۱۳۸۹ آذر ۲۶, جمعه

چه می خواهیم؟



آیا رسیدن به اهداف و ارزش هایی که انسانها در طول تاریخ برای رسیدن به آن مبارزه کرده اند، می کنند و خواهند کرد مهم تر است یا روش های حکومتی ای که شاید رسیدن به آنها را تضمین کند؟ آیا دموکراسی راهی مطمئن برای رسیدن به آن است؟
دموکراسی حتی هنگام رسیدن به وضعیت مطلوب، ضمانتی برای حفظ آن ارزش ها را به ما می دهد؟

آزادی بیان، دین، اجتماعات و رفع هر گونه تبعیض نژادی و عقیدتی و... حفاظت از استقلال فرد در برابر انواع اجبار، دفاع از حقوق شخصی زندگی و مالکیت، تساوی در برابر قانون و محاکم و در یک کلام پیگیری شادکامی و رفاه آحاد جامعه را شاید دموکراسی برایمان به ارمغان بیاورد؛ اما اگر همین دموکراسی حکم دهد به قدرت رسیدن گروهی نژاد پرست، فاشیست و جنگ طلب و تمامیت خواه یا به طور خلاصه دشمن آزادی، چه باید کرد؟
آیا دموکراسی هماره مقدم بر این اصول و ارزش ها و اهداف است؟

نظر شخصی بنده نیاز به بازگویی ندارد. اما توصیه می کنم به خواندن این کتاب:

آینده ی آزادی - اولویت لیبرالیسم بر دموکراسی / فرید زکریا / ترجمه ی امیرحسین نوروزی / انتشارات طرح نو / چاپ دوم 1385 / 4000 تومان

۱۶ نظر:

ivalyosha گفت...

سلام
آقا من از پست قبلی خیلی خوشم اومد، دستت درد نکنه.
راجع به مطلب این پستم هر چی سعی کردم یه حرف حساب جور کنم بنویسم که خدا رو خوش بیاد نتونستم!بهترین کاری که می تونم بکنم اینه که چیزی نگم تا ذهن بقیه ی رفقا مشوش نشه.

ابراهیم گفت...

دموکراسی به عنوان تکنولوژی چرخش قدرت سیاسی، با پرسش‌های جدی رویارو بوده که بسیاری از آنان هیچ گاه پاسخ درخوری نیافتند.
در بحثی که پیشتر در بلاگتان با دوستان داشتم، اشاراتی به دموکراسی خود-بسنده و دموکراسی ناسکولار داشتم که لغزش‌های ممکن دموکراسی را بر آفتاب می‌افکند.
اما جدا از این سخنان فنی د باب دموکراسی، من مشکلی بس بزرگ‌تر بر سر راه آن می‌بینم:
دموکراسی به هر تفسیر، یک تکنولوژی سیاسی است و از این رو، تمام ایراداتی که فیلسوفان تکنولوژی برای تکنولوژی‌هایی نظیر آی-تی و ماشینیسم و ..... برشمردند، بر این تکنولوژی نیز تعمیم‌پذیر است. از جمله، دگردیسی روانی و نیهیلیسم اخلاقی نهفته در ذات هر تکنولوژی ، من جمله دموکراسی.
در زمانه‌ی کنونی، چنین نیست که فقط ما از تکنولوژی استفاده کنیم، بل تکنولوژی نیز ما را استحاله و دست‌خوش دگرگونی می‌کند.
سلامت روان بشری، به گمانم بیش از هر بحثی در این بین اهمیت داردو ما نباید به هیچ تکنولوژی از جمله دموکراسی اجازه دهیم که این سلامت روانی را به بازی بگیرد.
اگرچه که ما هنوز به این تکنولوژی نرسیدیم که بخواهیم به عوارض و عیوبش بیندیشیم، اما اگر چنین نکنیم، هیچ دور نیست که اتفاقات انقلاب 57 تکرار شود و از آرمان‌خواهی‌مان، حسرتی بزرگتر زاده شود....

ناشناس گفت...

سلام علیکم.
به اطلاع می رساند مجلس ختم مرحوم مغفور دموکراسی، در مسجد دموکرات آباد برقرار است.
لیبرالها،
و سکولارها،
و سوسیالیستها،
و طرفداران ولایت فقیه،
همه ی شان جهان بینی و ایدئولوژی ی خود را مقدم بر دموکراسی می دانند.


اگر، فرضاً، در حکومت دموکراتیک، قوانینی تصویب شود، که فرضاً ضد انسانی است، بر فرض دموکراتیک بودن حکومت، راه برای لغو آن قانون/قانونهای ضد انسانی باز است. دموکراسی، یعنی:


راه باز است برای تغییر قوانین؛
راه باز است برای نظرات جدید مردم و اندیشمندان و حقوقدانها و فقیهان و فیلسوفان.


اگر ما پیش بینی کنیم ممکن است در حکومت دموکراتیک، قوانینی غیر عادلانه تصویب شود، و البته پیش بینی ی نادرستی نیست، خب راهش از دید لیبرالها، تقدم لیبرالیسم بر دموکراسی است، و از دید طرفداران ولایت فقیه، تقدم ولایت فقیه بر دموکراسی است، و از دید کمونیستها و سوسیالیستها، تقدم کمونیسم و سوسیالیسم بر دموکراسی است.


تقدم لیبرالیسم بر دموکراسی، وقتی از طُرُق دموکراتیک معلوم و مشخص نشده که اکثر مردم یک جامعه، خواهان لیبرالیسم هستند، آیا غیر از تحمیل غیر عادلانه ی لیبرالیسم بر مردم است؟ آیا راه پیشگیری از قوانین بد در حکومتی دموکراتیک، در آینده، رجوع به خود دموکراسی است، یا مقدم قرار دادن چیزی (حالا هر چیز) بر دموکراسی؟

آیا برای پیشگیری از قوانین ناعادلانه ی احتمالی در حکومتی دموکراتیک در آینده، راه حل عادلانه و عاقلانه، تحمیل لیبرالیسم بر مردمانی است که از طُرُق دموکراتیک تمایل اکثریت انها به لیبرالیسم مشخص نشده است؟


دموکراسی باید باشد. اگر دموکراسی نباشد، شمای لیبرال و من غیر لیبرال، هر دومون ول معطلیم. هر دومون آب دهنمون میریزه وقتی مطلوب خود را فقط در کتابها و یا در جوامع دیگر می بینیم. دموکراسی اگر باشد، شمای لیبرال می کوشی جامعه را به سمت اندیشه های خود جلب کنی. من سعی می کنم جامعه را به سمت اندیشه های خود جلب کنم.

لطفاً توجه کنید:
شاید هر جامعه ای، به طور طبیعی مستعد تعدادی معایب و مفاسد و نواقص هست. رسیدن به فاشیسم، هم ممکن است با پارلمان دموکراتیک باشد. هم ممکن است در نظانم سلطنتی ی استبدادی باشد.
گمان می کنم ما باید از ذهنمان پاک کنیم، که قوانین احتمالی با رنگ و بوی فاشیستی، که ممکن است در حکومتی دموکرات تصویب شود، اینها مولود طبیعی ی دموکراسی است. نه! دموکراسی به خودی ی خود معلوم نیست چه مولودی دارد. معایب و مفاسد اجتماعی، ارتباط منطقی به دموکراسی ندارند. هرچند ارتباط منطقی به استبداد دارند. چون استبداد از مهمترین علتهای مفاسد اجتماعی است.




سیدعباس سیدمحمدی

نجات بهرامی گفت...

ذوق زده شدم از اینکه از فرید زکریا نوشتی . برنامه های یکشنبه ایشان در سی ان ان هم دیدنی است . پرسش از اشکالات بنیادین دموکراسی مساله ای جدی است و در منطقه عزیز خاورمیانه جدی تر . این یکی از مطالبی است که در باره ایشان نوشته ام .
http://www.bahrami.in/2009/08/blog-post_05.html

Daniel گفت...

درود . به باور من مسئله شما برساخته است و واقعیتی را منعکس نمی کند. این بحث که دموکراسی بدون رعایت حقوق بشر هم دموکراسی ست یا نه شصت سالی ست در عرصه سیاست با سقوط دایمی فاشیسم پاسخ داده شده است. شاهدش رفتاری ست که با مسلمانان مهاجر در اروپا می شود. وقتی ژاپن در جنگ جهانی به ایالات متحده حمله کرد، ژاپنی های ساکن امریکا به کمپ های اسارت منتقل شدند، اما متحدین القاعده در اروپا با چنین رفتاری روبرو نشدند.
موضوع «مشکل دموکراسی» به باور من مصنوعی ست. حفظ حقوق اقلیت در عین احترام به رای اکثریت موضوع جدید التاسیسی نیست، مسقط الراس دموکراسی هم برای اقلیت های ساکن دولت شهر های یونان حقوق قایل بود.

امروز در دنیا دو جور حکومت بیشتر وجود ندارد : یا دموکرات یا نادموکرات. امثال ایران که با برگزار کردن شو های انتخاباتی، سعی در از تک و تا نیوفتادن دارند دیر از خواب بیدار شده اند و تلاش دارند نمایشی را سه دهه با تاخیر بروی صحنه ببرند. منها کردن حقوق بشر و حفاظت از ارزش هایی همچون برابری و برادری ( شعار انقلاب کبیر فرانسه ) آن را یک دموکراسی بد نمی کند، یک نادموکراسی می سازد.
با احترام

فرزانه گفت...

سلام
تعجب مي كنم برخي دوستان چطور ليبراليسم و سكولاريسم را هنوز در رديف ايدئولوژي ها قرار مي دهند ؟

دموكراسي كه هدف نيست دموكراسي فقط وسيله و شكلي كم نقص تر از حكومت است.

آخر مفاهيمي مثل كرامت و حقوق انساني و آزاديهاي او و عقلانيت را چرا بايد به راي گذاشت ؟

ناشناس گفت...

سیدعباس سیدمحمدی - فرزانه پارسایی:


سلام علیکم.


فرمودید:
«تعجب مي كنم برخي دوستان چطور ليبراليسم و سكولاريسم را هنوز در رديف ايدئولوژي ها قرار مي دهند »


لیبرالیسم
و
سوسیالیسم
و
اسلام،
اینها هم جهان بینی هستند و هم ایدئولوژی.


داریوش آشوری،
دانشنامۀ سیاسی،
تهران، مروارید، 1387؛ صفحه ی 280:
«لیبرالیسم یا آزادیخواهی، مجموعه ی روشها و سیاستها و ایدئولوژیهایی که هدفشان فراهم کردن آزادی هرچه بیشتر برای فرد است.»


شما فرمودی:
«دموكراسي فقط وسيله و شكلي كم نقص تر از حكومت است.»

خب. به نظر شما، لیبرالیسم هم «فقط وسیله» است، و جهان بینی و ایدئولوژی ندارد؟
لیبرالیسم فقط روش است؟ فقط اندیشه است؟ لیبرالیسم جهان بینی و ایدئولوژی ندارد؟
و:
ظاهراً چون واژه ی ایدئولوژی و ایدئولوژیک، بیشتر برای حکومتهای منفور به کار رفته، و شما، لیبرالیسم و سکولاریسم را مفاهیمی خوب می دانی، دافعه داری که لیبرالیسم را ایدئولوژی بدانی.

و:
ایدئولوژی چیست؟

همان منبع، صفحه ی 52 و 53:

«فلسفه ی سیاسی و اجتماعیی که در آن توجه به عمل به اندازه ی نظر و گاه بیش از آن اهمیت دارد. ایدئولوژی سیستمی از اندیشه ها (ایده ها) است که هم می خواهد جهان را توضیح دهد هم دگرگون کند. به عبارت دیگر، هر ایدئولوژی طرحی آرمانی از جامعه دارد که پدید آوردن آن را از هواداران خود خواستار است.»


خب. آیا این تعریف از ایدئولوژی، تقریباً قابل قبول هست یا نه؟
آیا این تعریف از ایدئولوژی، قابل تطبیق بر لیبرالیسم هست یا نه؟

به نظر من، لیبرالیسم جهان بینی و ایدئولوژی و فلسفه ی اجتماعی است. ایدئولوژی بودنش، فی نفسه عیبی بر آن نیست.

***
کامنت گذاشتن در قالب جدید، برای من سخت شده.

مرمر گفت...

میخونمت ها ولی نطر نمیتونم بدم

ای سودا گفت...

آزادی قسمتی از شعار ابتدای انقلاب بود.
استقلال آزادی جمهوری اسلامی

اما وقتی صحبت از دموکراسی بیاد عده ای جبهه می گیرندو ان را تفکری غرب زده می دانند. چه تفاوتی میان ازادی و دموکراسی هست؟

سلام. به خاطر یک چیزی ازت ممنونم

نفیسه گفت...

حقوق اولیه که به نظرم در حقوق بشر آماده است جز لاینفک زندگی همه ماهست. اما دموکراسی در کجای این جهان به معنی واقعی آن پیاده می شود که حتی بتوان این تقدم و تاخرش را بررسی کرد.

M. R گفت...

به نفیسه خانم:
لیبرالیسم ِ قانون سالار در یک حکومت تضمین می دهد که همان حقوق اولیه حفظ شود و با رای اکثریت به خطر نیفتد.
در مورد دموکراسی واقعی نظری ندارم از دوست مشترکمان مرمر خانم در سوئد بپرسید! اما این بحث فنی و معرفت شناختی (اپیستمولوژیک) است و بحث شما مثالی و کاربردی (پراگماتیک) است. بحث من فعلا ارجاعی به بیرون ندارد اما اگر لازم باشد مثال نقض شما را هم می آورم مثل همان سوئد.

فرزانه گفت...

بااطلاعات اندک من ، قانع نمی شوم که لیبرالیسم یک ایدئولوژی باشد در ردیف مثلاً سوسیالیسم و...
طبق تعریفی که آقای سید محمدی ذکر کرده اند لیبرالیسم مجموعه سیاستها و روشها و ایدئولوژیهاست نه یک ایدئولوژی .
در تعریف ایدئولوژی نقل کرده اند که ایدئولوژی سیستمی از اندیشه هاست که می خواهد هم جهان را توضیح دهد و هم دگر گون کند.

برای من سوال است لیبرالیسم کجای جهان را می خواهد توضیح دهد و یا دگرگون کند؟

من ذات لیبرالیسم را تمایل به ایجاد فضایی برای به میان آوردن و حضور همه ایدئولوژیها با رعایت آزادیها و حقوق انسان می دانم .هر چند شاید اصطلاح آن در فلسفه سیاسی معانی ویژه تری داشته باشد.
چنین چیزی بر الگوی کدام ایدئولوژی منطبق است ؟
من دافعه و جاذبه و حساسیتی نسبت به کلمات ندارم ولی تعاریف داده شده برایم قانع کننده نیست

ققنوس خیس گفت...

به نظرم نقد پوپر به افلاطون در مورد نوع حکومت و سازوکارهای برای مهار قدرت حاکمان در مقابل حرف افلاطون که می گفت چه کسانی(چه طبقه ای ، فیلسوفان ، نخبگان و یا هر اسمی ) حکومت کنند ، قابل تعمیم به این بحث نیز هست ...
دموکراسی یکی از آن روشهای محدود کردن قدرت حاکمان است (مثلن از طریق آزادی مطبوعات و رسانه می تواند حاکم را محدود کند)، یک روش ! فقط همین ! بنده به شخصه این روش رابرای جامعه ی امروزمان مناسب نمی بینم ... و معتقدم همان "چه می خواهیم" که گفتی هنوز برای ما مبهم است !
دموکراسی در چنین جامعه ای چندان مطلوب نخواهد بود(البته نظری در مورد شکل حکومتی مطلوبتر در شرایط فعلی ندارم) ... چون نتایج آرای کسانی که نمی دانند چه می خواهند ، نامعلوم خواهد بود ... و احتمالش هست که گروهی بد (کلمه ی دیگری پیدا نکردم ؟؟!!) از نردبان دموکراسی بالا روند و حاکم شوند و حتی بعدش نردبان را هم به زمین بیندازند ....
از کامنت طولانی خوشم نمی یاد ولی ظاهرن کامنتم داره طولانی می شه .. !

ميله بدون پرچم گفت...

سلام
وسط اون جراحي مورد اشاره هستم كمي ذهنم مغشوشه ...اما
يك بخشي در كتاب مزرعه حيوانات هست كه قوانين (يا همين ارزشهاي خودمان) روي ديوار نوشته ميشود اما شهروندان مزرعه شناختي نسبت به اين ارزشها ندارند و... و البته در مورد همه امور راي گيري به عمل مي آيد و نتيجه را هم كه خودت مي دوني...واسه همينه كه اولويت را جايي در جامعه مي دانم و الي آخر

سیدمحمدی - فرزانه گفت...

سلام علیکم.
(ببخشید.
لطفاً کامنت قبلی را حذف کن و کامنت جدید بماند.)
***
1) طبق

http://www.oakbay.sd61.bc.ca/staff/salexander/courses/socials-11/documents/the_political_spectrum.pdf


socialism: is an ideology with the core belief that a society should collectively control the means of production (industry)


Liberalism: is an ideology which strives to maximize individual liberty through rights under law


2) طبق

http://webcache.googleusercontent.com/search?q=cache:skf5mLfQvQcJ:sliberalism.com/BLOG/blog2.php/2010/11/25/about-widgets+%22liberalism+is+an+ideology%22&cd=60&hl=fa&ct=clnk





Scientific Liberalism is an ideology that seeks to explain scientific morality and scientific ethics.



3) طبق

http://www.brown.edu/Research/ppw/files/BrownIntro.pdf




Like classical liberalism, “modern liberalism” is an ideology that includes moral foundations and institutional recommendations



4)طبق

http://www.essex.ac.uk/ecpr/events/jointsessions/paperarchive/uppsala/ws3/Freeden.pdf






liberalism is an ideology of humanism, of individual growth, flourishing and mutual aid, and between those—predominantly in the USA and in some Eastern European countries—for whom liberalism is an ideology of capitalist free enterprise

درخت ابدی گفت...

سلام.
برای ما فعلا مهم ترین اولویت رفع استبداده و به وجود آوردن فضایی برای تنفس.