاليت علمي است بنابراين فعاليت علمي با آگاهي يافتن نسبي و كشف حقايق نسبي پيش مي رود چون در مراحل بعد نيز اين اذعان به ناداني وجود دارد...
اما به هر حال پيش مي رود ... يعني علم پيش مي رود
...
وين حل معما نه تو خواني و نه من.
اين پرستيدن راز هم كه ميگويي گاهي(بيشتر از گاهي) واقعا مشاهده مي شود اما به نظرم بايد فرق گذاشت بين آنهايي كه راز را مي سازند و مي پرستند و آنهايي كه راز را مي بينند و به دنبال كشف آنند
گوشم شنيد قصه ي ايمان و مست شد

كو قسم چشم صورت ايمانم آرزوست
...
و اينكه وقتي صفحه ي نظراتت رو خود متنت وا مي شه خيلي بده چون آدم اگه بخواد دوباره به متنت نگاه بندازه مجبوره بك بزنه ..

مجید گفت...

سلام محمد رضا

ببینم مثل اینکه اینجا نمیشه برات نظر خصوصی فرستاد.

بدبختانه و متاسفانه میبینم مجبور شدی بری سراغ ورژن 3 وبلاگت.

جونم برات بگه که یه نظریه ای هست به اسم نظریه تکامل, البته بی خیالش به گذار اینطوری نظر خودم رو برات توضیح بدم.

ما همه مون کرانیم, گنگانیم, و کورانیم؟ چرا؟ به دلیل اینکه تنها چیزی رو مبینیم میشنویم و درک میکنیم که در باورهامون قرار دارند, به اصطلاح همون توهم, باور نداری!؟ ازت تعجبی نداره! اما من باور دارم چون یه موقعی که راجع به مغز و اعصاب میخوندم اینو فهمیدم, درست مثل یه روبوت که بخواد در مورد لبخند ژوکوند نظر بده.آیا ادراک هنری داره اون روبات!!؟

به هر حال یا از اون کوری و کری و گنگی در میاییم یا نمیاییم و بدتر میشیم. این آیه به نظرم اشاره به اون موضئع داشت, پشت صحنه اش رو عنوان نکرده بود.
اما قصد من از اون آیات تنها این بود که بگم در طول یکسال گذشته این آیات به کرات , به کرات در همین جامعه خودمون رخ دادن.
باور نداری, به صحبتها و اعمالی یکساله گذشته بعضیها توجه کن!

نفیسه گفت...

گرچه مثالی که آوردی اصلاً واضح نبود و در نتیجه گشتی در این اینترنت زدیم تا بفهیم جریان چیه.
روند تکامل علم هست و همیشه این روند رو به جلو خواهد بود چون تکامل بخش وجودی و لازمه زندگی در این جهان هست.
اما مجهول پرستی هم خودش عالمی دارد که این دانشمندان به پرستیدنهای دیگر اضافه کردند.

م.ایلنان گفت...

خداوکیلی خیلی خیلی باحاله ها، هر طرف نگاه می‌کنی می‌بینی که یه‌عده‌ای یقه‌ی یه‌عده‌ی دیگه رو گرفتن که برین جلو و بوق بزنین.
علم اون‌جور، فلسفه این‌جور، هنر که واویلا، سیاست که حرفشو نزن، ادبیات که برو بینیم حال نداریم با...خلاصه به قول اون بنده‌ی خدا: به هر طرف رو می‌کنم، راه رهایی باز نیست (البته با حس مورد نظر خوانده شود این تکه) من و ما...

محمد. دغ دق گفت...

سلام دوست عزيز
خوشحالم دوباره گيرت اوردم
.......
من كه هر وقت به واژه اي حدود ليبرال دمكرات مي رسم نا خواسته ياد جناب رند مي فتم

پايدار و سبز باشي

امید گفت...

البته یادمان باشد به در مورد خاص نظریه تکامل , دانشمندان "راز پرست" فقط 0.01 درصد از دانشمندان را تشکیل می دهند .به نقل از ویکپدیا :

The Science Resources Statistics Division of the National Science Foundation estimated that in 1999, there were 955,300 biological scientists in the US (about 1/3 of who hold graduate degrees). There were also 152,800 earth scientists in the US as well.

Therefore, the 600 Darwin Dissenters signing the A Scientific Dissent From Darwinism represent about 0.054% of the estimated 1,108,100 biological and geological scientists in the US in 1999. In addition, a large fraction of the Darwin Dissenters have specialties unrelated to research on evolution; of the dissenters, three-quarters are not biologists. Therefore, the roughly 150 biologist Darwin Dissenters represent about 0.0157% of the US biologists that existed in 1999

ناشناس گفت...

چون نديدند حقيقت ره افسانه زدند

اويس گفت...

لايك و ديگر هيچ :)

نوستالژیک گفت...

مثل پروفسور جنتی!

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سلام علیکم.
تکاملگراها چه رازی را از خلقتگراها کشف و برملا کردند؟
تکاملگراها می گویند «احتمالاً» از غیر ِ حیات، حیات ایجاد شده، و حیات اولیه «احتمالاً» واحد بوده و «احتمالاً» متعدد بوده، و «قطعاً» حیات اولیه ی واحد یا حیات اولیه ی متعدد، منشأ تمام موجودات زنده است. خب. این نظر تکاملگرایان است.


گفته ای:
«مثال ملموس این قضیه اشکالی ست که برخی دانشمندان ِCreationist به دانشمندان ِ Evolutionist می گیرند که برخی حلقه های زنجیره های فسیلی یافت نشده اند. این اشکال از آن رو غیر علمی ست که اگر بر حسب اتفاق آن فسیل یافت شد این اشکال عملا بی معنا خواهد شد.»

تا آن جا که بنده می دانم خداباوران و خلقتگراها اشکالاتشان به نظریه ی تکامل بیشتر از این حرفها است. و در ضمن، ظاهراً هر اشکالی به نظریه ی تکامل بگیرند، طرفداران تکامل می گویند:

ــ این اشکال علمی نیست
ــ این اشکال وارد نیست
ــ دوستان جایگزین بهتر ارائه کنند برای تکامل
ــ تکامل قطعی است
ــ تکامل ثابت شده است
ــ حلقه های مفقوده، اگر مکشوفه شوند، فقط وقتی معتبر و «علمی» هستند که تأییدکننده ی تکامل باشند.



داوکینز کارش «پیدا کردن مجهول» است؟
توجه کنید:



«مروجان مخالفت با تکامل ضمن تظاهر به مدارج علمی، همیشه انگیزه های ... دارند، گرچه گاهی با کتمان آن سعی می کنند خود را معتبر جلوه دهند. در بیشتر موارد باطناً می دانند باید به چه چیز ایمان داشته باشند، چون پدر و مادرهاشان یک کتاب قدیمی به آن ها توصیه کرده اند که می گوید چه باوری داشته باشند.» (صفحه ی 11)


سیدعباس سیدمحمدی:
واقعاً مدارج علمی ی پروفسور داوکینز جانورشناس، واقعی است، و مدارج علمی ی قائلان به تکامل خداباور (theistic evolution) و مخالفان او و مخالفان تکامل خداناباور (atheistic evolution)، تظاهر می کنند که مدارج علمی دارند؟


داوکینز:
«... جوان ساده ی آفرینش باوری از آب درآمده بود ...» (صفحه ی 12)


سیدعباس سیدمحمدی:
این هم از تکنیکهای پروفسور داوکینز برای حقیر و خوار و بی عقل نشان دادن مخالفانش.



داوکینز:
«ما کاملاً به این تصور ذهنی خو کرده ایم که در هر چیز پیچیده ی خوش ساختی، نشانی از یک برنامه ریزی استادانه ی پیشین بجوئیم. شاید همین، عمده ترین دلیل باور اکثر مردمی که تا کنون زیسته اند به وجود نوعی قدرت فوق طبیعی باشد. توان خیزش تخیل داروین و والاس این امکان را به آنان داد، علیرغم شم ذهنی خود، به ساخت های پیچیده نگاه دیگری داشته باشند» (صفحه ی 16)


سیدعباس سیدمحمدی:
تصور ذهنی؟ پروفسور داوکینز برهان های عقلی ی محض، مشترک در بین تمام بشر را، که از برهان نظم و از قانون علیت به نتایجی می رسند، «تصور ذهنی» می داند؟ و آراء خودش و امثال خودش، مانند این که «تنها ساعت ساز طبیعت نیروهای کور طبیعت اند»، «توان خیزش تخیل» می داند؟




داوکینز:
«هیچ زیست شناس صادقی در واقعیت تکامل و این که همه موجودات زنده خویشاوند یکدیگرند تردید ندارد.» (صفحه ی 335)


سیدعباس سیدمحمدی:
این هم از تکنیکهای پروفسور داوکینز. هرچه بگوئیم، از دید داوکینز، پیشاپیش «غیر صادق» هستیم.



داوکینز:
«نظریه تکامل با انتخاب طبیعی انباشتی تنها نظریه ی شناخته شده ای برای ما است که کفایت توضیح وجود پیچیدگی سامانمند را دارد. حتی اگر شواهد به نفع آن نباشد، نیز بهترین نظریه ی موجود است!» (صفحه ی 370)



سیدعباس سیدمحمدی:
البته شواهد امثال پروفسور داوکینز، برای اثبات نظرات امثال پروفسور داوکینز، وجود دارد، و انصافاً کمبود شواهد ندارند.

هيوا گفت...

سلام.
جالبي قضيه اين جاست كه خيلي وقتها براي اثبات درستي ادعاي بر حق بودن خود دست به رد فرضيه هاي(حتي اثبات شده اش)علمي مي زنند.

جواد خراسانی گفت...

سلام، هیچ کدام از تئوری های شروع حیات(خلق دفعی،خلق تکاملی)، توانایی اثبات استقلال ماده را ندارند.در نهایت هر دو در منشاء به یک نقطه می رسند. که تازه بحث از اینجا شروع می شود که آن نقطه اولیه چیست؟اسم این نقطه اولیه هر چیزی که می خواهد باشد،مهم نیست، مهم این است که بارعایت اصول علمی می توان دریافت که خصوصیات این منشاء اولیه با هر دیدگاهی یکسان و ثابت است.

مجتبی گفت...

مطلبت کمی پیچ خورده بود یا شایدم برای من غیر قابل هضم بود.
یه زمانی داوکینز برام جذاب بود بعد چند ماه پیش مناظره اش را در تایم با دانشمندی دین دار خواندم اما خیلی مسخره بود
در آنجا اشاره کرده بود رفتار های اخلاقی بشر هم تکاملی است یعنی خارج از حیطه ی عقل است یعنی یک اشنان به کسی خیر می رساند این بستگی به تکامل و اینها دارد و نه حس انسان دوستی و از روی عقل و درک
خوب که به نظرات داوکینز فوکوس کنیم در آنجا می شود تضادهای عجیبی را پیدا کرد

فرزانه گفت...

سلام
فکر می کنم این پست را در ادامه بحث بین آقای سید محمدی و امید نوشته ای که به ترتیب معتقد به آفرینش و تکامل هستند و مدتی است در حال بحث اند .
جالب است یک نفر ناشناس هم گفته چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند ! حالا ایشان در دسته کدام دانشمندان قرار می گیرند ؟ لابد همان خدا عالم است !

بحث جذابی است .فعلاً که عقل من نمی تواند یافته های تکامل گرا ها را نقض کند .

مقداد گفت...

فکر می کنم گذشت دورانی که علم پوزیتیویستی می خواست بی حد و حصر همه چیز را کشف کند
راز هست
رازی که برملا نمی شود هیچ وقت
باید پذیرفت
باید قبل از آنکه عقب از این راه بن بست افسرده شود این را به او فهماند

M. R گفت...

به سید عباس:
سلام
تکامل گراها دروغهایی مبنی بر این که همه ی جانداران بهمین صورت اولیه خلق شدند را برملا کردند. کار از این مهم تر؟ شما همواره بحث را می برید به منشاء حیات. پس قبول دارید که مثلا خرگوش ها به یکباره آفریده نشدند و در ابتدای تاریخ تالاپی نیفتادند پایین؟ مثل آدم و حوا؟

به مجتبی:
حرفی که داوکینز زده را دانشمندان رفتار شناس اثبات کرده اند. شما نمی توانی قبول کنی چون پیش زمینه های الهی و عرفانی و مذهبی و ماورایی ات نمی گذارد. پس در نتیجه می گویی مسخره است. نه خیر مسخره نیست. شما برو ببین رفتارشناسان و عصب شناسان چه می گویند. مثلا ببین دنیل دنت یا فرانس د وال در باره ی تکامل چه می گویند.
در ضمن خوشحال می شوم یک مورد از آن «تضادهای عجیب» نظرات داوکینز را بگویی. خیلی ها اینجا منتظرند.

به مقداد:
برایم جالب است آدم نسبی گرا و پست مدرنی مثل شما چطور این جمله از دهانش خارج می شود:
«راز هست
رازی که برملا نمی شود هیچ وقت
باید پذیرفت»
نه خیر آقاجان. فعلا که هر روزه دارد از تعداد رازها کمتر می شود. شما شاید خبر نداری!

ناميرا گفت...

اگر نظريه تكامل رو هم بپذيريم،بازهم مي تونيم براي تكامل يك مبدا در نظر بگيريم.كه شايد همون راز باشه.

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سلام علیکم.
ممنون از توجه شما.
نه. چیزیم نشده. ولی من تقریباْ هر روز این صحنه را می بینم که موتورسوارها با دست راست موتور می رانند و با دست چپ با موبایل صحبت می کنند. به نظر من این کار جنایت علیه بشریت است. و دوست دارم رفقا، شدت فاجعه را دریابند.
***
چند روز پیش کتاب تاریخ ایران مدرن را گرفتم.
فصل آخرش را کامل خواندم. حالم بد شد. شاید بقیه ی کتاب را نخوانم. این مملکت، تاریخش، غصه است.

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سلام علیکم.
تکاملگراها، خودشان می گویند تمام موجودات زنده، یک منشأ دارد. مگر نمی گویند؟
تکاملگراها، نظریه ای دارند، و مشاهدات خود را حمل می کنند بر این که مؤید نظریه ی انها است. چه طور می گوئی نظریه ی تکامل، نظریه ی علمی است، و اگر مثلاً دکتر محمود احمدزاده هروی بگوید

«من قطعاً این روایت علمی از حیات را قبول دارم که در زمان واحد یا در فاصله ای زمانی، گونه های متفاوت موجودات زنده پدید آمده اند (مثلاً چند هزار گونه) ، و گونه ها تا امروز به حیات خود ادامه دادند (یا تعدادی از آنها، منقرض شدند)»

نظریه ی تکامل، کشف سخن ِ دروغ ِ امثال محمود احمدزاده هروی است؟


به مجتبی گفته ای:

«حرفی که داوکینز زده را دانشمندان رفتار شناس اثبات کرده اند. شما نمی توانی قبول کنی چون پیش زمینه های الهی و عرفانی و مذهبی و ماورایی ات نمی گذارد. پس در نتیجه می گویی مسخره است»

خب چرا آن روی سکه را نمی گوئی؟ آیا شما، وجداناً، حدس نمی زنی این «دستگاه» نظری، که می گوید:
ــ حیات بر حسب تصادف ایجاد شده، از بیحیاتان
ــ بر اثر گذشت زمان و فرایندهای پیچیده و ... و انتخاب طبیعی و جهش و ... از ذیحیات اولیه، موجدات زنده در هزاران گونه ایجاد شده

این دستگاه نظری می خواهد پافشاری کند و بر ذهن مخاطبان خود اثر بگذارد، که اصلاً نیازی به طرح مفهوم «خالق» وجود ندارد و ماده خودش هوش دارد و خودش هدف دارد و خدش توانائی ی ایجاد حیات از بیحیات را دارد؟ آیا واقعاً، شما حدس نمی زنی داوکینز (و نه خود داروین که مسیحی بوده و پایبند آداب دین و مذهبش بوده) با طرح پله پله ای ی مسئله ی حیات، آن طور که او تقریر می کند، می خواهد تمایلات و افکار ضد ماورائی اش را القا کند؟ خب مسئله ای نیست. اما آیا گریزی از این است که افکار ضد ماورائی ی امثال داوکینز و افکار ماورائی ی امثال من، بالأخره خودش را در مباحث نشان می دهد؟ ضد ماورائی ها، آیا کوشش نمی کنند القا کنند نظریه ی تکامل و بیگ بنگ و قانون پایستگی ی جرم و انرژی و مانند آنها، یعنی «نیازی به مفهوم خدا و مفهوم خالق نیست»؟ آیا امثال من، کوشش نمی کنند جدای از برهانهای به زعم خودشان عقلی ی محض، این را هم نشان بدهند که نظریه ی تکامل ضعفهای بنیادین و مبنائی در علم دارد و قانون پایستگی ی انرژی واقعاض ربطی به این ندارد که جهان خدا دارد یا ندارد؟

امید گفت...

گذشته از حرف های تکراری , فکر می کنم جدا هضم این موضوع که اخلاقیات ما ریشه تکاملی دارد , برای بسیاری (از جمله خودم تا وقتی با شواهد روبه رو نشده بودم) سخت باشد. اما باید دقت داشت که :

1.آیا از نظر ما اخلاقیات ریشه مادی دارد یا نه ؟ یعنی بالاخره به سیم کشی های مغزی ما بر می گردد یا خیر ؟ اگر منشا جدایی برای اخلاقیات قائل باشیم احتمالا به نظریه "وجود روح" در بدن آدمی متوسل خواهیم شد و اگر منشا مادی برای اخلاقیات در نظر بگیریم , باید بپذیریم که این سیم کشی های مغزی طی فرآیندی مادی در ما ایجاد شده است .

حال هر کسی باید در دادگاه خرد خود قابلیت توضیحی این دو نظریه را در یک مورد خاص (مثلا قاتلان زنجیره ای) با هم قیاس کند ...

2. یک مشاهده جالب که در طبیعت وجود دارد آنست که اخلاقیات مختص انسان نیست . زیاد هم لازم نیست به رفتارشناسان حیوانی در عصر جدید رجوع کنیم , مگر وفاداری سگ ها ایده جدیدیست ؟ ... در اینجا مثالی از وجود مفهوم انصاف را در نزد میمون ها را می توانید ملاحظه کنید

http://www.andishe-pooya.blogfa.com/post-90.aspx

محبوبه موسوی گفت...

تا وقتی که هنوز می‌خواهیم با درک و شهود به حقیقت علمی برسیم و حقیقت علمی ایی را قبول می کنیم که با پسند و سلایق گوناگون فرهنگی‌مان -از مذهب بگیر تا ریشه ای ترین سنتها- منطبق باشد، دیگر علم و حقیقت علمی چه جایی اینجا دارد که بخواهیم درباره‌ی چیز ی به سر و کله‌ی هم بزنیم که به آن باور شهودی نداریم. چون عادت کرده ایم اول دلمان چیزی را بپسندد بعد عقلمان جلو برود و در پی اثبات حرف دل باشد. همین قضیه در مورد علم هم اتفاق افتاده.

عفیفه عابدی گفت...

چون همیشه قابل تاملی...ممنونم

فاضل گفت...

سلام

نكته‌آموز بود.
عقلانيت از ما مي‌خواهد كه ميزان التزام و باورمان به يك نظريه متناسب با شواهد مويد آن باشد.

مجتبی گفت...

@ m.r
حتی اگر دیندار هم نبودم نمی توانستم بپذیرم که مثل یک روبات دارم فعالیت می کنم و حتی عمل اخلاقی من هم یک امر مکانیکی است و نه یک امر ارادی

M. R گفت...

آقا مجتبی مشکل شما همان نتوانستن در پذیرفتن است البته که کشفیات علمی با نتوانستن در پذیرفتن! کاری ندارد.
در ضمن شما گویا متوجه مباحث داوکینز نشده اید. او از روبات و مکانیک نمی گوید از تکامل رفتارها و هنجارها می گوید.