۱۳۸۹ دی ۱۳, دوشنبه

نظر سنجی



از بین گزینه های زیر به کدامیک اولویت می دهید؟

* صلح، رفاه، آرامش

* رسیدن به حقیقت

* دموکراسی
ترتیب اولویتتان را هم بنویسید. اگر دلیلی هم دارید بد نیست بیان کنید. اگر گزینه ها را دوست ندارید می توانید جواب ندهید. گزینه ی آزادی را به دلیل مفهوم و معنای وسیع اش ننوشتم.
برای بنده در شرایط فعلی ترتیب اولویتها همانی ست که نوشته ام.
اگر به اولویتهای بنده هم نقدی دارید حتما بنویسید.

۴۳ نظر:

بيد مجنون گفت...

* صلح، رفاه، آرامش
* رسیدن به حقیقت
* دموکراسی

...

سلام
گزینه دوم را که بهتر است بگذاریم برای فیلسوفان تا در این مورد خیالپردازی های طویل کنند

اما گمان می کنم توضیحی که برای آزادی دادید برای گزینه یک هم تاثیر می کند.رفاه الزاما با آرامش همراه نیست،آرامش با رفاه الزاما همراه نیست،و صلح نیز شاید در دو دیگر تاثیر گزار باشد اما رابطه علت و معلول ندارد.

اما اگر مجاز به شکستن گزینه ها باشم و گزینه یک را به سه گزینه بدل کنم این طور می تواند باشد

آرامش
رفاه
دموکراسی
صلح

حقیقت هم که می ماند برای دیگران

بهرامی گفت...

همان ترتیبی که نوشته ای . البته بدون دومی . حقیقت جایی قایم نشده تا ما پیدا کنیم و یا به آن برسیم . " حقیقت مثل ثروت تولید می شود "

دمادم دیگر گفت...

دموکراسی
فکر میکنم با وجود ان صلح و رفاه و آرامش هم در درازمدت تعیین شودالبته در مملکت ما که همه چیز عجیب است معلوم نیست. اما صلح و رفاه و ارامش را در سایه ی دیکتاتوری نمیخواهم. همان دموکراسی.

شیرین گفت...

رسیدن به حقیقت
صلح، رفاه و آرامش
دموکراسی
.
اگر رسیدن به حقیقت ممکن باشه، اولویت اولم با اونه. یه جورایی انگار اگه ندونی حقیقت چیه، در قلق میمونی و به آرامش نمیرسی. یا اگه برسی هم برای یه مدته و بعدش از بین میره. چون اول و آخرش اینه که میخوای بدونی خب که چی؟ زندگی میکنیم که چی بشه؟
.
It fortifies my soul to know That, though I perish, Truth is so/ Arthur Hugh Clough
.
دموکراسی هم به اندازه ای اهمیت پیدا میکنه که بتونه آرامش و رفاه و صلح رو برای مردمان تامین کنه. یعنی بیشتر نتایجشه که برای ما مطلوبه تا خودش فی نفسه

ميله بدون پرچم گفت...

سلام
1- صلح رفاه آرامش
2- دموكراسي
3- رسيدن به حقيقت
گزينه سوم خوب است و مي تواند جزء ارزشهاي مقدم بر دموكراسي باشد اما چند مشكل ايجاد مي كند: اول اينكه رسيدن به حقيقت يك فرايند بي زمان است و مي تواند تا ابد ادامه داشته باشد و عمر ما كوتاه! لذا بهتر است كمي دموكراسي را بچشيم و بعد به حقيقت بي چون و چرا و بي تغيير يعني مرگ برسيم! دوم اينكه رسيدن به حقيقت كمي انتزاعي تر از گزينه هاي ديگر است. سوم اينكه به نظر من رسيدن به همه حقايق ممكن نيست (اين يكي از همون عقايد بي دليل است!) و ...

ناشناس گفت...

ایمیل دارید

Mohsen گفت...

1-دموکراسی
2-صلح رفاه آرامش
3-حقیقت
__________
به نظرم همان بلایی که سر آزادی آوردید سر حقیقت هم میاوردید بد نبود.به هر حال در یک نظام دموکراتیک می شود به صلح و رفاه و آرامش پایدار رسید ولی صلح و رفاه و آرامش بدون دموکراسی تضمینی برای بقا ندارد .سرانجام در یک نظام دموکراتیک که صلح و آرامش و رفاه دارد به حقیقت بهتر می شود پرداخت .

ناشناس گفت...

و باز هم ایمیل

درخت ابدی گفت...

سلام
1- صلح، رفاه، آرامش
2- دموكراسي
3- رسيدن به حقيقت
شناخت واقعیت برام از رسیدن به حقیقت مهم‌تره.
وقتی نقطه‌ی مقابل هر کدوم از موارد گزینه‌ی اول رو در نظر بگیریم، معلوم می‌شه چقدر برای زندگی ضروری هستن.

atekeh گفت...

رسیدن به حقیقت
صلح،رفاه و آرامش
دموکراسی
اگر به حقیقت نرسیده باشم نمیتونم بقیه رو درک کنم!صلح رفاه و آرامش بی دموکراسی هم محقق میشه!

اویس گفت...

اول دموکراسی, چون اگه نباشه همدیگرو میدریم و آرامش و صلح و رفاه هم نخواهد بود! دوم آرامش تا بتونیم صلح کنیم و به فکر رفاه باشیم! حقیقت هم که کشکه ;)

ندا گفت...

سلام
البته آرامش و رفاه از همه چیز مهمتر است. صلح باید باشد که آرامش برقرار شود. اما رفاه در کنار این دو می تواند قرار نگیرد.
در مرحله بعد آزادی را انتخاب می کنم. آزادی می تواند رفاه هم به همراه داشته باشد.
جستجوی حقیقت بعد دیگری است. اگر آزادی باشد می توان در جستوجوی حقیقت نیز بود.
1)آرامش و صلح
2)آزادی
3) رفاه
4) جستجوی حقیقت

ققنوس خیس گفت...

من باید آزادی را به گزینه هایت اضافه کنم
اولویت اول و شخصی من است
بعد از آن ، همه گزینه ها جزء اولویتهای من هستند ... فقط نمیدانم دموکراسی در بین این کلمات چه میکند ؟
دموکراسی به خاطر دموکراسی بودنش ارزشی ندارد ، اما باقی کلماتی که گفتیم فی نفسه ارزشمندند !

نیکادل گفت...

1. صلح، رفاه، آرامش
2. دموکراسی
3.رسیدن به حقیقت
در سایه حکومتهای تمامیت خواه زیستن راه رسیدن به حقیقت رو پرچالش و طولانی میکنه.
من دموکراسی رو ترجیح میدم تا دغدغه کمتری به دنبال حقیقت بگردم .

محسن صالحی گفت...

دقیقا باهات موافقم...
هدف نهایی انسانه و همه چیزها باید در خدمت رفاه و کمال انسان باشه. معنا نداره انسان جانش را در راه حقیقت بده یا برای رسیدن به دموکراسی صلح رو از بین ببره. دموکراسی به این خاطر خوبه شرایط بهتری رو برای رفاه و صلح فراهم می کنه.

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سلام علیکم.
اگر صلح و رفاه و آرامش، در سطح جامعه (و نه در سطح فرد و خانواده) برقرار باشد، و قرائنی یا شواهدی یا تضمینهایی برای تداوم این صلح و رفاه و آرامش وجود داشته باشد، در این وضعیت، حتا اگر جامعه طبق تعاریف موجود، دموکراتیک نباشد، یعنی مثلاً سلطنتی باشد، اما سلطنتی ی با صلح و صفا و آرامش و رفاه، خب این صلح و رفاه و آرامش نقد را انسان عاقل ول نمی کند برود سراغ دموکراسی، که طول می کشد و زمان می برد تا به نتایجی برسد.
اما.
اما ظاهراً یکی از دلایل دموکراسی خواهی در دنیا، رسیدن جامعه به میزان مطلوب (و البته نه 100 درصد) رفاه اقتصادی و آرامش زندگانی و حاکمیت قانون است. البته هنگام استقرار حکومت مدعی ی دموکراسی، و نیز بعد از استقرار حکومت مدعی ی دموکراسی، همواره، هر اندازه مردم توانا و دانا باشند در کنترل کردن حکومت، و وفادار ماندن حکومت به شعارهای زیبای اولیه، مردم کامیابتر هستند.
یعنی اگر
صلح و رفاه و آرامش و حقیقت و دموکراسی، «خریدنی» باشند، خب ظاهراً انسان عاقل می رود چهار گزینه ی اول را می خرد و لذت می برد از خریدش. اما صلح و رفاه و آرامش و حقیقت و دموکراسی، غالباً بدون تلاشهای فردی و اجتماعی به دست نمی آید.

ميله بدون پرچم گفت...

سلام
خصوصي كه نميشه چيزي گفت!!
توي راي گيري بعدي كتاب سلين هم هست!
خلاصه ...!!
آقا باز هم تشكر

برزین گفت...

سلام
ترتیب درستی است . گزینه ها همینند . تقریبا با هرم نیازهای ابراهام مازلو هم تطابق دارد .
اما کاش رفاه را قبل از صلح می نوشتید . ما که در پی رفاه نیستیم منظورم تامین حداقل معیشت و تامین زندگی بخور و نمیر ماست . فکر می کنم با این داستان هدفمندی باید به صورت جدی به این مسئله فکر کرد .

فرزانه گفت...

سلام
اولویتی در کار نیست !
دموکراسی وسیله رسیدن به بقیه موارد است . به حقیقت رسیدن هم به این آسانی میسر نیست
هر کدام از اینها را باید کمی داشت تا به آرامش و صلح و رفاه رسید .
آرامش بدون رسیدن به حقیقت هم مثل آرامش مرداب است .
رسیدن به حقیقت هم اگر منجر به صلح و آرامش نشود ... خوب نه باز هم می گویم اولویتی در کار نیست .

نجیبه محبی گفت...

سلام
1آرامش ( حقیقت = در جستجوی حقیقت بودن)
2 آسایش ( صلح و رفاه )

دموکراسی هم برای من راهی است که ما را به این مقصد زودتر می رساند

ابراهیم گفت...

زیستنی آرام و شادخوارانه (به معنای نیچه‌ای کلمه) برای من، نخستین و جدی‌ترین بوده.
گه‌گاهی غم و فسردگی را حتا با حقیقت هم نمی‌توان زدود.
اگر در گزینه‌تان شادی و زندگی شادخوارانه داشتید، بی‌شک بدان رای می‌دادم!

Daniel گفت...

پرسشی بس دشوار است. ناظری که به زندگی ام نگاه کند، احتمالا خواهد گفت که اولویت ها چنین است : صلح رفاه آرامش - دموکراسی - حقیقت. با این حال دوست دارم فکر کنم که اولویت هایم به این ترتیب ست: دموکراسی-حقیقت- صلح و رفاه و آرامش
شاد باشی

م.چکاد گفت...

اولا بترکی که بلاگفایت را آپ نکردی و ما بی اطلاع بودیم از آپ کردنت! آنقدر این دو باهم اتفاق میافتادند شک برم داشته بود که نکند رابطه علت و معلولی دارند!
ثانیا مگر قرار به ناهار باشد که ما سر و کله شما را ببینیم!
ثالثا:
ا- رفاه
2- رفاه
3- رفاه
4- آرامش
باقی بروند جلو بوق بزنند، نباشند هم مهم نیست. مگر اینکه بگوییم نبودشان اینها را به خطر میاندازد که آن بحث دیگریست...

حامد گفت...

صلح رفاه آسایش
دموکراسی
حقیقت

فکر میکنم بدون صلح و بدون آسایش نمیتوان به دموکراسی رسید

حسین گفت...

آرامش
رفاه
صلح
آزادی
جست و جوی حقیقت (رسیدن اش را امیدی نیست انگاری)
دموکراسی

هادی طباطبایی گفت...

سلام.فکر می کنم که دموکراسی و هر ایده ای از این قبیل تنها وسیله ای است برای رسیدن به یک سری از اهداف.این که خود دموکراسی فی نفسه مطلئب باشه به نظرم جای تامل دارد.دموکراسی وسیله ای است برای رسیدن و کشف حقیقت.این حقیقت هم مسلما آرامش را به همراه خواهد داشت.به نظرم ترتیب باید به این صورت باشد که آنچه مهم است حقیقت است.حقیقت به همراه خود آرامش را به ارمغان می آورد و راه رسیدن به این حقیقت هم می تواند دموکراسی باشد.

نسرین گفت...

سلام
از آوخ اومدم اینجا.
اولا دو خط سر در وبلاگتو با اجازه کپی کردم وخیال دارم در آغاز هر پستم بگذارم.
ثانیا برای من آزادی شیرینتر از هر چیزی است.حقیقت رو بی خیال که خصلتش اینه که عینهو نا خود آگاهی هرجقدر بیشتر بخواهیم ازش سر در بیاریم عقب ترمیره و دست نیافتنی تر می شه.
بعدشم،رفاه و آرامش را هم در صورت آزادی، تا اندازه متعارف احتمالا می شود به دست آورد.

م.چکاد گفت...

کجا؟
بیا و خصوصی بگو!
اینجا نمیتوان خصوصی نظر داد؟

مهرگان گفت...

سلام
ترتیب انتخاب من هم درست همینیست که شما نوشته اید. البته با استناد به مدل حکومت انگلستان!

شوریده سر گفت...

درود
به ترتیب اگرانتخاب کنم:
1.دموکراسی
2.صلح ورفاه وآرامش
3.رسیدن به حقیقت

ناشناس گفت...

1.دموکراسی
2.حقیقت
3.صلح ورفاه وآرامش
فکر نمیکنم مفاهیم حقیقت ودموکراسی از آزادی کمتر بحث برانگیز باشند ولی به هر حال در یک جامعه ی دموکراتیک ( با تعریفی که در ذهن من هست ) حقیقت که باز تاکید میکنم به نسبت بقیه مفهوم سخت یاب تری است بهتر در دسترس قرار میگیرد بعد از حقیقت و دموکراسی احتمالا برای عده ی زیادی که امیدوارم ما هم جز آن عده باشیم صلح رفاه و آرامش هم میآید انشالله.

کلاغ شورشی گفت...

درود رفیق. نیامدنت به خانه ام دلیل نمی شود که مزاحم خانه ات نشوم.
جالب بود.من نظریات ابراهام مازلو را دقیق تر می دانم.اینها اگر برای شخص مخصوص و شاخصی مدنظر باشد مثلا خودم خب باید عرض کنم هیچ کدام.ترتیب هم ندارد وقتی هیچ کدام.فرد مبنا باشد خب واقعیت این که خارج از شعار و شوخی و تظاهر گزینه ی تملک را برمی گزیند که موجود نمی باشد.من هم تملک.بر همه چیز.اما مراد اگر جامعه است که مجموعه ای از افراد در زندگی اجتماعی و مسئولیت ها و هم پوشی های انسانی باید عرض کنم برای بشر امروز مقدم تر از همه ی اینها" امنیت" خواهد بود.نه گزینه ی آخر مباحث مازلو.بلکه یک عمومیت بر همه ی نیازهای اولیه.خوراک.پوشاک.مسکن.و امنیت حضور اینها.بعدش خود امنیت.
خب صلح و رفاه و آرامش در سایه ی امنیت خواهد بود.رسیدن به حقیقت هم اگر رفاه و ارامش باشد محقق خواهد شد.و دموکراسی منحوس و غریب است برایم.یک شعر است که شاعرش خود کاپیتالیسم است.بدرود

هرزه نگاران گفت...

درود.بنده هم همینطور.البته کاملا ملموس تر

یک عدد ریحانه گفت...

من هم همان ترتیب شما منهای حقیقت. حقیقت از بیرون نیست. درونیست. ما الان گزینه اول و سوم را نداریم. اما دوم را همه میدانیم. به تنهایی کاری از پیش نمیبرد حقیقت و فقط زیستن را سخت تر میکند!

farzad گفت...

سلام. ترتیب من اینگونه است:
1)صلح آرامش رفاه 2)دموکراسی 3)رسیدن به حقیقت
دلیلم هم این است که بدون صلح آرامش و رفاه نمی توان به دموکراسی و بدون دموکراسی نمی توان به حقیقت رسید. تنها حسن حقیقت هم کمک به انسانها جهت رسیدن به صلح و ارامش و رفاه است.

حامد گفت...

به نظرم رفاه، صلح و آرامش برای جوامع انسانی بهترین ارمغان است اما شخصا دموکراسی را ترجیح می دهم زیرا در این سیستم راه دستیابی به حقیقت و رسیدن به رفاه و آرامش و صلح واقعی هموارتر می شود هر چند که همواره باید نگران آفات دموکراسی مانند حاکم شدن تبلیغات و سرمایه داری بود
به هر حال نظر سنجی جالبی بود

عباس گفت...

سلام
انتخاب "دموكراسي است"
هر چند كه تا زماني كه صلح نباشد ازادي هم تحت شعاع قرار مي گيرد ولي چون كه 100 امد 90 هم پيش ماست

... گفت...

همون ترتیبی که نوشتی.
دقیقا موافقم.
خصوصا با بودن اولی و اول بودن اولویتش.

مجتبی گفت...

سوالی که اکثرا می کنند انی است:
امنیت یا آزادی کدام یک؟
به نظرم باید به جای آرامش گزینه ات میشد: صلح رفاه امنیت
رسیدن به حقیقت هم بسیار آرمانگرایانه و ایدئولوژیک هست چیزی که عذر میخواهم اما کسی برایش تره خورد نمی کند، همانطور که درست گفتی: آزادی مفهومی است تعریفی و بعضا غیر ملموس و نا متناهی رسیده به حقیقت امری انتزاعی و غیر قابل ملموس است اما با این حال
به
دموکراسی
صلح..
و رسیدن به حقیقت رای میدم
بر انی باورم که گزینه یک عموما می تواند به صلح و رفاه و شاید به حقیقت برساند اما گزینه های دیگر نمی توانند همدیگر را پوشش دهند

اوکالیپتوس گفت...

صلح و رفاه و آرامش* یه چیزه گذراست. هیچوقت توی دنیای واقعی کامل بدست نمیاد. رسیدن به حقیقت هم همین طور ...
اما تنها چیزی که تا حدی میشه به طور کامل بدست اورد قوانین دموکراسیه ( البته اجرای کامل اون توی واقعیت شاید ممکن نباشه ).
بین این 3تا رسیدن به دموکراسی واقع بینانه ترینه به نظرم.

ناشناس گفت...

* رسیدن به حقیقت
* صلح، رفاه، آرامش
* دموکراسی

مریم راوی گفت...

گزینه اول رو میذارم واسه آخر،وقتی همه چی در صلح و آرامش باشه دیکه دنیا رنگ یکنواختی میگیره.دیشب یه دوست بهم گفت همش به پیدایش فک کن،اون گفت پیدایش 4 چیز اما من میخام به پیدایش همه چی فک کنم حتی پیدایش یه عشق بی صدا تو هم آغوشی و اسم اینو میذارم حقیقت.اما چه خوبه دموکراسی ایرانی همیشه برقرار بمونه که یادمون بمونه تعاریف قشنگتری از این واژه میشه ساخت.(بخاطر عادت ما ایرانیها که همیشه دوست داریم بالا منبر بریم یا به قول حافظ:واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند چون به خلوت میروند ان کار دیگر می کنن)

ناشناس گفت...

رفاه.صلح وارامش بدون دموكراسي مابه ازايي ندارندحقيقت هم همونيه كه پشت وانتهامي نويسندگشتم نبود نگرد نيست...