۱۳۸۹ شهریور ۱۶, سه‌شنبه

کدام حق؟ کدام آزادی؟



  • اینکه فقط به خاطر حواس پرتی خواننده ای که یادش می رود تیک نظر خصوصی را بزند یا کامنت گذاران تبلیغاتی، نظرات را تاییدی کنیم، بهانه ای قابل قبول نیست. ما مسئول حواس پرتی دیگران نیستیم، برخی ها هم می خواهند نانی بخورند یا وبلاگشان دیده شود. منتشر شدن کامنتهای خصوصی هم فکر نمی کنم آنچنان فاجعه آمیز باشد که بخواهیم پرنده ی آزادی را در قفس کنیم.
  • گفتم بخش نظرات جزیی از حوزه ی خصوصی نویسنده نیست. حوزه ی خصوصی ِنویسنده خود ِوبلاگ است. خوشحال می شوم دوستانی که با نظر من مخالفند بنده را توجیه کنند.
  • در بین کامنتها با اطلاعی که از قبل داشتم دو مورد کاملا در این زمینه حق داشتند. مواردی حاد که مربوط به مسائلی شخصی می شد و گویا ادامه دارد. این حق را برای آن مورد خاص که دو نفر از دوستان درگیر این مساله شدند محفوظ می دانم. پیشنهادم پیگیری سفت و سخت از راه مجاری قانونی ست.
  • پیشنهادم حذف دلبخواه کامنتها بعد از انتشار است. کما این که خودم در مواردی معدود این کار را کردم. مواردی که پای فردی دیگر و شخصیت و موقعیتش در میان بود. بی حرمتی ای که به شخص ثالث و غایبی شده بود یا اصرار خوانندگان مبنی بر حذف کامنتهای ملال آور برخی ... (یادتان هست؟). تاییدی کردن، دلیلی بر عدم آزاداندیشی نیست اما کم و کسر دارد اندکی...
  • با تاییدی کردن کامنتها، دوستانمان را در صف، کنار آن مزاحمان و البته مبلغان دنیای مجازی قرار می دهیم. یعنی به سراغ من اگر می آیید فرقی ندارد که هستید، باید اول من بدانم ، بعد نرم و آهسته بیایید. حقیقتا به من گاهی برمی خورد.
  • و در آخر کاملا با یکی از کامنتهای ناشناس موافقم. آزادی بیان گستره ی وسیعی ست که فقط شامل متکلم وحده ای مانند خودمان و دوستانمان نمی شود. آزادی بیان شامل حقوقی مانند حق فحش دادن، حق مسخره کردن، حق تبلیغ کردن و... می شود. ما مگر تا به حال به کسی فحش نداده ایم؟ کسی را مسخره نکرده ایم؟... از این نظرچه فرقی ست اصلا بین نوشتن و حرف زدن؟


۳۶ نظر:

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سلام علیکم.
سطح فکری و ظرفیت برخورد افراد مختلف با نظرات مختلف، یکسان نیست.
بعضی ها، افراد خیلی خیلی کوچولویی هستند. اصلاً «آزادی» و «دموکرات بودن» و اینها را، افراد خیلی کوچولو فقط این ور اون ور دیده اند و شنیده اند. وگرنه نمی دانند آزادی و دموکرات بودن واقعاً چه شکلی یه و چی هست.

بلاتشبیه. من چند سال قبل یک کامنت گذاشتم برای خانم جمیله کدیور. بعد دیدم کنترلر وجود دارد و این جمله هم بود که «به دلیل وجود اسپم نظرات عزیزان کنترل می شود». بله. من چند روز بعد رفتم و دیدم خبری از کامنت من (که اسم و آدرس و ایمیل و همه چیز داشت) نیست. دوباره کامنت گذاشتم که:

نکند من اسپم هستم؟!


و وبسایت سیدمحمدعلی ابطحی یک چیزی داشت (نمی دانمم هنوز دارد یا نه چون من کلاً دو سه بار رفتم وبسایتش و دیگر نرفتم، زیرا معتقدم «ما هم مردمانیم») که در مورد نظرات تأییدشده، می نوشت:

تأیید نظرات به معنای تأیید آنها نیست.

دقت کن:

تأیید نظرات به معنای تأیید آنها نیست!!!

نجیبه محبی گفت...

چه کسی گفته حق افترا جزء بخشهای آزادی بیان است ؟!


در همه قوانین مطبوعات حداقل چون رشته تحصیلی من است در تمام دنیا چنین حقی وجود ندارد ، حق مسخره کردن و ... اینها که می فرمایی نظر شماست ولی به عنوان حق هیچ کجا به رسمیت شناخته نمی شود !
ضمنا" همچنان معتقدم آزادی انتشار به عنوان بخشهای آزادی بیان در تمام قوانین حقوقی مورد قبول و بررسی است . شاید حد ایده الی باشد این طور که تو می گویی اما قوانین را بر ایده الها لحاظ نمی کنند بر حداقلها قانون می بندند !

آی سودا گفت...

خوب محمدرضا جان.
چندسال قبل وبلاگی داشتم که متفاوت بود با کاری که الان می کنم. اما روزی مجبور به حذف آن شدم. آن روزها وبلاگ من نظرات بعد تایید نبودند. یادم می آد که یک نفر امد درباره یک نفر دیگه یه حرفهایی زد که کاملا خصوصی بود. اما اشتباها تیک را نزده بود. و من هم فرصت نداشتم که به وبلاگ سر بزنم. بعد خصوصی برای من گذاشته بود که نظرش را پاک کنم اما قبل از آن که من بتوانم کاری انجام دهم فردی که نباید ان را می خووند به وبلاگ میاد و همون حرفها را می خونه. البته من کاملا بی تقصیر بودم. اما هیچ وقت نتونستم فرد اول را توجیه کنم. چون فکر می کرد من تعمدا کامنت اون را حذف نکردم.
در همین اشک ماه نظرات اول تایید نمی شد. اما مزاحمینی داشتم که به جای انها خودم از انتشار حرفهاشون شرم می کردم. با این وجود نظراتشون منتشر می شد بعد حذف می شد.
اما در موارد خاص مانند شخصی که اومد وبلاگ تو و بعدش اومد سراغ من و فکر می کنم کاملا یادت باشه دارم از کی صحبت می کنم. خوب اون آدم یک فرد کاملا روانی بود. مشخص بود که قصدش فقط آزار دادنه و به هیچ وجه اهل منطق نیست. اما فقط زمانی تونستم از شرش خلاص بشم که فهمید هیچ کامنتی از طرف اون تایید نمیشه.
با تمام این حرفها با نظرت موافقم. الان وبلاگ من نظرات از همان ابتدا تایید شده است و خوشبختانه هنوز مزاحمی نداشتم. و امیدوارم همه دوستان هم همکاری کنند تا این فرهنگ را توسعه دهیم. همه افراد. وقتی من که یک دخترم دارم این حساسیت را کنار می گذارم آقایون چرا نتونند این کار را بکنند؟ فکر نکنم بدتر از فحش ناموسی هم چیزی در کامنت نوشته بشه. که اون هم مسوولیتش با گوینده است.
در آخر از این توجه و حساسیت متشکرم. و امیدوارم تمام دوستان وبلاگیت که هنوز در گیر این قضیه هستند بیایند و این پست را بخوانند. حتی به نظر من بهتر است آنها را که می شناسی خودت پیش قدم شوی و به خواندن این پست دعوتشان کنی.

M. R گفت...

به خانم محبی:
بحث حقوقی نیست دقت کنید. در ضمن نمی دانم افترا را از کجای بحث استخراج کرده اید؟ در چارچوبی که متن نوشته شده نظری دارید؟
یعنی معتقدید حدود و ثغور آزادی هم باید مثل قوانین عرفی و جزایی نوشته شود و تصویب شود؟ این هم شد آزادی؟

جواد خراسانی گفت...

سلام، همش بسته به اینه که فحش خورت چقدر ملس باشه.

حامد گفت...

دنیای مجازی و مخصوصا ً محیط وبلاگ چه ارتباطی به مطبوعات دارد ؟ مشکل جامعه ماست که نظرات شخصی افراد را به هر چیزی تعبیر میکنند ، همانطور که یکی دوست دارد درباره احساساتش در وبلاگش بنویسد ، یکی هم میخواهد بیاید و تبلیغ کند یا نظر مخالف بدهد و هر چیز دیگه ای ،اصلا ً رسانه آزاد یعنی همین ، آخرش شما میتوانی نظری که مشکل دارد را پاک کنی ( منظورم توهین و فحش واینهاست )
سایت های خبری و وبلاگ های اشخاص شناخته شده به اندازه کافی ممیزی میشوند ، اگر قرار باشد وبلاگهای شخصی هم تاییدی باشند که جمع کنیم بساط زندگی اجتماعی را با خودمان حرف بزنیم و خودمان را تایید و تصدیق کنیم بهتر است .

شاپرکی در جوهردان گفت...

درود
مرسی لطف دارید.
خوب من قضیه ی این آزادی رو که شما می گین قبول ندارم.الآن که کنترلر را برداشتم هر کس آزاده هر چی می خواد بنویسه...قبلا هم بود
اما من آزادیمو از دست دادم...قبلا می تونستم آزادانه نظرهای درست را انتخاب کنم اما حالا نه!
که البته گفتم من فقط به نظرات تبلیغاتی اجازه ی نمایش نمی دادم.

نجیبه محبی گفت...

محمدرضا شما فرموده اید : آزادی بیان گستره ی وسیعی ست که فقط شامل متکلم وحده ای مانند خودمان و دوستانمان نمی شود. آزادی بیان شامل حقوقی مانند حق فحش دادن، حق مسخره کردن، حق تبلیغ کردن و...

آیا این امور چیزی جز افتراست ؟ مسخره کردن و فحش دادن در طبقه بندی امور حقوقی تحت چه نامی طبقه بندی می شود ؟
ضمنا" می فرمایید بحث حقوقی نیست ، اگر بحث حقوقی نیست شما بر اساس چه ظابطه ای حق و تکلیف تعیین می کنید ؟ بر مبنای استنتاج شخصیتان ؟
شما در تعریف آزادی اشتباه هولناکی کرده اید این تعریف به ذبح آزادی منجر می شود ، چه کسی گفته آزادی بیان شامل نظر دهی در مورد نوشته یک نفر دقیقا" در ذیل نوشته اش می شود ؟

ميله بدون پرچم گفت...

سلام
من چند روز اجرا كردم
يك مشكل فني پيش اومد!!!
موقعي كه من نيستم و ميام سر مي زنم نظرات جديد مشخصه ولي در طول مدتي كه سر كارم و وبم بازه نظرات جديد رو بايد از اختلاف نظرات با قبل بفهمم! اين براي پست هاي قبلي خوب نيست و من نمي فهمم كه كسي نظر داده است!! و اين براي من قابل تحمل نيست.چه كار كنم؟!!

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سلام علیکم.

عزیزانی که از کنترلر دفاع می کنند، چه گونه می توانند به فیلترینگ وبسایتها و وبلاگها از طرف حکومت، اعتراض کنند؟ خب این عزیزان که برای فیلترینگ ابتدائی ی تک تک کامنتها، استدلال دارند، به حکومت که وبلاگها و وبسایتها را نه کنترل ابتدائی بلکه کنترل بعد از انتشار می کند، و تعدادی را طبق چیزی که خودش «قانون مبارزه با جرایم رایانه ای» می نامد، فیلتر می کند، چه اعتراضی می توانند کنند و چرا حکومت فیلترینگچی و سربازان گمنانم فیلترینگ را فاقد استدلال می دانند؟

کنترلر، یعنی پیشاپیش تک تک کامنتها مورد سوء ظن هستند. کنترلر یعنی ملت صف بایستند و منتظر باشند یکی یکی کامنتهاشان از تأیید «مدیر وبلاگ» بگذرد و احیاناً مدیر وبلاگ اگر صلاح بداند چند کلمه از کامنت را کم و زیاد کند و احیاناً «پاسخ ارزشمند مدیر وبلاگ» هم تقدیم فرد کامنت گار بشود، و در نهایت کامنت منتشر شود.


حق افترا مورد بحث و مرکز این بحثها نیست. حرف این است، که کسی که خود را صاحب حق می داند تک تک کامنتها را ابتدا کنترل و سپس منتشر کند، این عزیزان، بدون این که قانوناً شغلشان ممیزی و سانسورچیگری و بزن و ببند و مانند آنها باشد، بر حسب سلیقه ی شخصی شان، طوری عمل می کنند که دیگر ادعای

دموکرات بودن

و

آزاد بودن

به آنها نمی آید و به تیپ آنها نمی خورد که از این حرفهای زیبا بزنند.

فرزانه گفت...

سلام
كاملاً موافقم .آزادي با همين خرده تمرين ها ي كوچك بدست آمدني است

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

یک مسئله ی دیگر، این است که بعضی وبلاگ نویس ها رسماً اعلام می کنند «ما هیچ وقت هیچ جا کامنت نمی گذاریم». این طور خاطرم است حسین درخشان هیچ جا کامنت نمی گذاشته و این را هم گفته بوده. همچنین ترانه جوانبخت:

http://www.javanbakht.net/fa/index.php

... رسماً اعلام می کنم که برای هیچ وبلاگی کامنت نمی گذارم ...






خب ناتوانی در زندگی ی نرمال وبلاگی، یک مسئله و دو مسئله و سه مسئله نیست. خیلی مسائل است.

M. R گفت...

به خانم محبی:
بحث حقوقی نیست یعنی در روال قانونی نیست. اینجا بحث در مورد کنترلر گذاشتن کامنتهاست و آزادی بیان در معنای ناب و خالصش. شاید حرفهای شما در پارادایم دیگری قابل استناد باشد.
اما اینکه بخواهیم هر حرفی را که به مذاقمان خوش نیاید را افترا بنامیم عجیب است. همین افترا نامیدن خودش نوعی افتراست. و عجیب تر این که به خاطر همین دستاویز بخواهیم بر روی کامنتها تاییدیه بگذاریم.
چه اشتباه هولناکی؟ چرا این قدر گستره ی بحث را وسیع می کنید و قضیه را هم شخصی؟ من درخواست کردم در راستای حرف خودم بحث کنیم. این یک درخواست است تا حداقل بداینم چه می گوییم. چه ربطی داشت به ذبح شدن آزادی؟ مگر من کنترلر گذاشتک؟ مگر کامنت شما را حذف کرد؟ مگر دستور دادم؟ مگرماده واحده و تبصره رو کردم؟ این حرفها کدام است؟
به کامنتهای آقای سیدمحمدی هم نگاهی بیندازید.

درخت ابدی گفت...

سلام.
گاهی به نظرم میاد که ما آزادی نداشته مون رو توی وبلاگ ها جست و جو می کنیم. اشکالش تو همین بحث هاس که همه چیز ریشه یابی می شه و آخرش به یه جا می رسه: "من!"

ميله بدون پرچم گفت...

سلام محمدرضا جان
كمي ممكن است نپخته باشد ببخشيد ولي:
فرض كن كسي خانه اي ساخته براي ملاقات دوستان و بستگان و هر رهگذري كه تمايل به ديدنش داشت ... با توجه به امكانات يك آيفون تصويري هم نصب كرده تا كساني كه در مي زنند را ببيند... من مي روم در مي زنم و طرف مرا مي بيند و در را باز مي كند... كس ديگري زنگ مي زند و طرف مي بيند مثلاٌ يك مرد لخت مادرزاد است و در را باز نمي كند... آيا من مي توانم مدعي شوم كه طرف با نصب آيفون آزادي مرا محدود كرده يا مرا در رديف يك مرد لخت قرار داده يا مثلاٌ به طرف بگويم شما كه قدرتتان زياد است و اين امكان را داريد كه هركسي وارد خانه شد و نپسنديدي بيرونش كني چرا با گذاشتن در براي خانه آزادي ديگران را محدود مي كني... اگر طرف فقط به همين دليل ساده كه دوست ندارد كه پاي يك آقا يا خانم لخت به داخل خانه باز شود اقدام به نصب در و يا آيفون كرد مي توان لقب ضد آزادي به او داد؟
فرض كن من ساختماني ساختم كه در هر طبقه اي كلي اتاق دارد و در هر اتاقي مطلبي روي ديوار نوشتم و مكاني هم براي نوشتن مطلب از طرف بازديد كنندگان در هر اتاق ... من در اتاقي مشغول نوشتن هستم و دوستان مي آيند در همان اتاق مطلب مي نويسند و من هم مي بينم و تعامل برقرار مي شود ولي همزمان اگر كسي وارد يكي از اتاق هاي طبقات پايين شود و مطلبي بنويسد و يا سوالي بپرسد و... من متوجه اين مطلب نمي شوم. اگر هدف من از ساختن اين ساختمان اين باشد كه خودم مطلبي بنويسم و ديگران هم بنويسند و من خواندم يا نخواندم فرقي نداشته باشد آيا اين هدف بي احترامي به ديگران نيست؟ اگر كسي هدفش از ساختن ساختمان مطلع شدن از همه نظرات باشد و امكان اين را هم نداشته باشد كه هر روز به همه اتاق ها سركشي كند و در عوض بيايد مكانيزمي را پياده كند كه از نوشته شدن مطلب با خبر شود مثلاٌ كاغذ و قلم را در همه اتاق ها قرار دهد ولي چسباندن كاغذ را به روي ديوار خودش بر عهده بگيرد آيا با اين كار مي توانيم مدعي شويم آزادي ما را محدود كرده است؟ اگر كسي از اين دسته تعداد زياد يا كم از كاغذهاي به نظر ما مطلوب را نصب نكرد تكليفمان مشخص است به ساختمان ديگري مي رويم كه حرمت مراجعين را حفظ كند و حتي مي توانيم به او لقب ضد آزادي هم بدهيم ولي نمي توانيم اين لقب را به همه اعضاي اين دسته تعميم دهيم. مشكل در مكانيزم نيست مشكل در فكر شخص استفاده كننده از مكانيزم است.
مثال: مادر من چادري است, زنان گشتهاي ارشاد و زنان مجلس و ...و فاطمه رجبي! هم چادري هستند آيا مادر من فاشيست است؟

M. R گفت...

حسین جان (میله ی بدون پرچم)
وبلاگ و سایت و... محیط مجازی ست و خیلی با محیط واقعی فرق دارد. کامنت گذاشتن هم با در زدن و وارد خانه ی کسی شدن فرق دارد. مثال ملموس ترش شاید زنگ زدن به تلفن همراه باشد. آخر چگونه می شود کامنت را با وارد شدن به خانه ای بدون یا الله! مقایسه کرد؟ خواننده کامنت می گذارد با حوزه ی خصوصی شما که کاری ندارد.
شما یکبار فرمودید اگر کنترلر نگذارم ممکن است از کامنتهای جدید بیخبر بمانم. من هم در بلاگر همین مشکل را دارم و سیستم خبر نمی دهد که نظر جدید داری اما برای رفع مشکل کنترلر نگذاشتم.
الان اینها را می گویی خب یک کلام ختم کلام بگویید دوست دارم کنترلر بگذارم راحت! وگرنه کنترلر در تضاد با اصول آزادی بیان است (به شرطی که بخش نظرات را ملک شخصی خود ندانیم)
مثال آخرت شاهکار بود! پس اگر این طور است هر کس ریش بلند بگذارد بن لادن است هر کس سبیل کوتاه بگذارد نازیست است هر کس مویش را بتراشد موسولینی ست و...برادر ! حسین جان! این مثالها راهی به دهی باز نمی کند.

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سلام علیکم.

کنترلر یعنی
فیلترینگ قطعی ی ابتدائی ی نظر و نوشته ی تک تک افرادی که به وبلاگ ما اعتنا کرده اند و علاوه بر خواندن قسمتی از مطالب وبلاگ ما، می خواهند نظر هم بدهند

سرویس دهنده های وبلاگ، البته هم امکان کنترلر گذاشتن را به وبلاگ نویس ها داده اند و هم امکان «کنترلر نگذاشتن و حذف احتمالی ی فلان کامنت بعد از انتشار»، و بسته به فرهنگ شخصی ـ سیاسی ـ اجتماعی ی افراد، هر کدام از امکانات مختلف استفاده می کنند

فرمایش دوستان که از کنترلر دفاع می کنند، البته اشتباه نیست. فرمایش آنها بازتاب فرهنگ آنها و اخلاق آنها است. بازتاب هدف آنها در وبلاگ نویسی است. عزیزانی که کنترلر دارند، و طبعاً از کنترلر دفاع می کنند، از امکانات سرویسهای وبلاگی استفاده می کنند.

اخلاق وبلاگی، بازتاب اخلاق واقعی ی ما است. بالاتر از کنترلرگذارها، هستند افرادی که اصلاً وبلاگشان را نمی توان دید. باید یوزرنیم پسوورد داشته باشی بتوانی وبلاگشان را ببینی.

افرادی هستند «وبلاگنویس ایمیلی» هستند. یعنی از طریق ایمیل خبررسانی می کنند که وبلاگم آپدیت شد و تقریباً هیچ وقت ارتباط کامنتی ندارند با دیگران (البته از اربتباط کامنتی ی «دیگران با خودشان» استقبال می کنند).

اخلاق وبلاگی، بازتاب اخلاق واقعی ی ما است.

نجیبه محبی گفت...

شما در بحثتان به این سوال پاسخ ندادید وبلاگ حوزه خصوصی است یا عمومی ؟
مجازی بودنش را که می دانیم برادر من !
اگر وبلاگ حوزه عمومی است پس قوانین حوزه عمومی در آن مورد قبول است و از جمله آن این است که ما حق فحش دادن و مسخره کردن و ... را نداریم چیزی که شما در بند آخر نوشته تان آن را حق دانسته اید ! و این قبیل اعمال اسمش افتراست برادر من .

آزادی بیان حق آزادانه اظهار نظر است اما الزاما" فضای آن در ذیل نوشته یک نفر نیست ، اگر در یک روزنامه ای مطلبی بنویسند و نظر ما در در ذیلش ننویسند آزادی بیان نقض شده است ؟!
یا اگر آن فرد نتواند نظرش را مثلا" در وبلاگی یا روزنامه ای دیگر بنویسد آزادی بیان نقض شده است ؟
آزادی بیان یعنی امکان انتشار وجود داشته باشد اما برای آن جای خاصی تعبیه نشده که اگر در ذیل نوشته کسی ما نتوانیم نظرمان را بگذاریم آزادی بیان ذبح شده است .

اما اگر وبلاگ حوزه خصوصی است پس در آن قوانینی نیست مگر سلیقه فرد ممکن است سلیقه شما چنین باشد سلیقه کسی دیگر چنان .

ضمن اینکه باید بگویم وبلاگ عرصه ای است برای سخن خود را گفتن ، لذا مثلا" اگر شما نظر من را تایید نمی کردید یا حذف می کردید من به راحتی در وبلاگ خودم یا دوستانم مطلبی می نوشتم و عنوانش را می گذاشتم در پاسخ به محمدرضا رند لیبرال .
آن وقت آزادی بیان من سر جایش بود خلاصه که آزادی بیان مترش توان سخن گفتن است نه کجا سخن گفتن ( البته و صد البته اگر چنین باشد بهتر است اما این سلیقه ای است )

تنها در صورتی می توان به این بحث ادامه داد که شما مشخصا" بفرمایید وبلاگ را در کدام طبقه بندی جای می دهید ؟

ميله بدون پرچم گفت...

سلام محمد رضا جان
من در ابتدا حساسيت شما را به اصول آزادي بيان ارج مي گذارم. و اما بعد:
مثال آخر در مورد مكانيزم بود كه كمي جدا افتاد... دقيقاٌ منظورم همين بود كه اتفاقاٌ به همان دليلي كه هر كس ريش بلند بگذارد بن لادن نيست و هركس ... الي آخر هر كس قيد تاييديه گذاشت دشمن آزادي بيان نيست. و بالعكس هر كس قيد تاييديه نداشت دليل ندارد كه معتقد به آزادي بيان است كه مثالش زياد است... پس تاييدي بودن يا نبودن ملاك جامع و مانعي براي اين موضوع نيست.
من چند روز برداشتم با مشكلي كه گفتم روبرو شدم و چون برايم مهم بود برگرداندم به حالت تاييدي...
در مثال دوم كه اساساٌ منظورم از ساختمان همين وبلاگ بود و بحثي درش نيست كه ما متوجه نظرات جديد نمي شويم و اين مشكل براي برخي ممكن است كوچك باشد براي برخي بزرگ و براي برخي ممكن است اساساٌ مشكل نباشد. تا الان راهي كه موجود است گذاشتن تاييديه است ممكن است فردا روزي راه ساده تري يافت شود كه بدون تاييديه آن را رفع كنيم ولي تا پيدا شدن آن راه رفاقتاٌ ما را از ليست دشمنان آزادي بيان بكش بيرون. و دوست دارم دوستان بدونند كه اين به منزله توهين نسبت به آنها نيست بلكه به واسطه احترامي است كه به نظر آنها مي گذارم.
(تاييديه علاوه بر حسن فوق به ما كمك مي كند كه از غيبت دوستمان با خبر شويم! الان من مي دونم كه ققنوس دو روزه نيست و نمي دانم فرزانه هست يا نيست و مي دانم پدر كيميا! چند روزه نيست , بهش زنگ مي زنم مي بينم مشغول امتحانه و الي آخر... اين حسن كمي طنازانه است گير ندي كه راه هاي بهتري هست!!)

M. R گفت...

به خانم محبی:
یا شما کامنتهای من را نمی خوانید با به عمد نادیده می گیرید. بنده منظور م این است که بخش نظرات سوای خود وبلاگ است. وبلاگ حوزه ی خصوصی نویسنده ست و هر چه دلش بخواهد می تواند در ان بنویسد. ولی بخش نظرات متعلق به خوانندگان است و هر چه بخواهند می توانند در ان بنویسند. متعجبم که چطور به این امر در مطالبم برنخوردید یا توجه نکردید و اکنون سئوال می کنید!
در ضمن چه کسی گفته ما حق نداریم فحش بدهیم یا مسخره کنیم؟ فرق بین فحش و غیر فحش و مسخره کردن و جدی گفتن را چه کسی تعیین می کند؟در کدام قوانین ثبت شده ی حوزه ی عمومی؟ یعنی من نویسنده ی وبلاگ بایستی این قانون را با گذاشتن کنترلر اعمال کنم؟ آخر ِ استدلال شما این است؟
روزنامه هم بخش نظرات خوانندگان و تلفن ها و تماس های انها دارد حالا یکی مثل کیهان تلفن های خاصی را چاپ می کند. شاید شما هم می خواهید مثل کیهان عمل کنید...

به همه ی دوستان:
تاییدیه و کنترلر گذاشتن برای مطالب به معنای دشمنی با آزادی نیست. بنده هم در مقام دستور دادن به اشخاص نیستم که کنترلر را بردارید. اما بدانید با این عمل بنده و دوستان دیگرتان را در صف قرار می دهید تا تایید شوند. برخی از اصول ازادی بیان را هم رعایت نمی کنید...و... همین! هر کاری دوست دارید بکنید اما بنده را توجیه نکردید!

rita گفت...

با نظر شما موافقم.اما شما هم براي دفاع از آزادي بيان از آن ور بام افتاده ايد.بر اساس همان منطقي كه گفتيد بهتر است هيچ كنترلي بر كامنتها نباشد وهر كسي نظرش را آزادانه بگويد.اما وقتي در يك بحث عميق اجتماعي همه تمركز دارند يك كسي بيايد وبه همه فحش مادربدهد تمركز وآرامش جمع رابه هم مي ريزد.بنابراين بهتر است در حالتهاي خاصي مثل اين حالت بصورت موقت كنترلر بگذاريم تا طرف گورش را گم كند وبرود.
حرف خانم نجيبه هم از اين جهت كه شمارا متهم به افراط در دفاع از آزادي بيان كرده اند تا آن جا كه حق فحش دادن ومسخره كردن را هم به رسميت مي شناسيد براي من قابل قبول است ودر اين موضوع نظر شما را نمي پسندم.

نجیبه محبی گفت...

آزادی امری فردی است حقوق امری جمعی ، لذا در این چارچوب بدیهی است آزادی بیان برای هر فرد تعریف می شود ، جایی آزادی بیان سلب می شود که امکان گفتن از کسی سلب شود اما امکان گفتن الزاما" در ذیل نوشته کسی دیگر نیست و تنها به این ترتیب که فرد فضای گفتن داشته باشد .

گویا شما بهتر می دانید من پاسخ شما را خوانده ام یا نه ، یا به عمد نادیده گرفته ام یا نه :- )) به هرحال روش شما در بحث تباین عمیقی با روش من دارد لذا ادامه این بحث به هیچ جا نمی رسد ضمنا" من وظیفه ای برای خودم تعریف نکرده ام که بر طبق آن بخواهم کسی را توجیه کنم . ولی چون شما حق مسخره کردن و فحش دادن را برای خودتان تعریف کرده اید احتمالا" می توانید از واژه کیهان که در هرچه خوب نبود در اضافه کردن یک فحش دیگر به دایره فحشهای زبان فارسی خوب بود ، استفاده کنید .

در هر صورت من ادامه ای به این بحث نمی دهم چراکه روشن سخنم را گفته ام و هرچه اضافه کنم چیز تازه ای نخواهد بود و چندان اهمیتی هم ندارد شما و یا دیگر دوستان با آن همداستان باشید یا نه . به هر حال در تفاوتها اشیاء از هم تمیز داده می شوند .

... گفت...

نکته اول،
در حرف واقعا درستیه که اشاره کردی، اینکه:
". بخش نظرات را ملک شخصی خوانندگان و متعلق به آنها بدانیم نه جزیی از حریم خصوصی خود."
خودمون رو گول نزنیم و متوجه کاری که میکنیم باشیم،
ما وقتی می نویسم "نظر بده"، وقتی از خواننده وبلاگ میخواهیم که نظرش رو بگن،
به طور ضمنی چنین چیزی رو تایید میکنیم.
اینجاست که نمی توینم که خواننده رو در نظری که داره محدود کنیم.
نمیگیم "نظر بده، بجز فحش و توهین و یا فلان نظر رو داشتن". نه میگیم " کامنت"، فقط میگیم "اظهار نظر".
عقیده کساییکه میگن نمیخوان توهین بشنون محترمه،
اما
به دو عبارت خیلی قشنگی اشاره کردی:
"حق ِ آزادی" و "تمرین ِ آزادی"
خواننده این حق رو داره که هر نظری داشته باشه ولو این حق، نثار کردن یک فحش باشه.
این نظرشه.
امروز میگم : توهین میکنن و تایید کامنت میزاریم
لابد فردا کسی که یک پست در مورد س ک س با دوست دخترش نوشته رو محکوم می کنیم.
پس فردا چی؟
یک راننده تاکسی رو شیشه ماشینش یه نوشته می چسبونه که "از سوار کردن دختران بد حجاب معذوریم" و وقتی ازش می پرسی که واقعا فکر میکنه که این حق رو داره که برای دیگران تعیین کنه چطور باشن و چطور نباشن.
میگه : بله، چون فلان دختر بد حجاب با بی حجابیش! باعث میشه پسر نوجون من از راه به در بشه!!!!

وقتی آزادی تا این اندازه محدود شده ست،
معلومه یه روزی، یکی که اسمش حکومته! و اتفاق زور! هم داره،
میاد و میگه:
اینترنت چیز بیخودیه. مردم ایران حق ندارن اینترنت داشته باشن.

M. R گفت...

به خانم محبی
خب وقتی بعد از یک هفته این سئوال را می پرسید که:
«وبلاگ حوزه خصوصی است یا عمومی ؟»
این شائبه پیش می آید که آیا مطلبم بوسیله ی شما خوانده شده یا نه؟ یعنی متوجه نشدید من چه گفته بودم؟! این سئوال دیگر ربطی به روش بحث و تباین و کنتراست و تضاد و پارادوکس ندارد.
لب کلام شما این است چون ممکن است فردی بیاید و فحش بدهد پس برای کامنتها تاییدیه بگذاریم. و گرنه ازادی ذبح می شود حقوق حوزه ی عمومی پایمال می شود و...
حالا نمی دانم چرا بحث را متوقف کردید...

بهرامی گفت...

یک سایت یا وبلاگ می تواند نمادی از جامعه کوچکی باشد که ما آن را اداره می کنیم . ما که به اصل آزادی اعتقاد داریم نباید آن را در این محیط کوچک خفه کنیم . فحش و ناسزا در وبلاگ معادل شعارهایی است که مردم بر علیه حکومت می دهند . پس حکومت حق دارد ببندد و بکشد و سانسور کند !!

ناشناس گفت...

رضا به ممد رضای مشنگ
جیگر! پیشنهادت نشان می دهد فتق داری دنبال جراحی مفتی می گردی! تو که لیبرالی و فتقِ مغرت در رفته را نمی گم؛ برو از آنهایی که برایشان سوال فقهی پیش می آید بپرس سوالت را از کجا می پرسی؟ تو که دهانت را پر می کنی و می گی کار میدانی و .... گشاد بازی را بگذار کنار و برو کار میدانی بکن. عرضه هم نداری برو کنار بگذار باد بیاد

نجیبه محبی گفت...

حداقل ترین کار این بود که بگویید برداشت شما از کلام من چنین بوده است ، شیوه ادبیاتتان ناشی از منطق شماست ؛ منطقی که من در مواجه با آن ترجیحم بر سکوت است .

امید گفت...

عجب بحثی !

فقط یک نکته می خواستم عرض کنم :

کنترلر گذاشتن , قصاص قبل از جنایت است . در حوزه عمومی حداقل ایران چنین چیزی را نمی شناسم . به قول معروف : معمولا در ایران آزادی بیان وجود دارد اما آزادی بعد از بیان وجود ندارد ! ... اگر بخواهیم این سانسور وبلاگی را با سانسور اجتماعی مقایسه کنیم , باید حکومتی مانند1984جورج اورول را الگو قرار دهیم ! ... در ایران شما می توانی توهینت را به مقامات بکنی (فرض بفرمایید در بانک)تا همه بشنوند بعد دستگیر و زندانی و مجازات می شوی . کنترلر گذاشتن مشابه این نیست بلکه مشابه آنست که شما از طریق یک فراتکنولوژی (در این مثال) گوش دیگران را کر کنی تا فحش را نشنوند ! ... در سیستم کنترلی اصولا وجدان عمومی جامعه نمی فهمد که چه شد که صدای این بابا خفه شد ؟

برزین گفت...

سلام
منهای بحث های حقوقی و اجتماعی ، معمولا در وبلاگ هایی که کنترلر دارند و نظرات باید تایید شوند آدم از نظر روانی احساس صمیمیت کمتری با آن وبلاگ دارد ، ضمن این که کسی که وبلاگ نویسی می کند دلیلی ندارد که هفته ای یک بار به وبلاگش سر بزند تا اگر فحشی داده شد دیگران نخوانندش .
وبلاگ نویسی حضور در عرصه اجتماع است و این حضور به نظرم باید به روز باشد .

اما یک نکته حقوقی در رابطه با صحبت های محمدرضا هست :
اول این که توهین با افترا فرق دارد هر افترایی توهین هست اما هر توهینی افترا نیست
توهین ، حقیر کردن و استخفاف شخصیت دیگری است که ممکن است کلامی باشد مانند بکار بردن عبارات و کلمات توهین امیز و یا رفتاری ما نند آب دهان انداختن و هل دادن و ... تعیین مصادیق توهین بر اساس عرف است ممکن است بکار بردن کلمه ای در یک منطقه توهین باشد اما در منطقه دیگری توهین نباشد .
رویهمرفته در حقوق کیفری ایران کسی حق توهین کردن به دیگران را ندارد و بر اساس ماده 697 قانون مجازات اسلامی توهین کننده به مجازات حبس از یک ماه تا یکسال و تا 74 ضربه شلاق محکوم خواهد شد

سیدعباس سیدمحمدی گفت...

سلام علیکم.
گفته اند کنترلر حُسن دارد و علاوه بر حُسن، حُسنهایی دارد.
از دید حکومت ایران و چین و احتمالاً کوبا و عربستان و لیبی و ...) هم میلیون میلیون فیلتر کردن وبسایتها و وبلاگها و ممنوع کردن جست و جوی الفاظ و عبارات (من عبارت «گوشت کوسه» را مجاز نبودم سرچ کنم و گمان کنم واژه ی «پهلوی» مجاز نیست سرچ کردنش) حُسن دارد و حُسنهایی دارد. خب حکومت هم خود را متولی و صاحب کل اینترنت کشور می داند، چنان که

«مدیر وبلاگ» در هر وبلاگ، خود را صاحب جمیع شئون وبلاگ از جمله کامنت وبلاگ می داند.

ادب و بی ادبی ی کامنت نویس ها را به پای ادب و بی ادبی ی نویسنده ی وبلاگ نمی نویسند. اما عده ای هستند خیلی مقید به ادب و بهداشت هستند، و مدل مقید بودنشان، «کنترل کردن نظر ملت» است.

مثالهایی که عزیزان دوستدار و طرفدار کنترلر می آورند، غلط و نامربوط نیست. نه. اما خب. اینها مثالها و استدلالهای افرادی است که علاقه دارند به کنترل کردن نظر دیگران، و طبعاً برای کار خود دنبال دلیل و مثال و شاهد هستند.

توجه کنید وبسایتهایی مانند وبسایت زمانه، نظرات را کنترل می کنند. بی بی سی، برنامه ی نوبت شمایش، اگر کسی تماس بگیرد و زیرکانه اشکالاتی بگیرد به بی بی سی، توسط مجری ی دوره دیده و زیرک بی بی سی، حرفش به سمتی دیگر کشانده می شود. رئیس جمهور ایران و مقامات عالی ی ایران، معمولاً حاضر به انجام دادن مصاحبه هایی که سؤالات از پیش معلوم نیست، نیستند. حتا بعضی هاشان، فقط خبرنگاران روزنامه هایی مانند کیهان را به حضور می پذیرند.

کسی که قلبش می زند برای «آزادی» و گسترش آزادی و دموکراسی و حضور مردم در بحثها، عقد دوستی با ابزارهایی مانند

کنترلر

و

پارازیت

و

فیلترینگ

نمی بندد و از این ابزارها و امکانات، استفاده و دفاع نمی کند.

وبلاگ نویسی ی ترسان لرزان و کنترل کردن کامنت وبلاگ، کجا، و وبلاگ نویسی ی آزادمنشانه و غیر متکبرانه و نرمال و باصفا و استقبال کردن از نظرات دیگران، کجا. خیلی تفاوت است.

مجید گفت...

آقا ما کاری به این پستتان نداریم! چون الان از پس نوشتن یه مقاله مزخرف برای محل کار که در ازای رفتن به یه کلاس , به جای گزارش مقاله خواسته اند, صفحه مانیتور مزین به نقاطی سفید هست که فقط من میبینم.
لذا, جواب نوشته شما رو اشتباها برای سید فرستادم چون فکر کردم ایشان آن نظر را داده. پس لطفا جواب را همانجا بخوان, اگه دوست داشتی نظری بدی یا لازم دیدی, تو وبلاگ خودم بنویس
ممنون

ناميرا گفت...

كاش از اول اين جمله ت رو مي نوشتي:تاییدی کردن، دلیلی بر عدم آزاداندیشی نیست اما کم و کسر دارد اندکی...اين ادبيات بهتري داشت به نسبت پست قبلت .كه البته دلايل تاييدكردن رو هم گفتيم.
ولي هيچ وقت نميشه به اسم آزادي گذاشت كه كسي،مسخره يا توهين شود.

ققنوس خیس گفت...

جدای بحث وبلاگی با یه بخشهایی از این پستت موافق نیستم. قبلن هم در موردشون گفتم.
...
در مورد وبلاگ و تائید کامنتها هم دلایل شخصی و دیگرانی ! زیادی وجود داره ...
اتفاقات خاصی که رخ می ده هم تائید کرده این نظر منو برای خودم.

نوستالژیک گفت...

این دو تا پست آخری رو خوندم و باید بگم فیلترینگ کامنتها چنانچه کامنتگذار از اون مطلع باشه امری سلیقه ایه و حرجی بر صاحب وبلاگ نیست.به هر حال هر کس محذورات خودشو داره و کامنت گذار اگر خوشش نمیاد مشمول سانسور بشه اصلا" کامنت نگذاره.البتهمن بیشتر این موضوع مد نظرمه که: در کیفرخواست دو تا از بلاگ نویسهای بازداشتی سال اخیر که به جرم اهانت به "آره و اینا" دو سال ونیم حبس اضافه بر سازمان گرفتند فقط یک مدرک جرم وجود داشت و اون هم چند کامنت ناشناس در کامنتینگ این بندگان خدا بود که به هر دلیلی پاکش نکرده بودند.جریان کمی پیچیده است.

زهرا ماهری گفت...

همه‌اش از توی گودر دنبالت میکنم،اصلن جدید شده‌ات رو ندیده بودم.

رضا گفت...

رضا
محمد رضا جان بحث شما با نجیبه محبی بسیار جالب بود و هر دو استدلال های جالبی داشتید اما به گمانم هر دو در جاهایی کج گفته اید
به نظر من آزادی بسیار خوب است و هر کس آزاد به گفتن حرفهایش اما تا جایی که حرمت کسی را نشکند مثلا می توانید بعضی اصطلاحات را در کامنت ها ممنوع کنید