۱۳۸۹ فروردین ۲۳, دوشنبه

آشوب یادها


* عمداً نیم ساعت دیر می آمدی و من عمداً یک ربع زودتر می آمدم. شاید خود آزاری ِمن و دگر آزاریِ تو بود اما چه احساسی بود آن نیم ساعت و یک ساعتی که منتظر تو بودم. با کدام لباسش می آید؟ از کدام طرف می آید؟ امروز خوشحال است یا...؟ از رز قرمز خوشش آمده یا باز هم می گوید کاش یکبار گلایل می خریدی و من هم یکبار طعنه زنان گفتم مگر برای زیارت قبور است؟ و تو... آن سه نقطه هایت را هیچ کس ندید و من...
* یادت هست آن روز قرارمان «دبیر اعظم» بود منتهی نگفته بودی از کدام سمتش. من این سمت بودم و تو آن سمتش. شش سال پیش که موبایل نداشتیم. یادت هست که گفتی مگر من نگفته بودم؟ و من خموش. ولی تو نگفته بودی از کدامین سمت.
* شما برادر و خواهرید؟ نگاهی بهم کردیم و من من کنان گفتیم ها بله. یعنی اینقدر شبیه بودیم که حتی دیگران فهمیده بودند؟ لابد به خاطر قدمان که یکی بود. کاش پسر عمویت هم این را می فهمید و آن روز به مادرت نمی گفت که...
*

۳۷ نظر:

میهن پرست گفت...

اشکالی ندارد محمدرضا جان
اینطوری مزه اش بیشتره
ولی مشکلات اجتماعی و مذهبی آنقدر دست و پا گیرند که حتی نمی توانی درست و حسابی عاشق شوی!!!

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سلام علیکم.
این «آشوب یادها» همچین با «تأملات کافکایی» تفاوت ندارد (علامت چشمک).

پدرام گفت...

چه پست خاصی بود.
اون زمان که موبایل نبود واقعا چجوری قرار میذاشتیم؟!
هنوز من نفهمیدم این رو..

sdnufhs sdnlplnd گفت...

سیدمحمدی - هادی بیات - محمدرضا - قاسم فام ـ ......:
سلام علیکم.
نظرت درباره ی آنچه امیرمهدی در ذیل
http://seyyedmohammadi.blogfa.com/post-662.aspx
گفته است چیست؟
امیرمهدی:

"ندارند؟بنده عرض کردم در انتخابهای جزئی عموم مردم صلاحیت هیچ انتخابی را ندارند. بعنوان مثال عرض می کنم. عموم مردم چگونه می توانند تشخیص دهند که کدام اقتصاددان وکدام تئوری اقتصادی وکدام مکتب اقتصادی با چه شیوه هایی راه حل کارآمد ومناسبی برای حل مشکل تورم ورکود دارد تا به او بعنوان نماینده خویش رای بدهند؟در مباحث تخصصی وجزئی مردم عادی عاجز از تشخیص هستند وامکان تشخیص درست فقط برای نخبگان وکارشناسان همان رشته وجود دارد ولاغیر."


پایان نقل عین نظر امیرمهدی.
سیدمحمدی:
ــ حد و مرز جزئی بودن و کلی بودن و تخصصی بودن و غیر تخصصی بودن انتخابها و مسائل را مردم تعیین می کنند یا قانون تعیین می کند یا نخبگان؟
ــ این که

در انتخابهای جزئی عموم مردم صلاحیت هیچ انتخابی را ندارند

صحت این حرف را مردم در رای گیری ی عمومی باید تایید کنند یا نخبگان باید صحت این حرف را تایید کنند؟
ــ دهها بار سوال کردم ولی کسی ظاهراَ جواب معقول نمی دهد:
سوال:
این حرفهای خوش ظاهر، که توده ها اهلیت ندارند برای انتخاب رهبر یا انتخاب فلان مقام، از دید من بی اعتبار است. الان مردم (= همین توده های بی تخصص یا متخصص ولی غیر فقیه) می روند و از بین مثلاَ 200 فقیه مثلاَ 100 فقیه را انتخاب می کنند برای خبرگان، اما همین مردم (= توده ها) گفته می شود شرعاَ و عقلاَ و بداهتاَ و ... مجاز نیستند از بین مثلاَ 5 فقیه یک فقیه را به رهبری ی کشور انتخاب کنند.
ــ بنده گمان می کنم این که مردم در انتخاب رئییس جامعه ی پزشکان رای گیری ی عمومی نمی کنند، این است دلیلش که انجمن پزشکان شان و جایگاه ملی ندارد. وگرنه وزیر بهداشت از رئیس جمهور منتخب مردم و پارلمان منتخب مردم تعیین می شود.

someone else گفت...

الهی !

ivalyosha گفت...

[علامت سکوت!]

مهتاب گفت...

به نظر من عشق و عاشقی اون زمان‌ها رنگ و آب خاصی‌ داشت، معنای دیگی‌ داشت.عشق و عاشقی امروزه هم مدرنیزه شده ، دیگه به دل نمیچسبه.

ققنوس خیس گفت...

به قول اجنبی ها WOW
لیبرال دموکرات این شکلی رو هم دیدیدم
از زاویه ای دیگر ;)

درخت ابدی گفت...

سلام.
بالاخره از کدام سمت چه اتفاقی افتاده؟
بانمک بود.

هادی طباطبایی گفت...

و عشق نرسیدنش خوشایند تر است.

برزین گفت...

درود بر شما
کشتن عاطفه ها و احساسات هنری است که تاریخ در نوادر حکومت هایی آن را ثبت کرده است . از قضای روزگار قرعه فال آن هم به نام ما و زمانه ما افتاد .
راستی این " دبیر اعظم " برای من خیلی آشناست .

هیوا گفت...

چه ها که باید کشید گاهی از این پنهان کاری ها! خواهر و برادر!!! این است جرم در ایران؛ دوست داشتن.

عبداللطیف عبادی گفت...

یک بار اتفاقی با خودم ویفر شکلاتی آورده بودم . یعنی توی کیف دانشجویی ام بود و به تو تعارف کردم. گفتی چقدر خوشمزه است . و بعد از آن شیرینی قرارهای یواشکی مان توی پارک لاله همان ویفرها بود . چقدر اسرار داشتی که این ویفرهای شکلاتی را از کجا میخرم و من نمی گفتم تا هر بار که با ترس و لرز قرار می گذاشتیم چیزی آورده باشم که تو دوست داری و جز من کسی برایت نمی آورد . صدای گاز زدن ویفرها را دوست داشتم و تو هر وقت در دهان می گذاشتی می زدی لبخند زنان به من نگاه می کردی . چقدر این صحنه را دوست داشتم. یادته؟ بیست سال گذشت و من هنوز اندیشه کنان غرق این افکارم که چرا باغچهء کوچک ما سیب نداشت. و یا لااقل زندان هم نداشت تا من نروم و روزی که آزاد شوم سیبهای باغ آرزوهایم را در دست مردی بیگانه نبینم
---------------------
محمدرضا داغمان را تازه کرد

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سیدمحمدی - امیرمهدی:




سلام علیکم

اگر نخبه گرائی ادعائی در نحوه ی انتخاب شدن مقامات ارشد سیاسی ی کشور درست باشد، چه بسا، مدل حکومتی ی سلطنت (چه مطلقه و چه مشروطه)، اشکالی بهش وارد نیست:
فرد نخبه، یعنی پادشاه، شانش فراتر از این است که به هیچ نوع انتخاباتی (انتخابات سراسری ی مستقیم، انتخابات مجلس شیوخ، ...) تن دهد، و نخبگی اش از خودش منتقل می شود به فرد نخبه ی بعد، یعنی پسرش.


از دید شخص جناب عالی توجیه حقوقی (علم حقوق، علم قانون) و توجیه شرعی و توجیه عقلی ی این مطلب چیست:
الان مردم (= همین توده های بی تخصص یا متخصص ولی غیر فقیه) می روند و از بین مثلاَ 200 فقیه مثلاَ 100 فقیه را انتخاب می کنند برای خبرگان، اما همین مردم (= توده ها) گفته می شود شرعاَ و عقلاَ و بداهتاَ و ... مجاز نیستند از بین مثلاَ 5 فقیه یک فقیه را به رهبری ی کشور انتخاب کنند.


به نظر شما چرا مجاز بودن مردم در انتخاب مستقیم آقای خمینی، استثنا بود؟ شما گمان می کنی اگر انتخاب رهبر مستقیم باشد (و رهبر مجتهد باشد و آگاهیهای سیاسی و ... داشته باشد) مردم هشتاد درصدشان به یک امام جماعت مسجد رای می دهند که مجتهد است ولی معلومات و آگاهیهایی ندارد، و به آقای خمینی یا آقای خامنه ای رای نمی دهند؟


طبق فهم من از سیاست و از انسانیت، رجوعبه رای توده ها، من حیث المجموع، بهترین راه برای رشد سیاسی ی جامعه است. و این منافات ندارد با این که نهادهای علمی و فرهنگی و سیاسی و ورزشی ی کشور، در سطحهای کمتر از "ملی"، برای خودشان انتخابهای تخصصی و داخلی انجام دهند. مثلاَ انتخابات نظام پزشکی.
***
پایان نقل کامنت من خطاب به امیرمهدی در وبلاگ خودم.


سیدمحمدی - محمدرضا:

سلام علیکم.
ظاهراً از دید نویسندگان قانون اساسی ی ما:
ــ تمام ملت، در موضوع انتخاب مستقیم رهبر، کلاً اجمعین «بی تخصص» هستند.
ــ در انتخاب رئیس جمهور و نمایندگان مجلس هم، تمام ملت، تا وقتی نامزدهای انتخابات را شورای نگهبان تأیید صلاحیت نکرده باشد، «بی تخصص» هستند.

امید گفت...

فدایت شوم رند لیبرال دموکرتت

چه خاطرات زیبا و جان گدازی ! ... من حتی فرصت تجربه کردنش را هم نداشتم ... متاسفانه یا خوشبختانه هیچوقت عشقم مرا دوست نداشت ... هیچ وقت برای آنکه دوستش دارم شعر عاشقانه نخواندم ... موج های خروشان احساس من خیلی زود به صخره های واقعیت خورد !

ناميرا گفت...

درباره پست قبليت،بيشتر نظرات ميشل فوكو به ذهنم رسيد وقتي مي گفت "تصور از علم تنها براي علم، تصوري قابل اعتنا نيست.علم هم مي تونه ابزاري براي قدرت باشه."
به راحتي هم مي شه تو اين گزاره دين رو جاي علم قرار داد.و قطعااين باعث مي شه بيشتر مطمئن بشم به تفكرم مبني بر جاي گرفتن دين در گوشه كناري از وجودم نه در تمامي ابعاد جامعه.

در مورد اين پستت هم بايد بگم واقعا چه روز هايي پر هيجاني داشتين ها وقتي از شر يكي از چاكرين رها مي شدين.ولي خب ديگه پسر عمو نمي تونسته يك چاكر حكومتي بوده باشه...

مرمر گفت...

از اینکه جرات کردی در اینجا هم اشوب یادها رو نشوتی بسیار مشعوفم! شاید برای خیلی از دوستانت و خواننده هات این چیزی جالبی نباشه کس یکه هیمشه از فسلفه لیبرالیسم و ... مینوشته بیاد و یهو عاشقانه بنوسیی اونم اینجوری؟!
اما این جرات چیز خبویه.. خوشم اومد.. پا در کفش ما کردی حسودیمان زیاد شد!

نفیسه گفت...

به فراموشی می گویم که فراموش کند تورا...

سروش گفت...

سلام
با نبشته ت کاری ندارم
حالت خوبه؟
اوضا احوال چطور می گذرد؟
دیدار عید خوش گذشت!

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

در ذیل مقاله ی


«پیشنهادی به رهبر جمهوری ی اسلامی ی ایران درباره ی چیدمان اتاق ملاقات ایشان با مقام های خارجی»

اثر بنده



گفت:
جناب سیدمحمدی با سلام ... به استحضار می رساند از نظر معماری بنا درب ورود روبروی آقایان مهمان است لذا واردین بر صدر مجلس هستند ... و به گمانم این نحوه فیلمبرداری که دوستمان اشاره کرد نکته صحیحی باشد ..
یا حق




گفتم:
سلام علیکم.
سه رئیس جمهور (ایران و افغانستان و پاکستان) که دوتاشان رئیس مملکت خود هستند (دقیقاَ مقام آقای خامنه ای در ایران، که رئیس مملکت و شخص اول مملکت است) با هم روی مبل سه نفره بنشینند و آقای خامنه ای روی مبل تکنفره بنشیند، و توجیه عقلی اخلاقی سیاسی اش این باشد که آن مبل سه نفره روبروی در (dar-e) اتاق است؟

توجه کنید:
اصولاَ من تا به حال ندیدم آقای خامنه ای با هیچ مقام سیاسی ی کشورهای دیگر تک به تک ملاقات کند. طرف مقابل، همواره باید روی مبل دونفره یا سه نفره بنشیند و کنارش یک مقام ایرانی بنشیند. این، ربطی دارد به این که در (dar-e) اتاق ملاقات، رو به مهمان است یا رو به میزبان؟

دمدمی گفت...

یک زمانی در ایران وقتی می خواستی قراری بگذاری با جنس لطیف، باید به اندازه ماموران MI6 زرنگی به خرج می دادی تا بدست این و آن نیافتی!

دمادم گفت...

بله! عاشقی هم عاشقی امروزه چون موبایل کاراروآسون کرده. البته این قدر آسون که اغلب از خیر دیدن همدیگه می گذرن . اما اون زمانهاهمه چیز سخت بود حتی دل کندن.

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سلام علیکم.
1) اگر اشتباه نکنم:
لیبرالیسم صفت حکومت است و دموکراسی روش حکومت. به نظرت، اصولاً ترجیح لیبرالیسم بر دموکراسی یا دموکراسی بر لیبرالیسم، معنا دارد؟
2) به نظرت کدام حالت معقولتر و شدنی تر است:

ــ استبداد؛ سپس لیبرالیسم؛ سپس دموکراسی
ــ استبداد؛ سپس دموکراسی ی ضعیف (نسبتاً فرمایشی)؛ سپس دموکراسی ی واقعی؛ سپس لیبرال دموکراسی یا سوسیال دموکراسی یا ...



منظورم این است افرادی که می گویند لیبرالیسم مقدم بر دموکراسی است، اینها طبق وهم و خیال می گویند اول باید به لیبرالیسم رسید سپس به دموکراسی، یا طبق تجربیات و واقعیات بشر؟

ققنوس خیس گفت...

به هر حال شرمنده اگه تیکه ! انداختم ... ولی شما هم کمتر کنایه نمی زنی ...
امیدوارم که بهتر صحبت کردن رو یاد بگیرم تا دیگه این مسائل پیش نیاد.
متاسفم اگه کدورت ناخواسته ای پیش اومد... ایشالا جمعه می بینمت... ما همچنان مخلصیم

آیسودا گفت...

موبایل نبود تلفن خونه که بود. فقط خوبیش این بود که کسی لحظه به لحظه قرارشش را عوض نمی کرد. موبایلش را خاموش نمی کرد. و اس ام اس کوتاه و را به صحبتهای شبانه و یواشکی ترجیح نمی داد

ارغوان اشتراني گفت...

به شما نمي ياد كه عاشقانه بنويسيد!!!

نيكادل گفت...

روزگاري داشتيم
موبايل نبود، اين همه كافي شاپ نبود، خاواده ها رو بگو ، نه به زمان ما كه سنت بيداد مي‌كرد نه به حالا كه مدرنيسم همه رو خفه كرده!
من و همسرم سالها دوست بوديم و هيچ وقت گشتو كميته و ... به ما گير نداد.
بعد از ازدواجمون يه بار كه رفته بوديم شمال يه شب تا صبح تو پاسگاه بوديم البته تو دفتر رئيس پاسگاه نه توي بازداشت. چون مدارك ازدواج همرامون نبود ...
كلكسيون هزينه است نسل ما ...

آیسودا گفت...

یه چیز دیگه هم اضافه کنید. اون زمان موبایلهای ایرانسل هم نبود که ارزش ابراز علاقه ها به اعتبار میزان شارج باشه.
پیشرفت تکنولوژی فقط احساسات را مصنوعی تر کرد.

مهرگان گفت...

سلام
شکسته نفسی نفرمایید شما تحلیلی ها خیلی هم باحال و جالبید منتها بعضی وقتها ...D:
در مورد مصرف مشروبات الکلی بنده حکمی نداده ام و فقط یک سوال پرسیده ام آن هم بر مبنای زهد و پارسایی! بهتر بود شما از من می پرسیدید چرا پارسایی خوب است؟ یا چرا باید گاهی پارسایی پیشه کرد؟!
در مورد دوبخش بودگی "پوچگرایی "از نظر فیلسوفان اطلاعی ندارم اگر ممکن است و فرصت داشتید کمی توضیح بدهید.ممنون.

مهرگان گفت...

من دیروز هم نظر گذاشتم برای شما که ظاهرا پریده!!!
گفته بودم که عشق در نرسیدن است و ازین حرفها... با همه این حرفها عشق چیز قشنگیه و یکی از قشنگیهاش هم همین دیر و زود شدن های زمان قرار , ترس از دیر نرسیدن و...
بعضی وقتها شما هم حرفهای بو دار میزنید! بسیار مواظب باشید که خیاط در کوزه گرفتار نشود!:)

مرمر گفت...

رند لیبرال دموکرات عزیز بدجور موندی در خم عاشقی!

مجید موسوی گفت...

سلام محمدرضا جان .خوبی ؟
یه سری به وبلاگ بزن . یادی از گذشته کردیم

مجموع پریشانی گفت...

قشنگ نوشتی محمدرضا جان
فراق و دوری بسی بهتر است از وصال و پوچی...

کاش دوستان واسه این پستهای پراحساس کامنتهای عقلی-منطقی-فلسفی رو دیگه بی خیال میشدن!

ناهید گفت...

انسانهای صبور موسیقی رو میفهمند
صبر و شکیبایی در عشق باعث میشه تا موسیقی رو با قلبت درک کنی
فکر کنم تنها فایده ی عاشقی ادبیات و هنره
بقیه اش به جز درد چیز دیگری نیست
صبور باش رند

نجیبه محبی گفت...

بسیار زیبا بود علی ای حال من ربطی بین دیر آمدن و زود آمدن و نبود یا بود موبایل حس نکردم الا به مدد نوشته دوستان ، اما چه با موبایل چه بی موبایل می تواند این اتفاق بیافتد به هر حال زیبا تشریحی بود برادر .

نجیبه محبی گفت...

بسیار زیبا بود علی ای حال من ربطی بین دیر آمدن و زود آمدن و نبود یا بود موبایل حس نکردم الا به مدد نوشته دوستان ، اما چه با موبایل چه بی موبایل می تواند این اتفاق بیافتد به هر حال زیبا تشریحی بود برادر .

دست خیال گفت...

یاد باد آن روزگاران یاد باد