۱۳۸۸ اسفند ۲۸, جمعه

سال انسان


آخرین پست امسال را همانند دوست گرامی تقدیم می کنم به از دست رفتگان و آسیب دیدگان و زجرکشیدگان و دربندان وقایع اخیر. انسانهایی که فقط برای احقاق حقوق خود و اعتراض به بی عدالتی های مشهود متحمل رنج و مصیبت شدند. رنجی که با هیچ معیاری نمی توان سنجید.
سال سختی بود، بسیار چیزها دیدیم و کشیدیم و شنیدیم و چشیدیم. راه طولانی ست و ما همان سی مرغ و در پی سیمرغ.
نمی دانم چه اتفاقاتی در سال جدید خواهد افتاد از هر چه تحلیل و پیش بینی خسته و دلزده ام. آرزو می کنم سال جدید شاهد رنج و مصیبت کمتری در میان نوع «انسان» باشیم. سال نو بر همه ی آزادگان مبارک.

۲۲ نظر:

هنگامه گفت...

سلام..من هم در آرزوهاتون شریک میشم.سال خوبی داشته باشین:)

درخت ابدی گفت...

سلام. دیگه عادت کردیم که این جا پیش بینی ناپذیرتر از این حرفاس. دلیلش هم نبود عقلانیته. منم تو این همدردی شریکم و امیدوارم سال بهتری داشته باشیم. فعلا از ما فقط آرزو کردن برمیاد.
از این ها گذشته، از دوستی باهات خوشحالم. نگاهت عمیق و انسانیه و ازش لذت می برم.
روان همه ی رفتگان سبز شاد و سال نو مبارک.

محمد جواد شکری گفت...

امیدوارم سالی بدون خشونت شاهد باشیم

فرزانه گفت...

سلام
امید ... هنوز امید در ما زنده است اگر چه خسته ایم اگر چه امسال را زجر دیدیم و کشیدیم اگر چه روزنه ها یکی پس از دیگری بسته می شوند بقول شاملو راه ما پیداست پای ما خسته است .

ivalyosha گفت...

سال انسان!؟
الهم ارزقنا!
سال خوبی داشته باشید،شما، دوستان و همه ی افراد "انسان" و غیر انسان. آزاده و غیر آزاده؛ ولی می دونم دعا ها و آرزوها تو این ابعاد، همیشهfail می کنند!

آیسودا گفت...

پیشاپیش سال نو را به شما تبریک می گویم

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

با سلام و تبریک سال نو.
نوروز چه بسا از «زبان فارسی» هم جایگاهش محکمتر است در کشور ما.
***
اجازه می خواهم کامنتم برای قاسم فام بزرگوار را این جا نقل کنم:



سلام علیکم.
قاسم فام:

اين نهايت ساده‌انديشي است كه بشود يك كشور را از طريق تغيير نظام سياسي آن سعادتمند كرد.

سیدمحمدی:
1) گمان کنم استنباط دقیق از نظر شما، این است که روسای انقلاب 1357، دارای نهایت ساده اندیشی بودند.
2) به نظر شما، اگر عدم سعادت آحاد مردم یک کشور، ارتباط مستقیم با نوع نظام سیاسی ی کشورشان داشته باشد، آن موقع اگر مردم آن کشور بخواهند سعادتمند شوند و برای رسیدن به سعادت (سعادتی که شاید به آن نرسند البته) بخواهند نظام سیاسی را که از عوامل اصلی ی نرسیدن آنها به سعادت است تغییر دهند، آن مردم دارای نهایت ساده اندیشی هستند؟
3) مشکلات ما فرهنگی است؟ خب. انکارکردنی نیست که ما مشکلات فرهنگی داریم. مشکلات فرهنگی هم داریم. اما ظاهراَ، مشکلات فرهنگی و علمی و اقتصادی و اجتماعی، عملاَ تا وقتی استبداد سیاسی است، رفع نمی شود.
4) استبداد، چه بسا قوامش به چهره ها و عکسها و تصویرها و مجسمه ها هم هست. آن که قوامش به چهره ها نیست، دموکراسی است. استبداد، قوامش به چهره ها "هم هست".




به نظر من این جمله درست نیست:
اين نهايت ساده‌انديشي است كه بشود يك كشور را از طريق تغيير نظام سياسي آن سعادتمند كرد.



به نظر من این جمله درست است:
اين نهايت ساده‌انديشي است كه نظام سیاسی از نظام دیکتاتوری ی الف به نظام ب تغییر یابد (چیزی که غالباَ از طریق انقلاب است، یا از طریق کودتا) و مردم و اندیشمندان و سیاسیون و ... هنگام انتقال قدرت و هنگام تنظیم قانون اساسی و تقسیم قدرت سیاسی و مشخص کردن حد و حدود اختیارات مردم و اختیارات حاکمان، مردم و اندیشمندان و سیاسیون هوشمندی ی لازم و دقت و قاطعیت لازم را به خرج ندهند، و به حکومتی دموکراتیک و آزاد دست یابند.

مدعا، چه جمهوری ی اسلامی باشد چه جمهوری ی سکولار باشد چه جمهوری ی کمونیستی باشد، مردم و اندیشمندان و سیاسیون باید هنگام انتقال قدرت از نظام ماقبل انقلاب به نظام مابعد انقلاب و تقسیم قدرت سیاسی ای که در قانون اساسی انجام می شود، هوشمند و مراقب و قاطع باشند.

اگر در زمان لازم هوشمند و مراقب و قاطع نباشند، در دو سال بعد و سی سال بعد و پنجاه سال بعد، نیاز پیدا می کنند به انقلاب مجدد.

علیرضا کیانی گفت...

بادرود

امیدوارم در سال جدید:
1- تمام آدمیان رند باشند،
2- تمام رندان لیبرال باشند،
3- تمام لیبرال ها دموکرات باشند
وسرجمع
همه یه پا "محمدرضا مردانیان" باشند که آنچه خوبان همه دارند او به یکجا دارد!

مرمر گفت...

من هم به همچنین!

فکرباصدای بلند گفت...

«امیدوارم در سال جدید، در خیابان با تیر نزنندتان. با ماشین از رویتان رد نشوند. در خوابگاه بر روی زمین نکشندتان و با مشت و لگد کتک‌تان نزنند. اگر سنگ در دستان‌تان بود اعدام نشوید. تنها نباشید و دروغ نشنوید. آرزو داشته باشید و به آینده امید داشته باشید. سالی که اشک‌آور و گاز فلفل و باتوم را نبینید. سالی که تروریست و پلیس برای تان متمایز باشد. سالی که یک روز خوب، چیزی بیش از نیفتادن یک اتفاق بد برایتان داشته باشد»

نوروز خوبی داشته باشی دوست من

... گفت...

به جناب سید عباس سیدمحمدی.

کامنت شما:
"
سلام علیکم.
کمبود فرهنگ را دوست فاضل فرهیخته ی سابق ما، یعنی همین که خودش را
...
می نامد، آمده و البته نه در متن وبلاگ اما در کامنت وبلاگ من، جبران کرده!!
"

چون فرموده اید " دوست سابق ما" و این را در وبلاگ محمد رضا گفته اید، حدس زدم (قضاوتتان نمیکنم) که منظورتان بنده هستم.
بنده وبلاگ محمد رضا را میخوانم و گه گاه به پیوندهایش چون شما هم سری میزنم ولی وبلاگ شما اصلا در ردیف وبلاگ های مورد علاقه بنده نیست. کمتر پیش می آید که کامنتی در وبلاگی بگذارم حتی در وبلاگ هایی که آنها را میخوانمم مگر در حالتی که موضوع مورد علاقه بنده باشد و حرفی برای گفتن داشته باشم؛ مانند یکی دو بار که چند وقت پیش در وبلاگ قدیمی محمد رضا کامنت گذاشته بوده و در به قول خودش آنک،آزمایشاتش شرکت کرده بودم.
گفتن این موضوع؛اینکه اگر منظورتان بنده بوده، من آن شخص سه نقطه که در وبلاگتان کامنت می گذارد نیستم، و به طور کل اثبات خودم برای شما، قطعاً کار احمقانه و بیهوده ای ست.
با این حال برای روشن شدن موضوع و اینکه به حقیقتی برسید، این کار را میکنم.
بعلاوه، گذشته از آن و از آن مهمتر؛

اینکه شما نوعی می آیید در وبلاگی، مطلبی می نویسید و شخصی دیگری مانند شما می آید جوابتان را می دهد، مخالفت می کند، موافقت می کند، بحث می کنید، دانش یکدیگر را به رخ دیگری می کشید، سواد دیگری را به زیر سوال می برید، به فلان آیه و وهمان سخن نوشته شده در آن پی دی اف و این کتاب و یا گفته شده از زبان ایکس و روایت شده به دست ایگرگ، به قول خودتان استدلال می کنید، بحث می کنید، تو می گویی زبر است و او میگوید زیر است، هیچ کس قائل به قبول دیگری نیست و جنگ می کنید و دشنام می دهید و و و و و ...
که چه،
نمیدانم، شاید به حقیقت رسیده اید یا اثبات کنید که حقیقت تنها در گوشته اتاق شما است و یا ...،
شیوه ی من نیست.

عباس ابرامی گفت...

امیدوارم سال 89 مانند 88 نباشد

عباس ابرامی گفت...

امیدوارم سال 89 مانند 88 نباشد

سیدمحمدی ـ یکی از «...»های گرامی گفت...

سیدعباس سیدمحمدی به یکی از
«...»ها:

سلام علیکم.
والّا «...»ها یکی دو تا که نیستند. زیادند.
من گفتم:

«سلام علیکم.
کمبود فرهنگ را دوست فاضل فرهیخته ی سابق ما، یعنی همین که خودش را
...
می نامد، آمده و البته نه در متن وبلاگ اما در کامنت وبلاگ من، جبران کرده.»

می بینی که گفتم اون «...»ی مورد بحث، کامنت گذاشته در وبلاگ من. و شما، که ظاهراً کل مشخصاتت این است که «...» هستی، به قول خودت، کامنت نگذاشته ای و نمی گذاری در وبلاگ بنده. پس قاعدتاً اشاره ی بنده به شما (آقا یا خانم «...» محترم) نیست.

بنده ظاهراً دشنام نداده ام به کسی. شما شاید بنده را با کس دیگر اشتباه گرفتی.

هیوا گفت...

ای را برای بقیه دوستان نیز گفته ام.
شعر زیبای "یک گل بهار نیست" فریدون مشیری را برای دوستان یادآوری می کنم که می فرماید:
یک گل بهار نیست
صد گل بهار نیست
حتی هزار باغ پر از گل، بهار نیست
وقتی:
پرنده ها همه خونین بال
وقتی ترانه ها همه اشک آلود
وقتی ستاره ها همه خاموشند!
.
.
.
(و در پایان می گوید:) روزی که آدمی خورشید دوستی را
در قلب خویش یافت
راه رهایی از دل این شام تار هست
وآنجا که مهربانی لبخند می زند
در یک جوانه نیز
شکوه بهار هست!

به امید آن بهار واقعی که همه در آن احساس شادی کنند.

حامد گفت...

سلام عزیز
سال نو مبارک
سال 88 برای من سال آشنایی با دوستانی چون شما بود امید که این رفاقت مجازی پایدار باشد

قاسم‌فام گفت...

سلام و درود
سال نو را تبريك مي‌گويم. من هم چيز جز ارزوي ‌هاي شما را ندارم. اميدوارم سال آينده سال رنج‌هاي كمتري براي انسان‌ها باشد.

جواد خراسانی گفت...

سلام، سال نو مبارک،
همه اینها برای مردم یک گام به پیش است و برای مردم گام هایی به سوی اضمحلال.

جواد خراسانی گفت...

ببخشید! این مردم دوم اشتباه شد، تصحیح بفرمائید: " حاکمیت "

farzad گفت...

سلام. سال نو مبارک و صد سال به از این سالها

هلوع گفت...

سلام و درود و تبریک سال نو.
برادر پس کجایی؟ یک خط ات که قطع است و یکی هم که خاموش کردی؟
چه کار کنم؟!

اويس گفت...

like