۱۳۸۹ فروردین ۱۵, یکشنبه

خلاصه ای از مقاله ی محمدرضا نیکفر قسمت اول


محمدرضا نیکفر در مقاله ای که در وب سایت رادیو زمانه منتشر کرده به پرسش های مطرح شده ی یاسرمیردامادی پاسخی گفته.
متن منتشر شده حاوی بحث های جالب و چالش برانگیزی ست. بنده در دو الی سه پست متوالی سعی می کنم حاشیه هایی بر نکات مطروحه در مقاله ی جناب نیکفر بنویسم.

*نیکفر در ابتدای مقاله تعریفی فرادینی و جامع از دین ارائه می دهد. تعریفی که شاید به مذاق متدینان گوارا نباشد؛ وی دین را اینگونه معرفی می کند : «کنش و واکنشی ست شکل گرفته توسط فرهنگ، با آنچه در پنداشت فرهنگ باشنده هایی فراانسانی هستند.»
* وی رابطه ی دین با قوم پرستی و شیفتگی نژادی را بررسی می کند: «در شیفتگی ِهر قومی به دین خود نوعی خود شیفتگی دیده می شود.» او با ارجاع به مقدمه ی ابن خلدون از قول وی نقل می کند که دین در کانون عصبیت قومی جهانگشا قرار دارد.
* در مورد پاگرفتن و توسعه ی یک دین در گستره ی وسیع اینگونه می گوید: « هیچ دینی با بحث و اقناع از یک باور فردی به یک باور گروهی و از چنین چیزی به آیین دولتی تبدیل نمی شود. حدّ طبیعی ِجذب و اقناع تشکیل یک فرقه ست.»
---------------------------------------
این لینک دانلود مقاله ی محمدرضا نیکفر در رادیو زمانه است که به دلیل مسدود بودن سایت در فضای شخصی بنده بارگذاری شده.

۳۹ نظر:

دست خیال گفت...

مختصری خوانده بودم اما حالا که به آن اشاره کردی باید مفصل مطالعه کنم.
تعاریف موافق و مخالف یا بی طرف نسبت به دین با توجه به المانهایی نظیر خدا یا برساخته ذهن بشر یا ... وسعتی دارد تقریبا به اندازه خود تاریخ دین هر چند بعد از عصر روشن گری نظام مند شده اند و علمی تر.به نظرم مهمتر از بحث های فلسفی موجود، شاید اگر نتیجه این بحث ها و چلنجهارسیدن به حکومتی فرادینی باشد در اذهان دین باوران، نتیجه مطلوبی باشد برای زندگی اجتماعی.

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سلام علیکم.
قومی
تایپ شده است
قمومی.
ابن خلدون
تایپ شده است
این خلدون.
می گوید
تایپ شده است
می گویئ.

مثل این که تعریف فوق العاده ی نیکفر از «دین» ذوق زده ات کرده.

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

فرمایش شما:


نیکفر در ابتدای مقاله تعریفی فرادینی و جامع از دین ارائه می دهد. تعریفی که شاید به مذاق متدینان گوارا نباشد؛ وی دین را اینگونه معرفی می کند : «کنش و واکنشی ست شکل گرفته توسط فرهنگ، با آنچه در پنداشت فرهنگ باشنده هایی فراانسانی هستند.



طبق نظر جناب عالی، این تعریف که احتمالاً به مذاق متدینان گوارا نمی آید. حالا میشه بفرمائی «جامـــــــــع» بودن این تعریف، بر اساس نظر محمدرضا نیکفر است یا بر اساس محمدرضا غیر نیکفر (= لیبرال دموکرات کرکس ...) یا بر اساس نظر سیدیاسر میردامادی یا ...؟

و تعریف فرادینی از دین، یعنی چی؟

اصلاً شما این مثلاً تعریف را مزمزه کن:


[دین] کنش و واکنشی ست شکل گرفته توسط فرهنگ، با آنچه در پنداشت فرهنگ باشنده هایی فراانسانی هستند.



انصافاً، جز این است اول باید یک نفر این زبان یأجوج و مأجوجی را به فارسی ی قابل فهم ترجمه کند؟


ببخشید. تعریف کشککی از دین کردن کاری ندارد که:
ــ دین افیون توده ها است.
ــ [دین] کنش و واکنشی ست شکل گرفته توسط فرهنگ، با آنچه در پنداشت فرهنگ باشنده هایی فراانسانی هستند.



که این تعریف دومی، به نظر شما، «جامـــــــــــــع» هم هست. حالا چیچیش جامع است، ما که سوادمون قد نمیده.
***
من در اینترنت پیدا نکردم سؤالات میردامادی و جوابهای «جامــــــــع» نیکفر را. خب زمانه که فیلتر است. لینکی هم معرفی کردی، فایل پی دی اف است. فیلترشکن من فایل پی دی اف را باز نمی کند.

آیسودا گفت...

سلام
شاید بهتر باشه یک کم بریم عقب تر. اول بگیم دین چیه. و چیز خوبیه یا بدیه. اصلا به درد می خوره یا نمی خوره. اینجا خیلی حرفها واسه گفتن هست. بعد ببینیم چقدر دین را وارد زندگیمون کردیم. و تحت تاثیرش قرار گرفتیم. البته با علم به این که همه مسلمان زاده هستیم.

امید گفت...

این جمله ی آخر آیسودا خانوم منو کشت ! یاد بحث قدیممان درباره داروینیسم افتادم : بگو اشکال کار از کجا بود ! من با "علم به این که همه مسلمان زاده هستیم" بحث نمی کردم ! متاسفانه فرضیات غلط دیگه ای داشتم , مانند اینکه : همه ما انسان هستیم ! همه ما از شعور و خرد بهره مند هستیم ! و ...
خداوند مسلمین مرا ببخشد !

ققنوس خيس گفت...

1-....
2-به قول داستا يوسكي هر ملتي يك خداي جداگانه براي خودش داره...
اين خودشيفتگي نسبت به دين خود و نفي اغيار متاسفانه در بين بسياري از دينداران رايج است... كلا در بين اكثركساني كه نگاهي بر مبناي جهان بيني خاصي به همه چيز دارند رايجه (چه الهي چه غير الهي)
3- هیچ دینی با بحث و اقناع از یک باور فردی به یک باور گروهی و از چنین چیزی به آیین دولتی تبدیل نمی شود ... فكر مي كنم جمله ي درستيه. البته تو حالت صددرصدي كه نه. ولي خوب بايد بررسي كرد ...

هلوع گفت...

سلام محمدرضا جان.
خوب اینکه این تعریف از نظر شما جامع و فرادینی باشد شکی نیست ولی از نظر من خنده دارترین تعریف است!
البته شما هم پیش بینی کرده اید که به مذاق من خوش نمی آید!
من هم می گویم این تعریف از دین جامع ترین است: « دین تنها یک وسیله و یک ابزار است جهت رسیدن به مطلوب دنیا و آخرت ، آنطور که خداوند مقرر نموده است . اما بازهم اصل نیست . اصل شناخت ، معرفت وادراک ما از خداوند مستغنی الوصف است . شاید دین ما را در این راه یاری کند اما موانعی نیزدر مسیر ما قرار می دهد که همان باید ها و نباید هاست . دین نیز بجای خود نیز آدم را اسیر و در بند می نماید و برای رهایی از این محدودیت ها نیز تنها راه ، رجوع به عقل و تطبیق دستورات و مقررات دینی با شرایط زمانی و مکانی جامعه است .»
حال از نظر شما این گونه است؟ خیر.

نفیسه گفت...

مقاله بسیار جالبی بود. دین بحث بسیار گسترده ای اگر به متون دینی نگاهی بیندازی اشتراکات بسیاری پیدا می کنی. حتی انسانهایی که در قاره های مختلف زندگی می کنند اشتراکات بسیار دارند. بشر بشر همین کره زمین است و خوب همه چیز هم از فیلتر ذهنی همین بشر عبور می کند. یه جایی توی همین مقاله کلمه بسیار خوبی رو استفاده کرده و اون هم"امضا" بر مفاهیم سابق است.

M. R گفت...

به سید عباس:
ممنون از تذکر بابت غلط های تایپی. اصلاح شد
جامع بودن تعریف و فرادینی خواندن آن از خودم است. زبان نیکفر کمی سخت است فکر نمی کنم یاجوج ماجوجی باشد. به هر حال شاید اگر اندکی توضیح بدهم وجه کمدی اش برای شما کمرنگتر شود.
تعریف نیکفر از آن رو فرادینی ست که دین را از منظر یک متدین که به دین خودش تعصب می ورزد تعریف نکرده، بلکه یک تعریف جامعه شناختی بر اساس نظرات اسپیرو است.
مفهوم کلی آن این است که دین از دل فرهنگ یک جامعه بیرون می آید و در اکثر موارد تابع و حتی تحکیم کننده ی سنت های همان فرهنگ است.
باشنده ی غیر انسانی همان امور متافیزیکی ست. یعنی اموری غیرانسانی و حتی غیر علمی. مانند خداو جاهن دیگر و اخرت و روح و معراج و...


به هلوع:
بنده به سیدعباس عزیز توضیح دادم فکر کنم این تعریف وجه خنده داری نداشته باشد. حال اگر چیزیاز وجه کمیکش مانده بگویید بنده شدیدا استقبال می کنم!
تعریف شما از دین به نظر من جامع نیست چون تعریف یک متدین از دین خود است. یک فرد غیر متدین در این تعریف نمی فهمد که «دین تنها یک وسیله و یک ابزار است جهت رسیدن به مطلوب دنیا و آخرت ، آنطور که خداوند مقرر نموده است» چیست؟
من به شخصه اصلا نمی فهمم ابزار برای رسیدن به آخرت یعنی چه؟
البته تعریف شما برای من خنده دار نیست بلکه محترم است ولی در ذهنم نابسنده.

فرزانه گفت...

سلام
در واقع جامعیت این تعریف از آنجاییست که هلوع که خواسته تعریف صحیح دین ! را ارائه بدهد در واقع حالت خاص و کوچک شده ای از همان تعریف نیکفر را نوشته . طبق تعریف نیکفر دین کنش و واکنش بین انسان و فرا انسان است توسط فرهنگ . ایشان هم گفته دین وسیله رسیدن به مطلوب دنیا و آخرت از نظر خدا که می شود امری فرا انسانی ... گذشته از این برایم جالب ترین قسمت این بود که پیروان دین هرگز با بحثی عقلی زیاد نمی شوند حقیقت این است که چنین بحث هایی به تعداد ملحدان اضافه می کند تا دینداران !!!

ناشناس گفت...

سلام لطفا اصل بدون فیلترش رو برام بفرست!

مرمر گفت...

اقا ما ناشناس نیستیم اینبلاگرت مشکل ثبتداشت!!!

ناهید گفت...

سلام دوست من
آقا این بلاگر شما شکلک خجالت نداشته بید تا نشون بدم که از اینکه الان تبریک سال نو رو میگم خجالت میکشم . اینه که مجبورم این شرمندگی رو به زبان خودم جاری کنم و بگم .....سال نو مبارک ....امیدورام سال خوبی داشته باشید . ببخشید دیر شد اندکی.
یکی از پستهاتون رو خوندم نوشته بودید قصد رفتن دارید . رفتید حتما نائب زیاره باشید تو برج ایفل یا کنار مجسمه ی آزادی دیگه فرقی نداره ...هر جا باشی میتونی که زیارت نامه بخونی : دی
بحث سختی رو پیش کشیدید . بنده بک مسلمان زاده ام . اما این نباید باعث بشه که با تعصب به دین نگاه کنم . اول باید یه قضیه رو روشن کنیم . اینکه چرا همه ی پیامبران در شرق ظهور کرده باشند ؟ آیا این موضوع با همان عدالتی که ما از صفات خداوند میشمریم در تناقض نیست ؟ و آیا این مسئله نمی تواند ثابت کند که دین رابطه ی مستقیم با فرهنگ دارد ؟

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سلام علیکم.
شما لطف کن حتماً تعریف جامع از «خداناباوری» و «بی دینی» را هم ارائه بده، تا از محضر شما بهره مند شویم.

نیکفر در حدّ این حرفها نیست عزیز من. بنده ابائی ندارم بگویم تعریف نیکفر مسخره است و کُمدی است. طبعاً جناب عالی چون «جوینده و جست و جوگر» هستی، این تعریفهای جفنگ و مسخره، دلت را می رُباید.

تعریف نسبتاً متداول از «دین» این است:
محتوای قول و فعل فرستادگان الاهی.

شما شاید چون «جست و جوگر و جوینده» هستی، این تعریف را ساختگی و خیالی بدانی، اما آیا در این تعریف، تعصب می بینی؟

تعریف «خدا» این است:

واجب الوجود بسیط عالم قادر خالق ...

شما، این تعریف را شاید فاقد ماباژاء بدانی، اما آیا در این تعریف، تعصب می بینی؟

تعریف «آخرت»:

آخرت جهانی است بعد از این جهان مادی.

شما شاید چون آخرت را نمی توانی متر کنی ببینی چند متر است و نمی توانی زیر میکروسکوپ یا پشت تلسکوپ ببینی آخرت را، می گوئی آخرت (و خدا و معراج و ...) غیر علمی است، و البته همچین هم خطا نمی گوئی، چون علم تعریفی دارد و ساحتی دارد و شأنی دارد در حوزه هایی مشخص، و البته نمی دانم می دانی یا نه، که منطقاً و لزوماً

«علمی» مساوی نیست با «درست»

و

«غیر علمی» مساوی نیست با «نادرست»

چون «علم» که شما می گوئی، یعنی science ، و نه knowledge . خب بله، آخرت و معراج و خدا و روح، non scientific است، و اصولاً خدا و آخرت و معراج و science در یک حوزه از معرفت نیستند.

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سیدعباس سیدمحمدی ـ هادی بیات:


سلام علیکم.
فردی بینام و بی هویت، که اوج معرفی اش از خودش همان نام وبلاگش است، که گفته "ولایتمدارم، پس هستم"، در
http://haghjooyi.blogfa.com/post-172.aspx
گفته است:


تور سبزها برای صید پدر معنوی
جریان اصلاح طلبان و فرقه سبز تلاش های جدی ای را جهت جانشین آیت الله منتظری به عنوان پدر معنوی این جریان آغاز کرده است.

به گزارش جوان آنلاین،پس از فوت آیت الله منتظری تلاش های فراوانی برای انتخاب فردی دیگری به عنوان پدر معنوی اصلاح طلبان آغاز شده و گفتگوهای مختلفی نیز دراین زمینه صورت گرفته است.

گفته می شود در این گفتگوها با تاکید بر اینکه پشتوانه آئینی و کسب حمایت از روحانیت یک نکته مهم در پوشش دادن فعالیت ها می باشد به انتخاب آقای صانعی اشاره شده بود اما با توجه به عدم صلاحیت وی برای مرجعیت انتخاب وی از سوی این جریان عملا سلب شد.در همین زمینه گرچه رایزنی با برخی شخصیت های دیگر انجام پذیرفت اما پاسخ منفی این شخصیت ها به دلیل مواضع آنان و عدم شریک شدن در هزینه های ساختار شکنانه اشان وضعیت این جریان را بغرنج تر ساخت.

در همین زمینه گفته می شود در پی القائات فراوانی که بر روی یکی از روحانیون به نام «ب.ز»صورت گرفته وی عملا در تور برنامه های جریان فتنه قرار گرفته و به عنوان ماشین امضاء خواست های آنان به فعالیت مشغول است.



دیدار فرد یاد شده باجمعی از خانواده های زندانیان سیاسی وقایع پس از انتخابات در همین راستا صورت گرفت که گفته می شود اطلاعات و القائات کذب به وی منجر به بیان برخی سخنان ساختار شکنانه توسط وی شده بود.

شنیده شده است که فتنه گران همچنین تصمیم گرفته اند تا هر چه بیشتر به آقای «ب.ز» نزدیک شده تا بتوانند با دادن اطلاعات غلط و اشتباه به ایشان و استفاده از وجهه روحانی بودن ایشان اهداف ضد نظام خود را به پیش برند.

یکی از منابع آگاه در همین خصوص افزود فتنه گران تصمیم گرفته اند با نزدیک شدن هر چه بیشتر به مراجع و روحانیت و نفوذ به دفتر این حضرات و دادن اطلاعات نادرست این علما و مراجع را وادار به واکنش و اظهار نظر در خصوص مسائل مورد نظر فتنه گران نمایند.




×××
پایان نقل از لینک.
با توجه به عکس غیر واضح، ولی قابل شناسائی، که از ب. ز. در لینک است (عکس ظاهراَ از روزنامه ی متعهد و انقلابی و ولایتی و مردمی ی جوان است)، منظور از ب. ز. که این فرد بی هویت بینام متعرض ساحت او (و متعرض ساحت یوسف صانعی شده، و این بینام بی هویت، فرموده است صانعی صلاحیت مرجعیت ندارد) شده است، آیت الله اسدالله بیات است. بنده خواستم کامنت بگذارم و به آن بی هویت بینام مطالبی را حالی کنم، دیدم هیچ کدام از مقالات آن بی هویت بینام که می پندارد "ولایتمدار است، پس هست"، امکان کامنت گذاشتن ندارد.

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

با سلام مجدد.
ببخشید.
جناب عالی چنان هول شدی و عجله کردی در «جامع» نامیدن این تعریف محمدرضا نیکفر از دین، که دقت نکردی، در این تعریف، هیچ حرفی از «خدا» نیست. افراد، اگر هم خدا را قبول نداشته باشند، و هم دین نداشته باشند، اگر بخواهند وارد بحث دین شوند، این را نمی توانند در نظر نگیرند که مهمترین مفهوم در ادیان الاهی (ادیان غیر الاهی و بیخدا، در اقلیت هستند)، خدا است.

تعریف نیکفر را وقتی جناب عالی «جامع» می یابی و جامع می نامی، قاعدتاً در ابتدا، این تعریف را «درست» یافته ای. عزیز من. این تعریف، اصولاً درست نیست، چه رسد به این که جامع باشد.

***
خانم ناهید فرموده است:



«اینکه چرا همه ی پیامبران در شرق ظهور کرده باشند ؟ آیا این موضوع با همان عدالتی که ما از صفات خداوند میشمریم در تناقض نیست ؟ و آیا این مسئله نمی تواند ثابت کند که دین رابطه ی مستقیم با فرهنگ دارد ؟»


ببخشید!
ــ شما کدام عدالت را از خدا سراغ داری؟
ــ آن عدالتی که سراغ داری، وجودش منوط به این است که خدا خشکیهای کره ی زمین را مساحتش را محاسبه کند و بگوید پیامبر شماره ی 1 برود اون جا پیامبر شماره ی 2 برود آن جا و در نهایت جدول شامل قسمتهای مختلف کره ی زمین و پیامبر متناظر با هر نقطه پر شود؟
ــ و این فرمایش شما، واقعاً چه ارتباطی دارد با این که دین رابطه ی مستقیم با فرهنگ دارد؟ و:
ــ اگر منظور این باشد، دین فرهنگ می سازد، بنده انکار نمی کنم. دین، فرهنگ می سازد. اما اگر منظور این باشد که فرهنگ، دین می سازد، این با تعریفهای متداول از ادیان الاهی (و نه تعریفهای نادرستی مانند تعریف محمدرضا نیکفر) ناسازگار است. دین و زبان و جغرافیا و علم و هنر و فلسفه، هیچ کدام دین نمی سازد. طبق تعریفهای متدوال ادیان الاهی:

خدا، فرستادگانی با نام رسول یا نبی (یا امام)، از جنس بشر، به سوی بشر، می فرستد. خدا فرستادگان خود را انتخاب می کند. برمی گزیند و سپس مبعوث می کند.

M. R گفت...

به سید عباس:

سلام
* این چه مدل نقدی ست که شما توپ را در زمین من می اندازید و می گویید خداناباوری را تعریف کن؟ چه دردی دوا می شود؟ من اصلا ادعای تعریف کردم تا کسی از محضر من بهره مند شود؟
* بنده نمی دانم شما از کجا متوجه می شوید دکتر نیکفر در این حد نیست اما امثال ناصر مکارم و شیخ علی رجبی در این حد هستند؟ آیا شما فوق اینها هستید که می گویید؟ آیا معیاری برای تعیین آن دارید؟ بنده کماکان منتظر شنیدن قسمتهای کمدی تعریف دین هستم. البته آن تعریف بیشتر بر پایه ی نظرات «اسپیرو» بود.
* بسیط یعنی چه؟ یعنی حد و مرزی دارد؟ اگر ندارد معنای بسیط یعنی چه؟ واجب الوجود تا حدی که می فهمم یعنی موجودی که وجودش واجب است. خب این ها همه در کنار هم فقط یکسری صفات هستند که در ذهن انسان معنا می یابند و بر زبان انسان جاری میشوند. توجه کنید که اینها صفت هستند و نه استدلال.
* شما خواسته یا ناخواسته در ادامه ی بحث از پارادایم ها گفتید. یعنی حوزه های متفاوت. اگر بر این امر واقفید و به آن معتقدید مطمئنا متوجه خواهید شد که بسیاری از مطالب در مورد خداو آخرت و ... دلایل علمی ندارد و نمی توان در مبحث علمی از آن بحث کرد. حال این که آن Knowledge یا معرفت چیست بر شخص بنده معلوم نیست.
* در کامنت دوم شما هم شاهد به سخره گرفتن و اتهام زنی و تحقیر و... بودیم که البته هم قابل پیش بینی بود و هم عادت کردیم. خیالی نیست. شما بفرمایید!
* وقتی نیکفر صحبت از باشنده ی غیرانسانی می کند پس منظورش چیست؟ اسب تک شاخ؟ واقعا شما جواب من به کامنت شما و آقای هلوع را خواندید؟ هنوز هم متوجه نشدم کجای تعریف نادرست بود حتی اگر جامع نباشد. این تعریف از آن رو جامع است که ادیان غیرالهی را هم دربر می گیرد. این که شما آن ادیان را به رسمیت نمی شناسید امری ست خارج از این موضوع. جامعیت یعنی این که بودا و شینتو و برهما و... هم کنار ادیان ابراهیمی قرار گیرند.

با سپاس ِبی قیاس

امید گفت...

باز هم شاهکاری دیگر از سید ما :

"... اما اگر منظور این باشد که فرهنگ، دین می سازد، این با تعریفهای متداول از ادیان الاهی ناسازگار است. ... طبق تعریفهای متدوال ادیان الاهی:

خدا، فرستادگانی با نام رسول یا نبی (یا امام)، از جنس بشر، به سوی بشر، می فرستد. خدا فرستادگان خود را انتخاب می کند. برمی گزیند و سپس مبعوث می کند."

نمردیم و معنی "تعریف متداول" را هم فهمیدیم !البته شاید این تعریف در حوزه های علمیه متداول باشد !

نکته دیگر آنکه تعریف را معمولا به این صورت دیده بودیم :
آنچه که دارای ویژگی الف و ب و ث باشد را "دین" می نامند !
در تعریف سید , معلوم نیست که سر آخر چه چیز را دین می نامند !؟

درخت ابدی گفت...

سلام.
ارتباط بین دین و خودشیفتگی نژادی جالب بود. این خودشیفتگی به خصوص بین پیروان ادیان الهی دیده می شه که خودشون رو "تافته ی جدابافته" می دونن. این تازه یه وجهشه. تو فرقه های هر دینی هم هر کدوم فقط خودشون رو برحق می دونن. حالا این عده دم از حقیقت می زنن و انتظار دارن حرفشون هم مقبول بیفته.

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سیدمحمدی ـ امید:

سلام علیکم.

بنده گفتم:

«تعریف نسبتاً متداول از «دین» این است:
محتوای قول و فعل فرستادگان الاهی.»

هرچند تعریف بنده، در برابر تعریف جامع محمدرضا نیکفر:


[دین] کنش و واکنشی ست شکل گرفته توسط فرهنگ، با آنچه در پنداشت فرهنگ باشنده هایی فراانسانی هستند.




رونقی ندارد و جامعیتی ندارد، اما ظاهراً این ایراد بر من نیست، که من دین را تعریف نکردم.

***
سیدمحمدی ـ M R:
سلام علیکم.

فرمایش شما:

«وقتی نیکفر صحبت از باشنده ی غیرانسانی می کند پس منظورش چیست؟ اسب تک شاخ؟»


توجه کنید نیکفر گفته «باشنده هایی فراانسانی». نگفته «باشنده ی فراانسانی». ظاهراً اگر شما با زبان خارج از اصطلاح نیکفر آشنا باشی (چنان که من بعد از حدود بیست سال محشور بودن با آثار میرشمس الدین ادیب سلطانی، با زبان خارج از اصطلاح ایشان تا اندازه ای آشنا هستم و معنای حرفش را می فهمم)، و درست بگوئی که

باشنده ی فراانسانی = خدا

پس ظاهراً در تعریف نیکفر از دین (تعریف جامع نیکفر از دین)، نیکفر از «خدایان» صحبت کرده. یعنی از دید او، اگر من خوب بتوانم زبان خارج از اصطلاح او را ترجمه کنم:



دین کنش و واکنش است بین فرهنگ و خدایان.


البته اعتراف می کنم نتوانستم خوب به فارسی ترجمه کنم.

دمادم گفت...

کاش یک نفر ازاین کسانی که در زمینه ی مذهب کار می کنند سوال کنه که چرا تمام پیامبران الهی در این مثلث خاورمیانه ظهور کرده اند؟والبته امیدوارم جواب پیش پا افتاده ی از قبل آماده ی به خاطر تمدن این منطقه را ندهند که از اون جواب های سربالاست و اهل پرسش را قانع نخواهد کرد.

امید گفت...

برای سید عباس :

اولا باید بگویم که من هم مثل شما زبان نیکفر را "یاجوج و ماجوجی" می دانم و اصولا از کسانی که از پیچیده گویی لذت می برند (حالا از کانت گرفته تا نیکفر)خوشم نمی آید .

ثانیا بدون اینکه بخواهم از تعربف نیکفر دفاع کنم باید بگویم تعریف شما از دین یک تعریف به شدت درون دینی است : "محتوای قول و فعل فرستادگان الاهی"
این تعریف بر دو اصل "توحید" و "نبوت" متکی است (خدایی وجود دارد و آن خدا فرستادگانی را فرو می فرستد).
در ضمن ملاکی هم به دست نمی دهد که چگونه "فرستاده الاهی" را از "فرستاده غیر الاهی" تمیز دهیم.(آیا پیامبران بابیت و بهائیت و مقنعیه و ... الاهی بوده اند یا غیر الاهی ؟)
نکته دیگر آنست که "تفکرات ماورایی افوام و ملل دیگر" را پوشش نمی دهد (تفکراتی که معمولا از آنها با نام "ادیان غیرتوحیدی" نام می برند): مانند بودیسم , هندوئیسم , سیکیسم , تائوئیسم , ...

هیوا گفت...

من با خودم مشکل دارم که آیا دین را باید در کل نفی کنم یا نه بعضی وقتها و در یک قالب خاص باید نفی کرد( سکولاریسم) و یا نه اصلن باید پذیرا بود، هر مقاله ای از این دست به نظرم مفید است.

هلوع گفت...

سلام بر برادر گرامی محمدرضای عزیز.
خطاب به جناب دمادم:
ظاهرا ما 124000 پیامبر داشته ایم.
خیلی زور بزنیم نمی توانیم نام 124 تای آنان را پیدا کنیم.
یعنی تنها یکهزارم آنان برای ما شناخته شده هستند و الباقی خبری ازشان نیست.
شما از کجا مطمئنید که بقیه 999 هزارم همگی در خاورمیانه بوده اند؟!
توجه کنید شما گفتید «تماما» . حتی لفظ « اکثرا» هم اشتباه است.

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سیدمحمدی - امید:

سلام علیکم.
ببخشید. والّا من از این کلک رشتی های دکتر سروش بلد نیستم که هر جا به نفعم است بگویم «من دارم درون دینی صحبت می کنم» و هرجا به نفعم نیست بگویم بگویم «من دارم برون دینی صحبت می کنم». البته متوجه هستم، بعضی بحثها از بیرون به دین نگاه می کند (که شاید اشکالی باشد، چون طبق آنچه در ادامه می گویم، ظاهراً «دین الاهی» دیگر چیزی «بیرون از خود» ندارد) و بعضی بحثها دینی و نقلی (نقلی + عقلی ...) است.

طبق درک من و معلومات من، اگر تعریف یک مفهوم، منجر به دور شود یا منجر به تسلسل شود، تعریف اشکال دارد، ولی اگر در تعریف دین، از خدا صحبت شود، و از وحدانیت خدا صحبت شود، این اشکال تعریف دین نیست.

طبق درک من، تعریف ادیان الاهی این است:

ادیان الاهی محتوای قول و فعل فرستادگان الاهی است.

در بحثهای فلسفی و کلامی، درباره ی فرستادگان الاهی، یک بحث «نبوت عامه» است. که خب در بحث نبوت عامه نیاز به تطبیق نبوت عامه بر افراد نیست. و یک بحث «نبوت خاصه» است. که موسا پیامبر هست یا نه. محمد پیامبر هست یا نه. فرستادگان الاهی، یک سلسله هستند. طبق اندیشه ی دینی ی الاهی، تا آن جا که من می دانم، در میان نوع بشر، همواره فرستاده ی الاهی بوده. «آدم» (اسم خاص) سرسلسله ی فرستادگان الاهی بوده.

یکی از راههای شناختن پیامبران و انبیاء و امامها، این بوده که فرستاده ی قبلی، مشخصاتی از فرستاده ی بعدی را به مردم و پیروانش خبر می داده.

یکی از راههای شناخت فرستادگان خدا، معمولاً درخواست معجزه از او بوده.

یکی از راههای شناخت فرستادگان خدا، نگاه کردن به مجموع گفتار و اعمال او بوده.

خب. بنده گمان می کنم، تعریف اگر درست باشد، درست است، و اگر غلط باشد، غلط است. حالا درون دینی و برون دینی و درون الحادی و برون الحادی و درون علمی و برون علمی بودن تعریف را کجا باید حساسیت به خرج داد، من الان اطلاعی ندارم.

توجه بفرمائید «دین الاهی»، طبق تعریفی که گفتم، فیزیک و متافیزیک را هر دو را به رسمیت می شناسد. وقتی تعریف یک مفهوم، با به رسمیت شناختن فیزیک و متافیزیک است، انصافاً، آیا اشکال منطقی وارد است به تعریف، آنگاه که از مفاهیم و مقدمات و اجزاء متافیزیکی استفاده کند؟

توجه بفرمائید، «دین الاهی»، طبق تعریفی که بنده گفتم (البته شما می توانی به هر دلیل و برهان این تعریف را معیوب بدانی یا به هر دلیل و برهان این تعریف را نپذیری)، دیگر جائی برای

«درون»

و

«برون»

باقی نمی گذارد. طبق این تعریف (توجه کنید در مقام بحث و تعریف هستیم) «دین الاهی» وسیعترین حد و مرز و گستره ی ممکن را شامل می شود. و در این حالت، واقعاً دیگر

درون کجاست؟
و برون کجاست؟


خوشحالم و سپاسگزارم شما حقیقت و وجدان را فدا نکردی، و تمجید نابجا از «تعریف نیکفر از دین» نکردی.




یک مطلب دیگر.
شاید:
چه بسا ادیان الاهی و ادیان غیر الاهی، اشتراک لفظی با هم دارند. توجه بفرمائید:
science
و
pseudosciense
به نظر شما باید بشود در تعریفی جامع، در کنار هم قرار گیرند؟
منظورم این است:
انصافاً، شما گمان می کنی اگر فردی مانند نیکفر، وقتی می خواهد دین را تعریف کند، دین را این گونه تعریف کند که ما دیدیم در این مقاله، آیا کوشش (احتمالی ی) او برای «یــــــــــک کاســـــــــه کـــــــــردن» دینهای الاهی (اسلام، که مدعی است دین الاهی است) و دینهای غیر الاهی، فایده ی آکادمیک دارد؟
مثل این که من بگویم:

«دانش، آگاهی ی دستگاهمندانه ای است که از طریق آزمایش یا از طریق تجربه یا از طریق مشاهده یــــــا از طــــریق تخـــــیلات به دست می آید»


آیا اگر علم و شبه علم را با هم در «تعریف جامع از علم» بیاورم، کار خوبی کردم؟

سیدعباس سیدمحمدی ـ دمادم گفت...

سیدمحمدی - خانم محبوبه موسوی.

سلام علیکم.

فرمایش شما:

«کاش یک نفر ازاین کسانی که در زمینه ی مذهب کار می کنند سوال کنه که چرا تمام پیامبران الهی در این مثلث خاورمیانه ظهور کرده اند؟والبته امیدوارم جواب پیش پا افتاده ی از قبل آماده ی به خاطر تمدن این منطقه را ندهند که از اون جواب های سربالاست و اهل پرسش را قانع نخواهد کرد.»

سیدعباس سیدمحمدی:
شما، که در رمان و ادبیات کار می کنید، و بنده شخصاً استفاده می کنم از نوشته و نظرات شما، ابتدا دلیل قطعی از متون اسلامی بیاور یا دلیل قطعی از متون تاریخ ملتهای مختلف بیاور یا از یافته های باستان شناسی و جغرافی و ... دلیل قطعی بیاور که تمام پیامبران الاهی در خاور میانه ظهور کرده اند، سپس امثال بنده که علائق مذهبی داریم و شاید چهار کلمه هم می توانیم بحث مذهبی کنیم، متواضعانه کوشش می کنیم جواب شما را بدهیم.

فرزانه گفت...

لطفاً کسانی که از خانم موسوی می خواهند ثابت کنند محل ظهور 124000 پیامبر مثلث خاور میانه است ابتدا وجود خود آنان را ثابت کنند تا برسیم به منطقه ظهورشان ! ظاهراً طبق فرمایش خودشان از بسیاری از آنها حتی اسمی در دست نیست

someone else گفت...

سلام.
مطلبی نوشته ام در رابطه با پلورالیسم دینی، و در ابتدا نظر خوانندگان را جویا شدم.
خرسند میشوم در این راه یاری ام کنید و نظری دهید.

ساموان الس! گفت...

محمدرضای عزیز:
1- آن حرفها در مورد شب زفاف آن انسانهای محترم را از خودم که در نیاورده بودم، نقل قولی بود از کتابی دینی.
فکر هم نمیکنم توهینیکرده بودم، چون تماما نقل قول بود. ارزش گذاری میکنید نقل قول مرا؟
2- اینکه من دیندار هستم یا نه یک بحث است و اینکه در چنین جامعه ای زندگی میکنم و راجب دینداری عامه مردم چه میاندیشم نکته ای دیگر...
از شما با این ظرافت تان، انتظار چنین سهل انگاری و خطایی را نداشتم.
3- راجب این عقیده ام هم حاضرم با شما وارد بحث و گفتگو شوم.

نجیبه محبی گفت...

متاسفانه مدتهای زیادی بود برای شما نمی توانستم کامنت بگذارم به نحو عجیبی صفحه کامنتها برای من به ندرت باز می شود و از آن بدتر اینکه کامنتهایی که من می نویسم قابل ارسال هم نیست امیدوارم این برسد چون بعد 90 بوقی خواستن توانستن گویا شد
اما در مورد مقاله ، به نظر من تعریف دکتر هیچ عیبی نداشت چراکه تعریف دین به لحاظ علمی هرچه باشد ، در نفس دین فرقی ندارد ، دین مقوله ای وراعلمی است که زیبایی اش در ایمان است یعنی تیری در تاریکی

ستاریان گفت...

سلام علیکم
من همان ساعات اول که مطلب بارگذاری شد آن را خواندم و تعریف نیکفر از دین را به قول آقای سید محمدی یاجوج ماجوجی یافتم. البته چون فعلا وبلاگ ندارم مگر به ضرورت وارد بحثی نمی شوم آقای سید محمدی به صراحتی که من خودم ندارم تعریف نیکفر و زبان او را خارق العاده و دور از فهم خواند. واقعا اگر کسی برای مردم می نویسد آیا نباید طوری بنویسد که همه بفهمند. این کجایش خوب است مثلا کسی بتواند به زبان میخی یا هیروگلیف یا زبان سرخپوستی و اینکاها بنویسد و به این نحو نوشتن مباهات هم بشود! بگذریم

بحث دین و تعریف آن و مخالفت و معاضدت میان خداباوران و خدانابواران به گواه داستانهای اساطیری و همچنین متون مقدس از ابتدای وجود بشر متداول بوده و ظاهرا تا قیام قیامت و یا طبق اصطلاح خدانابوران تا پایان جهان هم این بحث ادامه خواهمد داشت. من گاهی فکر می کنم اگر خدایی هست چرا نشانه هایی در این جهان تعبیه نکرده که همه با دیدن این نشانه ها به وجودش پی ببرند و لزوم وجود این بحث از کجاست؟ اما در قران می بینم که خدا رویش یک گیاه و بارش باران و همه ی پدیده های طبیعی اطراف و هر آنچه که درک می کنیم و می فهمیم را نشانه هایی برای وجود خود وعرفی کرده است. اما چه ی شود که دیدن همین پدیده ها برای یکی( خداباور) آیت و نشانه و برای دیگری ( خداناباور) تنها یک پدیده طبیعی بدون کوچکترین نشانه ای از خلقت فهم می شود؟
بحث بر سر همین است حتا انبیای الاهی طبق قول قرآن خواهان نشانه های واضحتری می شدند تا به اطمینان قلبی برسند مثلا همه خوانده ایم داستان ابراهیم و کشتن و کوبیدن و مخلوط کردن گوشت پرندگان و ... بقیه ی ماجرا را
میرچا الیاده چند جلد کتاب دارد که طی آن به متون مقدس و ادیان اقوام ابتدایی می پردازد من چهار جلدش را دارم و خوانده ام . شما نیز بخوانید بد نیست . با خواندن کتاب انسان دچار حیرت می شود که چطور اسنانهایی که یه صورت بدوی زندگی می کنند و انسانهایی که متمدن هستند و اسطوره ها را از نیای خود دریافته و به صورت کتاب درآورده اند همگی یک خط سیر را طی کرده باشند.
در کتاب آهنگ پنهان خوان ترین ذوان که کتابی از یک استروفیزیسین است خط سیر بشر غار نشین تا به امروز را به خوبی و برای معرفی خط سیرعلم و اعتقاد انسان با جزئیات بیان کرده. یا در کتاب با کاروان اندیشه ی عبدالحسین زرینکوب می توان این خط سیر و ومواجه های میان این دو گروه از انسانها را دید. اصلا کتاب تاریخ فلسفه ی ویل دورانت را ببینید در خود غرب که ما انها را عموما خداناور می شناسیم ببینید این بحث با چه حدت و شدتی جریان داشته و هنوز هم دارد.
اصلا چرا انسان از بدو حیاتش و از عهد غارنشینی تاکنون در این باره اندیشیده و بحث کرده و هنوز هم به نتیجه ای قابل قبول برای همه نرسیده است؟ خدا در قرآن در چند جا گفته است که گروه گروه شدن انسانها خواست او بوده و اگر می خواست می توانست همه ی انسانها را موحد و پرستنده ی خود کند. اما این دنیا را دنیایی جبری نکرده است. انسان اراده و اختیار دارد و طبق همین اراده و اختیار و با همان مواد خامی که در اطرافش موجود است و برای همه ی انسانها این مواد خام یکسان و به یک اندازه در اختیار بوده است میدانی برای مشاهده و درک قرار داده و از آنها خواسته خود راه را بیابند و البته در آموزه هایی که از سوی انبیا فرستاده گفته است که همه از خداییم و به سوی او باز خواهیم گشت. اما درک و فهم و قبول این مطلب تعبدی نیست و ما خداباوران نیز به حکم اوامر خدا باید این مسئله را به طور عقلی بفهمیم و بپذیریم و تبعیت از حتا پیامبران و متفکران هم از هیچ کس در پذیرش موضوع پذیرفته نیست.

ستاریان گفت...

این همه حرف زدم و تازه به اصل موضوع و دلایل عقلی برای پذیرش دین و تعریف دین نرسیدم!. در کتاب فلسفه ی دین اثر مرحوم علامه محمدتقی جعفری صد و بیست صفحه ی ابتدای کتاب در حوزه ی تعریف دین صرف شده است تازه بعد از ان وارد حوزه ی قلمرو دین شده است. در همان بخش ابتدایی تعاریف زیادی از متفکران اورده و نقد کرده است از : اسپنسر-ماکس مولر – بونهافر – الیس – اشپنگر – برسور شاتول و تایلر – هولباخ – سانتانیا – اتو – کاسیرر – سارتر – دیویی – اکسفورد- جاسترو . با نگاه به اسامی قبول کنید که اسم بعضی را حتا نشنیده ایم و حالا اضافه کنید این اسامی را : ویلیام جیمز – کارل گوستاو یونگ – هردر- شلیرماخر – فویرباخ –کوفمان –سامویل کینگ – گلدزیهر –رایناخ – روپله – فرایزر –کواسبام –فروید – بولتمان – دورکیم – فیور – جفرسون – کارل بارت - ریشل – تیلیخ – اورت دین مارتین – کانت – وایتهد – پل جانسن همگی سعی کرده هاند تعریفی از دین ارائه کنند که البته علامه همه را نقل و نقد کرده است. اگر جستجو کنیم شاید بتوانیم میلیونها تعریف از دین پیدا کنیم حال چگونه مدعی می شویم که نیکفر با زبان دور از فهمش توانسته با جامعیت ، دین را تعریف کند. حقیقتش من از نیکفر چند مقاله خوانده بودم و وقتی آخرین بار مقاله ی سکسیسم اسلامیش را خواندم از او بدم آمد .
کامنت درخت ابدی را من دشب خواندم و به خاطر این جمله اش " ارتباط بین دین و خودشیفتگی نژادی جالب بود. این خودشیفتگی به خصوص بین پیروان ادیان الهی دیده می شه که خودشون رو "تافته ی جدابافته" می دونن" . نیمه شب رسما گریه کردم و از اینکه نامم مسلمان باشد از خدا عذر خواهی کردم.
به عقیده ی من دینداران واقعی این گونه نیستند آنها اگر اصرار دارند که بقبولانند که جهانی فراتر از جهان مادی وجود دارد به دلیل احساس وظیفه ای است که می کنند. جهانی فراتر از این جهان را عرفا به عینه می بینند و فرصتش نیست که بگویم برای دیدن این دنیای غیر مادی چه مراحل سخت و دشواری را طی می کنند شمه ای از طی این مراحل سخت و طاقت فرسا را من از تعدادی از عرفا خوانده ام. هر چند کسانی با ادیان غیر الاهی نیز موفق به دیدن جهانی دیگر شده اند نمی دانم داستان بودا را خوانده اید یا نه؟ من داستان زندگی او را از سه منبع مختلف خوانده ام و بارها در زندگی ام برای سختیهایی که او کشیده متاثر شده ام.
همه ی اینها که با عرض پوزش طولانی هم شد را گفتم که بگویم دوستان من ، ما در این بحث تنها نیستیم و همه ی انسانهایی که خواسته اند از عقل بهره ای ببرند با این موضوع دست به گریبان بوده و خواهند بود. پس سعی کنیم به تلاشی که همگی برای فهمیدن داریم ارج قائل شویم و به یکدیگر احترام بگذاریم هرچند موافق نظرات هم نباشیم. هر چه باشد ما به وادی عقل قدم نهاده ایم و همه در این موضع شریک هستیم
برای همه موفقیت آرزو می کنم. واگر لزومی داشت دوباره خدمت می رسم
داخل گیومه می گویم اگر کسی توانست و علاقه مند بود کتاب دوجلدی مجموعه مقالات و پرسشها و پاسخها از استاد علامه طباطبایی را که به کوشش سید هادی خسرو شاهی به چاپ رسیده را گرفته بخواند که مباحث بسیار دقیقی را به بحث نشسته و جوابگوی بسیاری از سوالات می تواند باشد برای کسی که به دنبال پاسخ است و من می دانم که جمع حاضر همگی چنین هستند

سیدمحمدی ـ خانم فرزانه پارسایی گفت...

سیدمحمدی - خانم فرزانه پارسایی:
سلام علیکم.

فرمایش شما:

«لطفاً کسانی که از خانم موسوی می خواهند ثابت کنند محل ظهور 124000 پیامبر مثلث خاور میانه است ابتدا وجود خود آنان را ثابت کنند تا برسیم به منطقه ظهورشان ! ظاهراً طبق فرمایش خودشان از بسیاری از آنها حتی اسمی در دست نیست»

سیدعباس سیدمحمدی:
ــ باعث خوشبختی است شاگردان مکتب آقای شبستری، در این بحث شرکت دارند.
ــ باعث تعجب است، مسلمانها و مسلمانزاده ها، چه حظ می کنند بحث خدا و بحث دین الاهی و بحث نبوت را، دستمایه ی تمسخرهای خود می کنند. بنده از ملحدها انتظار ندارم پیامبردوست باشند. اما مسلمانی که چپ و راست بحث نبوت را مسخره کند، نوبر است.
ــ این که تعداد انبیا و رسولان 124000 است، ظاهراً از مشهورات است. نه آیه است نه حدیث متواتر. این که پیامبران تماماً در منطقه ای که در دوران جدید «خاور میانه» نامیده می شود ظهور کرده اند، طبق آگاهی های بنده، نه آیه است نه حدیث متواتر. پس:


اگر من یا سرکار یا خانم محبوبه موسوی، می گوئیم:



کاش یک نفر ازاین کسانی که در زمینه ی مذهب کار می کنند سوال کنه که چرا تمام پیامبران الهی در این مثلث خاورمیانه ظهور کرده اند؟والبته امیدوارم جواب پیش پا افتاده ی از قبل آماده ی به خاطر تمدن این منطقه را ندهند که از اون جواب های سربالاست و اهل پرسش را قانع نخواهد کرد


ابتدا بر خود ما است، ثابت کنیم این گزاره صحت دارد، یعنی قطعی است که طبق منابع معتبر اسلامی، محل ظهور تمام پیامبران در تمام تاریخ، خاور میانه بوده، و وقتی خود ما سؤالمان را درست مطرح کردیم، توقع داشته باشیم مخاطبانمان، جواب

دقیق

و

غیر پیش پاافتاده

و

غیر سربالا

به سؤال ما بدهند. آیا بنده حرف بدی زدم؟

ــ ای خانم فرزانه پارسایی! شما همان نبودی که می فرمودی در قرآن تناقض پیدا کرده ای و می فرمودی گمان می کنی امید داری و امیدواری شبستری و گنجی و سروش تناقضهای قرآن را حل کنند؟ ای خواهر دینی. ای هموطن بزرگوار. واقعاً چه اشکال دارد شماها، با این اندازه از معلومات و معارف دینی تان، به جای تایپ کردن

!!

و به جای ورود ضعیف و متزلزل به بحثها، بیایید محترمانه مطالبی بفرمائید و تمایل داشته باشید معلوماتتان عمیقتر و دقیقتر و بیشتر شود؟ مگر من و شما، ماها، دنبال حقیقت نیستیم؟ اصلاً فرض کنیم من و شما قرار است

ملحد شویم.

خب؟ ملحد شدن ِ یکشبه و با معلومات ِ هپلی هپو خوش عاقبتتر است، یا بعد از مطالعه و داشتن چند استاد؟

سیدمحمدی - ستاریان گفت...

سیدعباس سیدمحمدی - مصطفی ستاریان:

سلام علیکم.
از خواندن کامنت باوقار و انسانی و پخته ات خوشحال شدم.
من الان دو کتاب دارم در منزل. درباره ی تاریخ زیست انسان. ظاهراً مؤلف هر دو کتاب، داروینی و تکاملی هستند. اما شمشیر برنداشتند به جنگ خدا و «خلقت» و دین بروند. دلنشین و دقیق و خوب، کتاب نوشتند. من هم خواندم. لذت بردم. چیز یاد گرفتم. مقایسه کن با کتاب ریچارد داوکینز. مسخره کردن خداباوران. حرفهای جزمی، با لفافه ای «علم».

هلوع گفت...

خانم فرزانه پارسایی با سلام.
خوب البته من اهمیتی نمی دهم کی پیرو آقی شبستری است و کی پیرو سروش و گنجی. گنجی که صراحتا از دین خارج شد و سروش و شبستری هم از آخر به اول انکار کردند!
اگر مشکل خداباوری حل شود الباقی معاد و نبوت هم ثابت شده است.
مشکل ما بر سر این است که یکی می گوید ما الکی آفریده شده ایم و یکی می گوید همه ما بهر هدفی آمده ایم و مبنای تصمیماتمان را هم عقول ناقص قرار داده ایم.
شرح مفصل تر در وبلاگ اقای سید محمدی.

پدرام گفت...

محمدرضای عزیز مرسی ازتوجهاتت
ایشالا که پیاله ها را با هم به شادی روزگار آزادی به سلامتی بنوشیم.
پسر چرا تا حالا نگفته بودی لینکت را اشتباه زدم. توی قسمت لینک هام همش میدیدم که آپ دیت نکردی سراغت نمیومدم نگو لینکت قدیمی بود. ببخشید بهرحال

M. R گفت...

مدیریت وبلاگ!
* از یک طرف می گویند که نمی توانیم حتی اسم حتی صدتایشان را ببریم از طرف دیگر صحتش را به راحتی قبول می کنند. طرفه حکایتی ست.
* بنده از آقایان هلوع و سیدعباس سئوال می کنم ایا سندی تاریخی و حتی دینی دارند که پیامبری خارج از این منطقه ظهور کرده باشد؟ خوب نیست آدم خودش را بزند به آن را و دیگران را زیر بار کنایه بگیرد که حرفت صحیح نیست و کم اطلاعی و ضعیف نظر می دهی. اصلا خوب نیست اینگونه برخوردها. حرف خانم ها موسوی و پارسایی فارغ از صحت و سقم آن جالب بود و نکته های بدی نداشت.
* به آقای هلوع می گویم که واقعا خداناباوری و خداباوری از نظر شما «مشکل» است؟ اگر این «مشکل» و «شبهه» حل شود باقی مسائل آسان است؟ مساله ی عبودیت و وحی و دنیای دیگر و پیامبران و انواع معجزات و... آسان است؟ حبذا. مرسی.
* باز هم خدمت آقای هلوع عارضم که واقعا اینگونه فکر می کنید که امثال ما می گوییم «الکی» «آفریده» شده ایم؟ آفرینش واژه ایست مختص متدینان ما در این مورد فعلا حرفی نداریم. کاش قبلا حرفهای من را خوانده بودید در مورد تکامل. شاید فراموش کرده اید.
* آقای سید محمدی عزیز شما فقط یک کتاب از داوکینز خوانده اید و البته مهم ترین کتابش یعنی «پندار خدا» را نخوانده اید. سعی کنید زود در مورد داوکینز قضاوت نکنید که باعث شود از حرف خود پشیمان شوید.
* خواهش می کنم دوستان نظام مند تر و سیستماتیک تر بحث کنند! البته اگر امکان دارد.

برزین گفت...

درود بر شما
مقاله خوب و مطلب قابل تاملی بود
موفق باشید

اویس گفت...

بسیار عالی, لایک