۱۳۸۸ آبان ۱۱, دوشنبه

زنجیری از عقاید و آرزوها


«مستبدی ابله با زنجیر‌های آهنی می‌تواند بردگانش را به انقیاد درآورد، اما سیاستمداری حقیقی آنان را با زنجیری از عقاید و ایده‌های خودشان به مراتب محکمتر به بند می‌کشد. او اولین حلقه‌ی زنجیر را به سطح ثابت عقل متصل کرده‌است و از آنجا که از حلقه‌های بافته‌ی این زنجیر بیخبریم و تصور می‌کنیم خودمان آن را بافته‌ایم و ساخته‌ایم، این زنجیر به مراتب محکمتر است. ناامیدی و زمان زنجیرهای آهنی و فولادی را می‌فر‌ساید اما نمی‌تواند هیچ گزندی بر پیوند عادی ایده‌ها وارد آورد؛ بلکه آن را مستحکمتر نیز می‌سازد. بر الیاف ِنرم ِمغز، پنیان تزلزل ناپذیرترین و استوارترین امپراتوریها بنا می‌شود.»

مراقبت و تنبیه، تولد زندان / میشل فوکو / ترجمه‌ی نیکو سرخوش و افشین جهاندیده / نشرنی / چاپ ششم 1385 / 386 صفحه / 3600 تومان

آیا زنجیر‌های بندگی ِما همان عقاید ما نیستند؟ البته شاید نباشند. اما این خطر همواره در کمین است. عقایدی نظیر این که گرفتار تقدیریم، تاریخ همیشه تکرار می‌شود، ما قطعاً پیروزیم و... خوش‌بینی و بد‌بینی در ذات ِخود فرقی ندارند اگر روشن بینی همراه آن نباشد. شاید حق با کازانتزاکیس ِفقید بود که می‌گفت آزادم چون آرزویی ندارم.

۱۲ نظر:

ناشناس گفت...

سلام علیکم
من فیلترشکن ندارم
اگر وقت کردی ببین در
http://www.iranianalliance.org/pdf/mandaniha5.pdf
چی هست
***
پیشنهاد من به جای

مراقبت و تنبیه، تولد زندان / میشل فوکو / ترجمه‌ی نیکو سرخوش و افشین جهاندیده / نشرنی / چاپ ششم 1385 / 386 صفحه / 3600 تومان

این است:

میشل فوکو، مراقبت و تنبیه، تولد زندان، ترجمه‌ی نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، تهران، نشر نی، چاپ ششم، 1385؛ ص (شماره ی صفحه را بنویسید)


***
احتمال می دهم جای صالح نجفی و مانند او خالی است، تا اشکالات احتمالی ی ترجمه را گوشزد کنند و توضیح دهند:

سطح ثابت عقل؟
پیوند عادی ایده ها؟
الیاف نرم مغز؟
سیاستمداری حقیقی؟ سیاستمداری زیرک؟
***
ولی جدای از ترجمه، خب اشاره به حقیقتی کرده نویسنده. ماها نوعاً اسیر اعتقادات متزلزل خود (و نه البته اعتقادات محکم خود) هستیم، و اسیر بی تجربگیها، و اسیر درس ناگرفتن از تاریخ و حوادث.


سیدعباس سیدمحمدی

اویس گفت...

دقیقا همینطوره، من هم همیشه به خودم تاکید می کردم، که بزرگترین زندان بشری چارچوبهای فکری خودش است و آزادانه ترین افکار می توانند مستحکم ترین زندان ها باشند.

ناشناس گفت...

عکسهایی از محمدرضا پهلوی
http://www.ciirang.com/showthread.php?t=20105

سیدعباس سیدمحمدی

مرمر گفت...

سلام پاراگراف زیبایی از میشل فوکو اوردی اما من با نتیه گیریت وافق نیستم فقط در کلمه تقدیر ما اینست اون هم تا حدی موافقم..

قاعدتا یاد گرفتیم تاریخ همیشه تکرار نمیشود اما به شدت در ایران این مسئله صادقه که همشه تکرار میشود..
و البته قطعا پیروزیم در حرکتهای رو به جلو نوعی امیدواری و تلقین مثبت است. و همون باعث میشه انقدر انرژی بگیره که برای این پیروزی قطعی گامهای بزرگتر برداری. و احتمال شکست رو هر روز ضعیف و ضعیف تر کنی..

محمد جواد شکری گفت...

بنده نهایتِ همدلیِ خود را با این یادداشتِ گزین گویانه و دردانه اعلام می کنم.
محمد رضا جان چه قدر زود به زود آپدیت می کنی ،من حسودیم میشود !

ستاریان گفت...

سلام
فعلا برای جوابگویی مفصل وقت ندارم اما اگر شما به لینکهای داده شده در متن مراجعه می کردید می دیدید که در سابقه قبه الصخره مطلبی نوشته ام و در طی آن از جنگ اسلام و روم نیز گفته ام:
در سال 13 هجری همان روزی که ابوبکر اولین خلیفه وفات کرد شهر دمشق از دست امپراطوری روم شرقی خارج گردید بعد در 636 م طی جنگ سه روزه ای به نام یرموک که قصبه ای در نزدیکی شام بود هرقل امپراطور روم شرقی شکست سختی از اعراب خورد وتمام شهرهای پالمر(تتمر)، بعلبک، انطاکیه ، طبریه ، ناپلوس ، بیت المقدس ، صور، طرابلس به دست مسلمانان فتح شد و به سلطنت هفتصد ساله ی روم به این نواحی خاتمه داد و هرقل به قسطنطنیه فرار کرد و این سرآغازفتوحات مسلمین بود و البته در دو نقطه جنگهای زیادی برای بازپس گیری سرزمین ازدست اعراب صورت گرفته است 1- اندلس 2- بیت المقدس

مرمر گفت...

اولا که من واقعا شاید رو متوجه نشدم و برای همین از شما که جمله رو خوب نخوندم عذر میخوام/ در ثانی من نگفتم قطعا پیروزیم متاسفانه باید مینوشتم :( جمله "قطعا پیروزیم" در حرکتهای رو به جلو نوعی امیدواری و تلقین مثبت است)

تاریخ به شدت تکرار میشه چون میبینیم که شده. حالا عینا نه اما ما ایرانیها اشتبااتمون رو همیشه تکرار مکینم و دری نمیگیریم. البته من امیدوارم این بار درس بگیریم.

اما یک نصیحت دوستانه عکس العملهای شدید به هر چیزی که مخالف نظر شماست هیچ تناسبی با اعتقاد به بیان عقیده ازاد ندارد شما حتی اگر لطف هم میکنید و میخواهید کسی را از گمراهی در بیاورید و تفکر خودتون رو که بهش مطمنید و برتر هم میدونید انتقال بدهید این نوع برخورد با مخالف نظر نه تنها او را ترغیب به یادگیری بیشتر از شما نمیکند که فراری هم میدهد

من شاید به اندازه شما مطالعه و توجه و تعمق ندارم اما عقیده هایم و دیدگاه هایم رو از سر کوچه بر نداشته ام. فقط هیچ علاقه ای نداشتم و ندارم که دائم عقیده شخصیم رو مستدل کنم و مستند! فکر من و فهم من همین است و بس!

محبوبه میم گفت...

امکان ندارد که من سری به این جا بزنم و با معرفی یکی از موضوعات مورد علاقه ام با کتابی مواجه نشوم به همین دلیل یک سپاسگزری بزرگ به شما بدهکارم .
... امابا کانتزاکیس بزرگ زیاد موافق نیستم . به نظر می رسد این همان عقاید صوفیانه ی فرهنگ خودمان باشد نداشتن و نخواستن علی رغم تمام بزرگی و شکوهش نوعی انفعال را ایجاد می کند . ما با رویاها و آرزوهایمان زندگی می کنیم بودنش به همان اندازه تلخ است که نبودنش. من که همواره برای از دست دادن رویاهایم می ترسم .

مرمر گفت...

سلام مجدد..

من فقط تو این مدت احساس کردم که لیبرالها هیچ کس رو قبول ندارند و امیدوارم اشتباه کرده باشم

بعله من حرفهای شما رو در کگامنت دومی که برام گذاشتید کاملا قبول دارم. میخواستم در کامنت قبلیم بویسم که این ماییم که نباید بذاریم تکراری انجام شود. من همیشه در یادداشتهام هم مینویسم که مردم ما اشتباه میکنند و ....
در ضمن من امشب بسیار حالم بده برای همین نه یادداشت ها رو درست میخونم نه شاید کامنتها رو درست بذارم. دقیقا با نظرت موافقم که باید اخر کامنت قبلیم مینوشتم شاید بعد ها این فکرو نداشته باشم.

در هر صورت بسیار خسته ام.. و از لحاظ روحی اصلا در شرایط مناسبی نیستم. موقع بدی رو برای بحث انتخاب کردم.

مقداد گفت...

حقیقتا که درستاست
و شک کردن های همیشکی و مطلق کمی از اسارتمان می کاهد

ستاریان گفت...

سلام

اشکالاتی که برشمردید بعضی درست و بعضی نادرست است. توضیح می دهم دلیل اینکه متن انسجام نداشت و دارای اشکالات هم بود به خاطر عجله ای بود که برای پست کردن مطلب داشتم چون تا همین ساعتی که می بینید نمی توانستم مطلب را پست کنم و فرصت از دست می رفت خلاصه اینکه متن را در مدت کوتاهی نوشتم و چند بار تغییر دادم که تا اندازه ممکن کوتاه باشد ناگزیر در جاهایی مغلوط و نارسا شد و خلاصه شد چیزی که خواندید !

*در مورد دوران یونان و روم و اینکه اسکندر و خشایار هر دو متعلق به دوره هخامنشیان بوده اند و آن زمان روم تشکیل نشده بود برای هر مبتدی در تاریخ امری روشن است ولی من چون قسمتهایی را حذف و اضافه کردم متنی که نوشته ام دچار این خطای بزرگ شده است و حق با شماست.
آن را به این ترتیب اصلاح کردم:
هجوم خشایارشا از نوادگان کوروش به یونان و هجوم اسکندر به ایران از فصول مهم تاریخ ایران و یونان است بعد از هخامنشیان در زمان اشکانیان و ساسانیان جنگهای متعددی با روم در گرفت و این جنگها هفتصد سال به طول کشید و این جنگها نهایتا به ضعف هر دو امپراطوری انجامید و ظهور اسلام در شبه جزیره عربستان... (ادامه متن)

*در مورد امپریالیست نامیدن ایران لطفا بفرمایید مربوط به کدام دوره تاریخی ماست؟ مبنای این فرمایش شما که اولین کشور امپریالیستی ایران بوده کجاست؟

بله من غرب را یک کلیت می بینم و دنیا را به شرق و غرب تقسیم می کنم و این تقسیم بندی هر چند جای خود را به شمال جنوب و توسعه یافته و عقب مانده کنونی سپرده که همان کارکرد را دارد اما از دیر باز مفهومی مورد استفاده در میان دولتها و ملتها بوده و هست و پذیرش و یا عدم پذیرش شما در ماهیت موضوع تغییری نمی دهد

*اینکه به شاه عباس کمک کرده اند که پرتغالیها را از ایران براند برای تامین منافع خودشان و رقابت درونی استعمارگران در عصر استعمار بوده است . غرب با وجود این رقابتها همیشه در مقابل شرق موضع واحدی اتخاذ کرده است

* پس از فتح ایران در زمان صدر اسلام در ایران نهضتی به وجود آمده است به نام نهضت شعوبیه
اینکه شما از شعوبیه تاکنون نشنیده ای دلیل بر این نیست که اگر من راجع به آن نوشته ام دچار خیالبافی از نوع خاصش شده باشم ! برعکس نشان آن است که شما دچار بی اطلاعی از نوع مفرطش هستی! برای اثبات بی اطلاعی شما کافی است در اینترنت جستجو کنید
یا در ویکی پدیا بخوانید:
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D8%B9%D9%88%D8%A8%DB%8C%D9%87
شعوبیه

*همانطور که در متن تصریح کرده ام مطلب مربوط به داروین و کنت و گردن چایلدز نقل قول از دکتر فرهنگ مهر است و مسئولیت نوشته بر عهده اوست و من فقط با اعتماد به اینکه او زمانی رئیس دانشگاه شیراز بوده و قاعدتا حرف بی ربطی نخواهد گفت نقل قول کرده ام با وجود این آنچه به نظرخودم می رسد را می گویم:
در مورد داروین نوشته اید فکر نمی کنید تئوری داروین به باستانشناسی ربطی داشته باشد! جهت اطلاع جنابعالی اساس کار داروین کاوش در اقصی نقاط دنیا برای پیدا کردن آثار باقی مانده حیات دوره های پیش و تطابق آن با موجودات فعلی و تغییر و تحول میان آنها بود کاوشهای او مبنای تئوری او بود نام دیگر کار او کاوشهای دیرینه شناسی یا به عبارتی باستانشناسی است و اصلا او خود را باستانشناس می خواند و مجموعه عظیمی از کاوشهای خود فراهم کرده بود

*جامعه شناسان برخلاف نظر شما فقط حدس نمی زنند کار جامعه شناسان شناخت جوامع قبلی برای ارائه نظر جهت جوامع فعلی است و چنین کاری با حدس زدن اصلا امکان پذیر نیست

*مری رستگاست باستانشناس را با تایپ یک "ر" اضافه تبدیل به رستگارست کرده بودم! که درستش کردم دکتر فرهنگ در ارجاعات ذیل صفحه به ص 3- 224 کتابی از مری که توسط چاپخانه هاروارد چاپ شده است ارجاع داده است که مربوط است به دانشگاه کمبریج و1986 و این تاریخ برای کشفیات باستانشناسی اصلا قدیمی نیست

*کسی از باطل شدن نظرات داروین چیزی نگفته است بحث بر سر قدمت شهر نشینی بشر بوده و رستگاست با استناد به یافته های باستانشناسی اخیر قدمت شهر نشینی لااقل در قسمتهایی که گفته است از جمله ایران را ده هزار سال پیش ونه 5000 سال پیشی که داروین گفته بود دانسته است البته گرچه این موضوع بت شما را می شکند اما خود آن بت هم بر مبنای یافته هایی که از کاوشها به دست آورده بود گفته بود قدمت شهر نشینی به5000 سال پیش بر میگردد!

*مجددا تاکید می کنم موضوع بر سر قدمت مدنیت و شهر نشینی است و اینکه فرانسویان در غارهایشان در عصر حجر چه می کرده اند دخلی به بحث ندارد زیرا اصلا بحث ، بحث عصر حجر نیست و بحث شهر نشینی و مدنیت است!

ستاریان گفت...

ادامه

عصر یخ هنوز هم یکی از دورانهای زمین شناسی است اینکه شما آن را نفی می کنید برای من واقعا عجیب بود

*در پاسخ به اینکه سوال کرده اید آگاهان نفهمیده اند که ذکر تاریخ و سیر یاد شده از عصر یخ و قدمت شهر نشینی تا به امروز یعنی سیزده آبان چه ارتباطی دارد؟
باید به خدمت آگاهان! عرض کنم : غرض فهماندن این نکته بود که ما مردم متمدن که دارای قدمت تمدنی نزدیک به ده هزار ساله هستیم هنوز باید برای حقوق اولیه خود به خیابانها بریزیم و برای لزوم این به خیابان ریختن دلیل اقامه کنیم و آگاهان را متقاعد کنیم که ما علاوه بر مشکلات داخلی از سوی دشمنانی که هنوز از سوی آگاهان به رسمیت شناخته نشده اند همیشه ضربات هولناکی خورده ایم

غرب عملا شرق ستیزی اش را طی قرون گذشته اعمال کرده و همواره نیز این را کتمان کرده است نگاه به عملکرد خصومت آمیزغرب نسبت به شرق اگر دلبستگی ای در میان نباشد اظهر من الشمس است که به قسمتهایی از آن قبلا اشاره کرده ام حالا شما با هایدیگری نامیدن و فردیدی خواندن غرب ستیزان قبول نکن که نکن بد نیست به این نگاهی بیاندازید:
http://lordoflight.blogfa.com/8704.aspx

*جنگهای ایران و روم را ایران آغاز نکرده بود بلکه روم آغاز گر آن بود و دلیلش خصومت دیرینه ایران و روم به خاطر جنگهای قبلی بود اصولا آنها همیشه کینه توز بوده اند . جنگهای صلیبی هم نزدیک به هفتصد سال طول کشید آغاز گر جنگ ایران و روم کراسوس بود در زمان فرهاد سوم پادشاه اشکانی و این جنگ هفتصد سال طول کشید و خاتمه اش با حمله اعراب بود وگرنه شاید هنوز ما در حال جنگ با روم بودیم!:)

*جامعه آزاد غرب بسته تر از هر جامعه بسته ای در شرق است درامریکا انتخاب رئیس جمهور فقط از دو حزب دمکرات و جمهوری خواه ممکن است و لا غیر. در انگلستان فقط از حزب کارگر و لیبرال دمکرات و حزب محافظه کار صحنه گردان هستند که البته حزب کارگر به حزب ترور هم معروف است و نمونه ترورهای اخیر این حزب در زمان بلر انجام شد و یکی از اعضای کابینه ترور شد! اصولا در غرب موج رسانه ای بسیار قوی در حمایت از لابی های پنهان قدرت کسی را بزرگ کرده و از سوی دیگر کسی را به زمین می زند. در غرب مردم اسیر رسانه هستند و رسانه در دست سرمایه داران و صحنه گردانان پشت پرده است

*با این مطلب که ناآگاهی و ندانم کاری یکی از دلایل عقب ماندگی ما بوده کاملا موافقم

*به اشکالات قانون اساسی اشاره کردید و من نیز آن را کامل و بی نقص نمی دانم
من هم مثل شما آرزو می کنم تا به موضعی از قدرت برسیم که نیازی به شعارهای مرگ خواهی نباشد اما تا آن زمان تنها راه چاره پیش پای مردمی که چپاول کشورشان را شاهدند و کاری از دستشان بر نمی آید شعار دادن می بینم آیا نباید به نحوی از انحا نسبت به عملکرد دول متخاصم در کشورمان عکس العمل نشان دهیم که نشانگر نفرت ما از ایشان باشد اگر این کار عقلانی نباشد پس چه راهی عقلانی است؟

*اینکه وقت گذاشته و مطالب معمولا طولانی مرا با دقت می خوانید و بند بندش را نقد می کنید و طعن می زنید و به وقتش جدی ایراد وارد می کنید از شما واقعا ممنونم . روش شما مرا به دقت بیشتر در نوشته ها و ابراز نظراتم سوق خواهد داد .باز هم ممنون

امیدوارم متن فعلی را هم که با عجله نوشته ام دارای مطلبی نباشد که موجبات غلط گیری مجدد را فراهم کند!