۱۳۸۸ آذر ۲, دوشنبه

مدرنیته یا سنّت؟



* نهادهای مدرن در زمان مشروطه و قبل از آن توسط تکنوکرات‌های توسعه‌گرا مثل میرزاحسین خان سپهسالار و امیرکبیر به صورت آمرانه و از بالا یا توسط مستشاران خارجی یا بواسطه‌ی برخی علایق شخص شاه وارد کشورمان شد. به‌هر حال با ایجاد نهادهای مدرنی مانند مدارس جدید، تاسیسات ارتباطی و برخی اقسام تکنولوژی، مرجعیت سنتی به نوعی احساس خطر کرد. نهاد مرجعیت سالها بود که آموزش و پرورش، دستگاه قضاوت و ترویج و پاسداشت سنّت‌های دینی را در دست خود داشت. مدارس جدید و نیز تاسیس عدالتخانه این خطر را از عالم ذهنیات به عرصه‌ی عینیات کشاند. آنگاه بود که برخی از مراجع برای مخالفت خود با مدرنیته بهانه‌ای و انگیزه‌ای قوی داشتند. اینها به واقع احساس عدم امنیت می‌کردند. این احساس عدم امنیت نوعی حقارت درونی و ترس را ایجاد کرد که واکنشی بیرونی مانند لوایح شیخ فضل ا... داشت. قصدم اینجا تخطئه‌ی وی نیست بلکه تحلیلی از وقایع است، هرچند کوتاه و نابسنده.
* مراجع سنتی ما ملاکی خارج از سنت را حتی برای تایید خویش قبول ندارند و معتقدند چنین ملاکی وجود خارجی ندارد و اعتبار خودشان را خودشان تعیین کرده و کوچکترین انتقادی نه برونی که حتی درونی را هم برنمی‌تابند. فرق مهم این جریان با تحولاتی که در اروپا صورت گرفت این بود که در مشرق زمین چیزی به نام اندیشه‌ی انتقادی و فرهنگ پرسشگری پانگرفت. داستان تلخ فرجام برخی از منتقدان یا آنانی که خلاف‌آمد دوران خویش می‌اندیشیدند گویای وضع آن روزهاست.
* در بررسی افکار و اقوال مدرنیته متوجه می‌شویم که نقد آن، تلاشی برای بهتر کردن وضع موجود است و در برابر انتقاد موضعی مثبت و همدلانه دارد. مدرنیته جایگزین ندارد، زیرا یک روح است که دمادم تازه می‌شود. فرق مدرنیته با سنت را در همین نکته شاید بتوان خلاصه کرد. جوامع سنتی ساختار و عملکرد خود را یا در «روح ملی» یا با «وحی الهی» تطبیق می‌دهند که البته نقد در این زمینه‌ها با خطرات بسیاری مواجه است. چنین جوامعی را تا وقتی که بر موضع خود ایستاده‌اند به اعتقاد من کمتر بتوان مدرن خواند. ملی‌گرایی و رجوع به مذهب اگر مدرن هم شوند باز می‌خواهند بر پروژه‌ی مدرنیزاسیون کنترل تام و تمامی داشته باشند که این امر همان بازگشت به سنت است. یعنی جامعه‌ای تکنولوژیک بدون اندیشه ی انتقادی.

۳۱ نظر:

تلخ گفت...

من در عجبم که چرا همه علما و مراجع نماد مدرنیته رو "مکدونالدز" میدانند!!!!!!
حتی رندی چون شما!
شاید به خاطر مکدونالز در روسیه!!!

زنده یاد : حسین پناهی گفت...

حریم محدود اندیشه های ما همچنان محدود خواهد ماند و ما مرتب تکرار

می شویم باصورت مسئله ای که بر تخته حیات باقی است...

ناشناس گفت...

1-با سلام
2-تقریبا مطمئن هستم که استحضار دارید که "روح ملی" برگردان درستی برای "زایت گایست" نیست و البته این قبیل خرده گیری ها شاید با نظر به میزان دقتی که از یک "وبلاگ نویس تیپیکال" انتظار می رود،شاید چندان مناسب نباشد ولی از آنجاییکه به نظرم کیفیت مطالب شما فراتر از آنی ست که از یک بلاگر تیپیکال انتظار می رود و خصوصا از آنجاییکه اصولا در سنت چیزی به نام "ملت" وجود ندارد و ملت بر-ساخته ای مدرن است، این ترجمه بر من گران آمد.
3-در مورد جایگزین نداشتن مدرنیته هم فعلا تا جناب هابرماس زنده است می توان گفت و گفت و گفت، اصلا خوبه بگیم مدرنیته لنگه نداره!
4- مرحمت زیاد!

M. R گفت...

چه خوب چه خوشحالم چنین خوانندگانی دارم بله متوجه شدم و حذفش کردم. ممنون از تذکرتان.
در مورد آوردن روح ملی در مطلب بیشتر منظورم متوجه این قضیه بود که ملی گرایی صرف هم در مقابل مدرنیته ست آنهم برای خودش جبهه ای ست تقریبا در کنار سنت بر علیه ی مدرنیته. البته اگر این مرزبندی های ناشفاف و انتزاعی را کمی جدی بگیریم. سنت گرایان امروزه از ملی گرایی خوب استفاده می کنند که این همان مدرنیته ی ناقصی ست که فقط ابزار است و بس. منظور م از اینکه مدرنیته جایگزین ندارد بیشتر این است که مدرنیته یک جریان دائمی ست. مثل یک رودخانه. تا وقتی ذهن بشر که سرچشمه ی آن است زنده ست و فعال مدرنیته هم جریان دارد.
در هابرماسی بودن من هم شک نکنید! در این موارد خاص!
کاش معرفی می کردید تا بیشتر متوجه شویم افتخار پذیرایی از چه اساتیدی را داریم و این قدر شرمنده نشویم و بیشتر دقت کنیم
بسیار ممنون از نقد دقیقتان

Alireza گفت...

والا من که سوادم به این بحث ها نمی رسد. ولی به نظرم این سنت گرایی واقعا غیر قابل دفاع است. هر چیزی که نتواند خود را به روز کند غیر قابل دفاع است.

مرمر گفت...

کاملا موافق خط به خط این مطلبیم و سواد بیشتری ندارم که بخوام نظطر ااضافه ای بدم.

روح انگیز گفت...

در اینکه لیبرالیسم، یک ایدئولوژی مزخرف است، تردیدی نیست. اما من می گویم لیبرال ها بالاخره یک سری ادعاهای دهن پرکن دارند مثل احترام به دیدگاه های مختلف؛ در حالیکه تو یک آدم عقده ای هستی که دیدگاه مخالف خود را بر نمی تابی و اکثرا با بداخلاقی با مخالف خود صحبت می کنی. از این نظر من نوشتم که شما حتی پایبند به آنچه ادعایش را می کنی نمی باشی!

مهرامين گفت...

فراموش نكنيد چون آن كه فراموش كند ،‌محكوم است به تكرار همه آنچه اتفاق افتاده است .

FARZAD گفت...

سلام محمدرضا خان لیبرال دموکرات. در مورد ملی گرایی به ذهنم میرسد انبوه کشورهایی را که با چنین تزهای ناسیونالیستی دست به کار انقلابهای فراوانی در جهان سوم شدند و در نهایت با الگوگیری از فاشیسم جهنمی برای ملتشان ساختند که سنت خوابش را هم نمی دید روزی بتواند چنین کنترل و اعمال قدرتی بر اتباعش داشته باشد.

ایمان گفت...

روحانيت كـه در آغـاز، پـرشـور‌تـرين حاميان مشروطه به حساب مي‌آمدند و بارها بر وجوب آن تأكيد و مخالفت با آن را مخالفت با مام زمان (ع) بشمار مي‌آوردند به تدريج بر سر مفاهيم و نحوه شكل‌گيري آن در مقابل هم ايستادند. با فروكش كردن تب و تاب مشروطه‌خواهي، بسياري از روحانيون حتي به شنيدن نام مشروطه نيز رغبت نشان نمي‌دادند و حتي آيت‌الله نائيني، نسخه‌هاي بجاي مانده از تنبيه الامه را جمع‌آوري كرد و آيت‌الله طباطبايي پي در پي تكرار مي‌كرد كه سركه ريختيم شراب شد

اما آنچه در فرجام اين دلسردي اهميت داشت آن بود كه روحانيت تنها گروهي بود كه بيشترين لطمات را متحمل شد. هم به هدف خود در مشروطه يعني تقويت جامعه اسلامي، جلوگيري از نفوذ بيگانگان و رهايي از ظلم و برطرف كردن فقر اقتصادي و نهايتاً گسترش دينداري نرسيد و هم با از دست دادن منزلت اجتماعي خود، دوران تلخي را تجربه كرد و بالاخره اينكه با به قدرت رسيدن رضا خان وارد دوره‌اي شد كه معمولاً روحانيت از آن به بدي و سياهي ياد مي‌كرد

شايد اگر رضاخان به سلطنت نمي‌رسيد و تقدير تاريخي روحانيت چنين رقم نمي‌خورد، كلنجارهاي سابق روحانيت با مفاهيم سياسي و اختلافات آنان در باب استبداد و اشتراط به آنها افق جديدي مي‌بخشيد و گفتگوهاي ناتمام آنان را به فرجامي مي‌رسانيد اما ظهور دولت كماليستي رضاخان كه كليت روحانيت را نفي مي‌كرد سبب شد تا روحانيت در قبال سياست، موضعي منفي بگيرد و به درون ساختار سنتي خود فرو رود و بدين گونه از مشاركت در نظم سياسي جامعه باز ماند.

عليرغم تغييراتي كه در عصر پهلوي دوم در نگاه روحانيت به سياست بوجود آمد و كمتر از گذشته، سياست را به حوزه شرور زندگي حواله مي‌كرد، روحانيت دوران آرامي را پشت سر گذاشت، همواره از دخالت در سياست دور ماند، نه از قدرتمندان حمايت كرد و نه به ستيز آنان پرداخت، حتي حضور او در پارلمان كه از عصر مشروطه اول به اين سو به صورت يك سنت در آمده بود رو به تحليل رفت.

علیرضا کیانی گفت...

با درود
محمد رضای عزیز این خانم روح انگیز شما می داند چه می گوید؟! لیبرالیسم مزخرف است یعنی چه؟ هرچه بدبختی می کشیم از این است که نهاد های لیبرالی در کشور حاکم نیستند که عقاید مختلف را برتابند. اذهان لیبرال که پیش کش!تا تفکر امثال روح انگیز وجود دارد باید که همین دری وری ها را شنید و البته به آن خندید و نیز شاکر بود که عنان آدمیان دست اینها نیست. چه بگویم؟

سحر گفت...

اين فقيهان كه به ظاهر همه اخوان همند.

چون به باطن نگري دشمن ايمان همند...

آه از اين صومعه داران تهي از اخلاص ..

كز حسد رهزن ايمان مريدان همند...

محبوبه میم گفت...

یادش به خیر استادی داشتیم در سال های دانشجویی که معتقد بود پس از فروپاشی صفویه و از دست رفتن قدرت روحانیت ، این نهاد مدام به فکر دست یافتن به جایگاه قدیمی بود او حتی چنان بر این اندیشه اش پای می فشرد که حضور علما در مشروطیت را از این زاویه نگاه می کرد و معتقد بود تا بالاخره در انقلاب پنجاه و هفت توانست نتیجه ی تلاش هایش را در طول قرن ها بیابد .
من معتقدم که جامعه ی ایرانی به دلیل دارا بودن بافت مذهبی نمی تواند به سمت مدرنیسم - با تمام ویژگی ها و مشخصاتش برود - چون ذات مذهب متعلق به گذشته است مگر این که مذهب ، شکلی نقادانه برای خود دارا شود که این کار را فقط متصدیان مذهبی می توانند انجام دهند . فراموش نمی کنیم که لوتر و کالون هر دو کشیش بودند .

مریم گفت...

سلام. دعوا و بگو مگوی تو را با پارسا خوندم. کنجکاو شدم به وبت سر بزنم. جالبه. حتما لینکت میکنم

روح انگیز گفت...

همه آنچه نوشتی بر خودت صدق می کند.
آدم پست، به دیگران توهین می کند و تو چنین می کنی!

من تکرار کلمات تو را در شان خود نمی دانم. متاسفم برایت با آنهمه ادعاهایی که درباره انسان می کنی و متاسفانه هیچ نفهمیده ای از انسانیت!

ناشناس گفت...

در ضمن، تو عقلت نمی کشه که با دیدگاه های من مخالفت کنی. کاری که تو می کنی توهین به شخص خود من است. چون کم میاری!

روح انگیز گفت...

در ضمن، تو عقلت نمی کشه که با دیدگاه های من مخالفت کنی. کاری که تو می کنی توهین به شخص خود من است. چون کم میاری!

فرزانه گفت...

سلام آقا محمدرضا
چرا مذهب ما در مقابل مدرنیته تا حالا خلع سلاح نشده ؟ منظورم این است که تا کی باید بشنویم جامعه ما بافت مذهبی دارد و به علت رجوع مکررش به آن نمی تواند به سمت مدرنیته برود؟ مگر اروپا مذهب نداشت ؟
حرف مذهب هم همیشه این است که جلوی دکان من دکان باز نکن می بینید چقدر از بهاییت وحشت دارند؟ حتی از آوردن اسمش در یک آگهی حالا بماند که این قضیه رنگ سیاسی هم دارد
و این برایم جالب است که ملی گرایی را هم در تقابل با مدرنیته قرار داده ای واقعاً برایم تازگی داشت و به نظرم درست هم می آید.

ناشناس گفت...

(ابتدا صفحه ی اصلی ی
http://mrmardaneh.blogfa.com/
را ببینید، که در آن در مقاله ی
http://mrmardaneh.blogfa.com/post-8.aspx
قبل از کلیک کردن روی "ادامه ی مطالب"، عکسی است که ظاهراَ می خواهد تداعی کند جنبش سبز چاقوکش و هفت تیرکش و ... هستند)

×××


کامنت من در ذیل
http://mrmardaneh.blogfa.com/post-8.aspx


سلام علیکم آقای مردانه، که به جای عکس خودت، عکس مقام معظم رهبری را گذاشته ای وبلاگت.
آیا نوشتن
مرگ بر شاه و درود بر خمینی و شعارهای بختیار بختیار نوکر بی اختیار و دهها شعار و شعارنویسی ی دیگر در انقلاب 1357 هم کپی برداری از کتاب جین شارپ بود؟
اموال عمومی؟ اموال خصوصی؟ وقتی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، بدون برگزار شدن مزایده و مناقصه و ... پروژه های اقتصادی را در دست می گیرد، شما به عقلت نمی رسد مملکت "اموال عمومی" دارد؟ وقتی، ظاهراَ، ظاهراَ،
طبق دکتر حسن منصور

ظاهراً حدود 30 تا 40 درصد درآمد ناخالص ایران خارج از حسابرسی است و ظاهراً در اختیار شخص ولی فقیه است. مافیاهای اقتصادی به این 30 تا 40 درصد (و قسمتهای دیگر؟) دست دارند و ظاهراً به شخص ولی فقیه هم پاسخگو نیستند

شما به عقلت نمی رسد "مملکت اموال عمومی" دارد؟
وقتی گاردی ها زنان و مردان را وحشیانه می زنند، و وقتی فیلمش در دنیا پخش می شود، می گویند این فیلمها ساختگی است، شما چیزی به عقلت نمی رسد؟
خب شما چرا نمی توانی درک کنی. وقتی روزنامه ها را می بندند و مخالفان حکومت فعلی رسانه ندارند، خب خود به خود کار می رسد به اسکناس نویسی و الله اکبرهای غیر فرمایشی و دهها کار دیگر.

در ضمن. مرحوم آقای خمینی، به رهبر رسمی و قانونی ی انتخاب شده برای دوران بعد از آقای خمینی، یعنی شیخ حسینعلی منتظری، نامه هایی داده بودند. شما نامه ای از آن نامه ها را منتشر کرده ای. که خب آقای خمینی نظر شخصی ی خود را بازگو فرموده است. رحمت خدا بر حضرت آقای خمینی.



seyyed abbaas-e seyyed mohammadi

وحید گفت...

سلام

محمد رضا جان ، این عکس ِ ( فرانتس کافکا)رو نمی تونی یه مقدار کوچیک کنی ِ یا جا شو عوض کنی ؟!

اصلا بیا این عکس رو بجاش بزار :
http://sibegazzade.com/pix/writers/FranzKafka002.jpg

راستش این بابا همینطور زُل میزنه به خوانده متن !

اما نظر من :

نگرانی از تاسسیس مدارس جدید برای ورودِ تکنولوژی و علم مشکل همیشه مراجع(مروجین دین ) بوده .
واینکه فکر نمی کنم مرجعیت ِامروزی هم داشته باشیم!
افکار وعقاید پوسیده این گروه(در هر دینی)مربوط به دیروز نیست .

«روح ملی» یا «وحی الهی» هم ، فقط ابزاری ِِ برای توجیه ترسشون ِ .

به قول ِاسکار وایلد

علم مرگ ادیان را رقم مى زند.

ناشناس گفت...

سلام علیکم
از دید شما مدرنیته چیست؟
از دید شما پروژه ی مدرنیزاسیون چیست؟
از دید شما جمع ناپذیری ی احتمالی ی وحی الاهی با مدرنیته یا پروژه ی مدرنیزاسیون، فقط به دلیل دافعه ای است که در وحی الاهی یا در سنت وجود دارد نسبت به مدنیته، یا احیاناً مدرنیته هم دافعه دارد نسبت به وحی الاهی؟
مدرنیته، که جایگزین ندارد، چی هست؟
به نظرت با دلایل عقلی ی محض و دلایل فلسفی ی محض، در جواب این سؤال که مهمترین موضوع برای انسان چیست، به چه جوابی می رسیم:
مهمترین موضوع، لیبرال دموکراسی است
مهمترین موضوع پروژه ی مدرنیزاسیون است
مهمترین موضوع کمونیسم است
مهمترین موضوع ولایت فقیه است
مهمترین موضوع ولایت فقیه مطلقه ی انتصابی است
مهمترین موضوعف خدا است

سیدعباس سیدمحمدی
http://seyyedmohammadi.blogfa.com/

محمد جواد شکری گفت...

"روح انگیز" گرامی ،
تو را به هر چه تو خواهی ،این قدر فحاشی نکن ،من یکی که دلم خیلی درد می گیرد وقتی می بینم در چنین وبلاگِ دردانه ای به جای نقد و انیشه ورزی ،فحش و فحش کشی راه می افتد.
در ضمن بسیار خنده دار است که یکی بیاید و اعلان کند : ((در اینکه لیبرالیسم، یک ایدئولوژی مزخرف است، تردیدی نیست.)) !!!
پس این همه کارِ فکریِ غول هایی مثل لاک ، پوپر و... و این همه دستاوردهای مثبت لیبرالیسم چه می شود ؟!
گیرم که شما هیچ چیز مثبتی هم در آن نبینید ولی به جانِ همین محمد رضا که نادیده دوستش می دارم این راهش نیست.
به قول یکی از دوستانم استبداد دارد از گردنِ این کامنتهایی که می گذارید می زند بیرون.
دخالت مرا ببخشید.

علیرضا کیانی گفت...

با درود
محمد رضای عزیز حواب هایت به روح انگیز را خواندم و به جان عزیز خودت لذت بردم. چیزی که برایم جالب بود نخست اینکه تو مصداق کامل "رحما بینهم و اشداء علی الکفار"(آیه رو درست گفتم؟!) هستی! شاکریم که باتو جدل کامنتانه نداشتیم و بی جا کنیم که بخواهیم داشته باشیم!و دوم اینکه این خانم چقدر به زیر کمر می اندیشد!در اینکه سکس موضوعی مهم است شکی نیست اما حقیقتش من به آن به چشم غداخوردنی معمولی نگاه می کنم . این که نیازی ست که باید ارضاء شود و در این ارضاء هم "فقط" رضایت طرف مقابل شرط است حالا هر که می خواهد باشد. خب این که بخواهیم بیشتر ازنصف بلاگمان را به این موضوع اختصاص دهیم و به قول تو مدام در حال سرک کشیدن به خشتک دیگران باشیم کمی غیر طبیعی نیست؟سوم اینکه در باب ادعاهای فکری-سیاسی این خانم جناب شکری جواب خوبی دادند و اصولا در این بحث ها من به یک آریستوکراسی فکری اعتقاد دارم که مطمئنا این خانم را در این حلقه راهی نیست.
در آخر اینکه "آن که می فهمد، می فهمد. آن که نمی فهمد بهتر است که نفهمد!"

روح انگیز گفت...

بله فحش نامه شما را حذف کردم.بی ادب!

روح انگیز گفت...

خدمت اقایان محترم محمد جواد شکری و علیرضا کیانی بایدعرض کنم که اولا من از مدت ها قبل در همه کامنت هایم به محمدرضا نهایت احترام را رعایت می کردم و فقط به نقد دیدگاه های ایشان می پرداختم اما متاسفانه ایشان از همان اول شروع کردند به توهین نمودن و فحاشی و من بارها به ایشان تذکر دادم که شما فقط می تونی نظرات من رو نقد کنی نه اینکه به شحص من توهین کنی اما کارگر نیفتاد و جناب مدعی لیبرال دموکراس، برخلاف داعیه های ظاهری لیبرالیسم، دائما به شخص بنده توهین می کنند و این نشان می دهد که منطق ایشان تاکجاست!
استفاده از کلماتی مانند چرندیات و مانند آن را که من تکرارشان را اصلا در شان خود نمی دانم برای این اقا مثل آب خوردن است. منم حالا جدی تر با وی برخورد می کنم. شما دو نفر نیز اگر آزادمنش هستید، بهتر است یک طرفه به قاضی نروید.
متشکرم

نوایش گفت...

1- کهنه دعوایی است
2- مدرن بودن با حفظ ارزش های سنتی مثل اسلامی کردن جمهوری ! پیزای قورمه سبزی...
3-مارا به رهبر صوفی
مارابه تایپ کوفی
مارا به حامله ی باکره
مارا به فرودگاه خمین

4- مراسم ختم دکتر کردان در مسجد دانشگاه آکسفورد امشب...

سبز نوشت گفت...

و این ماجرا ادامه دارد؟

و..... یک ره گذر گفت...

حاصل عشق مترسک به کلاغ
مرگ یک مزرعه است............

wild river گفت...

بیاید از خودمون شروع کنیم . راستش من گاهی نقد ناپذیری و تعصب، اعتقاد به مرز بندی هاو اعمال سیاست های بسته رو در اعمال بچه های انجمنی خودمون بیشتر از بسیجی ها می بینم . ما خودمون گاهی بدتر از اون روحانیون مذهبی هستیم . فکر کنم بهتره از خودمون شروع کنیم .

ناشناس گفت...

نظرتو در وب جاويد خوندم كردان مديري لايق وتوانمند بودخيلي از مدرك داران در عرصه عمل فاقد توانايي وعملكرد ضعيفي دارن شما بهتره دنيا رو فقط تو پنجره كوچيك رند كارانه خودت نبيني

هوس مبهم گفت...

حالا تصور کن که عربا مجبورن به خاطر گوگل گ رو تلفظ کنن و بیارنش تو کتبشون. نمی‌شه که بگن قوقول