۱۳۸۹ دی ۱۹, یکشنبه

استاد فولادوند



در میانه ی خواندن ِ کتابی با ترجمه ی جناب عزت الله فولادوند، تصمیم گرفتم همین پست را تقدیم کنم به ایشان و زحمتی که برای روشن نگاه داشتن چراغ کم سوی خرد ورزی در این سرزمین ِ این روزها کم خرد و کم هنر ، می کشند.
کمترین سپاس همین است که مجموعه ی گرانقدر تالیفات و ترجمه های ایشان را اینجا معرفی کنم. مترجمی چیره دست و صاحب سبک و مولف و نویسنده ای فرزانه و ادیب.

http://www.adinebook.com/gp/search/856-1987219-9829727?search-alias=books&field-keywords=%22%D8%B9%D8%B2%D8%AA+%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87+%D9%81%D9%88%D9%84%D8%A7%D8%AF%D9%88%D9%86%D8%AF%22&Go.x=6&Go.y=11&Go=Go

۲۰ نظر:

حامد گفت...

کتاب گریز از آزادی رو با ترجمه ایشون خوندم ، واقعا ً فوق العاده بود ، کاملاً مشخص بود که کتاب رو فهمیدن و بعد ترجمه کردن

نجیبه محبی گفت...

دنیای فکری ام متاثر از کانت است و من کانت را به مدد ایشان شناختم

بيد مجنون گفت...

من جامعه باز و دشمنان ان را با ترجمه ایشان بیشتر دوست داشتم.
شماره آخر مهرنامه هم گفتگوهای او و خشایار دیهمی عزیز است.یادمان باشد یادی هم از خشایار دیهمی و ترجمه های خوبش بکنیم

فرزانه گفت...

سلام چه کار خوبی کردید
خوش به حال ایشان که زندگی پر ثمری دارند . ترجمه و تالیف این همه کتاب خوب کار کمی نیست .

کلاغ شورشی گفت...

درود.ممنون از حضورتان.فرمایشات شما متین.خب انتظارات گاه ما را دچار اشتباهات فاحشی میکنند.اول اینکه من بی سواد که حتی سیکل هم ندارم و پیشه ام عملگی ست و مغزم وصل به دستان زبرم چطور تخیل کرده ام که شما که فرهیخته و کاشف بی دلیل تمامی اسرارید و هماره پیروز در هرچه-می شود هم کلام ما شوید؟دوم شما که علاوه بر تمام حسن الاحسنین فوق دارای سوابق درخشان اندیشه و تفکرید چطور انتظار داشتید که من پست فرومایه بتوانم غیر از آنچه به حق درباره ی نوشته ی شتابزده و بریده فرمودید بنویسم؟
بهرحال تناقض تاریخی بود این همه .شما همچنان سر در افلاک و ما فرومانده در گل.رفیق خوب من

مرد مختصر گفت...

ترجمه بی‌نظیر ایشان بر کتاب برج‌فرازان به قلم باباراتاکمن ستودنی ست. متن روان و خواندنی.
به احترامش بلند می‌شویم و کلاه از سر برمی‌داریم.


مرد مختصر.

محسن صالحی گفت...

اولین بار بعد از خواندن "فلاسفه بزرگ" برایان مگی به هنر ایشان در ترجمه پی بردم.

دمادم دیگر گفت...

و چه بی هیاهو کار می کند در این آشفته بازاری که هر کس بر طبل خود می زند.

برزین گفت...

سلام
اقدام مناسبی کرده اید . کسی که بیش از 40 کتاب ارزشمند را در حوزه ترجمه روانه بازار کرده باشد شایسته عزت و احترام است .

ندا گفت...

در این زمانه تعداد این افراد بسیار قلیلند.

خوبه که افرادی چون شما ستایش می کنید آنان را. هرچند امثال شما نیز بسیار کم شده اند

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سلام علیکم.
در
http://holocaust2.blogfa.com/post-1.aspx

گفته است:

هولوكاست ايران
قحطي بزرگ و نسل كشي در ايران 1917-1919

دكتر مجد در كتاب فوق بر مبناي مدارك معتبر موجود در مركز اسناد ملي ايالات متحده آمريكا (نارا) ثابت مي كند كه بزرگترين نسل كشي سده بيستم ميلادي در سرزمين ما، ايران، در زمان جنگ جهاني اول رخ داده است. او نشان مي دهد كه در طول سال هاي 1919- 1917 بين هشت تا ده ميليون نفر از جمعيت بيست ميليوني ايران در اثر قحطي يا بيماري هاي ناشي از سوءتغذيه از بين رفتند.
[...]
به رغم گذشت سه سال از انتشار متن انگليسي كتاب دكتر مجد، متأسفانه، هنوز اين پژوهش ارجمند به فارسي ترجمه نشده و در دسترس ايرانيان قرارنگرفته است. در طول اين سه سال، كانون هاي متنفذي در حوزه ترجمه و نشر كتاب و رسانه ها، به شكلي كاملاً مشهود، «توطئه سكوت» را در قبال دكتر مجد در پيش گرفتند تا از پژواك هاي سياسي و فرهنگي تحقيقات او جلوگيري كنند. اين روش را عزت الله فولادوند چنين توصيف كرده است:

ما در كشور خودمان هم در گذشته با اين نوع خشونت روبه رو بوده ايم و بعضاً در حال حاضر هم هستيم. اصطلاحاً در مورد آثار فكري و ادبي به آن «توطئه سكوت» مي گويند و در گذشته گروه هاي پرنفوذي در جامعه بودند كه وقتي كتابي، هر قدر گرانسنگ، در زمينه اي به چاپ مي ر سيد كه مخالف عقايد آنان بود، وقتي هيچ ايرادي نمي توانستند به آن بگيرند، تازه توطئه سكوت شروع مي شد. (آفتاب امروز،يكشنبه14 آذر1378،ص7)اينك كه به بهــــــــــــــــــــــــــانه افســــــــــــــــــــــــــــانه «هولوكاست» هياهوي تبليغاتي عليه ايران اوج گرفته، شايسته است كه ما نيز فجايعي را كه كانون هاي استعماري غرب در سرزمين مان مرتكب شدند به جهانيان يادآور شويم. يكي از مهم ترين اين فجايع هولوكاست ايراني زمان جنگ جهاني اول است.




دقت کردی؟
افســـــــــــــانه ی هولوکاست، و:
در طول سال هاي 1919- 1917 بين هشت تا ده ميليون نفر از جمعيت بيست ميليوني ايران در اثر قحطي يا بيماري هاي ناشي از سوءتغذيه از بين رفتند، و:
توطئه ای هست که این اثر محققانه و ارزشمند، ترجمه نشود.
دقت کردی؟!

درخت ابدی گفت...

سلام.
فکر کنم ده-دوازده تایی کار از ایشون خونده باشم. کارش حرف نداره. چنان ترجمه می‌کنه که انگار متن به فارسی روان و شفاف نوشته شده. جایی هم که نویسنده بد نوشته بود (مثل "پوپر" طرح نو) سعی کرده به متن سر و سامانی بده.

جواد خراسانی گفت...

سلام،
خدا، عزت استاد را مستدام بدارد.
هفت،هشت سال پیش، عید رفته بودم به یکی از روستاهای ییلاقی مشهد(روستای اخلمد، akhlamad)ظهر رفتم مسجد روستا، بر خلاف مسجد اغلب روستاها، مسجد تمیزی بود. جاکتابی های شیک با در و شیشه و قفل هم داشت.
لا به لای قرآن و مفاتیح و کتابچه های دعا، چند جلد کتاب دیگه هم بود، که از جلدشون معلوم بود، کتاب مذهبی نیستند، رفتم جلو ببینم چی اند.
خیلی جالب بود، یکیشون همین کتاب مستطاب " جامعه باز و دشمنان آن" حضرت پوپر، ترجمه استاد فولادوند،چاپ خوارزمی! کتاب برق می زد، معلوم که لاش که باز نشده، حتی بهش دست نخورده!
این هم یکی از ثمرات بی بدیل دولت اصلاحات بود، که کتاب های مفید را از ناشرین می خرید و به مراکز فرهنگی هدیه می داد. کاری که فکر لیبرال دموکراسی را تا روستاها و مساجد برده بود و حتی کتاب مقدسش را کنار قرآن جا داده بود. حیف که قدرش شناخته نشد.

مهرگان گفت...

معرفي استادان گرانقدر ايران و آثارشان قابل تقدير است.

ميله بدون پرچم گفت...

سلام
كار خوبي كرديد
همين كتاب جامعه باز و دشمنانش به تنهايي كفايت مي كرد كه ...اما با اين همه كار عالي ...

نیکادل گفت...

کار شما هم ستودنی است و البته خاطره آقای جواد خراسانی هم بسیار جالب بود.
سایه این اساتید فرزانه مستدام باد .

ivalyosha گفت...

سلام
فولادوند آدم متواضعیه(تا جایی که من می دونم).ولی من دوست دارم سخت کوشی و همتش همیشه پیش چشمم باشه. به تعبیر خودش آدمی نیست که سرازیری بره ولو اینکه به به و چه چه بشنوه.

هادی طباطبایی گفت...

به تعبیر خودش باید سالها سینه بر حصیر سایید تا به حقیقت دانش نائل آمد.باری باید که سالها سینه بر حصیر سایید تاچونان اویی به عرصه آید...

نفیسه گفت...

آخ چه قدر کتاب جامعه باز و دشمنان آن به ترجمه ایشان فوق العاده بود.
مفتخریم به داشتن چنین دانشمندانی در کشورمان ایران

مجتبی گفت...

امیدوارم این انسانها سایه شان بر سر ما مستدام بماند همچنان