
ادامه از پست قبل…
* یکی از مشکلات در این زمینه، وجود تفاسیر متعدد است. هر مفسری تفسیر خود را تنها تفسیر بر حق میداند. در متساهلانهترین موارد هم تفسیرهای دیگر را همسو و تقریباً همزاویهی خود میداند و البته جای گفتن نیست که تفسیر خود را به هر روی بالاتر قرار میدهد. اگر نه که تفسیر وی نبود.
* در جملهی اولی شیخ فضل ا...، برابری ِافراد در حقوق را مخالف با اسلام میداند. حال از این که منظور وی از اسلام چه بوده فعلاً صرف نظر میکنیم. یکی از نقاط بحرانی این جمله همین مساوی نبودن افراد است. به چه جرمی؟ احتمال قریب به یقین جرم کسانی که از نظر شیخ نباید با او و امثال او در بابر قانون مساوی باشند و حقوقی برابر داشته باشند عبارتند از مسلمان نبودن، شیعه نبودن، مقلد نبودن و حتی زن بودن. شیخ شدیداً احساس خطر میکند و موضع سریع و سختی اتخاذ میکند. شخص ِواضع ِقانون ِجدید را بیدین و گمراه میخواند و بدون توجه به وجود آیات و روایاتی که در قرآن و سنّت به برابری انسانها اشاره کرده است، قانون گذاری جدید را «بدعت» مینامد.
* در جملهی دوم شیخ اصل تفکیک قوا را به مسلخ میبرد و بدون اینکه توضیحی بدهد که چرا این اصل را قبول ندارد نظر نهایی را صادر میکند. مطابق معمول بدعت و گمراهی. منتسکیو حدود یکصد و پنجاه سال قبل از شیخ «اصل تفکیک قوا »را به عنوان یکی از بایدهای جامعهی آزاد و برابر تشریح کرده. شاید مشکل شیخ از همان گمراهیای باشد که او طرف مقابل را بدان متهم کرده است. امثال تقی زاده و طالبوف و دهخدا و جهانگیرخان و ملکم* خان با متون منتشر شده در اروپا کمابیش آشنا بودند و همانها بودند که اندیشهی قانون گذاری و عدالت را در این سرزمین ترویج کردند.
* اینکه شیخ بدون استدلال و احتجاج و بدون هیچ گونه طرح مسالهای و تشریح آن، دست به قلم برده و چنین حکمی صادر کرده، بیشتر ناشی از خصوصیتی پنهان و شاید نیمهآشکار در فرهنگ این سرزمین است. خصوصیتی که آرامش دوستدار آن را «هنر نیاندیشیدن» مینامد.
* این گزاره های پراکنده ادامه خواهد داشت.
پی نوشت:
* غالب اوقات شنیدهام که نام این شخص را به اشتباه به طرز دیگری تلفظ میکنند. ملکم بر وزن شلغم درست میباشد.
۲۸ نظر:
آگاهی بشر محدود است و هنوز نا شناخته های فراوانی وجود دارد، لهذا لازم است امکان آزمودن شیوه های حدید زیستن را داشته باشیم و حکومت ها حق ندارند این امکان را از بشر سلب کنند.
کاش این جمله درست باشد که روشنایی روز پس از تاریک ترین زمان شب روی می دهد. فکر می کنم کمکم داریم به آن نقطه ی تاریک می رسیم.
حالا هی تنتد تند بنویسا...منم تند تند بخونم.
من کاری ندارم والله ما از بچگی تا به حال هر چی از اسلام به خوردمون به درست یا به غلط دادند این بود که همه با هم برابرند و .... این آقا بر مبنای چی چی این حرفها رو زده بود؟
البته تفسیر تو درسته کاملا به نظرم
و ادم متاسف میشه که صد سال پیش به نظرم زیاد این مسئله غیر طبیعی نبود اگاهی سواد ایرانیان کم بود و ... اما امروز چیزهایی بد تر از این از شیوخ میشنویم که بعد از 100 سال و در این زمانه تمدن و تجدد و تفکر واقعا جای تاسفه
نوری گفت اسلام برابری نداره این از خدا بی خبرها میگن اصلا .... خود خداست
ذهن انسان متعصب بسان چشم می ماند:
.
.
.
هرچه بیشتر نور می بیند تنگ تر می شود.
سلام، خوبی، جوابتو گذاشتم تو وبلاگم.
راستی از بابت شلغمم ممنون.
راستی یه سوال. منبع این حرفاتم میگی؟
تا بحال نشنیده بودم نوری یه همچین حرفایی زده باشه (هرچند چیز زیادی هم نشنیدم...)
سلام.
سوال اصلی من اینجاست که یک متدین (اعم از فرد عادی ، روحانی یا مرجع) اگر در وضعیتی قرار گرفت که در آن وضعیت بین منافعش (اعم از شخصی ، صنفی ، غیره) و حکم دینش و عقلش به پارادوکس رسید، جانب کدام را باید بگیرد؟ شاید جواب ایده آل و آرمانی همه متدینین یکسان باشد (البته چندان هم مطمئن نیستم)ولی آنچه در عمل می بینیم چیست؟
به نظر من شیخ فضل ا... هم درگیر چنین پارادوکسی بوده است.
سلام.
مرسی از حضور سبز و مخملینت.
چون کامنتات جواب میخواد دیگه با اجازت جوابو تو وبلاگ خودم میذارم تا بقیه هم ببینن.
منظورت دقیقا از شخصیت انسانی خدا چیه؟
فکر نمی کنم این طوری باشه.
ادیان الهی اومدن تا با این دید مبارزه کنن.
میتونی چند مورد از ضربات نهایی نیچه رو بهم بگی؟
یا همینطور داروین...
اگر دیدگاه فیلسوفی مثل نیچه رو مطرح می کنی، دیدگاه دیگران رو هم مثل پروفسور حسابی و انشتین و گاگارین و ... و ... رو هم مطرح کن و جواب عقاید اونهارو هم بده.
اگر بخوایم از راه تعقل به خدا برسیم، مشاهده این همه نظم و عظمت جهان ما رو به اون می رسونه، همونطور که انیشتین هم می گه.
نمیدونم کامنت خصوصیتو بعد از خوندن جوابهای دو کامنت قبلیت دادی یا قبلش.
به هر حال.
میتونید اون دو تا سوالی که به نظرتون ایمانم رو میشکونه ازم بپرسین؛ مطمئن باشید گوشامو نمیگیرم.
سلام آقا محمدرضا،
جوابتو تا حدودی میتونی بیای تو وبلاگم بگیری...
امروز خودم هم به آمار وبلاگام دسترسی ندارم.............
این پیام برام میاد:
تحریم رای استراتژی اشتباه است
با درود
1- آقا تو رو به اون خدایی که بهش باور داری یه کم یواش تر! خیلی زود به زود آپ می کنی. فکر ما و کامنت هایی که می خوایم بذاریم هم باش.
2- خیلی سریع بگم حقیقتش من اصلا با خود رو شنفکران مشروطه یه خورده مشکل دارم و علی الخصوص با این ملکم شما و انتقادات من هم حول همون مباحث مشروطه ی ایرانی جناب آجودانی برمی گرده. خب میدونی که ملکم خودش به متقدم و متاخر تقسیم میشه و ملکم متاخر با بها دادن بی خود به روحانیت، اس و اساس شاکله ی فکری ملکم متقدم را که اصلاحگری واقعی بود و این اصلاحگری به خصوص در جزوه ی تنظیمات او جلوه ی بیشتری داشت، به هم ریخت. آخوند زاده را بین آنان بیشتر می پسندم گرچه با تاکید او بر فلسفه نیز مشکل دارم.
3- ای آقا حرف زیاده اما کو وقت؟ ولی شما بنویس که ما بهره ها می بریم.
مشكلي دارم ز دانشمند مجلس باز پرس
توبه فرمايان چرا خود توبه كمتر ميكنند
خب ديگه اين اعتراض شديدالحن حضرات بر ميگرده به مقام روحانيت و بلا عزلي كه نميدونم از كجا و چطور بهوشن رسيده كه گويا از ارث پدر بر اونها مسلم تر و مستدل تره
از بالا كه به همه نگاه كني معلومه برابري برات دردناكه
ma ra be rendi afsane kardand
sheykhane gom rah
piran jahel
shoraye nagah ban gandi ast ke sheykh jahel bar dahan
jir pamaran nahad
marja'i ketab nevesht,
ba'd an ra zale elam kard
ve sepas dastor dad jam'ash konanad
o
be atash keshand
be in marja' ke eghteda mikonad??
آقا محمدرضا،
رشتتون چیه؟
.
حتی دمکراتیک ترین نظام ها نیز به ضمانت اجراهایی برای جلوگیری از سو استفاده از قدرت نیازمندند و مهم ترین این ضمانت ها امکان ابراز واکنش خودانگیخته دربرابر تصمیمات دولت مردان است، این امر به نوبه خود نیازمند آن است که گروه های اجتماعی مانند حزب های سیاسی یا اتحادیه های کارگری از دولت مستقل باشند...
رای دهندگان (مردم) هرگاه با مسایل خطیر روبرو شدند بتوانند خودانگیخته برای حل مسایل متشکل شوند.
.
این ملکم و شلغم بسیار آموزنده بود. من یکی جزو اونایی بودم که اشتباه می خوندمش همیشه.
سلام علیکم
خب اگر بنا بر تقلید باشد
تقلید هم دوره به دوره چی چیُ الیهش فرق می کند!
یک روز مقتضای تقلید
گفتن ِ مرگ بر فهد است
یک روز رفاقت با فهد است
***
خب باید دید اگر شیخ فضل الله با مفاهیم اساسی ی مشروطیت مخالف بوده، پس پیشنهاد خودش چی بوده؟ آیا سلطنت مطلقه بوده؟ آیا ولایت فقیه بدون قوای مقننه و مجریه و اجرائیه بوده؟ ظاهراً طرف مقابل ِ شیخ فضل الله، «برهان قاطع»ش قویتر بود و کار به این نرسید شیخ فضل الله جواب دهد این گونه سؤالات را:
شیخ فضل الله بر دار شد.
خب این هم سؤالی است:
چرا او را اعدام کردند؟ حرفش غلط بود؟ خب غلط باشد. چه خلافی کرده بود که اعدام شود؟ گمان کنم اگر نخواهیم خیلی لوکس و از دید منتسکیوئی و حقوق بشری و ... نگاه کنیم، این جنبه ی مسئله را هم باید اشاره کرد. انسانیت و انسان دوستی.
سیدعباس سیدمحمدی
http://seyyedmohammadi.blogfa.com/
سلام.
به نظرم آن قرائت ملکم بر وزن شلغم دارای ایراد است.
به این منبع نگاه کن:
(ملکم نامی توراتی است. در کتاب اول پادشاهان باب یازدهم آیه پنجم نوشته شده است: پس سلیمان در عقب عشتورت خدای صیدونیان و در عقیب ملکوم رجس عمونیان رفت. ملکم نام خود را با کاف مضموم مینوشت. ر. ک: زندگی و اندیشه میرزا ملکم خان ناظمالدوله نوشته حجتالله اصیل، صفحه ۱۲)
طبق این سند ملکم به ضم کاف صحیح است.
سلام.
این مطلب را حتما ببین
http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=73877
سلام هموطن
وبلاگی برای دوستی بیشتر ایرانیان ارمنی و سایر ایرانیان ایجاد کرده ام
پاینده دوستی همه اقوام ایرانی
www.armenia-iran.blogfa.com
dar zemn duste aziz talafoz e doroste name " mirza melkon khan " ast va na bar vazne shalgham
" melkom "
جمله ی آخرت - این گزاره ها ادامه می یابد - مرا یاد دکتر عباسی مرحوم انداخت . البته این به یادآوردن بی ربط به موضوع است اما تکیه کلامی داشت به نام گزاره های مدرنیته را برنمی تابد "! و با این جمل به نقد و تحلیل فرهنگ غرب می پرداخت . بنده ی خدا تا جایی که توانست سنگ آقایان را به سینه زد اما نمی دانم چه شد که ناگهان از صفحه ی تلویزیون محو شد انگار نه انگار که عباسی ایی بوده و مخشان بوده و بعد از ظهرهای جمعه چرت و پرت سرهم می کرده با این اطمینان که کسانی که سواد دارند این حرف ها را گوش نمی دهند و آن هایی هم که ندارند هر چه قلمبه تر بهتر.
حالا یاد چه چیزی افتادم اما حکایت این شیخ حکایت تمام تاریخ ماست تنهایی روشنفکران در برابر کسانی چون این شیخ که سلاحشان دین مردم بود و هست و هر طور بخواهند تفسیرش می کنند .
خواندني و گزيده گويانه. به نظرم مشكل امثال شيخ فضل الله بيش از آنكه حاصل نيانديشيدن باشدحاصل محروم ماندن از زمينهها و تجربههايي است كه منجر به انديشيدن ميشود. زمينه هايي كه دهخدا و ملكم و بقيه تجربه كرده بودند و امثال شيخ فضل الله نه.
به روزم با:
چو آفتاب می از مشرق پیاله برآید.-.-.-.-.-.-.-.-
زباغ عارض ساقی هزار لاله بر آید
سلام
خوب است رفته ای سراغ ریشه ریشه ای که در کتابهای تاریخ می شود ردش را گرفت همانجایی که اسلام را آوردند چپاندند کنار قانون و گفتند این پنج نفر باید مواظب شرع باشد انگار که شرع کسی را لازم دارد که مواظبش باشد
حالا چرخش سیاستمداران دولتی به همان سمت است باز گشت به سنتی پوسیده
دقيقا جمله پاياني متنت را تاييد مي كنم
چنين فرهنگي براي مردم آن زمان آن چنان معمول بوده كه روي بزرگانشان هم تاثير گذار بوده
شیخ فضل الله در گفتگویی که ناظم الاسلام کرمانی نقل میکند میگوید:
تورا به حقیقت اسلام قسم میدهم آیا مدارس جدیده خلاف شرع نیست؟آیا ورود به این مدارس مصادف با اضمحلال دین نیست؟آیا درس زبان خارجه و تحصیل شیمی و فیزیک عقاید شاگردان را سخیف و ضعیف نمیکند؟ مدارس را افتتاح کردید.انچه توانستید در جراید از ترویج مدارس نوشتید،حال شروع به مشروطه و جمهوری کردید؟
---
خوب ارتجاع یعنی همین دیگه.شیخ در سالهای بعد از انقلاب چنان چتر حمایتی رو داشته که حتی فریدون آدمیت هم شهامت یا فرصت برملاکردن هم نشینی های شیخ و محمدعلیشاه در تخریب مشروطه را پیدا نمیکند.
سلام
مشکل شیخ فضل الله و امثال او بی اطلاعی و یا گمراهی نیست بلکه طبق قران صدور حکم از ان خداست و کسی حق وضع قوانین ندارد و البته در موضوعات اختلاف نظرهایی بین علما بوجود امد . چون قوانینی که از سوی خدا صادر شده در بعضی جاها قونین عام است و از جزئیات چیزی نمی گوید و بعضی علما در این موارد حلیت وضع قانون را معتقدند و می گویند مردم می توانند برای امورات خود عطف به قوانین خدا قانون وضع کنند و بعضی مخالفند و نظراتشان در این حوزه هاست
ارسال یک نظر