۱۳۸۸ اسفند ۲۰, پنجشنبه

سوداییان عالم پندار


می گویند از عقلت بهره ببری به حقیقت می رسی، شاید حرف درستی باشد اما وقتی بهره می بری و به حقیقتی که منظور نظر ایشان است نمی رسی در بهترین حالت می رنجند و می نالند. اما این را هم نادیده می گیرند که در آن طریقت و آن شریعت هستند بی شمارانی که آنچنان که شایسته ی طبیعت انسانی ست از عقل بهره برداری نمی کنند. این را هم به راحتی از کنارش می گذرند که آیا چنین طریقتی با آن وسعت و البته صعوبت در سنتش به راحتی با عقل ِ ناسازگار ِوحشی صفت همآواز است؟
به قول استاد ملکیان تعجبم از کسانی ست که در برخی موارد از باریک بینانه ترین دقت برخوردارند و کمتر استدلالی را به راحتی قبول می کنند اما در برخی از موارد به راحتی و سهولت قانع شده و نتیجه گیری می کنند.
-----------------------------------
شاهد از غیب رسید. توجه کنید به ادعاها و نوع برخورد.

۳۲ نظر:

ققنوس خيس گفت...

مي دوني محمدرضا ... دوست داشتم وقتي اين كلمه ي حقيقت رو به كار مي بردم مثل تو تكليفم باهاش مشخص بود ... البته شايد هم چون دوست ندارم تكليفم باهاش مشخص نيست ... منظورم يعني كه شايد بي تكليفي رو دوست دارم ... نمي دونم !
ولي اينهايي كه گفتن با عقلت به حقيقت مي رسي كي يا بودن منظورت ؟
عقل استدلال گر را راهي به سمت حقيقت هست ؟ اصلا منظورت (يا منظورشون)كدوم عقله ؟
به قول مولانا:
پاي استدلاليان چوبين بود
پاي چوبين سخت بي تمكين بود
............
ولي از اينها كه بگذريم بسيارند در همان شريعت كه عقلشان كاملا دست نخورده است ...موافقم باهات.
راستي شمال اومدي حتما يه ليلاكوه بايد بريم با بچه ها...

ققنوس خيس گفت...

اكي عكس الان وا شد و ديدم.
تيترت هم خوب بود

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سلام علیکم.
این که بگویند

به قول استاد ملکیان (http://www.malekiyan.blogfa.com/) تعجبم از کسانی ست که در برخی موارد از باریک بینانه ترین دقت برخوردارند و کمتر استدلالی را به راحتی قبول می کنند اما در برخی از موارد به راحتی و سهولت قانع شده و نتیجه گیری می کنند


(توجه کنید که http://www.malekiyan.blogfa.com/ تا الان حد اقل 269 مقاله دارد)



مثل این است که بگویند



به قول محمدرضا (http://www.mamrizzio2.blogspot.com/) روش‌ های علمی‌ای که با انتقاد مخالفند به طور غیر مستقیمی از وضع موجود دفاع می‌کنند



و اگر بپرسند خب این http://www.mamrizzio2.blogspot.com/ چند ده یا چند صد مقاله دارد و این جمله کجای این وبلاگ است، به او بگویند:


برو خودت بگرد پیداش کن!!
***

منظورت از


عقل ِ ناسازگار ِوحشی صفت


این است که عقل با عقل ناسازگار است؟ عقل با متافزیک ناسازگار است؟ عقل با وحی ناسازگار است؟
***
بعضی عزیزان، دور شدن از حق را، رسیدن به حق تلقی می کنند.

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

نظرت درباره ی این جمله چیست:



فقط یکی از این سه راه یا روش است که حقیقت را به ما نشان می دهد:
1) تجربه
2) علم تجربی
3) فلسفه ی الحادی




و:
«حقیقت» مفهومی علمی است؟ مفهومی تجربی است؟ الان شخص شما، با عقل ناسازگار وحشی صفتت (تعبیر شاعرانه ی خودت)، برای خودت چه حقیقتی قائلی و چه گونه به حقیقت خودت رسیدی و آگاه شدی؟

قاسم‌فام گفت...

سلام

به قول آقاي مليكان، مردم مي‌خواهند يك كيلو پنير بخرند ده تا كوچه را گز مي‌كنند كه مثلا سرشون كلاه نره، اما در مورد باورهايي كه زندگي‌شان را بر آن‌ها بنا مي‌كنند، به سهولت مي‌پذيرند و كمترين مداقه را در مهمترين باورهايشان دارند.

* آقا اگر بخواهيم اين بحث عقل را در تالار افتتاح كنيم، جز كدوم شاخه قرار مي‌گيرد. فلسفه/ منابع شناخت/ عقل
نظرتان چيه؟

فرزانه گفت...

سلام
اینها سوداییان عالم پندارند
سودایی هم می تواند دست به سودایی بزند که یکسره خسران و ضرر باشد ولی خودش را غرق در منفعت !!! ببیند
آیا در وادی حقیقت جویی سودا می توان کرد؟

آیسودا گفت...

همیشه استفاده کردن از عقل به معنای درک جواب نیست. بعضی مسائل هست که در باورهای ما ریشه کرده و به وجود آنها دلخوش کرده ایم. آنگاه به دنبال کسب جوابی هستیم که با تمایلات ما سازگار تر است. در واقع به دنبال کشف حقیقت نیستیم. بلکه می خواهیم باورهای گذشته را به خودمان اثبات کنیم. آنگاه به جواب های کوتاه قانع می شویم و با خود تکرار می کنیم حقیقت همین است.
راستی این عکسه یه جوری بود. دلم ریش ریش شد

دست خیال گفت...

سلام
ایهام های زیادی داره نوشته لذا نمیتونم نظر خاصی بدم.اما باهات موافقم که نقش عقل آنچنان که شایسته اش است مورد توجه قرار نمی گیره.شاید از اونجا که همیشه استحمار مردم بهترین راه منفعت طلبیه حاکمانه و البته آسوده طلبی خود مردمان.

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سلام علیکم.
گفته ای:

«... اما وقتی بهره می بری و به حقیقتی که منظور نظر ایشان است نمی رسی ...»

استنباط من از گفته ات این است که شما به «حقیقت» (یا به «حقیقتی») رسیده ای. خب:


«حقیقت» مفهومی علمی است؟ مفهومی تجربی است؟ الان شخص شما، با عقل ناسازگار وحشی صفتت (تعبیر شاعرانه ی خودت)، برای خودت چه حقیقتی قائلی و چه گونه به حقیقت خودت رسیدی و آگاه شدی؟

ivalyosha گفت...

حبذا روزگار بی خردان
کز خرابی عقل آبادند!

دیالوگ سرخ گفت...

یه مدت با فرخی یزدی زندگی می کردم
گفتی ملکیان...مناظره اش رو با کچوییان دیدی؟

درخت ابدی گفت...

اون عکسی که گذاشتی برام یک دنیا تلخه.
سلام.

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سلام علیکم.
خیلی ممنون می شوم بگوئی گفت و گوی رضا منصوری و مهدی گلشنی کجا بود. علاقه دارم بخوانم.
مهدی گلشنی طبق اطلاعات من جنبه ی دانش ِ فیزیکش قابل توجه است. دانشجویان دکترای فیزیک، زیر دستش درس می خوانند. حتا من دو سه هفاه قبل با فردی صحبت می کردم که کارشناس ارشد فیزیک بود و یا ملحد بود و یا به هر حال پابند چیزهای دینی نبود (خودش به من گفت) و او به من گفت که مهدی گلشنی برای او نمونه ی دانشمند مسلمان بوده و در کلاس، جز اخلاق و دانش و انسانیت از او ندیده.
***
گلشنی تا پارسال رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بود. بالأخره برکنار شد. البته از دید من این ریاستها (که ظاهراً رضا منصوری، بیش از مهدی گلشنی، رئیس و مدیر ِ هزار جا هستش!) اهمیت خاصی ندارد.
***
به نظرم سوء تفاهم شده. وقتی گلشنی از سکولار بودن فلان دانشمند گفته، طبق مطالعاتی که من در آثار گلشنی دارم، منظورش معنای دقیق ِ سکولار و لائیک و اینها نیست. گلشنی دو مفهوم «علم سکولار» و «علم دینی» را در آثارش می گوید. ظاهراً در عُرف ماها وقتی می گویند مطالبات فلانی ها تشکیل حکومت سکولار است، یعنی جدائی ی دین از سیاست؛ چنین چیزی. اما خُب گلشنی که می گوید «علم سکولار» یا «عالم سکولار»، منظورش جهانشمولتر از آن «حکومت سکولار» است.
***
فرق بین سکولاریسم و لائیسیته را حتا اگر گلشنی نداند، گمان نکنم مسئله ی مهمی باشد. ظاهراً تفاوت بین سکولاریسم و لائیسیته، این تحفه های دنیای مدرن، حتا بین افراد خبره ی این موضوعات، چندان واضح و فاقد مناقشه نیست.
***
بنیاد خدا و قرآن و شریعت، «به ظاهر محکم» نیست، «فی الواقع محکم» است.
***
علم، اگر به معنای مطلق ِ آگاهی و دانستن باشد، البته نه ورای دین است و مادون دین. علم، اگر به معنای علم تجربی باشد، در این حات هم نه ورای دین است نه مادون دین. اما، نه که بحث من و شما باشد، بحث بزرگان و مشاهیر فیزیک و شیمی و زیست شناسی و فلسفه بوده و هست، که جهان بینی و پذیرفتن یا نپذیرفتن مسائل و مفاهیم و موجوداتی خارج از جهان مادی و طبیعت، اثر دارد بر دستگاه ِ علمی ی افراد. به این مثال توجه کنید:


1) افرادی می گویند خدا وجود ندارد. خُب. این افراد، منطقاً، (منطقاً یعنی بر طبق دستگاه جهان بینی و معرفت شناسی شان که گفته شده خدا وجود ندارد) در بحث پیدایش انسان و پیدایش حیات، دنبال این می گردند نظریه بیابند و نظریه را به محک بزنند، که «حیات»، از صاعقه یا آتشفشان یا ... ایجاد شده.

2) افرادی که می گویند خدا وجود دارد، البته دلیلی ندارد در تأیید یا ردّ نظریه ی داروین (که ظاهراً خود داروینیست ها می گویند این نظریه کاری به «منشأ حیات» ندارد) نکوشند و تلاش علمی ی محض نکنند، اما این افراد، مجبور به ساختن نظریه هایی مانند گروه قبل برای «منشأ حیات» نیستند.


پایان مثال.
منظورم این بود وقتی گلشنی «علم سکولار» و «علم خداباور» را طرح می کند، منظورش آن مفهوم سیاسی ـ اجتماعی ی لائیسیته یا سکولاریسم نیست.

ناشناس گفت...

با سلام.

مطلبتان را خواندم شاید تا حدودی حق با شماست از این بابت که با عدم دخل و تصرف عقل در بدعتهایی که در ادیان نهاده شده هم دینداران را به نوعی تعصب و جهالت کور کشانده و هم آتئیستها را بدبین و لجوجتر کرده.

مباحثه شما را با آقای محمدی هم خواندم، متاسفانه باید بگویم که تصور شما از عالم تنها نوعه لائیسیته آن است که این با فلسفه اعتقادی لیبرال دموکرات شما در تضاد است. توصیه میکنم به جای نقد علمایی که اگر هیچ ندانند از من و شمایه نوعی بیشتر میدانند به ویژه در باب علوم طبیعی، محتاط تر صحبت کنیم.

در آخر اگر امکانش هست حقیقتی را که به آن دست یافتید و نیز ابزار آن را معرفی کنید؟

M. R گفت...

به ناشناس:
سلام
بنده از شما بیشتر متشکر می شوم اگر :
* توضیح بدهید از کجا فهمیده اید که «تصور من از عالم فقط نوع لاییسیته ی آن» است. گذشته از آنکه در یکی دو کامنت نمی توان تصور یک شخص از عالم را حدس زد، خواهش می کنم نوع لاییسیته ی آن را هم تعریف کنید.
* بنده متوجه نمی شوم احتیاط در مباحثه و گفتگو یعنی چه اگر این را هم تبیین بفرمایید ممنون می شوم.
* شما هم مانند دیگران دچار این برداشت شده اید که گویا من به حقیقتی خاص دست یافته ام. معلوم نیست کجای نوشته های من همچو چیزی را به دست می دهد... دلیل تاسفتان را برای شخص بنده متوجه نشدم.
* و در آخر فلسفه ی اعتقادی لیبرال دموکرات کجا و با چی تناقض دارد؟ آیا در کل تناقض چیز بدی ست؟ یعنی علمای دینی اصلا تناقض ندارند؟
با سپاس

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سلام علیکم.
گفته ی شما:


«منصوری در کتاب ایران 1427، عزم ملی برای توسعه ی علمی و فرهنگی (که احتمالا خوانده اید) در فصل اول و سوم و نهم به همین مدل حرفهای گلشنی که در هفته نامه ی صبح سه شنبه 15 اسفند و 22 اسفند 1374 به چاپ رسیده پاسخ داده.»

مدل حرفهایی که شما می فرمایی گلشنی در هفته نامه ی صبح گفته، من نمی دانم چه بوده. اما شما این حرفهای گلشنی که من عیناً نقل کردم چه ایرادی می بینی:

ــ گلشنی:
در قرآن بیش از 750 آیه وجود دارد که در آنها به پدیده های طبیعی اشارت رفته است. این آیات پیامهای مهمّی برای علمای مسلمان در بر دارند. به عقید ما نکات مهمّ این پیامها به قرار زیر است:

الف) در این قبیل آیات مطالعه تمامی ابعاد طبیعت و کشف اسرار خلقت مورد تأکید قرار گرفته است: (صفحه ی 119)


آیا شما اشکالی در این حرف می بینی؟


ــ گلشنی:
وقتی قرآن از ما می خواهد که در زمین گردش کنیم و مبدأ خلقت را بیابیم معنی اش این است که ما باید از طریق کوششهای علمی این مهمّ را به انجام برسانیم. این بر خلاف آموزشهای قرآن است که مسلمانان بنشینند و دیگران به کشف اسرار طبیعت بپردازند و از نتایج آن بهره مند شوند و مسلمانان را به خود وابسته سازند. آری مطالعه «آیات علمی» باید انگیزه ای برای روی آوردن مسلمانان به علوم طبیعت باشد، نه اینکه صرفاً به قرائت این کتاب مقدس بسنده کنند.




آیا شما اشکالی در این حرف می بینی؟



ــ گلشنی:
در قرآن آمده که هر چیزی در این جهان قانونمند و با هدف است و خللی در خلقت وجود ندارد:

.....

«ما تری فی خلق الرحمن من تفاوت فارجع البصر هل تری من فطور» (ملک، 4—3)

(در آفرینش خدای رحمان هیچ خللی نمی بینی، پس بار دیگر نظر کن آیا خللی می بینی؟)




آیا شما اشکالی در این حرف می بینی؟



ــ گلشنی:
قرآن از ما دعوت می کند که به شناخت قوانین طبیعت و بهره برداری از آنها در جهت رفاه انسانها بپردازیم و از حدود الهی تجاوز نکنیم:

.........

د) از نظر قرآن علوم مختلف تجلیّات گوناگون جهانی هستند که بوسیله یک خدا خلق شده و اداره می شود. بنابراین ترکیب آنها باید به یک تصویر واحد از جهان منتهی شود.



آیا شما اشکالی در این حرف می بینی؟




ــ گلشنی:
یکی از مهمترین چیزهایی که ما از قرآن در مورد علم می آموزیم جهان بینی و معرفت شناسی است. بسیاری از شروری که از رشد علم ناشی شده منشاء اش جهان بینی مادّی است که بر علم امروز حاکم است. قرآن به ما جهان بینی الهی و ابزار شناخت طبیعت را می آموزد و ما را از موانع و آفات شناخت آگاه می سازد.

به طور خلاصه مهمترین درسهائی که ما از «آیات علمی قرآن» می آموزیم عبارتند از:

1) ما باید با استفاده از حواس و عقلمان به شناخت طبیعت بپردازیم و این را برای سعادت و اعتلای امت اسلامی یک اولویت بدانیم.

2) قرآن مجید اصول جهان بینی و معرفت شناسی را به ما می آموزد.

3) بعضی از آیات قرآنی می توانند الهام بخش دانشمندان در کاوشهای نظری و تجربی شان باشند.





آیا شما اشکالی در این حرف می بینی؟
آیا رضا منصوری اشکالی در این حرفها می بیند؟

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سلام علیکم.
هیچ، به خودی ی خود که نمی شود غیر ِ هیچ. از علتی، که قبل از او علت دیگری نیست، این جهان که می بینیم، به وجود آمده. آفرینش، به این معنا نیست که «هیچ» بود و «هیچ» خودش شد «غیر ِ هیچ» و شد زمین و خورشید و ماه و ...
***
فرمایش شما:
«نظریه ی خلقت به صورت علمی قابل نقد و حتی طرد است»

باعث خوشبختی از شما تعدادی از نقدها و حتا طردهای علمی ی «خلقت» را بشنوم.
***
بزرگترین اندیشمندان در اکثر تاریخ، از راه برهان عقلی و از راه «برهان عملی ی فطرت»، خدا را پذیرفته اند. اتفاقاً رسیدن به الحاد و شرک و کفر، ویژگی ی آنها است که از درک مفهوم «خدا» عاجز هستند و عجز خود را به صورت «خرافاتی بودن خداباوران» توصیف می کنند و یکیشان با دیالکتیک و مارکسیسم لنینیسم و یکیشان با نفی علیت و یکیشان با نظریه ی تکامل داروین، می خواهند ثابت کنند «خدا وجود ندارد».

جواد خراسانی گفت...

سلام، درست تر این است که عقل یکی از راه های رسیدن به حقیقت است. با وسعت مشرب می توان گفت، این عکس بالا به نوعی نمایشی از راه دیگر است، راه دل.
از ارجاعات به راه دل در کلام وحی یکی آنجاست که می پرسد: وقتی کشتی میان موج و گرداب گرفتار می شود و از همه جا قطع امید می کنید، چه کسی را به یاری می خوانید؟

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سلام علیکم.
جست و جوگر نیستی. سرگردان هستی.
***
گفتی:


«تا به حال شما دیده ای که از «هیچ» یعنی مطلقا هیچ، چیزی بوجود بیاید؟ خلقت چنین ادعایی می کند. این ادعا را چگونه باید ثابت کرد؟»


گفتم:


«هیچ، به خودی ی خود که نمی شود غیر ِ هیچ. از علتی، که قبل از او علت دیگری نیست، این جهان که می بینیم، به وجود آمده. آفرینش، به این معنا نیست که «هیچ» بود و «هیچ» خودش شد «غیر ِ هیچ» و شد زمین و خورشید و ماه و ...»

اضافه می کنم:


آن عدم، آن هیچ، که قبل از جهان مادی بوده، آن هیچ و عدم عامل و منشأ پدید آمدن جهان نبوده. خدا، که آفریگار است، این جهان را آفرید، در حالی قبلش، چیزی نبود. آیات آفرینش، نمی گوید هیچ، خودش یک دفعه شد زمین و ماه و هزار هزار هزار سیاره و ستاره. آیات آفرینش، و برهانهای عقلی ی محض (که ربطی به اسلام و مسیحیت و یهود و زرتشت ندارد) می گوید جهان آفریدگار و علت العلل دارد. حتا دانش، هرچند وارد بحث خلقت نمی شود، اما:

اما برای جهان مادی، تاریخ تقریبی تعیین کرده. می گوید فلان میلیارد سال قبل بیگ بنگ اتفاق افتاده. قبلش. ظاهراً دانش می گوید قبل از بیگ بنگ، چیزی نبوده.

***
خوشت می آید خودت را قاطی ی گالیله و کوپرنیک کنی؟ دست بردار. گالیله خدمت کرد به دین و به دانش. گالیله و کوپرنیک در برابر ارسطو و بطلمیوس ایستادند. پدران کلیسا، خودشان را هم چسباندند به کتب عهد قدیم، هم خودشان را به ارسطو و بطلمیوس چسباندند. گالیله در واقع کاری با دین نداشت. ضدیتی با دین نداشت.

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سلام علیکم.
شما بگو جهان مادی چه گونه ایجاد شده است؟ شما بگو داوکینز و مانند او، می گویند این جهان مادی چه گونه ایجاد شده است؟
بگو.

محمد جواد شکری گفت...

عاقلان نقطه ی پرگار وجودند، ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند
-
رند لیبرال دموکرات عزیز، لطفا برداشت عرفانی یا مذهبی نکن، خیلی ساده بگویمت که شاید عقل بسامان ترین نوع زنده گی را پیش رویمان بگذارد ولی هرگز نمی توان ادعا کرد که آن نوع از زنده گی "بهترین" نوع زنده گی است.

سیاهی گفت...

آی گفتی...
وبلاگتون لینک شد.

ناشناس گفت...

با سلام مجدد.

دوست عزیز، محمد رضا جان کمی ملایمتر، هدف ما تنها مباحث است و بس.

منظور بنده عالم سکولار بود که خلط مطلبی رخ داد و بنده اشتباهی آن را به لائیسیته تعبیر کردم.

منظور دقیق تر بنده آن دسته از علما است که تنها به دنبال مستحکم کردن پیش فرضهای فلسفی الحادی خود با استفاده از علم هستند.
این مطلب را هم از مباحثات شما با دوستان و نوع برخوردتان که البته بسیار تند بود با علمایی که خداباور هستند متوجه شدم. به قول معروف اگر در خانه کس است یک حرف بس است.

توهین و برخورد شدید نسبت به شخصیت افراد به جای واکاوی نظریاتشان همان مبحث احتیاط است، اینکه شما به جای پرداختن به سخنان آقا گلشنی به جایگاه ایشان در فلان سازمان ایراد وارد میکنید همان بحث احتیاط است.

اگر شما به حقیقتی دست نیافته اید پس با چه پشتوانه ای به نقد تفکر دیگران در مورد حقیقت دست میزنید.
تاسف بنده به خاطر موارد مذکوریست که بیان کردم البته این امر اطلاقی عام در مورد ایرانیان دارد.

لیبرال بودن یعنی فرار از دگم اندیشی حال چه گونه میشود فردی که خود را یک لیبرال دموکرات میداند تنها به قشری خاص اجازه سخن گفتن میدهد و سخنان دیگری را که از لحاظ جهان بینی با وی مغایرت دارد نه تنها نقد نمیکند بلکه اساسا شخصیت وی را به جرم جهانبینیش مورد هجمه قرار میدهد.

باز هم مباحثه شما را با آقای محمدی دنبال کردم، مطلبی فرمودید در مورد زندگی در سایر کرات، توصیه ای برادرانه خدمتتان دارم، اندکی تفاسیر علمی قران را مطالعه فرمایید که علما علوم طبیعی هم در آن نقش داشته اند تا این مطالب ساده در ذهنتان پاسخی بیابد.

بنده همچنان در انتظار پاسخ سوالاتم میمانم.
موفق باشید.

M. R گفت...

به ناشناس
با سلام
بنده مرجع تقلید نیستم که به هر سئوالی پاسخ بدهم. راحت بگویم نمی دانم
در ضمن از این به بعد به خاطر شماتتهاو اتهامات بیش از حد یک نفر (امیرمهدی)سعی می کنم کمتر حرفی در این باره بزنم. حرفها زده شده و برخوردها انجام شده. لعنت به من برای خودم متاسفم
از حسن توجه و علاقه ی شما بسیار ممنونم. ببخشید من را خیلی ببخشید

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سلام علیکم.
امیرمهدی چی گفته مگه؟ والّا من چیزی متوجه نشد.

someone else گفت...

سلام.
آقا من در عجبم مطلب به این واضحی چطور این همه نقد و مباحثه آفریده!
محمدرضا جان شما به گمانم نه که حساسیت رویتان زیاد شده، آب هم بنوشید تفاسیر بدی دارد!

someone else گفت...

به ناشناس:


به من هم سر بزن لطفا؛ باحالی چون.

ناشناس گفت...

با سلام.

دوست عزیز جناب محمد رضا خان؛

منظور بنده از متاسف بودن من و شما نویی بود، قصد جسارت نداشتم که اگر این چنین است خیلی معذرت میخواهم.
این تاسف همان طور که بیان کردم برای تمام ایرانیان است چه اینکه سخنان جناب امیرمهدی هم شامل این امر میشود. بنده کامنت ایشان را مطالعه نمودم، خیلی متاسفم که این شخص به جای نقد نظر شما شخصیتتان را(که هیچ شناخت میدانی از آن دارا نمیباشد) نقد کرده که نه، به آن توهین نموده چه اینکه حرفهای شما اگر نسبی نگر باشیم در بسیاری از موارد رنگ و بویی از حق و حقیقت دارد.

امید وارم چنین برخوردهایی شما را از نوشتن سرد ننماید.

موفق باشید.

M. R گفت...

به ناشناس:
خواهش می کنم. فکر نمی کنم بین من و شما مشکلی بوجود امده یا موجود باشد. صمیمانه دستتان را می فشارم.
این اولین برخورد نبود آخری هم نبود. دلسرد از نوشتن نشدم به صورت خاص و تام، اما فکر می کنم در برخی موارد بهتر است کمتر سخن بگویم. محافظه کاری انسانها در حفظ و نگهداری باورهای خود به هر قیمتی گاهی باعث ایجاد چنین مشکلاتی که دیدید خواهد شد.
گریزی نیست.
ممنونم که این همه توجه می کنید و لطف دارید. قابل نیستیم.

آیسودا گفت...

شما به یک بازی وبلاگی دعوت شدید.

امید گفت...

آب به سوراخشان ریخته ای محمدرضا جان ...سید عباس روزی یک پست می گذارد ... می خواهند خیلی سریع نشان دهند که هم منطقی اند , هم علمی , هم دینی ... هم علم صد در صد قطعیت ندارد و هم در متونشان کلی مسائل علمی (از جنس همان علمی که نسبی و بدوت قطعیت بود بیان شده است)... هم کثرت پیروان موجب حقانیت نمی شود و هم بسیاری از دانشمندان معتقد به اموز اعتقادی آنان بوده اند ...

مخور صائب فریب فضل تو از عمامه زاهد
/ که در گنبد ز بی مغزی صدا بسیار می پیچد !

دیالوگ سرخ گفت...

بازخوانی بینش یامین پورها، در مورد زیربناهای جنسیتی افکار جوانان

منتظر شما هستم