
می گویند حافظ عارف بوده، اهل راز بوده، و مراد از «می» که در اشعار شاعر بسی بسیار بوده، می ِ انگوری نبوده، بلکه چیزهایی دیگر بوده که البته در حیطه ی فهم و ادراک و سواد نگارنده نمی گنجد.
می گویند چون حافظ گفته قرآن را در چارده روایت می خوانده پس نباید شرابخوار بوده باشد. جمع این دو را جمع دو امر متناقض نامیده اند. حال چگونه؟ بر نگارنده معلوم نیست.
شاعر خودش اما در یک تک بیت تکلیف را روشن نموده. قضاوت با شما:
ما شیخ و واعظ کمتر شناسیم // یا جام ِ باده، یا قصه کوتاه
حال قواعد هرمنوتیک و تاویل و تفسیر این بیت و مرگ مولف و تفسیر افق های متن و نقد متن در خارج از زمینه و... هر چه باشد انگار خودش دارد فریاد می کشد که... اصلا تا به حال به این زیبایی شاعری می را تصویر کرده؟
باده ی گلرنگ ِ تلخ ِ تیز ِ خوشخوار ِ سبک // نقلش از لعل نگار و نقلش از یاقوت خام
در می گذریم از ابیات خیام و چند شاعر دیگر و از معشوق چارده ساله و مغبچه و شاهد بازی و ... در ادبیات آن دوره چشم پوشی می کنیم. روی خوش و موی دلکش و چشم مست و می صاف و بیغش را لابد رندان ِ حق پرست در چیزهای دیگر می جویند. باری قصه کوتاه، بخت بسی نامراد است.