۱۳۸۹ بهمن ۱۱, دوشنبه

جارگون



در شماره ی هشتم مجله ی مهرنامه، در بخشی به مناظره ی میان دو استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران، آقایان یوسف اباذری و حسین کچوییان پرداخته. کچوییان ایده ای را به نام «مرگ جامعه شناسی و تولد مطالعات فرهنگی» مطرح می کند و سعی دارد با رجوع به نظرات میشل فوکو و ایمانوئل والرشتاین از تز خود دفاع کند. اباذری اما در مقام نقد این ایده، بحث های مختلفی را با ارجاع به فوکو و دیگران و نیز نقل گفتارهای کچوییان و تحلیل آنها مطرح می کند.
مناظره نیمه تمام ماند و اباذری مباحث خود را به صورت منسجم در مجله به چاپ رساند. نکته ی قابل تامل اما بحثی ست که اباذری مطرح می کند. بحثی عمومی که می توان آن را به بسیاری دیگر از روشنفکران، اساتید و حتی وبلاگ نویسان تسری و تعمیم داد.
وی با رجوع به آثار تئودور آدورنو ، تقابل منطق و «جارگون» را بازمی گوید. یعنی مطرح کردن ایده های ساده در قالبی پیچیده که راه هر گونه بحث منطقی را می بندد و مخاطب را مبهوت می کند. او جارگون را تولید کننده ی حال و هوا می داند و نه معنا. واژگانی که بی ربط به هم متصل شده اند و حتی گاه نتایجی متناقض و بر خلاف مقدمات خود حاصل می آورند.
در وبلاگستان فارسی هم گاهی از همین متون جارگون گونه دیده ام. مثلا در پاراگرافی، فردی سعی داشت با ارجاع به گابریل گارسیا مارکز و اتین ژیلسون و ایمانوئل کانت ، وجود خداوند را امری بدیهی بداند. در این گونه استدلالها بنده همیشه جای کریستیانو رونالدو و مایک تایسون را خالی می بینم.

۱۸ نظر:

بيد مجنون گفت...

سلام

امیدوارم از دستم ناراحت نشوی،ولی گمان می کنم که کمی شتاب زده متن را تمام کردی.اتفاقا من هم بلاگی در مورد یادداشت مهرنامه و مناظره این دو - مخصوصا یوسف اباذری که سخت او را دوست دارم - آماده کرده بودم که گزاردنش نقدا منتفی شد.


بحثی که مطرح کردی جای تامل و کاوش بسیار بهتری را داشت و چنانچه بهتر پای متن می نشستی و با قلمی که از خودت انتظار دارم شفاف تر می نوشتی؛ گفتمان را خیلی بهتر می توانستی جمع جور کنی.خود همین بحث جارگون موضوعی کلی ست که بیانش می کنند و با مثال های کلی تر اگر بیان می شد بهتر بود،

شلوغ کردن و گرت و خاک راه انداختن در ایران سنتی دیرینه ست و هواخواهان فراوانی دارد،من جمله همین آقای کچوییان که کلی سر و صدا راه انداخته.می شد پای مرحوم فردید را هم به میان کشید و از اسلاف و نبیره های تئوریک وی هم بیشتر سخن راند.

امیدوارم بحث را اینجا تمام نکنی و در بلاگ های بعدی هم مواردی مشابه ذکر کنی.تا آنجا که می دانم خودت هواخواه پوپر هستی و پوپر جدل های فراوانی با مکتب فرانکفورت و اگزیستانسیالیست ها در این مورد داشت.انعکاس دادن آنها توسط شما می تواند بحث های خوب دیگری را در پی داشته باشد

نجیبه محبی گفت...

سلام

مراسم مسخره ای بود ، صرف نظر از حرفهاشان ، کچویان وقتی اباذری حرف می زد سرش را می گذاشت روی میز و می خوابید و اباذری تقریبا" صرف نظر از بحث علمی مشی سیاسی رقیب را تحقیر می کرد ، به هم نگاه نمی کردند حتی یک لحظه در حالی که کنار هم نشسته بودند و ...
وقتی انگار رینگ بوکس باشد و طرفداران هر دو نفر با هم تقریبا" بجنگند و بگویند خوب خیتش کرد !
کسی دنبال حقیقت نیست و در عین حال حقیقت دست هر کسی باشد چه فرقی دارد وقتی سلاح هر دو تخریب است ؟
ضمن اینکه اباذری انقدر مقدمه چید که وقت نکرد نتیجه اخرش رو بگیرد و وقت تمام شد !

دانیال گفت...

حق با شماست. اگرچه پیچاندن موضوع برای نامفهموم جلوه دادن ش اصلا اختصاص به دین باوران ندارد، اگرچه در اینان شایع تر است. علت اینکه در مملکت ما این قدر مسری و شایع است ، فکر می کنم فرهنگ شفاهی ست که به جارگون میدان می دهد. جارگون به نقل بودن زنده است، به روی کاغذ که بیاید خلل و فرج ش آشکار می شود و نیازمند ارجاع دهی که بشود فاتحه ش خوانده است.
کنایه بامزه کریستیانو رونالدو هم نشانه خوش ذوقی نویسنده است.
شاد باشید

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سلام علیکم.
من چند روز قبل رفتم دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم تحقیقات در حصارک اون جاها. دنبال ساختمان علوم انسانی گشتم. یافتم. ساختمان، مزیّن بود به نام «ساختمان علوم انسانی». اما:
در طبقات مختلف این ساختمان، دیدم:
دفتر دانشکده ی مکانیک،
دفتر دانشکده ی کشاورزی،
دفتر دانشکده ی هوافضا.

چه بسا آنچه دیدم «جارگون» بوده!!
***
آنچه خانم نجیبه محبی نوشته، جالب است. عجب مناظره ای بوده!
***
من که میگم رحیم پور ازغدی و صادق زیباکلام هم با هم مناظره کنند!

درخت ابدی گفت...

سلام.
خبر نداشتم از این مناظره.
خانلری تعبیر جالبی واسه جارگون داره: زبان یاجوج و ماجوج!
راستش رو بخوای، من با این "مرگ"‌ها و "پایان"ها مشکل دارم: مرگ رمان، پایان تاریخ... واقعا نمی‌دونم قراره چه نتیجه‌ای از این حرفا گرفته بشه.

حسين گفت...

سلام ممنونم از اينكه وبلاگ ما راقابل دونستيد نظر گذاشتيد اما به نظر من كار اخير مهران مديري به اين جهت قابل تامل كه اومده افراطي گري هاي اونور ابي ها رو به چالش كشانده البته من اونها را به عنوان مخالف سياسي نمي دانم بلكه اونا بيشتر به خاطر منافع اقتصادي وجذب اگهي و مخاطب اين كارو هارو ميدونند خب شما در ايام انتخابات توجه كرديد كه مردم به طرف رسانه هاي حرفه اي و پر محتوا همانند بي بي سي مي روند تا اين گونه رسانه هاي بي محتوا ضمن انكه من به هيچ گونه شخصيت مديري رو قبول ندارم بلكه به خاطر طنز هايي كه ارايه ميدهند قابل قبوله مانند مورد اخري كه در اخرين پست گذاشته ام در پايان اگر مايليد باهم در ارتباط باشيم

آزاد گفت...

سلام
مناظره را ندیدم اما این که عده ای در تلاشند تا پایان خیلی چیزها را جشن بگیرند امر بدیعی نیست .
این بحث جارگون را که مطرح کردی یاد سخنان و افاضات آقای دکتر عباسی رئیس مرکز تحقیقات دکترینال امنیت بدون مرز افتادم (نمیدانم عنوان مرکزش رو درست نوشتم یا نه ). ایشان هم همه علوم را با استفاده از همین روش رد می کند آنهم با کلماتی قلنبه و من درآوردی .
شنیدید که اخیرا به عنوان داور جشنواره بین المللی فیلم فجر هم انتخاب شدند . باز هم جای کریستیانو رونالدو خالی است

مرد مختصر گفت...

و البته جای اسم غلامعلی حدادعادل که به لحاظ خوانشی به متن وزن می دهد. هر چند خود من خدای همین آرگون نویسی ام.

مرد مختصر.

جواد خراسانی گفت...

سلام،
بیشتر مناظره ها بیش از اینکه به تفاهم و افزایش درک و فکر کمک کند، بکار پوز زنی می آید.
فکر کنم توی اصطلاحات آخوندی، به جارگون می گویند: ریسمان بازی ملایی!

دمادم گفت...

دوستی داشتیم یادش بخیر که در یک ازین جلسات ادبی دانشجویی جمله ی معروفی داشت می گفت: کوزه ی خالی از تق تقش پیداست که خالی است. کوزه ی پر هم از تاپ تاپ صدایش معلوم است که پر است و صدایش خفه.وای به وقتی که کوزه ای نیمه پراست، دنگ دنگ صدایش گوش آدم را کر میکند.
حالا حکایت کسانی است که کمی مطالعه دارند نه آن قدر که همه چیز را با هم قاطی نکنند و هیاهوی بی خود درست نکنند .

ققنوس خیس گفت...

این گونه ارجاع دادنها بیشتر به تخلیه ی روانی می ماند تا استدلال !!

فرزانه گفت...

سلام
جالبه که هنوز از این مناظره ها برگزار می شود حالا هر چند نیمه تمام !
این یعنی دانشگاهها هنوز به اندازه کافی اسلامی نشده اند!!
خطر آدمهایی که با در کردن چند اسم واصطلاح بی آنکه آنها را فهمیده باشند می خواهند با طرف مقابل بحث کنند و جو حال و هوایی که درست کرده اند خودشان و اطرافیانشان را هم می گیرد کم از مقابله با مایک تایسون نیست .
این جا یکی از همان جاهایی است که گفت وگو قدرت کلاسیک خودش را ندارد .

نیکادل گفت...

سلام
ظاهراً که فیلتر شدی یا یه مشکلی برای وبلاگت پیش اومده چون چند روزیه که جز با فیلتر شکن نمیشه اومد سراغت.
به هر حال
یاد اباذری به خیر، همیشه دوستش داشتم و وقتی توی دانشگاهمون مراسمی بود که اونم حضور داشت بچه ها با شوق و ذوق بیشتری خودشون رو می رسوندند.
این پدیده ای که بهش اشاره کردی روشی هستش که علیرغم اینکه خیلی نخ نما شده اما بازم عده ای بی خیالش نمیشن.
صحبت خانم نجیبه خیلی جالب بود
این سیستم موجود خیلی کسل کننده شده .

هرزه نگاران گفت...

یک روز به دام افتی ملخک.
و یا حتی هر روز شعبون یه روزم رضون.شایدم برعکس

نفیسه گفت...

منم مناظره رو خوندم خوب با بطن بحث مخالف بودم. اما نتیجه گیری پایانی مطلبت یه مبحث دیگه است که خیلی جای بحث و استدلال داره.

ميله بدون پرچم گفت...

سلام
با اين برادر كچوييان درس داشتم!اوايلي كه از خارج تشريف آورده بودند
... جارگون بازيه براي خودش!

خیام گفت...

سلام .... اگه با منید ... با منید؟؟؟
با صداقت بگم جارگون و اینا رو که کاملا دستگیرم نشد که یعنی چی ....
ولی خب .. با تعجب زیاد خود آگاه و نا خودآگاهم رو جستجو کردم ولی بداهت وجود خداوند توش پیدا نشد که نشد... اگرم از نظر شما بدیهی بوده واسه خودم که اصلا بدیهی نیست ...
من بحث فلسفی نمی کنم
استدلال هم نمی کنم؛ دنبال برهان هم نیستم
مقاله ی منسجم هم نمی نویسم
من فقط حرف میزنم ... حرف دل ... توی این حرف ها نقل قول هم می یارم...
ولی حتی اگر بحث فلسفی هم بکنیم فکر کنم کانت خدا وکیلی یه ربطی داشته باشه ها؟؟!!!!!! از این نظر می گم که شما انگار فلسفه خوب می دونید...
اگه خیلی جارگون گونه نشه باید بگم حتی توی خلاصه ترین خلاصه های عمومی ترین کتاب های فلسفه هم راجع به جدل استعلایی نوشته باشن ها؟؟!!

ناشناس گفت...

شما عناصر منحرف و ملعون و خودفروخته و نوکر و جیره خوار غرب و تفکرات غرب خیال ندارید اصلاح بشید؟ دوره آقایی ارباباتون دیگه تموم شده چه برسه یه دلقک بازی نوکراشون که شماها باشید.